فهرست مطالب
در حالی که من در اینجا نشستهام و میدانم چه چیزی بنویسم، آیا این همان اندیشه است؟ افکار از کجا می یند؟ ذهن چیست؟ جرم سه پوند ماده خاکستری که مغز من است، چگونه احساسات و افکار را ایجاد میکند؟
بعضاً به نظر میرسد همان اینها به یک معنا بوده و آنها تراوشهای ذهن انسانی هستند. اما ذهن دقیقاً به بخشی اشاره دارد که باعث میشود ما فکر کنیم و بین علتها و معلولها تمیز قائل شویم. برای پاسخ به هر گونه پرسش، ما در مقاله دیگر از ذهن همراه شما هستیم.
ذهن چیست؟
به طور معمول، ذهن اغلب به عنوان صندلی آگاهی انسان و احساس تفکر «من» اشاره میکند که به نظر میرسد به یک نیروی علیتی وابسته است، اما همچنین به ظاهر جدا از بدن نیز است.
ایده زندگی پس از مرگ برای خیلیها به طور شهودی قابل قبول است، زیرا زندگی ذهنی ما آنقدر متفاوت از بدنمان است که میتوانیم مدتها پس از تجزیه بدن، روح خود را تصور کنیم این مورد منجر به یک دوگانگی عقل سلیم میشود که بخشی از جهان بینیهای مذهبی جزئی از آن میشود.
برخی از مشکلات معنایی وجود دارند که به سیستم خودآگاه انسان که گاهی «ذهن» خوانده میشود، مربوط است. یکی از دلایلی که ارتباط این موضوع با آنچه فروید بیش از یک قرن قبل کشف کرد و اکنون در نزد روانشناسان معتبر است را بیان میکند، این است که ناخودآگاه تنها بخش کوچکی از فرآیندهای ذهنی است.
بنابراین آگاهی و ذهن مترادف یکدیگر نیستند.تکنیک ذهن آگاهی در مقاله ذکر شده موضوعی جالب و خواندنی است.
تفکیک ذهن از آگاهی یکی از کلیدهای حل مسائل است. پس رابطه بین ذهن و آگاهی چیست؟ ما میتوانیم به انقلاب شناختی در روانشناسی متوسل شویم تا جواب خود را بدست آوریم.
انقلاب شناختی به عنوان ترکیبی از کار در زمینه تئوری اطلاعات، هوش مصنوعی و سایبرنتیک (نظریه انسان و ماشین) است. این تئوری محاسبات ذهن را ایجاد میکند، که در واقع راهحلی برای یک قطعه بزرگ از معما را ارائه میدهد.
نظریه محاسباتی ذهن بیان میکند که سیستم عصبی یک سیستم پردازش اطلاعات است. این کار با ترجمه تغییرات در بدن و محیط به زبانی از تکانههای عصبی که بیانگر رابطه موجود و محیط است، کار میکند.
تفاوت ذهن و مغز
نظریه محاسباتی ذهن یک پیشرفت بزرگ بود، زیرا به ما اجازه میدهد، برای اولین بار، ذهن را از بدن و مغز جدا کنیم. چطور؟ اکنون میتوانیم ذهن را به عنوان جریان اطلاعات از طریق سیستم عصبی تصور کنیم و این جریان را میتوان از نظر مفهومی از ماده بیوفیزیکی تشکیلدهنده سیستم عصبی نیز جدا کرد.
برای دیدن اینکه چگونه میتوانیم جدا بودن اطلاعات از سیستم عصبی را در نظر بگیریم، به یک کتاب فکر کنید. جرم کتاب، دمای آن و سایر ابعاد جسمانی هم اکنون میتواند تقریباً مشابه مغز باشند. سپس به محتوای اطلاعاتی فکر کنید (داستان کتاب). در نظریه محاسباتی، این مشابه ذهن است. بنابراین، ذهن اطلاعاتی است که توسط سیستم عصبی پردازش میشود.
اگرچه انقلاب شناختی یک حرکت بزرگ و رو به جلو بود، اما مشکلات دیگری را به وجود آورد. این تاحدودی به این دلیل بود که اکنون که ذهن میتواند از نظر مفهومی از سهولت نسبی از مغز جدا شود، محققان مجذوب مدلهایی از پردازندههای الگوریتمی مصنوعی شدند که ارتباط کمی با سایر پدیدههای ذهنی مانند تجربه آگاهانه دارند.
مشکلی که وجود داشت این بود که این مدلها خیلی از سیستم ذهن-مغز انسان دور بودند. با دیدگاه سطح کلان و ظرفیت آن برای جذب و ادغام چشماندازهای کلیدی، به ما این امکان را میدهد تا از بینش محوری انقلاب شناختی خارج شویم و همزمان آن را به مغز، تکامل، علوم رفتاری و فرهنگ متصل کنیم.
