فهرست مطالب
هیچکس از احساس حسادت لذت نمیبرد. با این حال، حسادت احساسی اجتناب ناپذیر است که تقریباً هر یک از ما آن را تجربه خواهیم کرد. مشکل حسادت این نیست که هر از گاهی بروز میکند، مشکل این است که وقتی ما به آن دست مییابیم چه بلایی سرمان میآورد.
هنگامی که اجازه میدهیم حسادت بر ما چیره شود و یا احساسی که نسبت به خود و جهان پیرامون داریم را شکل بدهد، واقعهای ترسناک رخ میدهد. به همین دلیل است که درک این که احساسات ناشی از حسادت ما در واقع از کجا ناشی میشوند و یادگیری نحوه برخورد با حسادت بسیار مهم هستند؛ با ذهن همراه باشید.
پس چرا اینقدر حسادت میکنیم؟
مطالعات نشان دادهاند که افزایش حسادت با عزت نفس پایین ارتباط دارد. بسیاری از ما غالباً از شرمساری که در درونمان وجود دارد بیاطلاع هستیم زیرا تفکر انتقادی نسبت به خود، بسیار طبیعی است. با این حال، شرمندگی از گذشته میتواند به شدت بر حسادت ما تأثیر بگذارد.
صدای انتقادی درونی، نوعی گفتگوی منفی با خود است. این مورد افکار و احساسات مخرب را تداوم میبخشد و ما را وادار میکند تا با دقت و بررسی دقیق خود (اغلب دیگران) را مقایسه، ارزیابی و قضاوت کنیم. این یکی از دلایل اهمیت یادگیری نحوه برخورد با حسادت است.
این صدا میتواند با پُر شدن سر ما از اظهارنظرهای انتقادی و مشکوک، حس حسادت در ما را تقویت کند. در حقیقت، آنچه که صدای انتقاد درونی از وضعیتمان به خودِ ما میگوید، اغلب دشوارتر از خود شرایط است. طرد شدن یا خیانت از طرف شریک زندگی دردناک است، اما آنچه اغلب بیشتر به ما آسیب میرساند، تمام چیزهای وحشتناکی هستند که صدای انتقادی درونی ما درباره خودمان بعد از واقعه میگویند.
برای نشان دادن اینکه چگونه این دشمن داخلی احساسات منفی ما را در مورد حسادت تغذیه میکند، دو نوع حسادت را از نزدیک بررسی خواهیم کرد، یکی حسادت عاشقانه و دیگری حسادت رقابتی است.
در حالی که این دو نوع حسادت غالباً با هم همپوشانی دارند اما در نظر گرفتن آنها به صورت جداگانه میتواند به ما کمک کند تا درک کنیم که چگونه حسادت ممکن است بر حوزههای مختلف زندگی ما تأثیر بگذارد و حتی چگونه میتوانیم به بهترین شکل با حسادت خود کنار بیاییم.
حسادت عاشقانه
این واقعیت اساسی است که وقتی افراد بیش از حد حسادت نکنند، روابط نرمتر میشوند. هرچه بیشتر بتوانیم احساسات حسادت خود را کنترل کنیم و آنها را جدا از شریک زندگی خود بدانیم، وضعیت بهتری خواهیم داشت.
به یاد داشته باشید، حسادت غالباً ناشی از ناامنی در خود ما است، احساسی مانند اینکه محکوم به فریب، صدمه یا طرد شدن هستیم. تا زمانی که با این احساس در خود مقابله نکنیم، احتمالاً قربانی احساس حسادت، بیاعتمادی یا ناامنی در هر رابطهای خواهیم شد، صرف نظر از اینکه در چه شرایطی هستیم.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles“ box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″] راه های کاهش حسادت [/su_animate]
[/su_box]
این احساسات منفی در مورد خود ما از تجربیات اولیه زندگی ما نشآت میگیرند. ما غالباً احساسات مهمی که والدین یا سرپرستان نسبت به فرزندان و یا نسبت به خودشان دارند را دوباره پخش، بازآفرینی کرده یا نسبت به آن واکنش نشان میدهیم.
