فهرست مطالب
این فرض که هر فردی کتابی درون خود دارد، درست است؟ همه ما نوعی داستان برای گفتن داریم و نوشتن کتاب را دوست میداریم. اما بسیاری از ما صدای درونی داریم که به ما میگوید «نوشتن هرگز اتفاق نمیافتد و من نمیتوانم نویسنده ای بزرگ بشوم». اینکه کسی به حرف ما اهمیت نمیدهد یا اینکه هرگز نمیتوانیم یک کتاب کامل بنویسیم. ما در این مقاله تصمیم گرفتیم که در مورد چگونگی خاموش کردن این صدای درونی و شروع به کار کتاب نویسی مطالبی را به شما عزیزان ارائه دهیم؛ با ذهن همراه باشد.
چگونه یک کتاب بنویسیم؟
در زیر مواردی برای چگونگی نوشتن کتاب آورده شدهاند:
۱- کمی از زمان خود را به نوشتن کتاب اختصاص دهید
حالا، شرط میبندیم که بسیاری از شما به خود گفتهاید که من یک روزی کتابم را میخواهم بنویسم. آن روز در واقع روزی است که تمایل دارید در زندگی شما اتفاق بیفتد، اما نخست باید شرایط را برای نوشتن فراهم کنید.
همچنین شرط میبندیم که اکثر شما یک فضای دنج و آفتابی ندارید تا بتوانید با یک فنجان قهوه، قلم مورد علاقه خود در پیدا کنید و چند ساعت را صرف نوشتن یک فصل از رمان بزرگ خود کنید. اما چیزی که تقریباً همه دارند، همان چیزی است که آن را «نَقل زمان» مینامند.
نَقل زمان همان لحظات غایب کوچک است، جاهای خالی و کوچک روزتان که هیچ کاری انجام نمیدهید. اگر از آن زمان برای نوشتن استفاده کنید، در واقع میتوانید کارهای زیادی انجام دهید. این به شما کمک میکند دروازههای خلاقیت را به روی خود باز کنید و به شما این امکان را میدهد تا کلمات را بدون تلاش برای فکر کردن بیرون بریزید.
یکی از راههای انجام این کار چیست؟ سرعت نوشتن کلمات را امتحان کنید. شما یک اعلان دریافت میکنید و این اعلان میتواند هر چیزی باشد، یک عکس خانوادگی مورد علاقه یا حتی یک عبارت جذاب! سپس شما فقط مینویسید، به مدت پنج، ۱۰ یا ۱۵ دقیقه و سپس دستان خود را روی کلیدها (کیبورد) یا قلم خود در صفحه نگه میدارید و اجازه میدهید تا کلمات از ذهنتان خارج شوند.
اما از شما میشنویم که میپرسید، چگونه به جلو حرکت کنیم؟ قلم را باید به کدام سمت نشانه بگیریم؟ آیا باید هر نقطهای از طرح را ترسیم کنیم؟ آیا باید از هر یک از ظرافتهای هر شخصیت داستان مطلع شویم؟ باید بدانید که برای نوشتن روشی وجود ندارد، هر آنچه به ذهن متبادر میشود باید روی کاغذ آورده شود. در نوشتن بیشتر احساس کنید تا فکر! ببنید احساسات شما تا کجا پیش میروند و چطور میتوانید به داستان رنگ و لعاب ببخشید.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″] بهترین اپلیکیشن کتابخوان اندروید [/su_animate]
[/su_box]
۲- ایده بزرگ خود را برای نوشتن کتاب پیدا کنید
چیزی که برای نوشتن یک کتاب کامل به آن نیاز دارید، یک ایده است. اگر چنین چیزی ندارید، هرگز از صفحه اول پیش نویس خود عبور نخواهید کرد. ممکن است شما از قبل بدانید که میخواهید در مورد چه چیزی بنویسید. در هر صورت، میتوانید با طرح چند سؤال ساده به ایده بزرگ کتاب خود برسید:
- میخواهم در مورد چه چیزی بنویسم؟
- نوشتن در مورد چه چیزی مهم است؟
- چه کسی میخواهد این داستان یا موضوع را بخواند؟
- آیا من قادر به انجام این ایده به طور شکلی مؤثر خواهم بود؟
پاسخ به این سؤالات به شما کمک میکنند تا بدانید چه چیزی میخواهید بنویسید. به عنوان مثال، اگر چندین ایده مختلف برای یک کتاب دارید، اما فقط یکی از آنها که واقعاً به آن علاقه دارید و احساس میکنید که میتوانید درباره بنویسید را انتخاب کنید.
از طرف دیگر، اگر فاقد ایده هستید، این سؤالات باز هم شما را به سمت هدف سوق میدهد. به انواع کتابهایی که دوست دارید بخوانید و همچنین کتابهایی که تأثیر بسزایی در شما داشتهاند، فکر کنید تا ایدههای زیادی به ذهنتان خطور کند.
ممکن است یک مفهوم جالب یا یک عنصر داستانی در نظر داشته باشید که ایده بزرگی برای کتاب شما ایجاد کند. اگر هم هنوز نتوانستهاید برای موضوع کتاب خود الهام بگیرید، ممکن است بخواهید در مورد اینکه آیا واقعاً میخواهید کتابی بنویسید یا خیر، تجدید نظر کنید.
۳- درباره کتاب خود تحقیق کنید
هنگامی که ایده بزرگ خود را پیدا کردید، قدم بعدی تحقیق درباره نوع کتاب (ژانر، کمدی و سایر) است. شاید بخواهید چند عنوان را انتخاب کرده و آنها را تجزیه و تحلیل کنید. سپس از خود بپرسد: «کتاب چند فصل دارند؟ ساختار داستان چگونه است؟ مضامین اصلی کدامند؟»
شما همچنین باید تحقیقاتی را انجام دهید تا محبوبترین عناوین کتاب خود را تعیین کنید. اگر میخواهید کتاب شما موفق شود، باید با کتابهای پرفروش رقابت کنید. پرفروشترین کتابها را جستجو کنید و ژانر مورد علاقه خود را چپ پیدا کنید، سپس آن کتابها را بخوانید تا بفهمید چه چیزی آن را تبدیل به پرفروشترین آثار ادبی کرده است. چه چیزهایی در همه آنها مشترک است و چرا ممکن است خوانندگان آنها را جذاب بدانند؟ آیا کتاب شما با این استانداردها مطابقت دارد؟
در آخر، به این فکر کنید که چگونه کتاب شما میتواند چیز جدیدی ارائه دهد. به عنوان مثال، اگر در حال نوشتن یک تریلر روانشناختی هستید، آیا یک راوی شخصیتی قابل اعتماد و زیرکی دارد، یا شاید یک سری روایتهای در کتاب وجود دارد که خواننده هرگز آمدن آنها را پیش بینی نمیکند؟ اگر در حال نوشتن یک کتاب داستان هستید، آیا برداشتی منحصر به فرد از این موضوع دارید یا درباره آن دانش و اطلاعات دارید؟
فراتر رفتن تنها راهی است که میتوانید کتاب خود را در بازار بیش از حد رقابتی امروز به فروش برسانید. بنابراین از تحقیق در مورد نوع کتاب خود کوتاهی نکنید، زیرا این امر به شما میگوید چگونه میتوانید از رقبا خود پیشی بگیرید.
۴- یک طرح کلی ایجاد کنید
اگر میخواهید یک کتاب عالی بنویسید، باید ابتدا طرح کلی آن را مشخص کنید. این امر به ویژه در مورد اولین کتاب شما بسیار مهم است، زیرا شما به یک نقشه جامع نیاز دارید که وقتی گیر کردید بتوانید به آن اعتماد کنید. بنابراین چگونه میتوانید طرح کلی را برای کتاب خود ایجاد کنید؟ موارد ضروری در اینجا اورده شده است:
- قالبی را انتخاب کنید که برای شما مناسب باشد: طرحهای کلی بسیار متنوعی وجود دارند. نقشه ذهنی آزاد، طرح کلی دقیق هر صحنه، طرح مطالب مبتنی بر شخصیت و سایر موارد! اگر یک روش به درد شما نمیخورد، روش دیگری را امتحان کنید.
