فهرست مطالب
حتماً میدانید که نگرشهای متفاوتی نسبت به مسائل و مشکلات وجود دارد. یکی از معروفترین نگرشها و تفکرات، که حوزه خلاقیت فردی و تفکر منطقی را از هم جدا میکند، نگرش همگرایانه و واگرایانه نسبت به مسائل است. اما این دو نگرش چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟ با ما در این مقاله همراه باشید تا تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا را باهم بررسی کنیم.
تفکر همگرا و واگرا چه هستند؟
شاید یکی از مهمترین پیشزمینههای آگاهی از تفاوت میان دو چیز، دانستن تعریف دقیق آنها باشد. به همین دلیل خوب است که قبل از بررسی تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا تعریف آنها را بهدرستی بدانیم.
تفکر واگرا به شیوهای از تفکر اطلاق میشود که در آن افراد برای یک مشکل خاص، چندین و چند راهحل متفاوت و دلیل متفاوت در نظر میگیرند. ادوارد دوبونو، روانشناس معروف از تفکر واگرا عنوان تفکر جانبی داده است. او تأکید زیادی بر بهکارگیری خلاقیت در حل مشکلات داشت و بیان میکرد که هر مسئله میتواند از طریق ارائه راهکارهای غیرمستقیم و خلاق، بهخوبی حل شود.
غریزی و ذاتی بودن تولید ایدهها، انعطافپذیری در پذیرش ایدههای جدید و پیچیدگی و چندبعدی بودن راهحلها از مهمترین ویژگیهای تفکر واگرا محسوب میشوند.
جرج پاول گیلفورد روانشناسی بود که برای اولین بار از اصطلاح تفکر همگرا استفاده کرد. تفکر همگرا یعنی فهم مسائل و پیدا کردن راهحلی واحد و مشخص برای چالشها و مشکلات. درواقع تفکر همگرا زمانی به کار میآید که شما بتوانید از میان گزینههای موجود گزینه مشخصی را برای حل و شناسایی مشکلات انتخاب کنید.
سرعت بالا، دقت کافی و قرار گرفتن بر اساس و پایه منطق از مهمترین خصوصیات تفکر همگرا هستند.
تفکر همگرا و واگرا؛ کدام را انتخاب کنیم؟
قبلاً در این مقاله بهصورت مفصل از تعریف تفکر همگرا و واگرا با شما صحبت کردهایم. اما بگذارید قبل از بررسی تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا یک مسئله مهم را برایتان بگویم. هر دو تفکر همگرا و واگرا در زندگی ما حیاتی و مهم هستند. نمیشود یکی را از دیگری برتر و دارای امتیاز بیشتری دانست. مهم این است که بدانیم در چه موقعیتهایی و چطور میتوان از این دو تفکر متضاد بهدرستی استفاده کرد.
درواقع شیوه کار اینطور است که وقتی با مشکلی روبهرو شدیم، باید گزینههای مختلف را برای حل مسئله پیدا کنیم (تفکر واگرا) و سپس گزینهها را محدود کنیم و بهترین راهحل ممکن را از میان گزینههای موجود انتخاب کنیم. (تفکر همگرا)
میتوانید برای آشنایی بیشتر با تفاوت میان تفکر خلاق و تفکر منطقی نگاهی هم به این مقاله بیندازید: تفکر نقادانه و خلاقانه
تفاوتهای میان تفکر همگرا و واگرا
جهتگیری
اولین تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا در مسیری است که این دو نگرش در آنالیز مسائل دارند. تفکر واگرا مسیریهای مختلفی را برای بررسی مسائل در پیش میگیرد. مسیرهایی جانبی که احتمالاً یکی از آنها به راهحل اصلی مسئله ختم میشود.
درحالیکه تفکر همگرا کاملاً بهصورت خطی به مسائل نگاه میکند و همیشه به دنبال کشف یکراه حل که اصلیترین راهحل است، میگردد. درواقع تفکر واگرا با در نظر گرفتن همه احتمالات به راهحل نهایی میرسد، اما تفکر همگرا همواره به دنبال یک راهحل است و چندان به احتمالات اهمیت نمیدهد.
