فهرست مطالب
تفکر سیستمی در سازمان روشی کاملاً متفاوت برای مدیریت کسب و کار شما است. یک سازمان معمولی از روشهای مختلفی برای بازاریابی یک محصول، خرید کالا، مدیریت روابط با مشتری و موارد دیگر استفاده میکند.
با یادگیری نحوه مدیریت این فرآیندها، میتوانید شرکت خود را به طور مؤثر اداره کنید. در حالی که مدیران و کارآفرینان از تفکر سیستمی در سازمان خود استفاده میکنند، اما اغلب این موضوع را به خوبی نمیشناسند.
درواقع، تفکر سیستمی کمک میکند که بتوانید پیشبینی کنید و نتیجه اهداف مورد نظرتان را شکل داده و کسب و کار خود را کنترل کنید؛ با ذهن همراه باشید.
تفکر سیستمی در سازمان چیست؟
مفهوم تفکر سیستمی روشی بینظیر برای نزدیک شدن به رفتار روششناختی یا سیستمی است. در اصل، این یک روش متفاوت برای دیدن و صحبت در مورد واقعیتی است که هر روز در آن زندگی میکنیم.
با درک و تفکر از این طریق، میتوانید مجموعه دیگری از ابزارها را نیز برای نزدیک شدن به هر مشکل ایجاد کنید.
در نهایت، هدف درک رفتار یک فرآیند کلیدی است. این به نوبه خود به شما امکان میدهد نحوه مدیریت آنها را بفهمید. در سطح پایه، یک سیستم مجموعهای از قطعات به هم پیوسته یا وابسته به یکدیگر است که یک کل یکپارچه را تشکیل میدهند.
در این تفکر باید بخشهای متقابل با یکدیگر در تعامل باشند تا بتوانند بخشی از سیستم کامل باشند.
تفکر سیستمی به اینکه چگونه بخشهای مختلف یک سازمان با هم ارتباط دارند، از یک رویکرد کلینگر استفاده میکند. در تحلیل سنتی، مردم فقط به عناصر جداگانه در یک سیستم نگاه میکنند.
با استفاده از این نوع تفکر، باید به بازخوردهایی که به دستتان میرسد توجه کنید. برای سیستمهای مدیریتی، شما ممکن است بخواهید کارگران را به پروژهای اضافه کنید که از زمان برنامه گذشته است.
اگر به این بازخورد توجه می کنید، میدانید که اضافه کردن اعضای جدید به تیم در حال حاضر کارآیی ندارد. به جای هدر دادن منابع، به دنبال یک روش جایگزین هستید.
شما ممکن است سعی کنید چند مرحله در این فرآیند را حذف کنید، برنامهریزی ساعتهای بیشتر یا برخی تکنیکهای دیگر را برای انجام به موقع کار اتخاذ کنید.
با تفکر سیستمها، میتوانید از نمودارها و شبیهسازیهای رایانهای برای نشان دادن و مدلسازی رفتار سیستمها استفاده کنید. سپس، این اطلاعات به شما امکان میدهد پیشبینی کنید که چه اتفاقی خواهد افتاد.
کل پایه و اساس تفکر سیستمی در سازمان به سال ۱۹۵۶ توسط استاد جی فارستر در انستیتوی فناوری ماساچوست (MIT) آغاز شد.
برای مدیران، یک مدل شبیهساز مدیریتی بسیار مفید هستند. مدل شبیهسازی به شما امکان میدهد تا در طول زمان به تعامل عناصر مختلف بپردازید، همچنین به شما کمک میکند تا چگونگی تأثیر تصمیمات مختلف مدیریتی بر روی سیستم را شبیهسازی کنید.
اهمیت تفکر سیستمی در سازمان
تفکر سیستمی باعث میشود تا مردم بدانند که تصمیم آنها چقدر تأثیرگذار است. این تفکر به مردم کمک میکند تا موضوعات را به روشهای جدید بیان کنند.
ثابت شده است که این رویکرد زمانی ارزشمند است که در رابطه با موضوعات مهم، مشکلات طولانیمدت در تجارت، ذینفعان متعدد و عقاید و علایق متناقض و مشکلاتی که مردم قبلاً سعی در رفع آن داشتهاند اما ناموفق بودهاند، مفید واقع شود.
از مراقبتهای بهداشتی گرفته تا راهحلهای پیشرفته فنآوری، مشاغلی که از این رویکرد برای پایدار بودن و دستیابی به تغییر سازمانی استفاده کردهاند، درک بهتری از چگونگی ارتباط عناصر دارند و توانستند با روشهای مؤثری برای توسعه، به راهحلهای تأثیرپذیری دست پیدا کنند.
