مدیریت افکار عمومی: یک شمشیر دولبه با اثری چشمگیر

مدیریت افکار عمومی: یک شمشیر دولبه با اثری چشمگیر

فهرست مطالب

آیا مدیریت افکار عمومی موضوعی است که  با هجوم روزانه سیلی از اخبار و دسترسی بخش گسترده‌ای از ساکنین کره زمین به محتوای خبری، نباید نادیده گرفته شود؟ این مفهوم به چه حقیقتی در دهکده جهانی که در صدم ثانیه هر نوع خبری به گوش ما می‌رسد، اشاره می‌کند؟

با طرح این دو سؤال مهم شاید بد نباشد برای شروع، تعریف دقیق و ساده‌ای از افکار عمومی در اختیار داشته باشیم.

افکار عمومی یعنی چه؟

نقش یک رهبر در مدیریت افکار عمومی

افکار عمومی مجموعه‌ای از دیدگاه‌ها و باورها در مورد مسائل مختلف و ازجمله آن‌ها، موضوعات سیاسی است. بسیاری از دیدگاه‌های مردم، چه به‌صورت فردی و چه به‌صورت مردمی، در مورد موضوعات متنوع فرهنگی، اجتماعی و از همه مهم‌تر سیاسی شکل‌دهنده ساختار افکار عمومی است.

این نظرات برای ارزیابی و تفسیر در اختیار مفسران و سیاستگذاران قرار می‌گیرد. افکار عمومی  به‌گونه‌ای هستند که می‌توان با تکیه‌بر آن‌ها، از احساسات و اندیشه فردی در مورد یک موضوع یا مسئله اطلاعات مفیدی دریافت کرد. بنابراین بخش مهمی از تصمیم‌گیری‌های سیاستگزاران بر اساس همین نظرات و درنهایت مدیریت آن‌ها انجام می‌شود.

حاکمان یک کشور با توجه به افکار عمومی، بخش زیادی از دغدغه‌های مردم را تحلیل و بررسی می‌کنند.

افکار عمومی چگونه شکل می‌گیرند؟

شاید برایتان جالب باشد که بدانید افکار عمومی چه پیشینه‌ای دارند و چطور شکل می‌گیرند. بسیاری از ما و شهروندان سایر کشورهای جهان با توجه به باورها و دیدگاه‌های شخصی خودشان، یک سری نظرات مختلف در حوزه سیاست، فرهنگ و اجتماع دارند. سرچشمه این افکار و باورها را باید در کودکی پیدا کرد.

باورهای ما از همان کودکی به‌تدریج و با گسترده‌تر شدن دنیای شخصی که در آن زندگی می‌کنیم، شکل می‌گیرد و رشد می‌کند. این باورها ارتباط نزدیکی با افکار فردی ما دارند که به پشتوانه همین دیدگاه‌ها، ارزش‌ها و انتظاراتی در مورد زندگی و مسائل مختلف برای خودمان تعیین می‌کنیم.

♦♦ اعتقاد به کسب حق آزادی بیان فارغ از جنسیت، زندگی باکیفیت، برابری جنسی و حفظ حریم شخصی ازجمله افکار عمومی است که همه ما در هر سرزمین و حاکمیتی خود را نماینده‌ای برای ابراز آن می‌دانیم.♦♦

نکته: افکار عمومی یا در یک کشور شکل می‌گیرد و بدون احساس خطر یا فشار روانی بیان می‌شوند یا فرد مجموعه‌ای از باورها و اصول ارزشی را با خود به کشوری می‌برد که احتمالاً اهمیت چندانی به افکار عمومی و تأثیر آن بر اداره دولت نمی‌دهند.

با تفکر جمعی یا گفت‌وگوی تفاوت‌ها بیشتر آشنا شویم

شما به عنوان عضوی از جامعه دهکده جهانی با مسائل همه‌گیر زیادی رو به رو هستید.