- کتاب شما باید آغاز، میانه و پایان داشته باشد: خیلی از نویسندگان به نوشتن کتابی روی میآورند که تصوری قوی از چگونگی شروع داستان برای آن را دارد، اما وسط داستان مبهم میشود و پایان خوبی نیز برای آن وجود ندارد.. به یاد داشته باشید که بهترین کتابها پایان بسیار قوی دارند، بنابراین شما باید سعی کنید از همان ابتدا به دنبال آن باشید.
- نکات درگیر کننده را در نظر بگیرید: تعارض در قلب هر کتاب خوب است و خواننده را به خود جلب میکند، تنش و احساسات را به ذهن متبادر میکند و در نهایت منعکس کننده یک پیام واحد است. لازم نیست بدانید که درگیری شما دقیقاً از کجا بروز میکند، اما باید درک خوبی از نحوه عملکرد آن در کل کتاب داشته باشید.
- شخصیتهای کتاب خود را بشناسید: اگر هنوز شخصیت پردازی زیادی انجام ندادهاید، طرح کلی شما فرصت مناسبی برای این کار است. اینکه شخصیتهای شما چگونه در داستان تعامل خواهند داشت و این تعاملات چگونه نشان میدهد که آنها چه کسانی هستند و چه چیزی برایشان مهم است؟
۵- نوشتن کتاب را با قدرت شروع کنید
بیایید به نوشتن واقعی بپردازیم. یکی از مهمترین قسمتهای نوشتن کتاب شروع داستان است. اغراق نیست اگر بگوییم چند صفحه اول میتواند کتاب شما را زیبا نشان دهد یا آن را نابود کند. اگر صفحات کتاب به اندازه کافی خوب نباشند، بسیاری از خوانندگان علاقه خود را از دست میدهند و احتمالاً دیگر هرگز کتاب شما را نمیخوانند.
در وهله اول، شما به یک قلاب نیاز دارید که توجه خواننده را به خود جلب کند. تنها کافی است به اولین پاراگرافهای پرفروشترین کتابهای تاریخ نگاهی بیندازید.
همه این کتابها در ژانرهای مختلفی قرار میگیرند، با این وجود تمام خطوط ابتدایی آنها همان کار را میکنند، جلب توجه خواننده! شما میتوانید با بیان جملهای کاملاً محکم و کمی تخیلی، خواننده را مجذوب خود کنید. وظیفه شما حفظ علاقه خواننده با افزایش ریسکها و تحریک طرح داستان است. همچنین باید با دادن انگیزههای مشخص به شخصیتهای اصلی کتاب، به خواننده اهمیت دهید.
۶- روی مفهوم اصلی تمرکز کنید
بسیاری از نویسندگان بر این باورند که کلید نوشتن کتاب شگفت انگیز، سبک نگارش، واژگان چشمگیر و جملات زیبا است. ما اینجا هستیم تا شما را از این تصور منصرف کنیم. گرچه سبک میتواند عالی باشد، اما مفهوم و محتوا هنگام نوشتن کتاب بسیار مهم است، از این رو باید در درجه اول روی طرح، شخصیتها، درگیریها و مضامین خود تمرکز کنید.
البته گفتن این کار آسانتر از انجام آن است، به ویژه هنگامی که قبلاً نوشتن را شروع کردهاید. وقتی به یک بخش کلی و خلاصه رسیدید، ادامه نوشتن و پر کردن صفحات وسوسه انگیز است. اما این دقیقاً همان چیزی است که محتوا به آن نیاز دارد، پرکننده! و اگر مقدار زیادی از آن را داشته باشید، خوانندگان ناامید میشوند و فکر میکنند که شما میخواهید فقط حرف بزنید!
این یکی دیگر از دلایل مهم بودن طرح کلی است. شما باید داستان خود را بشناسید تا در مسیر آن قرار بگیرید. علاوه بر این توضیحات، در اینجا چند نکته دیگر برای اولویت قرار دادن کارها در نوشتن کتاب وجود دارند:
- هر جمله باید یکی از دو کار را انجام دهد، شخصیت را نشان دهد یا کاری را پیش ببرد. اگر جملهای یکی از این دو مورد را ندارد، سعی کنید آن را حذف کنید.
- حواستان به گام برداشتن باشد (منطور لحن کند کتاب است). آهسته گام برداشتن از علائم توصیف بیش از حد است که خواننده را خسته میکند.
۷- کتاب را برای خواننده بنویسید
آیا میخواهید کتابی بنویسید که مردم واقعاً از آن لذت ببرند و آن را بخرند؟ خب این تقریباً یک قاعده اصلی است که شما همیشه باید به فکر مخاطب خود باشید و سعی کنید کتاب خود را اولین بار برای خواننده بنویسید.
به عنوان مثال، بعضی اوقات مجبور خواهید شد صحنههایی را بنویسید که خیلی هیجان انگیز نیستند، اما در طرح کلی داستان باید حضور داشته باشند. برای از بین بردن این صحنهها عجله نکنید. حتی اگر برای شما جالب به نظر نرسند، سعی کنید با ایجاد تنش و حفظ سرعت آن را برای خواننده لذت بخش کنید.
هرچه کتاب شما بیشتر بتواند پاسخگوی نیازهای خوانندگان باشد، فروش آن بیشتر خواهد بود. بنابراین برای مهم نشان دادن کتاب خود باید جزئیات منحصر به فردی را درج کنید و برای درگیر کردن آنها روایتی جذاب بسازید.
۸- تعداد کلمات در نوشتن کتاب مهم هستند
بیایید به روشهای عملی بپردازیم که میتوانید عادتهای نوشتاری خود را بهبود ببخشید. اهداف شمارش کلمات سهم بزرگی در ایجاد یک روند مؤثر در نوشتن دارند، به خصوص اگر سعی دارید کتاب خود را در مدت زمان مشخصی به پایان برسانید.
اگر ترجیح میدهید به میزان نوشتن خود فکر کنید، باید اهداف شمارش کلمات را برای جلسات جداگانه و هر هفته یا ماهانه ایجاد کنید. برای نویسندگان نسبتاً تازه کار، ما اهداف شمارش کلمات زیر را توصیه میکنیم:
- ۵۰۰ تا ۷۵۰ کلمه در روز
- ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ کلمه در هفته
- ۶۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ کلمه در ماه
این اهداف بر اساس الگوی سه تا چهار جلسهای در هفته است که برای یک مبتدی منطقی به نظر میرسد، اما هنوز هم برای پیشرفت کافی است. حتی اگر حداقل توصیههای ما را دنبال کنید، ۵۰۰ کلمه در هر جلسه و در سه جلسه در هفته، باز هم میتوانید در کمتر از یک سال به راحتی کتاب خود را به پایان برسانید.
کلام آخر
اگر میخواهید کتابی بنویسید، تقریباً میتوانید هر کاری برای آن انجام دهید. میتوانید برای طراحی جلد آن سرمایه گذاری کنید، در مورد بازاریابی فروش کتاب خود مطالعه کنید، یا نوشتن کتاب به یک زبان دیگر (انگلیسی) را امتحان کنید. از هر مسیری که استفاده کنید، یک چیز درست خواهد بود، اینکه شما کتابی نوشتهاید و این یک موفقیت باورنکردنی است و ممکن است کتاب بعدی که مینویسید حتی از کتاب اول شما نیز بهتر باشد.