هنگامی که شما اعضای تیم خود را به تفکر سیستمی دعوت میکنید، کسب و کار خود را کنترل میکنید و میتوانید آن را به طور کامل کنترل کنید. این موضوع تیمها را قادر میسازد تا به جای تفکر انفرادی، به صورت سیستمی که همان همکاری است، فکر کنند.
تصور کنید همکارانی دارید که با چالشها روبرو میشوند و از آنها پنهان نمیشوند. این قدرت تفکر سیستمی در سازمان است. این باعث میشود کل سازمان شما به چالشها به عنوان فرصتهای هیجانانگیز برای ابتکار و نوآوری نگاه کنند.
در تفکر سیستمها، سرزنش وجود ندارد. در عوض، تیمها تجربه شکست را به عنوان بخشی از فرایند یادگیری تجربه میکنند.
هدف تفکر سیستمی در سازمان
هنگامی که از تفکر سیستمی در مدیریت و بهرهبرداری استفاده میکنید، به شما کمک میکند تا تصمیمهای کاری مناسبی بگیرید. اگر میخواهید یک وسیله جدید خریداری کنید، این نوع تفکر باعث میشود هزینه آموزش کارکنان، زیرساختها و تأخیر در کار را تجزیه و تحلیل کنید.
درنهایت، هدف تفکر در سیستمها کمک به شما در جلوگیری از اتلاف وقت، پول و سایر منابع است. رویکرد سیستمی برای مدیریت، سازمان را به عنوان مجموعهای از بخشهای درهم تنیده و پویا در نظر میگیرد.
به عبارتی، هر یک از این بخشها یک سیستم فرعی در سازمان شما هستند.
در درون این بخشها، حتی زیر مجموعههای بیشتری وجود دارند. برای رسیدن به سازمان بزرگتر، همه این زیر مجموعهها باید تعامل مؤثر و مداوم با یکدیگر داشته باشند. این بخشها و زیرمجموعهها، وابسته به یکدیگر هستند که باعث میشوند کل سازمان به درستی کار کند.
هدف اصلی تفکر سیستمی در سازمان شامل ادغام اولویتها از بخشهای مختلف شرکت در کل سازمان است. این به سیستم اجازه میدهد تعادل خود را حفظ کند. در صورت برنامهریزی برای رشد، سیستم باید اهداف خود را نیز در بر بگیرد.
این نوع تفکر همچنین به تأثیر فعالیتهای فعلی و آینده میپردازد. سازمانها باید در پاسخ به عوامل داخلی و خارجی تغییر کنند. در حالت ایدهآل، این نوع سازمان با ایجاد فضای رقابتی، رهبر بازار خواهد بود.
در یک محیط تجاری، تفکر سیستمی به طور معمول شامل زمینههای مختلف تحصیلی مانند روانشناسی، بازاریابی، حسابداری، اقتصاد و سیستمهای اطلاعاتی است.
با استفاده از همه این زمینههای مطالعاتی، تجارت میتواند تعامل بین بخشهای مختلف را بهبود بخشد. از طریق یک منظر سیستماتیک، سازمان میتواند سیاستها را تنظیم کند، در یک محیط اجتماعی فعالیت کند و اهداف تجاری را با موفقیت ارتقا بخشد.
فواید تفکر سیستمی در سازمان
تفکر سیستمی در تجارت مزایای دارد، اما اشکالاتی نیز احساس میشود! منتقدین بر این باورند که این تنها یک رویکرد نظری است و تعیین رابطه دقیق بین مؤلفههای مختلف در یک سازمان واقعی دشوار است.
یکی از بزرگترین اشکالات این است که رویکرد سیستم چقدر خاص است. غیرممکن است که همین سیستم دقیق در سازمانها و ادارات مختلف وجود داشته باشد. به همین دلیل، رویکرد سیستمی یک مفهوم ثابت ارائه نمیدهد که برای همه سازمانها کاربردی باشد.
با این حال، استفاده از رویکرد سیستمها چندین مزیت دارد. با استفاده از این موضوع، میتوانید محل کار خود را کارآمدتر کنید و یک دید کلی را در پیش بگیرید.
علاوه بر این، این رویکرد حتی میتواند با سادهتر کردن نیازهای کارمندان و عملیات کاری، در درازمدت شرکت شما را به جلو حرکت دهد. به هر روی، مزایای تفکر سیستمی در سازمان به شرح زیر هستند:
۱- شکست میتواند یک تجربه خوب باشد
تجربه شکست از خصوصیات تفکر سیستمی است. وقتی همه چیز را به عنوان یک سیستم مشاهده میکنید، این دیگر شکست نیست. این تنها سیستم است که به طور موقت شکست خورده است، نه شما یا سازمان شما!
در حالی که شما در نهایت میخواهید که کسب و کارتان را به موفقیت برسانید، برخی از شکستها میتوانند منجر به تصمیمگیریهای صحیح شوند که در آینده اتخاذ خواهید کرد.