اکنون بخوانید

 

پس از دوران کودکی، باورهای شخصی ما در بزرگ‌سالی هم در شکل دادن به افکار عمومی تأثیرگذار هستند. درواقع این نظرات و باورها بر اساس تجربه زیسته و ارزش‌هایی هستند که در مسیر زندگی به آن‌ها دست پیدا کرده‌ایم.

همچنین مدیریت افکار عمومی جامعه‌ای که افراد در آن، دچار رفتارهای نژادپرستانه یا تعصبی هستند ممکن است به‌سختی انجام پذیرد چراکه چنین جامعه نگاه و باور بدبینانه‌ای در مورد حاکمان کشور خوددارند.

وقتی صحبت از افکار عمومی و چگونگی شکل‌گیری آن به میان می‌آید باید به تأثیر زمان در عادی‌سازی دیدگاه‌ها، نظرات در مورد دیگر افراد جامعه، رویدادها و نظرات توجه داشت. این زنجیره نظرات شامل احساس ما در مورد آنچه باید اتفاق بیفتد و همچنین آنچه به نفع حاکمیت است می‌شود.

به‌عبارت‌دیگر

اساس افکار عمومی همین نظرات، احساسات و نتیجه‌گیری‌ها در مورد شیوه اداره کشور است.

فاکتورهای تأثیرگذار بر افکار عمومی

نباید از اهمیت شناسایی و بررسی فاکتورهای مهم و اثرگذاری، در قدم اول، برای مدیریت افکار عمومی غافل شد. در ادامه به چهار فاکتور مهم در شکل‌گیری افکار عمومی می‌پردازم.

فاکتورهای محیطی

این فاکتورها نقش بسیار حیاتی در شکل‌گیری و توسعه افکار و نظرات عمومی بازی می‌کنند. جوامع کوچکی مثل خانواده، دوستان، همسایه‌ها،  محل کار، انجمن‌های مذهبی یا مدارس ازجمله نقاط فراگیر برای روح بخشیدن به افکار عمومی هستند.

این‌یک اصل اثبات‌شده است که همه ما معمولاً دیدگاه‌هایی داریم که همخوانی بیشتری با همین جوامع کوچک دارند. پژوهش‌های انجام شده نشان می‌دهند وقتی شما ازنظر سیاسی به یکی از حزب‌های کشور پایبند باشید درحالی‌که خانواده یا دوستانی دارید که طرفدار حزب مخالف شما هستند، احتمال اینکه شما به جمع حزب مخالف بپیوندید و مثل جمع، طرفدار آن‌ها باشید زیاد است.

یافته‌های مربوط به دوران جنگ جهانی دوم هم در تأیید همین واقعیت بوده است؛ تلاش برای همخوانی سرباز با جامعه جدید پس از انتقال به جوخه دیگر.

رسانه‌های حاکم و شبکه‌های اجتماعی

روزنامه‌ها و وب‌سایت‌های خبری، شبکه‌های اجتماعی، رادیو و تلویزیون، ایمیل و وبلاگ‌ها  نیز ازجمله موارد تأثیرگذار در تأیید افکار عمومی هستند. رسانه‌های حاکم و شبکه‌های اجتماعی همچنین باعث پویایی افکار عمومی  و عمل‌گرا شدن صاحبان این افکار می‌شوند.

بسیاری از کمپین‌هایی سال‌های اخیر در ایران درواقع اهرم اصلی بیداری عمومی و حساسیت بخش گسترده‌ای از مردم برای حضور پررنگ‌تر در برخی رویدادهای سیاسی و اجتماعی بوده است.

تصویر هشتگ‌های برتر در ایران با توجه به مدیریت افکار عمومی

دنیای شبکه‌های اجتماعی  و رسانه‌های حاکم آن‌قدر گسترده است که بدون شک یکی دیگر از مهم‌ترین نقش‌های آن شناساندن افکار عمومی به افراد جامعه است. از طرفی رهبران سیاسی دولت‌ها به لطف همین رسانه می‌توانند مخاطبان خودشان را داشته باشند و بدین ترتیب یک گام دیگر برای مدیریت افکار عمومی‌بردارند.