تفاوت ذهن و فکر
اما چه ارتباطی بین پردازش اطلاعات عصبی (فکر) و ذهن وجود دارد؟ اگرچه تجربه آگاهانه ما احساس وحدت در خود دارد، با این وجود تفاوت سادهای نیز وجود دارد. یکی از جنبههای ذهن، تجربه ما از آگاهی مرتبه اول (دیدن رنگ قرمز، گرسنه بودن، احساس ترسیدن و موارد دیگر) است.
عناصر کلامی، ادراکی، انگیزشی، احساسی، عناصر حساس آگاهی هستند که سطح دوم آگاهی یا آگاهی مرتبه دوم نامیده میشود. سطح دوم آگاهی درواقع همان فکر است که تنها انسان آن را دارا است.
نظریه سرمایهگذاری رفتاری، چارچوب مفهومی را برای پردازش اطلاعات عصبی و سطح احساسات آگاهی فراهم میکند. به ما میگوید سیستم عصبی یک سیستم کنترل محاسباتی است که اقدامات را براساس ارزش سرمایه گذاری و نسبت هزینه به سود راهنمایی میکند.
لذت و درد راهحل کاربردی طبیعت برای درک انگیزهها و اقدامات عملی در کنار هم برای تقویت راهنمایی رفتاری به سمت یا دور از مزایا و هزینهها است.
به عبارتی تفکرات در ذهن ساخته و پرداخته میشوند، شما از طریق ذهن است که میتوانید فکر کنید. ذهن جنبه آگاهانه شما است که اطلاعات را از بیرون میگیرد و با پردازش عصبی آن را تبدیل به فکر میکنند. آن هنگام است که شما می گویید: «من فکر میکنم این کار خوب نیست؟»
کار ذهن چیست؟
تصور کنید که یک کامپیوتر در سرتان دارید که همه کارهایی را که انجام میدهید کنترل میکند. مغز شما سخت افزار است و تمام اتصالات برق، سیمکشی، ذخیرهسازی، حافظه و قدرت پردازشی مورد نیاز خود را برای عملکرد به عنوان یک انسان دارد.
اگر مغز شما سخت افزار است پس ذهن شما میتواند نرم افزار باشد. این سیستم عامل با استفاده از منابع پردازش گسترده مغز شما، اطلاعات را جمعآوری، ذخیره و مدیریت میکند.
مغز و ذهن شما تفکیکناپذیر هستند، آنها بخشی از یک موجودیت هستند و درواقع آن یک نمیتواند بدون دیگری کار کند. مغز شما حاوی حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی است که سیستم عصبی مرکزی شما را تشکیل میدهند.
این نورونها سیگنالهای الکتروشیمیایی را منتقل و دریافت میکنند، که اساساً افکار، احساسات ، اعمال و عملکردهای خودکار بدن شما هستند. همچنین مغز شما علیرغم داشتن ۱۰۰ میلیارد نورون ، تنها ۳ پوند وزن دارد و تقریباً به اندازه گل کلم است.
افکار شما توسط ذهن شما ایجاد میشوند همانطور که توضیح دادم مانند نرم افزار مغز شما است. ما همه چیز را در مورد چگونگی عملکرد آن درک نمیکنیم اما ذهن شما دارای لایههای مختلفی از آگاهی است. دانشمندان بر این باورند که ذهن آگاه شما کمتر از ۱۰٪ از کل توان عملیاتی ذهن را تشکیل میدهد. ذهن آگاه شما مسئول این عوامل هستند:
- جمعآوری اطلاعات
- ارزیابی و پردازش دادههایی که جمعآوری میکنید
- پیدا کردن الگوها و مقایسه آنها
- تصمیمگیری میکند و دستور میدهد
- این امکان را برای شما فراهم میکند که متفکرانه به موقعیتها پاسخ دهید (به جای اینکه به صورت واضح واکنش نشان دهید)
- کنترل حافظه کوتاه مدت شما
مدیریت ذهن چیست؟
مدیریت ذهن از اهمیت حیاتی برخوردار است. هرکسی که به دنبال بهبود توانایی خود در دستیابی به اهداف یا انجام کاری در سطح بالا تحت شرایط استرسزا و رقابتی است، باید کنترل افکار و احساسات خود را داشته باشد.
مدیریت ذهن جهتگیری آگاهانه افکار است. این آگاهی نشان میدهد که هر اندیشه تأثیرگذاری، واقعیتی است که در آن فرد در حال زندگی است. ما باید افکار را به عنوان چیزهایی که دارای انرژی هستند نگاه کنیم. انرژی مثبت برای ما بهتر از انرژی منفی است.