اگر توماس ادیسون پس از انجام ۹۹۹۹ اختراع شکست خورد، تسلیم میشد، هرگز چیزی کشف نمیکرد. در عوض، او تلاش خود را ادامه داد و موفقیت بعد از تلاش بعدی را پیدا کرد.
۲- بهینهسازی یک موضوع مهم است
چگونه میخواهید یک شرکت موفق را توسعه دهید؟ برای بهبود روند کار کارمندان خود چه خواهید کرد؟ آیا به نظر میرسد راههای شکست رقبای خود را به خوبی یاد گرفتهاید؟
اگر نمیدانید که چگونه کارمندان شما یا یکدیگر تعامل دارند و سیستم چگونه کار میکند، نمیتوانید فرآیندهای کاری خود را بهینه کنید. شما باید کل سیستم را بفهمید تا تغییراتی را برای سادهسازی مراحل انجام آن ایجاد کنید.
با استفاده از چشم انداز سیستم، میتوانید مراحل غیرضروری را برداشته و برشهای کوتاه مؤثری را پیدا کنید تا موجب توسعه شرکت شما شود.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]تکنیک طوفان فکری مکتوب ؛ روشی گروهی برای بیدار کردن ایدهها و خلاقیت[/su_animate]
[/su_box]
۳- نگاه سه بُعدی داشته باشید
وقتی در یک بخش خاص کار میکنید، تمایل دارید راهحل مشکلات را به روش خودتان ببینید. نجار برای رفع مشکل به دنبال میخ میرود و یک حسابدار به حسابگر خود میرسد. شما به عنوان یک مدیر، نمیخواهید برای مسائل کوچک راهحل پیدا کنید، زیرا به ندرت برای حل آنها به همان تلاش برای مسائل بزرگ نیاز دارید.
در عوض، شما باید یک قدم عقب بردارید و به کل اکوسیستم نگاهی بیندازید و یک درک فرامرزی یا نگاه سه بعدی (همه جانبه) از سیستم به دست آورید. این دیدگاه جامع به شما کمک میکند تا خلاقیت خود را شکوفا کنید و راههای جدیدی برای رسیدن به اهداف سازمانی خود پیدا کنید.
۴- ارتباط متقابل را کشف کنید
افراد بخشهای مختلف یک محیط کاری دائما با یکدیگر در تعامل هستند. طراحان ساختمانهایی را ساختهاند تا ارتباطات بین بخشهای مختلف را افزایش دهند و باعث ایجاد روابط کاری مؤثر بین افراد شوند.
با تفکر سیستمی در سازمان متوجه میشوید که همه چیز به صورت پویا در هم تنیده شده است. هر فرد برای دستیابی به موفقیت به همکاران خود احتیاج دارد. سبک تفکر سیستمها به شما ابزاری میدهد تا به هم پیوستگی (همکاری مشترک)، خلاقیت و بهرهوری را در محل کار خود ادغام کنید.
۵- به مشکلات عشق بورزید!
بیشتر اوقات، مدیران برای جلوگیری از بروز مشکلات به طور جدی در حال کار هستند. در حالی که شما احتمالاً باید برای به حداقل رساندن عوارض منفی یا مشکلات مربوط به کار تیمی با گروه خود کار کنید، مهم است که جزئیات بیشتری را دنبال کنید.
حل یک مشکل پیچیده میتواند راه بهتری برای انجام امور تجاری، اختراع جدید یا رویکردی کاملاً متفاوت به زندگی رقم بزند.
به جای جلوگیری از پیچیدگی، تفکر سیستمی به شما کمک میکند مشکلات را به عنوان فرصتهای هیجانانگیز ببینید. این مشکلات راههای بالقوه برای نوآوری و توسعه خلاقیت را پیش رویتان قرار میدهد. کارکنان شما به جای اینکه از مسائل دشوار دوری کنند، به حل کردن مشکلات میپردازند.
چرا تفکر سیستمی در سازمان؟
چگونه سازمان خود را به عنوان یک سیستم میبینید؟ تفکر سیستمی به شما امکان میدهد تا نه تنها به طور مداوم فرآیندهای خود را بهبود ببخشید، بلکه بتوانید یک محدودیت استراتژیک یا یک نقطه اهرم در سیستم را شناسایی کنید.
هر سیستم محدودیتی دارد و ممکن است شما از آن آگاه نباشید، اما توانایی در داشتن تفکر سیستمی در عملکرد سازمان تأثیر میگذارد. هنگامی که فرآیندهای مورد نظر را با توجه به محدودیتها، شناسایی، طراحی و مدیریت میکنید، میتوانید عملکرد کل سازمان را به طرز چشمگیری افزایش دهید.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]
[/su_animate]
[/su_box]