نکته جالب‌توجه در مورد جایگاه رسانه‌ها در جامعه این است که فرصت یکپارچه شدن افکار عمومی در مقیاس بزرگ‌تر را فراهم می‌کند. بنابراین مخاطب در کوتاه‌ترین زمان ممکن و با وجود حجم زیادی از هشتگ های ایجاد شده، می‌تواند دسترسی سریع و ساده‌ای به افکار عمومی داشته باشد.

با رواج رسانه‌های جمعی- تلویزیون، رادیو، ماهواره و در دهه‌های اخیر شبکه‌های اجتماعی- رویداد مهمی مثل انتخابات با نمایش برخورد نظرات متفاوت و مناظرات مردم و سران سیاسی شکل دیگری به خود گرفت.

گروه‌های مشترک‌المنافع

گروه‌های مشترک‌المنافع، سازمان‌های غیردولتی (NGO)، گروه‌های مذهبی و اتحادیه‌های کار و کارگری زمینه شکل‌گیری و توسعه افکار عمومی را در مورد دغدغه‌هایی که دارند فراهم می‌کنند.

همه این گروها با داشتن دغدغه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک در تلاش هستند که به لطف رسانه‌های حاکم و شبکه‌های اجتماعی بر افکار عمومی تأثیر بگذارند یا به‌صورت شفاهی مسائل خود را مطرح کنند.

◄◄ اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه خوزستان ازجمله نمونه‌های بسیار تأثیرگذار از فعالیت اتحادیه‌های کارگری برای جهت‌دهی به افکار عمومی بودند.

شاید برایتان جالب باشد بدانید که

برخی از گروه‌های مشترک‌المنافع در سراسر جهان از ابزار تبلیغات و روابط عمومی برای اعلام دغدغه‌های خود و جلب افکار عمومی استفاده می‌کنند.

همچنین ازجمله تاکتیک‌های پرطرفدار در چند سال اخیر می‌توان به رأی‌گیری غیررسمی انجمن‌ها و گروه‌های غیردولتی اشاره کرد که در چند سال اخیر موج گسترده‌ای از این روش اطلاع گیری در مورد افکار عمومی در کشور ما به وجود آمده است.

بسیاری از اتحادیه‌ها و انجمن‌ها به لطف بستر جهانی شبکه‌های اجتماعی اقدام به رأی‌گیری از اعضا و حامیان خود، چه به‌صورت ارسال پیامک و چه  در وب‌سایت، کرده‌اند.

دلایل برگزاری این رأی‌گیری‌های غیررسمی می‌تواند محدوده‌ای از ارزش سرگرمی تا نقش کاربردی در دست‌کاری افکار عمومی داشته باشد به‌ویژه از سوی گروه‌های مشترک‌المنافع یا سازمان‌هایی خاص که برخی از آن‌ها از نتایج نظرسنجی دروغین به‌عنوان ابزاری برای خوب‌تر جلوه دادن خود استفاده می‌کنند.

سران(رهبران) فکری

این فاکتور نقشی اساسی را در تعریف مشکلات مردم و تأثیرگذاری بر افکار عمومی در مورد خودشان به خود اختصاص داده‌اند.  رهبران سیاسی، درصورتی‌که بخواهند توجه رسانه‌ها را به خود جلب کنند، مشخصاً می‌توانند یک مشکل ناشناخته را به مسئله و دغدغه‌ای ملی تبدیل کنند.

یکی از روش‌هایی که سران فکری برای جمع‌آوری نظرات و حل اختلافات بین آن‌هایی که توافق اصلی را در مورد یک موضوع باهم دارند، انتخاب می‌کنند نمادسازی خلاقانه یا تولید شعار و تکیه‌کلام است.

آن‌ها از این روش برای مدیریت افکار عمومی استفاده می‌کنند که یکی از نمونه‌های آشکار از نقش رهبران فکری به جنگ جهانی اول برمی‌گردد.  وودرو ویلسون Thomas Woodrow Wilson بیست و هشتمین رئیس‌جمهور آمریکا که جزو متحدان در این جنگ به شمار می‌آمد شعار « جنگی برای پایان دادن به همه جنگ‌ها» را با هدف « ساختن جهانی امن به نفع دموکراسی»، سر داد.