به عنوان مثال، اگر در دوران کودکی احساس میکردیم کنار گذاشته شدهایم، ممکن است به راحتی شریک زندگی خود را بیتوجه به خود بدانیم. ما ممکن است شریکی را انتخاب کنیم که گریزان باشد یا حتی رفتارهایی انجام دهدیم که شریک زندگی ما را از آن احساسات دور کند.
میزان برخورد ما از کودکی با نگرشهای انتقادی، اغلب باعث میشود که صدای درونی انتقادی ما تا اندازهای در زندگی بزرگسالی، به ویژه در روابط ما تأثیر بگذارد. با این حال، مهم نیست که تجربیات منحصر به فرد ما چه باشند، همۀ ما تا حدی صاحب این منتقد درونی هستیم. بیشتر ما میتوانیم با داشتن حسی که انتخاب نمیشویم ارتباط برقرار کنیم. میزان اعتقاد ما به این ترس بر میزان احساس خطر در رابطه تأثیر میگذارد.
مانند یک مربی، صدای درونی انتقادی به ما میگوید که اعتماد نکنیم یا خیلی آسیب پذیر نباشیم. این به ما یادآوری میکند که ما دوست داشتنی نیستیم و رابطه عاشقانهای نیز نداریم. این مهم زمزمه آرامی است که بذر تردید، سوء ظن و عدم اطمینان را میکارد. چرا او تا دیر وقت کار میکند؟ چرا او دوستان خود را به جای من انتخاب میکند؟ او حتی وقتی من ازش دور هستم چه میکند؟ چطور او اینقدر به حرفهای دیگران توجه میکند؟
آن دسته از ما که با نحوه کارکرد حسادت آشنا هستیم، میدانیم که غالباً این افکار به آرامی شروع به جوانه زدن و شکوفا شدن در حملات بسیار بزرگتر و عمیقتری به خود یا شریک زندگی خود میکنند. این احساس حسادت میتواند در هر مرحله از رابطه، از اولین قرار ملاقات تا ۲۰ سالگی ازدواج ایجاد شود.
در تلاش برای محافظت از خود، ممکن است به سخنان منتقد درونیمان گوش فرا دهیم و از نزدیک بودن به شریک زندگی خود عقب نشینی کنیم. با این حال، ما همچنین وقتی از پیگیری آنچه میخواهیم عقب نشینی کنیم، حسادت بیشتری خواهیم کرد.
اگر در برخی از سطحها بدانیم که رابطه خود را در اولویت قرار نمیدهیم یا به طور فعال دنبال هدف خود از دوست داشتن یا نزدیکی نیستیم، احساس ناامنی و حسادت بیشتری میکنیم. به همین دلیل ضروریتر است که یاد بگیریم چگونه با حسادت خود کنار بیاییم و حسادت را کورکورانه با فشار وارد کردن به طرف مقابل انجام ندهیم!
حسادت رقابتی
این نوع از حسادت گرچه ممکن است احساس بیهوده یا غیرمنطقی باشد اما کاملاً طبیعی است که بخواهید برای آنچه دیگران دارند رقابت کنید. با این حال، چگونگی استفاده از این احساسات برای سطح رضایت و خوشبختی ما بسیار مهم است.
اگر ما از این احساسات برای خدمت به منتقد درونی خود، برای درهم شکستن خود یا دیگران استفاده کنیم، این به وضوح یک الگوی مخرب با تأثیرات روحیهای است. با این حال، اگر نگذاریم این احساسات به دست صدای درونی انتقادی ما بیفتند، در واقع میتوانیم از آنها برای تصدیق آنچه میخواهیم استفاده کنیم، هدفمندتر شویم یا حتی احساس پذیرش بیشتری نسبت به خود و آنچه در ما تأثیر میگذارد، داشته باشیم.