نوآوری
خلاقیت و نوآوری در ارائه راهحل، دیگر تفاوت میان تفکر همگرا و تفکر واگرا است. اساس و پایه تفکر واگرا خلاقیت و نوآوری است. کشف ایدههای جدید و در نظر گرفتن همه احتمالات تکنیکی است که واگرایی بر اساس آن پیش میرود. اما در همگرایی اصولاً سعی میشود از تجربههای موفق قدیمی استفاده شود. درواقع کسانی که بهصورت همگرا فکر میکنند، علاقه چندانی به آزمایش راهحلهای جدید ندارند و ترجیح میدهند از اصول و قوانینی که قبلاً موفقیت آنها به اثبات رسیده است تبعیت کنند تا به حل مسئله برسند.
محدوده عمل
تفکر همگرا، ازآنجاییکه به دنبال یافتن جواب قطعی و دلایل اصلی در بررسی مسائل است، همه گزینهها را خط میزند. درواقع تفکر همگرا، شخص را محدود میکند تا به جوابی درست و قانعکننده برسد.
در مقابل تفکر واگرا همه احتمالات را در نظر میگیرد. این تفکر هر احتمالی را دارای ارزش مناسب برای بررسی میبیند و در پی پیدا کردن جواب سؤالات از میان همین احتمالات است. به همین دلیل دست اشخاص در این بررسی بسیار باز است و محدوده عمل تفکر واگرا بیحدوحصر است.
شک و یقین
حتماً خودتان میتوانید حدس بزنید که این مورد از تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا چیست. تفکر همگرا، در ذات خود بهیقین پایبند است و همیشه به دنبال جواب قطعی است. جوابی که به هیچ صورتی نتوان آن را زیر سؤال برد یا به آن شک کرد.
ازنظر تفکر همگرا همهچیز یا سیاه است یا سفید. یا صد درصد شدنی است یا نشدنی. چیزی به نام نسبی بودن وجود ندارد. اگر در بررسی به صد درصد پاسخ رسیدید، یعنی جواب درست را کشف کردهاید.
اما تفکر واگرا خلاف این شیوه عمل میکند. در تفکر واگرا مفاهیم کمتر سفتوسخت پنداشته میشوند. طیف رنگ خاکستری همان چیزی است که تفکر واگرا در نگرش به مسائل دارد. از نظر این تفکر سیاه مطلق یا سفید وجود ندارد و هر گزاره میتواند به نسبت خود در توضیح مسائل یا ارائه راهحل مؤثر باشد.
کارایی
شاید یکی از اساسیترین تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا در کارایی آنها باشد. تفکر همگرا در تصمیمگیری بهترین گزینه موجود است. افرادی که بهصورت همگرا فکر میکنند میتوانند وظیفه خود را در این حوزه به بهترین شکل ممکن انجام دهند. آنها تخصص خوبی در تشخیص بهترین راهحل دارند.
درعینحال، افراد با تفکر واگرا میتوانند بهترین گزینه برای یافتن راهحلهایی ممکن و کشف دلایل وقوع مسائل و چالشها باشند. تفکر همگرا و تفکر واگرا در عین اینکه کاملاً متضاد از یکدیگر عمل میکنند، مکمل هم هستند.
شخصیت
تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا اثرات متفاوتی را هم در شخصیت افراد به وجود میآورد. مطالعات نشان میدهد که اصولاً افرادی که از تفکر واگرا بیشتر استفاده میکنند، شخصیتهای برونگرایی دارند. آنها معمولاً شخصیت خلاقی دارند و عاشق استفاده از تجربیات جدید هستند.
از طرفی، کسانی که به برونگرایی تمایل دارند، معمولاً درونگراتر هستند. این افراد بهعنوان شخصیتهای منطقی و متفکر شناخته میشوند و کمتر تمایل به استفاده از تجربیات جدید یا ریسکپذیری از خودشان نشان میدهند.
