فهرست مطالب
تفکر قالبی که با نامهای تفکر کلیشهای یا استریوتایپ هم شناخته میشود، یکی از انواع تلههای فکری و تفکرات غلط است. اگر دوست دارید بدانید چرا تفکر قالبی را به عنوان یک تله فکری میشناسند، تا انتهای این مقاله با ما در ذهن همراه باشید.
تفکر قالبی
آیا تابحال برایتان پیش آمده است که درمورد یک گروه از افراد قضاوت نادرستی بکنید؟ یا با کسانی برخورد کردهاید که هنوز هم جوکهای قومیتی تعریف کنند و با آنها بخندند؟ (فرض را بر این میگذارم که خوانندگان ذهن از این دسته نیستند!)
چقدر تابحال از اینکه عضو گروهی خاص از افراد بودهاید و به خاطر عضویت در آن مورد پیشداوری یا قضاوت قرار گرفتهاید عصبانی و ناراحت شدهاید؟
متاسفانه باید بگویم که همه مشکلات اینچنینی که ما روزانه با آنها مواجه میشویم و ممکن است آزارمان بدهد، یا با آن دیگران را آزار بدهیم، از همین تفکر ناشی میشود.
اما تفکر قالبی یا استریوتایپ چیست؟
نام استریوتایپ ریشهای یونانی دارد و به معنای سخت و محکم است. بیراه نیست که اسم این تفکر را استریوتایپ گذاشتهاند. وقتی ما عقیدهای را بدون فکر و صرفا براساس تجربیات جمعی یا القائات گروهی بپذیریم احتمالا در دام این تفکر میفتیم.
تفکر قالبی یا کلیشهای درواقع به نگرشهایی گفته میشود که بدون تفکر پذیرفته میشود و منجر به قضاوت و پیشداوریهایی میشود که اشتباه هستند.
مثلا اینکه بخواهیم بگوییم فلان گروه شغلی، پولپرست هستند، فلان قومیت خسیس هستند یا سادهاند، گرفتار تفکر قالبی شدهایم.
مساله مهمی که درباره درگیر شدن در تفکر قالبی وجود دارد این است که جامعه و اجتماع نقش بسیار مهم و تعیین کنندهای در شکلدهی به این نوع تفکر دارد. آنچه که به عنوان استریوتایپ در ذهن ما شکل میگیرد و به قضاوتهای ما جهت میدهد، ناشی از باورهایی است که توسط جامعه ما به ما القا شده است.
اما چرا درگیر استریوتایپ میشویم؟
ریشههای روانشناختی
ذهن ما از کودکی با نوعی از تفکر درگیر است که البته نمیتوان به آن تفکر قالبی اطلاق کرد. اما رفتاری دارد که کاملا شبیه به رفتار ما در این نوع از تفکر است.
کودکان بهصورت ناخودآگاه و غریزی علاقه دارند هرآنچه که مربوط به گروه مخالف آنهاست، منفی باشد. آنها با نسبت دادن الفاظ نامناسب به گروه مخالفشان، سعی در اثبات وفاداری به گروه خودشان دارند. این رفتار کودکان نه از روی بدذاتی که به صورت غریزی اتفاق میافتد.
اما با رشد و شکلگیری تفکر منطقی و جامعهپذیری، مفاهیمی مانند درک متقابل و همزیستی انسانها باهم، صرف نظر از تفاوتهایشان درما شکل میگیرند و آن رفتار ناخودآگاهانه و حسی کودکی در ما ازبین میرود.
ریشههای جامعه شناختی
اما وقتی جامعهای که در آن رشد میکنیم، نظام منطقی و معنایی متفاوتی داشته باشد و ارزشهای قومی و گروهی در آن پررنگ باشد، موجب رشد ناقص شناختی ما میشود و متاسفانه دام تفکر کلیشه ای مجال بیشتری برای رشد پیدا میکند.
آنچه که در رابطه با این تفکر اهمیت زیادی دارد، بستر اجتماعی آن است. تفکر کلیشه ای یا قالبی میتواند در طول نسلها ادامه پیدا کند و به نسلهای بعدتر منتقل شود. بسیاری از باورهای خرافی و اعتقادات بیپایه و بیاساس ناشی از تفکر قالبی است که در گروههای قومی یا اجتماعات کوچک دیده میشود.
ایجاد و گسترش تفکر نامطلوب قالبی در ما انسانها، دلایل مختلفی دارد. از دلایل شخصی و درونی تا دلایل اجتماعی. البته آنچه که مهم است، برهمکنش دو عامل اجتماعی و فردی در شکلگیری تفکر قالبی است.
گاهی ما به خاطر تنبلی ذهن ترجیح میدهیم از الگوی داوری گذشته تبعیت کنیم و قضاوتهایمان را بر اساس آن تنظیم کنیم. مانند فکر کردن درباره اینکه هراستاد دانشگاهی باید کت و شلوار بپوشد، هرکسی که پولدار است حتما از راه خلاف و نامشروعی آن را به دست آورده است و…
این مساله با آموزههای غلط جامعه نسبت به قضاوت درباره گروهها جمع میشود و نتیجه آن چیزی نیست جز قضاوتهای نادرست ما نسبت به افراد، گروهها و عقاید.
چرا باید از تفکر قالبی دوری کنیم؟
این تفکر اثرات بسیار نامطلوبی روی وضعیت اجتماعی و روابط فردی باقی میگذارد. باتوجه به اینکه معمولا قومیتها و گروههای نژادی موضوع تفکر قالبی و قربانی اثرات ناشی از آن هستند، این نوع تفکر میتواند اثرات نامطلوبی بر شکافهای اجتماعی بگذارد و باعث بدتر شدن آن شود.