اشکالی ندارد، این مهم حتی نوعی رقابت سالم است، اگر به خودمان اجازه دهیم یک فکر رقابتی داشته باشیم! وقتی به راحتی به خود اجازه میدهیم بدون قضاوت یا برنامه عملی رفتار کنیم، احساس خوبی خواهیم داشت. با این حال، اگر این فکر را به انتقاد از خود یا حمله به شخص دیگری نشخوار کنیم، آسیب میبینیم. اگر متوجه شویم که بیش از حد از خود واکنش نشان میدهیم یا ا حسادت خود را تحت الشعاع قرار میدهیم، میتوانیم چندین کار زیر را انجام دهیم:
- از آنچه که باعث حسادت میشود، آگاه باشید. به حوادث خاصی فکر کنید که باعث میشوند احساس شور و نشاط در شما ایجاد شود. آیا این دوستی است که موفقیت مالی را به همراه دارد؟ یک همکار که در جلسات نظر خود را بیان میکند؟
- از خود بپرسید چه صداهایی به عنوان انتقادی درونی ظاهر میشوند؟ چه نوع افکاری این حسادت را شعلهور میکنند؟ آیا این افکار منفی باعث میشوند احساس ناچیزی، ناتوانی و عدم موفقیت داشته باشید؟ آیا الگو یا موضوعی در این افکار وجود دارد که احساس آشنایی با آنها میکنید؟
- به مفاهیم و ریشههای عمیق این افکار فکر کنید. آیا برای رسیدن به یک چیز ویژه فشار خاصی احساس میکنید؟ آیا چیزی وجود دارد که شما فکر میکنید قرار است باشد؟ دریافت آن برای مورد شما چه معنایی دارد؟ آیا به گذشته شما ارتباط دارد؟
هنگامی که این سؤالات را از خود پرسیدیم، میتوانیم درک کنیم که چگونه حسادت در زندگی ما ارتباط دارد. ما میتوانیم نسبت به خود دلسوزی بیشتری داشته باشیم و سعی کنیم قضاوتهایی که باعث میشوند احساس ناامنی کنیم را به حالت تعلیق درآوریم.
چگونه با حسادت خود کنار بیاییم؟
برای حسادت نکردن چه کاری باید انجام داد:
افکار منفی را غربال کنید
با استفاده از مخفف SIFT برای توصیف اینکه چگونه میتوانیم درک، تصاویر، احساسات و افکاری که هنگام تأمل در برخی از مسائل زندگی خود داریم را غربال کنیم. وقتی احساس حسادت داریم، باید سعی کنیم غربالگری را انجام دهیم.
ما میتوانیم حس و احساسات، تصاویر، درک و افکار را به وجود آوریم. آیا سناریوی فعلی باعث ایجاد یک درک طولانی مدت منفی از خودمان میشود؟ هرچه بیشتر بتوانیم این احساسات یا واکنشهای بیش از حد را به رویدادهای گذشتهای که در وهله اول آنها را ایجاد کردهاند وصل کنیم، احساس وضوح بیشتری در وضعیت امروز خود میکنیم.
آرام بمانید و آرامش را در خود تقویت کنید
هر چقدر احساس حسادت کنیم، میتوانیم راههایی پیدا نماییم تا به خود برگردیم و آرام شویم. ما میتوانیم این کار را ابتدا انجام دهیم و احساسات خود را با دلسوزی بپذیریم. به یاد داشته باشید که هر چقدر هم که احساس قدرت کنیم، احساسات ما تمایل به عبور در امواج دارند و سپس فروکش میکنند.
پذیرش و تأیید حسادت ما بدون اقدام به آن امکان پذیر است. ما میتوانیم ابزارهایی را بیاموزیم تا قبل از واکنش، مثلاً با راه رفتن یا یک سری نفس عمیق، خود را آرام کنیم. وقتی ما از تحمل صحبتهای منتقد درونی خود امتناع میورزیم، بسیار راحتتر میتوانیم به این طریق آرام بگیریم.
بنابراین یادگیری مراحا برای به چالش کشیدن حسادت ضروری هستند. وقتی این کار را انجام میدهیم، میتوانیم در مقابل خود و افرادی که از آنها مراقبت میکنیم ایستادگی کرده و در رابطه با یکدیگر خوب عمل کنیم.
به صدای درونی خود عمل نکنید
صدای درونی انتقادی ما تمایل دارد که به ما توصیه کند اقداماتی انجام دهیم که در طولانی مدت به ما آسیب میرسانند. همین که ما را به حالت حسادت در آورد، ممکن است به ما بگوید که دست از کار بکشیم یا در دنبال کردن آنچه میخواهیم، متوقف شویم. این ممکن است ما را به سمت تخریب شخصی یا مجازات کردن شخصی که برای او احترام قائل هستیم، سوق دهد.
