فهرست مطالب
مهارتهای تفکر کارآفرینانه به توانایی شناسایی فرصتهای بازار و یافتن مناسبترین روش و زمانها برای سرمایهگذاری روی آنهاست. از سوی دیگر میتوان تعریف زیر را هم برای این سیستم تفکری در نظر گرفت:
هنر پیدا کردن راهحل مناسب برای مشکل
تفکر کارآفرینانه یعنی شما بتوانید متفاوتتر از دیگران به موضوعات نگاه کنید که البته ضرورتاً نیازی نیست این توانایی، ارثی باشد بلکه بهراحتی میتوان آن را آموخت و تقویت کرد.
از این تفکر به نام «ذائقه ذهن برای فرصتهای یادگیری جدید» یاد میکنند که زمینه رشد شغلی فرد را فراهم میکند.
چرا تفکر کارآفرینانه مهم است؟
مسلح به این مدل فکری شدن لزوماً برای کارفرماها یا مالکین کسبوکارها نیست. در نظر داشته باشید که برای پیدا کردن حرفه و کاری که قصد موفقیت در آن را دارید هم میتوانید از این نوع تفکر بهرهمند شوید.
کارمندی که توانایی تفکر کارآفرینانه را دارد، توجه سرپرست مجموعه و همچنین همتیمیهای خود را جلب میکند؛ تفکر نوآورانه و احساس مالکیت به شغل و توجه به عملکرد فردی، دو نکته چشمگیر در چنین فردی است.
اینکه بتوانید بهموقع، مشکلات را شناسایی و راهحل مناسب با آن را پیدا کنید مثل این است که بهترین تصویر از خود را به کارفرما نشان دهید. این سرعت عمل قابلتحسین نشاندهنده انعطاف شماست.
این مدل تفکر را دستکم نگیرید! کاری میکند تا دیدگاه شما نسبت به مجموعهای که در آن کار میکنید و از آن مهمتر، نسبت به خودتان تغییر کند. ارمغان انعطاف نیز فضای کافی برای پذیرش و همسویی با تغییرات محیطی مثل تغییر در فضای رقابتی، بازار پویا و تقاضای مشتری ایجاد میکند.
فراموش نکنید؛ هرچه زمان کمی را در برابر تغییرات تلف کنید، سرعت رشد شغلی شما بالاتر میرود.
قصد دارم در ادامه به امتیازات قابلتوجه مهارتهای تفکر کارآفرینانه که باعث رضایت شغلی فرد ( کارمند یا کارفرما) میشود اشاره کنم.
چند روش برای بهبود تفکر کارآفرینانه
احتمالاً روزهایی در زندگی حرفهای شما وجود دارد یا خواهد داشت که کار و هر آنچه به آن مربوط است برایتان خستهکننده و تکراری میشود. درصورتیکه کار، انتخاب اصلی و قلبی شما نبوده باشد بیشتر دچار این احساس خلأ میشوید.
حال که با تفکر موردنظر و موروثی نبودن آن آشنا شدید، بد نیست چند روش مفید زیر را برای بیرون آمدن از این احساس ملال آور امتحان کنید:
کار من؛ عشق من، هدف من
روی حرفهتان حساس باشید. حتی مشاور تحصیلی هم، وقتی داشتیم برای دانشگاه انتخاب رشته میکردیم، تأکید داشت « رشتهای رو انتخاب کن که باهاش خوشحالی».
بله، همینطور است! عشق، رگ زندگی را برای هر کاری پرخون میکند. پس با این اوصاف، اگر هنوز هم جزو آن دسته از افراد خیالبافی هستید که پشت میزش مینشیند و با خودش میگوید «اگر کار دیگری داشتم چقدر موفق می شدم»، کافی است، الان وقت تحول کاری فرارسیده است.
