فهرست مطالب
همانطور که قبلاً ذکر شد، من یک فرآیند هشت مرحله ای ضروری را برای ایجاد یک برند سرهم بندی کرده ام.
هر بازاریاب روش ایجاد خط مشی برند خودش را دارد، اما من متوجه شده ام که ماهیت منظم این فرآیند به طور مداوم برای ارباب رجوع های من که تجارت ها و شرکت های نوپای کوچک تا شرکت های ۱۰۰F را دربر می گیرند تأثیر داشته است.
چگونگی تعریف یک برند پاسخ غیرمستقیم به مشتری هایی است که در نظر گرفته ایم و چگونگی متمایز ساختن خودمان از گروه است.
فرآیند هشت گامی که استفاده می کنم عبارت است از: ۱) تجزیه و تحلیل مشتری، بازار و برند؛ ۲) بیان آسانسوری؛ ۳) داستان امضاء؛ ۴) تعیین موقعیت و هدف؛ ۵) منافع و دلیل برای باور کردن؛ ۶) شخصیت، صدا و لحن برند؛ ۷) تجزیه و تحلیل SWOT و ۸) استراتژی پیام رسانی.
گام ۱: ارزیابی و بینش های مشتری، رقیب و شرکت
هر چیزی در بازاریابی با داده ها آغاز می شود و به پایان می رسد.
اگر کسی سعی کند به شما دورۀ ساخت برند را بفروشد و هیچ اشاره ای به تجزیه و تحلیل یا بینشهاد نکند شما با یک فرد غیرحرفه ای سروکار دارید.
مرتبط: روانشناسی: دانلود جدیدترین کتاب های صوتی، مقالات و فیلم های روانشناسی روز دنیا در ذهن
شما بدون داده ها نمی توانید برند بسازید و تمام. داده ها پایه و اساس را تشکیل می دهند. داده ها موقعیت را برای شما فراهم می کنند.
داده ها به شما اجازه می دهند که بدون گمراه شدن تعیین کنید در کجا مناسب هستید. هرچند، داده ها جهت دار هستند و می توانند تا اینجا شما را همراهی کنند.
روندها، بینشها و الگوهایی که از داده ها جمع آوری می کنید با شما و تجربه تان ترکیب می شوند و اعمال به هم وابستهای هستند که برای ایجاد یک برند مؤثر نیاز دارید.
در ابتدا مشتری خود را بشناسید، زیرا شما باید خواسته ها، نیازها و اولویت های آنها را درک کنید تا برند و پیام شما طنین بیاندازند و تأثیر بگذارند.
بازار خود را بشناسید زیرا شما می توانید تعیین کنید که در کجا مناسب هستید و چگونه جدا می شوید.
و سپس سؤالات سختی دربارۀ تجارت خود بپرسید: چه کاری انجام می دهید؟ این کار را برای چه کسی انجام میدهید، چرا این کار را انجام می دهید، چگونه آن را انجام میدهید و آیا تأثیر دارد؟
اگر شما در حال حاضر تجارتی دارید، این برای ارزیابی اثربخشی برند و پیامتان به منظور تغییر جهت مؤثر است و برای شرکتهای جدید در مشخص کردن چیزی که سعی میکنید بسازید مؤثر است.
اگر شما وضوح مطلق ندارید مشتری نخواهید داشت.
بیشتر بخوانید: توضیح محصول چیست و چه تاثیر در فروش دارد؟
مشتری خود را بشناسید
نادیده گرفتن مشتری چیزی است که بسیاری از مردم به خاطر انجام آن کار را خراب میکنند. آنها برند، صدا، استراتژی محتوا، آرم، وبسایت و همهچیز را درست میکنند و مشتری خود را فراموش میکنند.
برند در خدمت شما نیست. اگر اینطور است، چیزی که شما دارید یک سرگرمی است.
مشتریهای شما باید در مرکز برندتان باشند زیرا آنها هستند که سرانجام موفقیت تجارت شما را تعیین میکنند. بدون مشتریها، هیچ تجارتی وجود ندارد زیرا آنها تجارت شما هستند.
مشتری شما می خواهد بداند که شما چه کسی هستید، از چه چیزی حمایت میکنید و چگونه قرار است زندگی آنها را بهتر یا راحتتر کنید یا فقط یک سرگرمی ساده است.
مشتری یا “مخاطب هدف” شما گروهی از افراد هستند که می خواهید توجهشان را جلب کنید، گروهی هستند که می خواهید رابطۀ طولانیمدت با آنها داشته باشید.
هدف پیدا کردن آنها است؛ وارد مغز آنها شوید تا خواسته ها، نیازها، اولویت ها و شیوه زندگی شان را درک کنید؛ و اطمینان حاصل کنید که محصول یا سرویس شما (و چگونگی صحبت کردنتان دربارۀ آن) مناسب است.
به یاد داشته باشید که مشتری شما کل جهان نیست.
شما به دنبال گروهها یا بخشهایی از مردم هستید. در غیر این صورت، بازاریابی شما ضعیف، کلی و کمرنگ خواهد بود.
برای مثال، بیایید فرض کنیم که شما تجارتی دارید که کت و شلوار سفارشی دوز مردانه به صورت آنلاین میفروشد.
شما نمی توانید بگویید، “من میخواهم هر مردی را در جهان هدف قرار دهم”! در عوض، ممکن است بگویید، من به مردان نسل هزاره ثروتمند آگاه از سبکی که در صنعتهایی کار میکنند که هنوز به کت و شلوار نیاز دارند علاقمند هستم.
شما مشتریان را در حاشیه جذب خواهید کرد، اما اگر فقط میخواهید مردان را مورد هدف قرار دهید نمیتوانید یک برند یا پیام متمایزی ایجاد کنید که خواستهها، نیازها و شیوه زندگی مورد نظر شما را در نظر میگیرد.
اگر شما برای همه خرید و فروش میکنید، برای هیچکس بازاریابی نمیکنید.
وقتی متوجه شدید که میخواهید به چه کسانی دسترسی پیدا کنید، آنها را بشناسید.
حالا شما باید عامل CIA شوید. ایده اینکار ساخت یک فرد کاملاً آگاه است- زیرا چهکسی روابط را با پایگاه دادهای و ارائه پاورپوینت ایجاد میکند؟
در ابتدا، اطلاعات جمعیتشناسی پایه به دست آورید (یعنی، سن، جنسیت، درآمد، وضعیت تأهل، جغرافی، تحصیلات، شغل). سپس به جنس خوب دسترسی پیدا کنید: نمودار روانی و دادههای رفتاری.
رفتار: آنها چه کسانی هستند؟ چه چیزی میخواهند و چه کار میکنند؟ عادتهای آنها چیست؟ آیا در ارتباطات رسمی هستند یا از شکلکها استفاده میکنند؟ آیا آنلاین هستند؟ اگر اینطور است، چه سایتهایی- رسانههای اجتماعی، وبلاگها، گردهماییها و غیره- را بازدید میکنند؟ جدی باشید.
همه چیز را دربارۀ مشتری هایتان از مجلات، برنامه های تلویزیونی که استفاده میکنند تا زمان و تعداد دفعاتی که از گوشی هوشمند خود استفاده میکنند بدانید.
انگیزه: چه چیزی باعث میشود که آنها وارد عمل شوند؟ چرا به سراغ شما آمده اند؟ چه تجربیاتی از محصولات/ خدمات شما به دست آورده اند؟ رقبای شما به آنها چگونه خدمت رسانی می کنند؟
شش C انگیزه مصرف کننده را در نظر بگیرید: content (محتوا)، cost reduction (کاهش هزینه)، choice (انتخاب)، convenience (راحتی)، customization (مشتری پسندسازی)، و community (جامعه).
تأثیرات: آنها به چه کسی اعتماد دارند؟ آنها چه منابعی را برای جستجو و بررسی اطلاعات استفاده میکنند؟ آنها برای نظرات عینی چه سایتهایی را بازدید میکنند و به آنها تکیه میکنند؟
برای مثال، مسافران به Trip Advisor به عنوان مرجعی که میتوانند اعتماد کنند نگاه میکنند زیرا این سایت از نظرات شخص ثالث کسانی که پول در محلهایی که بازدید کردهاند ذخیره کردهاند تشکیل شده است.
و دادهها این را پشتیبانی میکنند. بر طبق Trip Advisor، ۷۹ درصد کاربران شش تا دوازده نظر را قبل از انتخاب هتل میخوانند و ۸۳ درصد “معمولاً” یا “همیشه” قبل از رزرو کردن به نظرات Trip Advisor مراجعه میکنند.
نقاط ضعف: چه چیزی مانع آنها میشود؟ آنها برای راحتتر کردن یا بهتر کردن زندگیشان به چه چیزی نیاز دارند؟ وقتی شکایت میکنند از چه چیزی ناراحت هستند؟
چالشها و درگیریهای اصلی مشتریهای خود را شناسایی کنید- چه زمانی، چگونه و چرا با آن چالشها مواجه میشوند.
سفر: یک دفتر یادداشت بردارید و قبل، در طول و بعد از معرفی محصول خود تجربه کامل آنها را به عنوان یادداشت روزانه بنویسید.
تحقیق و صحبت کردن با مشتری به شما در اینکار کمک خواهد کرد. این منجر به تمرین هوشمندی می شود که به شما این امکان را میدهد تا گام های کوچکی را برای تجسم سفر آنها بردارید: نقشه همدلی.
نقشه همدلی ابزار عالی است که شما را وارد ذهن مشتریتان میکند و همچنین یک گام مقدماتی در هدایت سفرشان است. نقشه همدلی به شما کمک میکند تا موارد زیر را درک کنید:
مشتریهای شما دربارۀ تجارتی که انجام می دهید و محصولاتی که میفروشید چه چیزی می دانند؟ آیا آنها رقابت را می خرند؟
آنها چه احساسی دارند؟ آنها می خواهند چه احساسی داشته باشند؟
محصولات شما چگونه آنها را در احساساتشان وارد میکنند؟
بسیارخوب، در این نقطه شما احتمالاً مضطرب شدهاید و تعجب میکنید که چگونه به تمام این اطلاعات دربارۀ مشتریتان دسترسی پیدا خواهید کرد.
شما میتوانید تحقیقات اولیه (بر گروه ها، مصاحبه ها و مشاهدات متمرکز شوید) و یا تحقیقات ثانویه (اخبار صنعت، مطالعات و تجزیه و تحلیل شخص ثالث، وبسایت ها و شبکه های اجتماعی و منابع داخلی) انجام دهید.
گوگل میتواند گنجینهای از منابع تحقیقات ثانویه ارائه دهد و من مطلب سریع و زیادی دربارۀ نحوۀ استفاده از آمازون و یوتیوب برای کسب اطلاعات بیشتر دربارۀ مشتریتان نوشتم.
برای شروع در اینجا بعضی منابع رایگان/ ارزان قیمت ارائه شده اند:
شما میتوانید تحقیق مشتری سریعی در Survey Monkey یا Google Form نیز انجام دهید. (ما به تقسیمبندی در آموزش دیگری رسیدگی می کنیم. من به شما روش های سریع انجام این کار و تمایل انجام این کار را در صورتی که منابع دارید نشان خواهم داد).