وضعیت عاطفی
شاید برایتان جالب باشد بدانید که تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا اثرات عاطفی متفاوتی را هم ایجاد میکند. پژوهشگران متوجه این اثر جالب بر شخصیت افراد شدهاند. آنها معتقدند اصولاً افرادی که از تفکر واگرا بهعنوان نگرش غالب بر مسائل استفاده میکنند، حالتهای هیجانی مثبتتری دارند و معمولاً بهعنوان افراد خوشبین و مثبت نگر شناخته میشوند.
در عوض افرادی که بیشتر از تفکر همگرا بهعنوان نگرش قالب استفاده میکنند، منفی نگر و بدبین هستند. البته میزان تأثیرپذیری و یا تأثیرگذاری تفکر همگرا و واگرا بر شخصیت، چندان مشخص نیست. شاید این مسئله برعکس باشد. یعنی ممکن است چون افراد خوشبین بیشتر از ایدههای متفاوت استقبال میکنند و احتمالات بیشتری را در نظر میگیرند، تفکر قالب خودشان را واگرایی قرار میدهند.
وزن پاسخدهی و صحت پاسخگویی
در تفکر واگرا، جوابها و احتمالات متعددی برای پاسخ دارای ارزش و وزن است. تفکر همگرا در مقابل، تصریح میکند که باید به دنبال یک جواب مشخص باارزش بسیار بالا گشت. درواقع در تفکر واگرا ما با پاسخهای متعدد و وزنهای متفاوت طرف هستیم؛ اما در تفکر همگرا با یک پاسخ با وزن صد درصد مواجهیم.
پیچیدگی
میزان پیچیدگی این دو تفکر در نگرش به مسائل، دیگر تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا است. تفکر واگرا ایدههای پیچیده را مطرح میکند. این تفکر به دنبال ارائه راهحلهایی است که نو، خلاقانه و بدیع باشند.
در مقابل، تفکر همگرا برای پیچیدگی و نوآوری اهمیتی قائل نیست و درعوض مفاهیم واضح و قوی را ارائه میکند.
ریسکپذیری
افرادی که بهصورت همگرا فکر میکنند، علاقه چندانی به ریسکپذیری ندارند و به همین دلیل است که ترجیح میدهند از الگوهای تکراری و تجربههای موفق آزمایششده استفاده کنند.
در مقابل، تفکر واگرا تمایل زیادی به ایدههای ماجراجویانه و ریسکپذیری دارند. آنها دوست دارند ایدههای جدید را امتحان کنند و با آزمایش راهحلهای محتمل به نتیجه جدید برسند.
فعالیت مغز
فعالیت مغز و میزان استفاده از نیمکرههای مغز دیگر تفاوت تفکر همگرا و واگرا است. ازآنجاییکه تفکر واگرا با عناصری مانند خلاقیت و هنر در ارتباط است، بیش از هر چیزی با نیمکره سمت راست مغز در ارتباط است و آن قسمت را بیشتر تحریک میکند.
اما در مقابل افرادی که بهصورت همگرا فکر میکنند، بیشتر با نیمکره چپ مغز در ارتباط هستند. آنها بیشتر با رفتارهای منطقی و محاسبات ریاضی و احتمالات، نیمکره سمت چپ را تحریک میکنند.
استدلال
افرادی که تفکر همگرایانه دارند، بیشتر از استدلال استنتاجی استفاده میکنند. این نوع از استدلال به آنها کمک میکند که راهحلهای کمتر مورداطمینان را حذف کند تا به راهحل نهایی برسند. اما در مقابل افراد با تفکر واگرایانه از استدلال قیاسی استفاده میکنند. انگیزه آنها در تفکر شاخه زدن یک گزاره اصلی و ایجاد ایدههای جدید است.
کمیت و کیفیت
آخرین فاکتور تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا نگرش آنها به کمین و کیفیت مسائل است. تفکر واگرا بیشتر از هر چیزی به میزان ایدههای تولیدشده اهمیت میدهد تا بتوان بهترین راهحل را پیدا کرد. به همین دلیل، آنها با کاهش دادن کیفیت ایدهها مشکلی ندارند.
اما در مقابل تفکر همگرا تأکید زیادی روی کیفیت راهحلهای ارائهشده دارد. آنها ترجیح میدهند یک راهحل منطقی و مستدل ارائه کنند که صد درصد کارایی داشته باشد.