بهتر است رهبر باشیم یا رئیس ؟!

بعضی اوقات رهبران، با تغییر قوانین، باعث ایجاد تغییرات می شوند.

اکنون بخوانید

 

درحالی‌که روابط پس از آغاز جنگ جهانی دوم با اتحاد جماهیر شوروی داشت با عنوان «جنگ سرد» شکل می‌گرفت. گوینده این عبارت اولین بار مشاور رئیس‌جمهور، برنارد باروک Bernard Baruch بود که در سال ۱۹۴۷ آن را مطرح کرد. با طرح علنی موضوع جنگ سرد، نمادها و شعارها به‌راحتی برای بخش بزرگی از جامعه و مخاطبین رسانه حاکم و شبکه‌های اجتماعی ساخته شد. این روش درواقع سنگ بنای اصلی افکار عمومی در مورد هر موضوع موردتوجه جامعه بود.

نباید فراموش کرد که رهبری فکری مربوط به چهره‌های برجسته در جامعه نمی‌شود. بلکه هر فردی را شامل می‌شود که دیگران به‌نوعی طرفدار و دنباله‌روی او در مورد موضوعی خاص هستند.

بنابراین در یک گروه اجتماعی این شخص محبوب ممکن است شهرت سیاسی داشته باشد و دیگری به دلیل دانش سیاست خارجی مشهور باشد درحالی‌که فرد پرطرفدار بعدی می‌تواند یک کارشناس املاک باشد.

پس این رهبران عموماً بیرون از حلقه ارتباطی شخصی خودشان، دوستان و نزدیکان، شناخته شده نیستند درحالی‌که اثر پیش‌رونده نقش آن‌ها در شکل‌گیری و مدیریت افکار عمومی چشمگیر است.

اثرات پیچیده

بر کسی پوشیده نیست که ویژگی‌های روان‌شناختی، محیط فردی و اثرات بیرونی دیگر نقش اصلی و مهمی را در شکل‌گیری افکار فردی ایفا می‌کنند. با این اوصاف کار چندان ساده‌ای نیست که بگوییم افکار عمومی در مورد یک مسئله یا موضوع چطور شکل می‌گیرد.

البته نباید از تغییر این افکار هم غافل شد. یک سری از این نظرات و باورها هستند که تحت تأثیر رویدادها یا محیط‌های خاص هستند درحالی‌که در موارد دیگر، تعیین فاکتورهای برونی بر شکل‌گیری این فکرها چندان ساده نیست.

البته  یک سری افکار عمومی قابل پیش‌بینی هستند و می‌توان آن‌ها را بررسی و شناسایی کرد. برای نمونه افکار عمومی در مورد برخی کشورها تا میزان زیادی بستگی به حاکمیت حاکم بر آن کشور دارد.

نکته جالب‌توجه و البته آشنا اینجاست که وقتی مردم همخوانی چندانی با شرایط حاکم نداشته باشند، دیدگاه خودشان را تغییر می‌دهند. مورد مشابه می‌تواند یک رویداد خاص مثل بلایای طبیعی و مصائب انسانی باشد. این دو مورد باعث تشدید آگاهی نسبت به مشکلات جدی یا دغدغه‌ها می‌شود یا زمینه تغییر در افکار عمومی را ایجاد می‌کند.

برای مثال افکار عمومی در مورد محیط‌زیست با خبرسازی‌هایی در مورد فاجعه چرنوبیل، انفجار رآکتور هسته‌ای در اکراین روسیه در سال ۱۹۸۶، از سوی مارگارت تاچر، نخست وزیر انگلیس در سال ۱۹۸۸ به‌عنوان یکی از معضل‌های زیست‌محیطی و همچنین نشت تانکر نفتی اکسون والدز Exxon Valdez  در سال ۱۹۸۹ شکل دیگری به خود گرفت یا دچار تغییراتی با دغدغه‌های جدید شد.