فکرش را بکنید. هرگروه اجتماعی یا هرقومیت، گروه و قومیت دیگر را با این تفکر مورد قضاوت، سرزنش یا تمسخر قرار دهد. آنوقت جامعه وارد یک دوره فرسایشی از درگیریهای لفظی و یا حتی فیزیکی خواهد شد که به مرور موجب از هم پاشیدگی همبستگی و از بین رفتن روح اجتماعی خواهد شد.
اما اثرات نامطلوب تفکر قالبی به همین موارد خلاصه نمیشود. تفکر قالبی یا کلیشهای بهمرور باعث ایجاد تصلب و جمود فکری میشود. از آنجایی که تفکر استریوتایپ بر پایه استدلالهای بیاساس یا ضعیف است، رفتهرفته قدرت تفکر درست و درست اندیشیدن را از ما خواهد گرفت.
با این وضعیت کمکم به افرادی خشک و انعطافناپذیر تبدیل خواهیم شد که قضاوتهای نادرستمان از شخصیت افراد باعث میشود ارتباطات اجتماعیمان رفتهرفته محدود شود.
چطور از تفکر قالبی دور شویم؟
باتوجه به اینکه پدیدههایی مانند تفکر قالبی که در حوزه روانشناسی اجتماعی قرار میگیرند، سختتر قابل اصلاح هستند، بهتر است از همان ابتدا جلویشان گرفته شود. پیشگیری بهتر از درمان است؛ فقط مناسب علم پزشکی نیست!
خوب است که این شعار را در علوم اجتماعی و روانشناسی هم پیادهسازی کنیم. اما به نظر شما برای دوری از دام این تفکر چه کارهایی قابل انجام است؟
خوشبختانه روشهای نسبتا سادهای برای پیشگیری یا جلوگیری از انتشار تفکر قالبی وجود دارد. در ادامه بعضی از این روشها را باهم مرور خواهیم کرد:
افزایش آگاهی عمومی
یادمان باشد در اصلاح پدیدههای اجتماعی، اولین و مهمترین اقدامی که میتوان انجام داد، افزایش آگاهی جامعه نسبت به آن پدیده است. باید یک عزم عمومی برای اصلاح بهوجود بیاید و عموم مردم الزام اصلاح آن را پدیده را به خوبی درک کنند.
میتوانید از شبکههای اجتماعی شروع کنید. کافیست با رسانهها به مردم بفهمانید قضاوت و پیشداوریهای مبتنی بر تفکر قالبی تا چه اندازه میتواند آزاردهنده باشد.
شناساندن آثار مخرب تفکر قالبی
قدم دوم، افزایش آگاهی عمومی نسبت به آثار نامطلوب همهگیر شدن این نوع از تفکر است. مسلما کسی دوست ندارد نظم جامعهای که در آن زندگی میکند دچار اختلال یا فروپاشیدگی شود.
اگر افراد آگاه شوند که حتی جوکهای قومیتی که برای خندیدن برای هم تعریف میکنند تا چه اندازه میتواند مخرب باشد؛ سعی میکنند رفتارشان را اصلاح کنند. یا لااقل آن را کمتر انجام دهند.
طرد کردن افرادی که این نوع تفکر را نشر میدهند
یکی از مکانیسمهای موثر در اصلاح پدیدههای مخرب اجتماعی، طرد کردن افرادی است که به نشر و گسترش آن عمل کمک میکنند. تقبیح رفتار کسانی که جوکهای قومیتی میسازند یا دیگران را براساس پوشش یا جایگاه اجتماعیشان قضاوت میکنند میتواند مانع خوبی برای گسترش این رفتار باشد.
افزایش خودآگاهی
با افزایش خودآگاهی می توانیم از خودمان شروع کنیم. هر پدیده اجتماعی در نهایت از فرد شروع میشود. کافیست کمی درونمان را جستجو کنیم. آیا تابحال کسی را به خاطر ظاهر، شغل، طبقه اجتماعی یا قومیت قضاوت کردهایم؟
تا بحال چندبار قضاوت نادرست داشتهایم؟ اگر بدانیم کدام یک از رفتارهایمان میتواند در حوزه این تفکر جا بگیرد و سعی کنیم که آن را محدود کنیم، قدم بزرگی را در راه اصلاح تفکر کلیشهای برداشتهایم.
زنجیره انتشار را قطع کنیم
کافیست وقتی یک جوک قومیتی به دستمان میرسد، آن را منتشر نکنیم. به هر متن یا مطلبی که به صورت بالقوه منتشر کننده تفکر قالبی است به صورت یک متن منزجر کننده نگاه کنیم و بلافاصله آن را از گوشی موبایلمان حذف کنیم. برای منتشر نشدن یک رفتار کافیست منتشر کننده آن نباشیم.
استفاده از تکنیک سه ثانیه
یک تکنیک موثر در جلوگیری از استفاده از این تفکر، تکنیک سه ثانیه است. براساس این تکنیک، کافیست وقتی کسی را میبینید قبل از قضاوتتان تنها سه ثانیه به مغزتان فرصت دهید تا بیشتر فکر و پردازش کند. به مرور خواهید فهمید مغزتان عادت کرده است که کسی را از روی ظاهر قضاوت نکند و به زنجیره تفکر قالبی در ذهنتان خاتمه خواهید بخشید.
نظر شما چیست؟ تابحال پیش آمده است که به خاطر قضاوتهای نادرست و ظاهری اذیت شوید؟ چه مصداقهای دیگری برای تفکر قالبی میشناسید؟ خوشحال خواهیم شد اگر نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.