البته قرار نیست شما تا آنجا برسید که حتماً کار دیگری پیدا کنید. فقط بدانید اگر اولین جرقههای « کارم را دوست ندارم» در شما شکل گرفت بهتر است تصمیماتی بگیرید. شاید کافی است اتاق کارتان را تغییر دهید، یا واحد و محل کار و در مقیاس بزرگتر، کار و حرفه فعلی خودتان را.
قابلدرک است که در کشورهایی با اقتصاد ملتهب، فکر کردن به کاری که دوست دارید شبیه رؤیایی کودکانه میتواند باشد. اما فراموش نکنید که « علاقه یعنی بازدهی مناسب»
خطر را به جان بخر!
تقریباً همه کارفرماها عبارت « پرخطر» یا «پرسود» را در جیب بغلشان دارند.
آنچه یک کارفرما و کارمند را از گروه مشابهش متمایز میکند « میل به خطر کردن» است. البته که قرار نیست هر آنچه دارید رو کنید ولی بههرحال، هر چیزی بهایی دارد!
به خودتان سخت نگیرید و برای بیدار کردن خصلت موروثی از نیاکانمان، قدمهای ریسکی کوچک بردارید:
◄ یک ایده نو
◄ کار و مسئولیتی که چالشبرانگیز باشد و شما را به بیرون از منطقه امنتان بکشاند.
همین گامهای ساده برای کسی که روحیه خطر کردن ضعیفی دارد به معنی تشویق در مسیر تأیید، یادگیری مهارتهای جدید و از همه مهمتر « معرفی خود بهتر» است.
در کشورهای با اقتصاد متزلزل رؤیای بزرگ در سر داشتن عجیب است؛ ولی غیرممکن نیست. بیش از هر چیز به خاطر بسپارید که نباید مهمترین جنبه تفکر کارآفرینانه را نادیده بگیرید؛ بدون مرز بودن.
پس اگر رؤیایی برای حرفهتان در سردارید میتوانید مقاله سرمایهگذاری با پول کم؛ بهترین راهکارهای فردی برای آیندهای بهتر
را بخوانید و خودتان را بسنجید.
آیا توان خطر کردن را دارم؟
- آیا باوجود تحمیل تفکر عملگرا و واقعگرا، میتوانم از این فکر کارآفرینانه برای بهرهوری خودم استفاده کنم؟
- آیا رؤیای کاری در سر داشتن را بلدم؟
اینجا، دقیقاً نقطه شروع تفکر کارآفرینانه است.
تفکر کارآفرینانه؛ یک فرهنگ
بهرهمندی از تیمی با چنین تفکری، یک موفقیت و جهش سازمانی است؛ ولی این را بدانید که اعتقاد به آن نباید در حد «لفظ» باشد. شما باید واقعاً به آن «عمل» کنید.
شاید هنوز وقت کافی برای فرهنگسازی چنین سیستم تفکری نداشتهاید. عالی است! خواهش میکنم چند گام زیر را دنبال کنید:
میدانم دنبال چه هستم
این دانایی نیاز به شناخت مفهوم کارآفرینی و فکر کارآفرینانه دارد. بالاتر در این مورد مفصل نوشته شده است.
روی تصویر زیر کلیک کنید تا درب کتابخانه ای وسیع از کتاب های صوتی مفید در حوزه کسب و کار در تلفن همراه شما گشوده شود!
شناسایی و بعد تمرکز روی نتیجه موردنظر
از این مدل فکری چه میخواهم؟
- ایدههای تولید جدید
- فرصتهای ارتباطی بیشتر با مشتری
- فرایند درونی ایده سازی مطلوب
- تیم کاری بهتر
مسلح به مهارت فکر کردن
باید با صبر و حوصله کافی مهارت فکر کردن و حل مسئله ( مقاله) را به دست آورد. فراموش نکنید که موازی با کسب این مهارت، باید بتوانید از آن در مسیر پیشبرد کارتان هم بهره ببرید.
ایدههای نوآورانه؛ وفاداری سازمانی
بسیاری از متفکرین کارآفرینی هستند که ایده و استعداد خود را بیرون از سازمان خرج میکنند. تنها به این دلیل که مجموعه، پذیرای این حد از ظرفیت آنها نیست.