روش‌های مدیریت افکار عمومی

در ادامه قصد دارم با چند راهکار ساده، چند قدم برای مدیریت افکار عمومی‌برداریم.

مردم را نباید فراموش کرد

مردم خواهان این هستند که دولت به منافع آن‌ها توجه داشته باشد. استراتژی‌های بحران که تا سطح « هرچه قدر می‌توانی کمتر بگو» احتمالاً کاری می‌کند تا دولت در نظر مردم، تصویر نادرستی بگیرد. آیا بحران و آشفتگی افکار عمومی یعنی حاکمیت باید فوراً اقدام به پیگیری اوضاع کند؟ شاید این‌طور نباشد. چون نیاز است تا روی این وضعیت کار شود.

بحران و اغتشاش افکار عمومی معمولاً باعث ایجاد فرصت‌هایی می‌شود. ضمن اینکه بیشتر شبیه نگه‌داشتن یک اژدها با دم است. نباید فراموش کرد که مردم، باهوش و جست و جو گر هستند.

بنابراین، دولت یا حاکمیتی که اعتبار درستی در نگاه مردمش داشته باشد، افکار عمومی خواهان حمایت آن از باورهایشان و به عبارتی مدیریت افکار عمومی هستند.

در نقطه مقابل و با مشاهده بی‌اعتباری دولت، باید منتظر مردمی بود که حتی احساس همدردی هم نسبت به حاکمیت ندارند که معمولاً این روش، بهترین انتخاب است.

اوضاع نباید از این بدتر شود

مدیریت افکار عمومی در بحران

اولین هدف مدیریت افکار عمومی، ارتباطات بحران، باید این باشد که اوضاع بدتر از وضعیت فعلی نشود. پاسخ سریع به وضعیت شاید در راستای حفظ وقت گران‌بهای ما باشد اما نباید فراموش کرد که باید به‌درستی این پاسخ داده شود.

بهترین کار این است که بحران را با انتخاب‌های دم‌دستی بدتر نکنیم. اگر خبرنگاری قصد مصاحبه تلفنی دارد بهتر است این کار انجام نشود. انجام مصاحبه تلفنی درست بعد از بحران افکار عمومی، مدیریت را سخت می‌کند.

در چنین وضعیتی معمولاً فرد مسئول که مصاحبه را پذیرفته است بعداً متوجه می‌شود که همه آنچه تعریف کرده بود تحریف‌شده  یا جنبه‌های منفی به حرف‌هایش تزریق و خبرنگار داستان دیگری را منتشر کرده است.

مدیریت افکار عمومی یعنی هدایت بحران با ابزار درست. می‌توان از گزینه پاسخگویی با ایمیل استفاده کرد. دستکم در ابتدای بحران. این تصمیم چند نتیجه با خود به همراه دارد:

  • با این روش، فرصت بیشتری برای فکر کردن به جواب‌هایی که قرار است داده شود، وجود دارد.
  • به خبرنگار نشان داده می‌شود که موضوع برای او هم اهمیت دارد فقط زمان بیشتری نیاز است.

در مدتی که برای پاسخگویی زمان خریداری می‌شود، می‌توان وضعیت را با بررسی رسانه‌های اجتماعی ارزیابی کرد تا پاسخ درستی ارائه شود.

هدف از مدیریت افکار عمومی را فراموش نکنیم

این فرایند به ما یک تصویر بزرگ و کلی می‌دهد: باید از دولت مراقبت کرد. وقتی بحران ارتباطات در مقیاس کلان پیش می‌آید درواقع مدیریت آن یعنی:

  • حفاظت از اعتبار حاکمیت
  • محافظت از قیمت سهام
  • حمایت و مراقبت از مردم

شاید بخشی از این معادله مربوط به حفظ پول و سرمایه ارزی کشور باشد ولی نباید فراموش کرد که استراتژی کوتاه‌مدت ممکن است کوته‌بینانه باشد. اینکه دولت بتواند مشاغل حقوقی را ساده‌تر کند( در همین فرایند پول دولت هم حفظ می‌شود) می‌تواند بهترین هدف و استراتژی به‌حساب بیاید.