اگر ما با فردی در ارتباط هستیم، ممکن است به ما بگوید که به یارمان ضربه بزنیم. وقتی این کار را انجام میدهیم، تمام کاری که میکنیم ایجاد پویایی است که از آن میترسیم.
ما ممکن است احساسات عزیزانمون را نسبت به خود جریحهدار کرده و آنها را تضعیف کنیم و احساسات بیاعتمادی و ترس آنها را نسبت به خود برانگیزانیم. ما ممکن است ناخواسته آنها را ترغیب کنیم که بیاثر بمانند و در مورد احساسات، افکار و اعمال خود کمتر ابراز نظر کنند که این به احساس بیاعتمادی و حسادت ما میافزاید.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles“ box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″] چگونه فکر بد نکنیم؟ [/su_animate]
[/su_box]
به دنبال احساس امنیت خود باشید
بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم تمرکز بر احساس قدرت و امنیت در خودمان است. ما باید کاری را برای تسخیر منتقد درونی خود انجام دهیم و باور کنیم که حال ما خوب است، حتی به تنهایی!
ما به عشق یک شخص خاص احتیاجی نداریم تا باور کنیم دوست داشتنی هستیم. انسانها پر از نقص و محدودیت هستند و هیچکس نمیتواند ۱۰۰ درصد نیازهایمان را برای ما برآورده کند. به همین دلیل بسیار مهم است که احساس دلسوزی برای خود کنیم و یاد بگیریم در مقابل منتقد درونی خود بایستیم.
این بدین معنا نیست که مردم را ساکت کرده یا خود را از آنچه میخواهیم خاموش کنیم. این در واقع به معنای در آغوش کشیدن زندگیمان از صمیم قلب است، در حالی که اعتقاد داریم آنقدر قوی هستیم که شکست نمیخوریم. مهم نیست که چگونه میتوانیم از پس احساسات خود برآییم.
رقابت را حفظ کنید
بسیاری از مردم از ایده رقابت ناراحت میشوند اما آنچه در اینجا صحبت میکنیم هدف بهترین بودن نیست بلکه هدف شخصی بودن در بهترین حالت است. این بدان معنا است که مانند خودمان احساس کنیم و از خصوصیاتی که میخواهیم در خدمت ما باشند، استقبال کنیم.
به جای اینکه به هیولای ئرونی خود اجازه دهیم تا ما را مثل خودش کند، میتوانیم به خودمان اجازه دهیم با کسانی که میخواهیم باشیم ارتباط برقرار نماکنیم و اقداماتی انجام دهیم که ما را به آنها نزدیکتر کند.
اگر احترام اطرافیان خود را میخواهیم، باید در تعاملات خود مراقب باشیم. اگر میخواهیم عشق مداوم شریک زندگی خود را احساس کنیم، باید متعهد شویم که هر روز به کارهای محبت آمیزی بپردازیم.
اگر تمایل به عمل با صداقت و حفظ اهداف خود داریم، در مهمترین نبردی که با آن روبرو خواهیم شد، پیروزی در مبارزه برای تحقق بخشیدن و تبدیل شدن به خود واقعی، جدا از هر فرد دیگری، بسیار مهم است.
در مورد حسادت ورزیدن صحبت کنید
وقتی درگیر چیزی مانند حسادت میشوید، یافتن فرد مناسب برای گفتگو و یک روش سالم برای بیان احساسات مهم هستند. افرادی که به ما کمک میکنند تا افکار منفی خود را نشخوار نکنیم یا در غم واندوه فرو نرویم، نوعی دوست هستند که میخواهیم در مورد حسادت خود با آنها صحبت کنیم.
همۀ ما دوستانی داریم که وقتی موضوعات خاصی را مطرح میکنیم، از ما فاصله میگیرند و این ممکن است نشان دهد که آنها دوستان خوبی برای ما نیستند. ما باید سعی کنیم افرادی پیدا کنیم که از ما حمایت کنند تا در مسیر خود باقی بمانیم. آنها باید از نوع افرادی باشند که ما میخواهیم شبیه به آنها شویم.