با برگزاری نشستهای ارزیابی و جلسات طوفان فکری، خودتان و قالب فکریتان را درون سازمان معرفی کنید. هرچه تلاش طرفین در مجموعه، همخوانی با هم برای پیشبرد درون- سازمانی باشد، نتیجه، مطلوب و درخشانتر خواهد بود.
تعیین الگو و تعهد کاری دقیق
تفکر کارآفرینانه بدون وجود یک الگوی کاری و متعهدانه و در رأس آن، رهبر یا مدیری که به تیم خود فضای کافی و مناسبی برای کشف و خطر کردن ندهد، نتیجهای جز استعفای نیروی متعهد نخواهد داشت. حتی اگر متفکرین بسیاری را برای مجموعه خود در نظر گرفته باشید.
تفکر کارآفرینانه در عصر جدید
با توجه به آنچه بالاتر برایتان نوشته شد، بد نیست موضوع مهمی را در نظر داشته باشید:
« گروه سنی ۲۲- ۳۸ سال، مهمترین جمعیت کارآفرینان تخمین زدهشدهاند »
این گروه وقتی برای کارآفرینی اقدام میکنند، با موانع مشخصی هم سروکله میزنند. آنها شناخت نسبی از بازار کار روز دارند؛ چون فرزندان عصر جدید و آشنا با افتوخیزهای اقتصادی در سطح کلان هستند.
« عدم امنیت مالی» بزرگترین مانع آنهاست که باعث میشود، فکر کارآفرینانه در عصر جدید بدون ریسکپذیری معنا پیدا کند. همین ریسک گریزی دلیل محکمی برای عدم تمایل به کارآفرینی است و باعث میشود کارآفرینی در مقیاس واقعی خودش، فعالیت نکند.
◄◄ در نظام اقتصادی ما، با توجه به آنچه گفته شد، چه راهکارهایی برای تعدیل موانع و تشویق به کارآفرینی مبتنی بر تفکر کارآفرینانه وجود دارد؟
همچنین، درصورتیکه علاقه مند به کتاب های صوتی در زمینه کسب و کار و کارآفرینی هستید، میتوانید با دانلود رایگان اپلیکیشن ذهن سری به کتابخانه صوتی ما بزنید.
تفکر کارآفرینانه و کسب درآمد بیشتر
باهمه این اوصاف، نمیتوان از نقش کلیدی چنین تفکری به عنوان انگیزه کسب درآمد بیشتر غافل ماند. هرچه فرد در کسب و کارخودش به اصول استدلال کارآفرینانه که در دررأس آن بهره مندی از عنصر خلاقیت در ارائه محصول یا خدمات است پایبندی بیشتری داشته باشد، نتیجه رضایت بخش خواهد بود.
خدمات یا محصولات خلاقانه لزوما وارد کردن تولید خاص، گران قیمت و خارجی نیست. میتوان موارد زیر را به عنوان فاکتورهای نوآورانه در ارائه محصول در نظر گرفت:
♦ خلاقیت در ظاهر محصول وارد شده به بازار یا نوع خدمات دهی
♦ ارزیابی کیفیت زندگی جامعه و نیازسنجی اصولی که عمومیت بیشتری دارد با هدف عرضه بهترین محصول یا خدمات
♦ توجه به جزئیات ( نحوه ارسال برای مشتری/ توزیع در بازار، تبلیغات میدانی یا مجازی، ارتباط با مشتری در مراحل پس از حضور و درخواست او باهدف اعتمادسازی)
تفکر کارآفرینانه در برابر تفکر انتقادی
چرا این دو مدل فکری با هم مقایسه میشوند؟
دانشگاه، بستر پرورش متفکر انتقادی است. ما در دانشگاه یاد میگیریم که ذهن باید توسعه پیدا کند و دانشجو با مشکلات پیش رویش، عمیقتر روبهرو شود. قصد من اشاره به امتیازات قابلتوجه تفکر انتقادی نیست؛ از مشاغل در مقام تحلیلگر شغلی بگیر تا مذاکرهکننده توانا و مسئله یاب کار بلد. خیر!
آنچه در تفکر انتقادی نادیده گرفته شده است، نقش مهم تفکر کارآفرینانه است. در این سیستم تفکری، با ارزیابی ایدهها قرار نیست به راهحل برسیم بلکه راهحل، در جهان بیرون است، در طبیعت. با تفکر موردنظر شما سفر ذهنی و درونی ندارید؛ بلکه ارزیابی شما مبتنی بر رویارویی با واقعیت بیرون است.
اگر بخواهم روشنتر بنویسم؛
فکر کارآفرینانه متمرکز بر مشتری و مبتنی بر تجربه است و برخلاف تفکر انتقادی قالب سنتی و محدودی ندارد.
میتوانید روی دانشگاه و مباحث کلاسیاش برای تقویت تفکر انتقادی خود حساب کنید ولی استدلال کارآفرینانه در ظرف تحصیلات دانشگاهی نمیگنجد.
منظور، زیر سؤال بردن ماهیت آموزشی فضای دانشگاهی نیست. همه تحصیلکردههای علوم انسانی، واقفاند که آموزش در دانشگاه شکل انتزاعی دارد درحالیکه برای فراگیری تفکر کارآفرینانه شما باید:
◄ در واقعیت زندگی کنید.
◄ از پوسته انحصاری و شخصی خود خارج شوید.
◄ تجربهگرا و جستوجوگر باشید.
◄ آگاهتر شوید، تعامل داشته باشید و مخاطب شناسی کنید.
تا درنهایت بهترین راهحل را پیدا کنید. راهحلی منحصربهفرد.
اما تفکر انتقادی اینگونه نیست:
- بیشتر، رویکرد ارزیابی و دستهبندی دارد. یعنی هرچه شما منتقد قهارتری باشید، جهانبینی شما در مسیر شناخت سازمانی و مشتری بهسختی شکل خواهد گرفت.
- تفکر انتقادی با ذهن خود شما سروکار دارد درحالیکه فکر کارآفرینانه شما را به تعامل با ذهن دیگران دعوت میکند.
نقطه مقابل این تفکر، فکر کارآفرینانه است که به شما میآموزد « باید نیازهای مشتری را شناخت» و این شناخت تنها به لطف تجربه حاصل میشود.
در این مسیر، بهره مندی از سیستم مدیریت مشتری بسیار مفید است چرا که باعث می شود، به طور مستقیم نیازهای مهم و عمومی جامعه و در گام بعدی نیازهای پرطرفدار و محبوب آن که ممکن است عمومیت کمتری داشته باشد در تیررس توجه مجموعه قرار بگیرد.
زمانی که مشتری و در سطح کلان، جامعه هدف، با توجه به کیفیت محصول یا خدماتی که در اختیار او قرار می دهید متوجه میزان تعهد شما نسبت به خود می شود، شما دیگر پرچم افتخار را به اهتزار درآورده اید.
● چقدر در پیدا کردن رگ خواب مشتری مهارت دارید؟
سخن پایانی
حتی اگر کسبوکار کوچک و نوپای خودتان را داشته باشید، سه نکته را نباید فراموش کنید:
- انعطاف ذهنی در پذیرش ایدههای جدید و فرصتآفرین
- داشتن روحیه خطرپذیر نه خطرگریز
- پذیرش بهموقع و درست شکست
اگر فکر میکنید توانمندیهای ساده ولی راهبردی بیشتری برای تقویت این سیستم فکری دارید، برای من در بخش دیدگاه بنویسید « کسبوکار من چطور با تفکر کارآفرینانه میتواند قوت بگیرد؟»
من مینویسم. در کنار سفر، مهربانی، آشپزی و سکوت، از این هنر، برای معنا دادن به زندگی ام بهره میبرم.