مدیریت ذهن به ما اجازه میدهد تا ذهن خود را مهار کنیم تا پتانسیلهای کاملمان را توسعه داده و به اهدافمان برسیم.تفکر ذهنی مثبت عاملی برای بهبود ذهن و جسم انسان محسوب می شود.
در شرایط مختلف زندگی، فرد باید تحت فشار جسمی و روانی راهحلهایی تولید کند. این امر به انعطافپذیری ذهنی و تصمیمگیری خوب و همچنین سختگیری روانشناختی، کنترل عاطفی، تعیین ذهنیت و حتی تناسب اندام نیاز دارد.
یادگیری، ذهن شما را قادر می سازد در صورت لزوم بهترین عملکرد خود را ایجاد کنید. «خود گفتگوی مثبت» روشی است که به شما امکان میدهد فرآیندهای فکری را در ذهن خود نظارت و هدایت کنید. این روشی حیاتی برای توسعه تفکر برنده و عادت پیروزی است.
قدرت ذهن
تمام واقعیتهای بدنی از ارتعاشات انرژی تشکیل شدهاند. حتی افکار شما ارتعاشات انرژی هستند. در حالی که به نظر میرسد مانند یک مفهوم یا تئوری است، اما این یک واقعیت جدید است که فیزیک کوانتومی برای ما فاش کرده است. افکار شما تأثیر قدرتمندی در زندگی شما دارند.
بیشتر ما با توجه به روندهای اندیشه به زندگی میپردازیم، چگونه ذهن فکر میکند، از چه میترسد، چه میکند، چه چیزی را برای خودش میگوید، چه چیزی را کنار میگذارد. در بیشتر موارد، ما با حداقل توجه به نحوه فکر کردن به زندگی میپردازیم. ما با بیتوجهی به یکی از مهمترین و قدرتمندترین نیروهای حیات یعنی افکارمان، زندگی میکنیم.
ذهن، شما را به سمت نتیجه مطلوب سوق میدهد. با قدرت ذهن میتوانید روی موفقیت متمرکز شوید و ترس را شکست دهید. افکار شما نیروهای خلاق اولیه زندگی شما هستند، از آنها آگاهانه استفاده کنید و به یک زندگی کاملاً جدید از قدرت و فرصت تبدیل خواهید شد.
برای ایجاد تغییر در زندگی، باید روش استفاده از ذهن خود را تغییر دهید. شما نمیتوانید هر دو شیوه منفی و مثبت را همزمان فکر کنید، زیرا یکی همیشه بر دیگری مسلط خواهد بود. ما به عنوان انسان، موجودات عادت هستیم (به عادات خود میکنیم) و ذهن ما نیز همینطور است. ما باید مطمئن شویم که تقویت افکار و احساسات مثبت تأثیر غالب در ذهن است.
بیشتر افراد این مرحله را فراموش میکنند. آنها سعی بر این دارند با کار مستقیم بر روی آن، شرایط بیرونی را تغییر دهند، اما این تقریباً همیشه بیهوده یا موقت است، مگر اینکه با تغییر افکار و عقاید همراه باشد.
ذهن خودآگاه خود را آموزش دهید تا افکار موفقیت، خوشبخت، سلامتی و رفاه را فکر کند. بیاموزید که افکار منفی از قبیل ترس و نگرانی را از بین ببرید. ذهن آگاهانه خود را با انتظار از بهترینها مشغول نگه دارید و اطمینان حاصل کنید افکاری که به طور عادت فکر میکنید براساس آنچه میخواهید باشند.
کلام آخر
[su_note note_color=”#a631a8″ radius=”10″ class=””]
سرانجام، ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور یکبار گفت: «اگر واقعاً میخواهید به شما نشان دهیم که میفهمید که چطور چیزی کار میکند، آن را بسازید. در اینجاست که ما میتوانیم به وضوح حدود دانش خود را در مورد ذهن مشخص کنیم. هیچ کس دقیقاً نمیداند چگونه میتواند جریان اطلاعات را به حالتهای ظهور تجربه شخص اول مهندسی کند. مشکل مهندسی آگاهی همچنان یک راز بزرگ است!
[/su_note]
اگر توانستید جلوی افکار خود را بگیرید میتوانید قدرت ذهن را در دست بگیرید شما به هیچ وجه نمیتوانید جلوی افکار را بگیرید امتحان کنید چند لحظه سعی کنید به چیزی فکر نکنید بعد خودتان متوجه میشود که کنترل کمی روی افکار دارید ما فقط با بال پر ندادن به افکار منفی میتوانیم کمتر فکر منفی داشته باشیم