این فرآیند فقط زمانی مفید است که حسادت را از بین ببرد و به ما امکان ادامه حرکت و اقدامات معقول را بدهد. اگر ما از حسادت رنج میبریم، کمک گرفتن از یک درمانگر نیز بسیار عاقلانه است. این در حالی است که به روشهای سالم و سازگارانهای عمل میکنیم و این میتواند به ما کمک کند تا احساسات خود را درک کرده و از عهده آن برآییم.
کلام آخر
در یک رابطه، حفظ ارتباط صادقانه با شریک زندگی مهم است. اگر امیدواریم که اعتماد او را جلب میکنیم و او نیز اعتماد ما را خواهند داشت، باید بدون رشد دفاعی و عجله در قضاوت، به صحبتهایش گوش فرا دهیم.
این خط ارتباطی آزاد در مورد تخلیه ناامنیهای ما بر روی شریک زندگیمان نیست بلکه در عوض اجازه میدهد تا با خودمان مهربان باشیم و به خود متصل شویم، حتی وقتی احساس ناامنی یا حسادت میکنیم.
این به طور طبیعی به شریک زندگی ما کمک میکند تا همین کار را انجام دهد. برای به چالش کشیدن صدای انتقادی درونی ما و تمام ناامنیهایی که ایجاد میکند، تمایلی لازم است! همچنین برای عقب نشینی و مقاومت در برابر واکنشهای تکانشی و حسادت آمیز ما، ارادهای نیز لازم است. با این حال، وقتی این قدرت را در خود پرورش میدهیم، میفهمیم که بسیار قویتر از آنچه فکر میکنیم هستیم. با یادگیری نحوه حسادت نکردن، در خود و روابطمان امنیت بیشتری پیدا خواهیم کرد.
کنترل حسادت، خیلی سخت است … وقتی را می بینم که دوست دارم داشته باشم و ندارم ولی یکی دیگه داره، خصوصا اونایی که امکان دستیابی بهش رو هم ندارم، خب حرصم می گیره و حسادت می کنم …
ای کاش ظرفیت وجودی ام بالاتر باشه تا انقدر حرص نخورم و حسادت نکنم
حسادت ، شعله آتشی است که از درون آدم را می سوزاند و زجر
می دهد … قشنگ آدم عذاب می کشه ها … ! ای کاش مرض حسادت از وجودم بره …
مینا عزیز، همون طور که خودتون تا الان متوجه شدید حسادت بیشترین آسیب رو به خودتون وارد میکنه، قطعا شما میتونید با تمرین و کار روی شخصیتتون این حس رو در کنترل خود دربیارید و حس بهتری رو تجربه کنید 😊
البته من حسادتم در درون خودم است و هیچ وقت بروزش نمیدم. ولی خب خودم وقتی حسادت می کنم، می فهمم که از درون دارم عذاب می کشم.
بله، درست می فرمایید باید رو خودم کار کنم. ولی به نظرتان در مواردی که اصلا امکان دستیابی بهشون برای آدم فراهم نیست، میشه جلوی حسادت را گرفت؟
مثلا چیزی را خیلی دوست دارم، و بنا به دلایل مختلف هرگز امکان دستیابی بهش رو ندارم مانند بعضی ویژگیهای ذاتی که قابل دستیابی نیست. و می بینم یکی دیگه داره، حرص می خورم و حسادت
می کنم … آیا در این مواقع هم حسادت را میشه از بین برد؟
مینا عزیز اگر خودت رو باور داشته باشی و خودت رو با همین ویژگی هایی که داری دوست داشته باشی، هیچ وقت این اجازه رو نمیدی که با حسادت اون آرامشی رو که لایقش هستی رو از دست بدی. به نظر من با دوست داشتن خودت کم کم با حس حسادت به راحتی کنار میای موفق باشی😊
امیدوارم همین طور باشه که شما میگید … چون خودم می فهمم حسادت، جز عذاب، هیچ فایده ای برام نداره … آدم اگر از موفقیتها و شادی های دیگران، خوشحال بشه آرامش خواهد داشت. دارم تلاش می کنم راهی برای درمانش پیدا کنم که انقدر زجر نکشم … تا الآن که نتونستم حسادتم را از بین ببرم … ان شاالله که موفق بشم