اما اگر بهای محافظت از دولت، به خطر انداختن اعتبار ملی باشد، در بلندمدت به قیمت کاهش قیمت سهام یا فرار مغزها تمام می‌شود که هزینه‌ای به‌مراتب بیشتر دارد. بنابراین هم اهداف بلندمدت و هم اهداف کوتاه‌مدت باید سنجیده شوند.

واقعیت از زوایای مختلفی قابل‌مشاهده است

مدیریت افکار عمومی باید استراتژیک باشد. گروهی اسم « چرخش» را برای آن انتخاب می‌کنند و به نظر چندان هم نادرست نیست. حاکمیت « باید» از خودش در شرایط بحران اذهان عمومی دفاع کند؛ با ذی‌نفعانش، با کارمندانش، با رهبرانش و البته با مصرف‌کننده‌هایی که دارد.

پیامی که از بحران منتقل می‌شود باید با واقعیت همخوانی داشته باشد و البته نباید فراموش کرد که واقعیت را از چندین زاویه می‌توان مشاهده کرد. وقتی آن را یک فرصت می‌بینیم، تا حدودی نقش اهرم پیدا می‌کند.

با پاسخ مناسب و به‌موقع از سوی ذی‌نفعان، بحران می‌تواند یک فرصت مفید و سودمند باشد. پس اگر دورتر از واقعیت باشد به نفع حاکمیت نیست.

تعادل در برخورد با خبرنگاران

بخت با کسی یار است که ارتباطش با خبرنگاران با ایمیل و هرگونه متن نوشتاری برقرار می‌شود. چون با دریافت و مشاهده ایمیل حاوی پرسش‌ها، فرد مسیری از سفر پرسش و پاسخ را در مقابل دیدگانش طی می‌کند.

با دریافت متن سؤالات، این قدرت وجود دارد که فوراً و البته در بازه زمانی مناسب و مدیریت‌شده پاسخی همدلانه و مطابق با سؤالات آن‌ها و گفت‌وگو با رسانه‌های جمعی ترتیب داده شود.

رویارویی با خبرنگاران فرصت اقدام فعالانه را فراهم می‌کند. درصورتی‌که حس می‌کنیم قرار است اتفاقی بیفتد و این اتفاق اجتناب‌ناپذیر است، بهترین تصمیم این است که با آن روبه‌رو شویم و همچنین مشخص کنیم برای مدیریت اوضاع چه روشی برای حل مسئله باید پیاده کرد.

اینجاست که جایگاه شخصیت‌های حقوقی و وکلا خودش را نشان می‌دهد. وکلا با بیان موقعیت کاری می‌کنند تا تفاوت قابل توجهی در نتیجه اقدام قضایی صورت بگیرد.

خطاها باید به ما بیاموزند

اینکه از اشتباهاتمان درس بگیریم و به لطف این آگاهی، زمین را جای بهتری برای زیستن کنیم شاید سخت باشد. این سختی، یعنی مورد هدف قرار گرفتن غرور و دارایی ما. اگر این مسیر ما را دورتر می‌برد و برایمان هزینه دارد در عوض انسانیت و فروتنی تصویر بهتری پیدا می‌کند و نتیجه بهتری برایمان رقم می‌زند.

عبرت گرفتن از اشتباهات کاری می‌کند تا ذی‌نفعان خودمان را حفظ کنیم که این شامل مردم هم می‌شود. شاید از تبعات این آگاهی، شادی اندکی باشد ولی فایده‌ای که برایمان دارد به‌مراتب اثرگذارتر و چشمگیرتر است.

پذیرش خطاها لزوماً نباید علنی باشد مخصوصاً در ابتدای بحران و درست درزمانی که اوضاع پیچیده است. اما عالی می‌شود اگر با خودمان تکرار کنیم

« حالا که با مشکلات روبه‌رو شدم آن‌ها را ریشه‌یابی می‌کنم تا بهترین راه برای حل آن‌ها را بیابم.»

از تکنیک حل مسئله استخوان ماهی چه می‌دانید؟

تکنیک حل مسئله استخوان ماهی یکی از پرکاربردترین تکنیک‌های پاسخ به سؤال در ریشه‌یابی مسائل و مشکلات است.

اکنون بخوانید

 

درواقع به جای ادای جمله « اشتباه کردم» با گفتن عبارت بالا، یک موقعیت شرطی هوشمندانه درست می‌کنیم که متفاوت است. با این اوصاف، حالا برمی‌گردیم به مزیت پاسخ‌های مکتوب در بازه زمانی مشخص به جای گفت‌وگوهای شفاهی که نیازمند پاسخ سریع و بعضاً فکر نشده هستند.

باور به اینکه « ذات بشر» علیه ما است

این جمله، زیادی ترسناک و مبهم و غیرمتعارف نیست؟! اجازه بدهید کمی این عبارت را برایتان بیشتر توضیح بدهم.

همه ما طبیعتاً به سمت بحران کشیده می‌شویم که این تمایل به نقطه منفی نام دارد. این وضعیت برای خیلی از نویسندگان و خبرنگاران آشناست. چرا؟ چون آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که اخبار ناراحت‌کننده بیشتر از خبرهای خوب بازدید دارد. در دنیای فناوری و شبکه، منجر به کلیک و همخوان کردن می‌شود. این، یعنی مدیریت افکار عمومی.

فراموش نکنید که

خبرهای بد، همیشه پول‌ساز هستند.

پس اینکه بسیاری از انتشارات و خبررسانی‌ها وضعیت را بدتر ازآنچه هست نشان بدهند درواقع به نفعشان است. چنین وضعیتی همواره اتفاق می‌افتد و این ما هستیم که برای مدیریت خود باید بهترین تصمیم را بگیریم.

مهم: مجهز بودن به تفکر سواد رسانه‌ای آگاهی فردی نسبت به این موضوع را افزایش می‌دهد.

همچنین می‌توانید با دانلود رایگان اپلیکیشن ذهن، افتخار حضور در کتابخانه صوتی این مجموعه را برای دانلود کتاب های مورد علاقه خود در حوزه فردی و توسعه کسب و کار نصیب ما کنید.

آشنایی با کتاب های مدیریت افکار عمومی با دانلود رایگان اپلیکیشن ذهن

پایان‌بخش

مدیریت افکار عمومی لزوماً منحصر به زندگی فردی ما نمی‌شود. یا بهتر است این‌گونه نوشته شود که در مقیاس کلان روش‌های کارآمدی وجود دارد که همه ما با الهام از آن می‌توانیم مسیر مدیریت شخصی زندگی خودمان را پیدا و هموار کنیم.

مجموعه ما مشتاقانه منتظر ثبت دیدگاه شما خواننده عزیز در مورد تجربیات مدیریتی‌تان در عرصه مختلف زندگی ازجمله کنترل افکار عمومی است.

منبع:

https://courses.lumenlearning.com/americangovernment/chapter/the-nature-of-public-opinion/

https://www.britannica.com/topic/public-opinion/Mass-media-and-social-media

https://blog.reputationx.com/proactive-crisis-communications

هدی صادقی

من می‌نویسم. در کنار سفر، مهربانی، آشپزی و سکوت، از این هنر، برای معنا دادن به زندگی ام بهره می‌برم.

2 دیدگاه‌ها

    • سلام آقای صدپوری عزیز
      بله البته که داریم.احتمالا با توجه به شرایط فعلی حاکم بر جامعه این سوال مطرح شد. من نه به عنوان نویسنده این مقاله که صرفا به عنوان شهروند ایرانی معتقدم افکار عمومی خیلی پررنگ تر از هرزمان دیگری در جامعه ما رصد و تبادل میشه.
      تمام کمپینهایی که این چندسال اخیر باوجود تمام فشارها و نادیده گرفته شدنها ترند شدن نشونه تبادل همین افکار عمومی اونها هستن.
      بااحترام

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید