چرا باید مهارت نه گفتن را بیاموزیم؟

این یک سوءتفاهم رایج است که "افراد موفق به همه چیز بله می گویند". در واقع اگر چنین کاری کنید عملکردتان آسیب دیده و چون نمی‌توانید در همه چیز بهترین باشید، در نهایت دیگران از شما ناامید می‌شوند و از آن مهم‌تر،خودتان را ناامید می‌کنید.

individual development saying no

فهرست مطالب

چرا باید مهارت نه گفتن را بیاموزیم؟

بله یا نه؟

بر خلاف چیزی که همیشه یاد گرفته‌ایم، باید بدانیم که جواب “نه” درست به اندازه “بله” مهم است.

این یک سوءتفاهم رایج است که “افراد موفق به همه چیز بله می گویند”. در واقع اگر چنین کاری کنید عملکردتان آسیب دیده و چون نمی‌توانید در همه چیز بهترین باشید، در نهایت دیگران از شما ناامید می‌شوند و از آن مهم‌تر،خودتان را ناامید می‌کنید.

این درست است که ما باید از همه فرصت هایی که برای رسیدن به اهداف بلند مدت و جلب رضایت ما مفید هستند استفاده کنیم، اما بسیاری این کار را با “بله گفتن” به هر درخواست یا پیشنهادی اشتباه می گیرند.

دلیل آن نیز مشخص است؛ قبول این درخواست‌ها و پیشنهادات به این امید است که شاید به شیوه‌ای آن‌ها را در رسیدن به اهدافشان شان کمک کند.

مشاور شغلی Dara Blaine، در باره این موضوع چنین می‌گوید:

“ما در یک فرهنگ “بله” محور زندگی می‌کنیم؛ جایی که انتظار می می‌رود کسی که می‌خواهد پیشرفت کند، همه درخواست‌ها و کارها را قبول کند.

اما با این حال حقیقت این است که درست زمانی که افراد “نه گفتن” را یاد می‌گیرند، شروع به پیشرفت می‌کنند.”

 چرا باید بیشتر نه بگویید

چرا باید راحت تر نه بگویید؟

قبل از هر چیز با بله گفتن به هر کسی، اولویت‌های خودتان کنار رفته و دیگران در اولویت قرار می‌گیرند.

از طرفی احساس می‌کنید از پا در آمده و استرس زیادی دارید، چرا که زمان آن طور که برنامه‌ریزی کرده بودید پیش نمی‌رود.

دانلود انواع کتاب های صوتی ایرانی و خارجی از اپلیکیشن ذهن

audio books download guide app

و باز هم اوضاع بدتر می‌شود …

با “بله گفتن” مداوم، زمان کافی برای چیزهایی که برای خودتان اهمیت دارند نخواهید داشت (مانند شغل، تفریح و خانواده‌تان) و – برخلاف چیزی که ممکن است فکر کنید – اعتماد به نفستان را از دست می‌دهید؛ چرا که زمانی که بحث نیازهای شما می شود، دیگران به طور آگاهانه یا ناخودآگاه شما را به عنوان فردی بی جرات و جسارت فرض می‌کنند.

برای افرادی که معمولا به راضی نگه داشتن مردم معروفند، استفاده از این کلمه دو حرفی بسیار سخت می باشد.

اما بگذارید رازی را به شما بگویم: سعی برای راضی نگه داشتن همه، پوچ و بی فایده است.

عامل دیگری که مانع افراد (حتی شاید خود شما) از گفتن نه می‌شود، ترس از ناامید کردن دیگران است. این ترس قابل درک است اما شما باید اول مراقب خودتان باشید؛ اگر بیش از حد مضطرب و خسته شوید، نمی‌توانید برای کسی کمک باشید.

اولویت هایتان را مشخص کنید

می دانید در مقابل کاری که احساس می‌کنید ملزم به انجام آن هستید، باید چه کنید؟

لحظه‌ای به این سوال فکر کنید.

مهم است که بدون کنترل و برنامه، کاری را انجام ندهید. چون اگر بخواهید بیش از حد درگیر انجام آن شوید، به هیچ وجه نمی‌توانید زمان کافی را به چیزهایی با اهمیت تر اختصاص دهید – در محل کار، خانه یا هر جای دیگر

اگر اولویت های مشخصی ندارید، یک لیست بنویسید از: تمام کارهایی که اخیرا انجام می‌دادید، کارهایی که دوست دارید انجام دهید، و کارهایی که در حال حاضر انجام می دهید.

راهنمای جامع و کامل دانلود جدیدترین کتاب های گویا و صوتی، مقالات و فیلم های آموزشی روز دنیا در اپلیکیشن ذهن

audio books download guide app

به این شکل مهمترین کارها برایتان مشخص شده و می توانید درباره علت اهمیت آنها فکر کنید.

قدم بعدی، فکر کردن به کارهای دیگری است که نسبت به آن متعهد بوده اید – مثل یک کار داوطلبانه که صرفاً به این دلیل انجام دادید که نمیخواستید درخواست یکی از آشنایان را رد کنید.

اولویت بندی درست کمک می‌کند فردی کارآمدتر شده، در زمان صرفه جویی کرده و استرس کمتری داشته باشید. تنها به این دلیل که با فهمیدن اولویت هایتان، راحت‌تر تصمیم‌ میگیرید زمان و انرژیتان را روی چه چیزی متمرکز کنید.

چطور به شکلی موثر “نه” بگوییم؟

حالا می دانید که چرا باید “نه” بگویید و چطور کارهایتان را اولویت بندی کنید. سوال نهایی این است که: “چطور نه بگویم؟”

پاسخ در این ۷ نکته است:

رک باشید و از جملاتی مثل “نه، نمی‌خواهم” یا “نه، نمی‌توانم” استفاده کنید.

احساس نکنید که باید عذرخواهی کنید یا دلیل و بهانه بیاورید.

بهتر است اگر نمی‌خواهید یا نمی‌توانید کاری را انجام دهید، از همان ابتدا نه بگویید تا بعدا احساس ناراحتی و بی‌میلی نداشته باشید.

از قدرت مودبانه صحبت کردن استفاده کنید، مثل: “ممنون که پرسیدی، اما …”

خودتان را در حال نه گفتن تصور کنید. در ذهنتان صحنه‌سازی کنید که با اعتمادبه‌نفس درخواستی را رد می‌کنید (این کار نه گفتن در واقعیت را برایتان بسیار راحت‌تر می‌کند)

اگر می‌دانید که نمی‌خواهید کاری را انجام دهید، جملاتی مثل “اجازه بده درموردش فکر کنم” را به کار نبرید

همیشه به یاد داشته باشید که ارزش شما به کارهایی که برای دیگران انجام می‌دهید، بستگی ندارد.

دوباره این ۷ نکته را بخوانید. لازم نیست همه شان را انتخاب کنید، ۲ یا ۳ نکته کافی است تا بتوانید قدرت ذهنی و روحی لازم را برای کنترل دوباره اوضاع به دست آورید.

زمانی که فکر می‌کنید از شما سوء استفاده می شود، نه بگوید. و زمانی که از شما می خواهند کاری را انجام دهید که تمرکز شما را از اولویت هایتان دور می کند، باز هم نه بگویید.

“نه” یک کلمه فوق العاده پرقدرت است که شما را خیلی جلو می‌اندازد و زمانی که شروع به استفاده درست از آن کنید، اعتماد به نفستان بالا رفته و زندگیتان را در مسیر جدیدی قرار خواهیدداد.

هیچ چیز شما را خوشحال نمی‌کند: چرا و چه باید کرد

اگر فکر می‌کنید که: “دیگر هیچ چیزی من را خوشحال نمی‌کند …” همینجا یک سوال از شما می‌پرسم:

در پایان زندگی تان می خواهید به چه چیزی برسید؟

خودتان را در آن لحظه تصور کنید و ببینید می‌خواهید چه حسی داشته باشید، چه چیزی از خودتان به جا بگذارید و چه خاطراتی برای مرور داشته باشید؟

آیا خسته هستید – یک زندگی پراسترس داشته‌اید؟

شادی و لذت را مدام برای آخرهفته‌ها، تعطیلات و بازنشستگی به تعویق انداختید. هر روز را برای رسیدن به روز بعد سپری کردید. با عجله زندگی کرده و مدام در انتظار آینده بودید و لحظات ارزشمند زمان حال را فراموش کردید. به خاطر پول، شغلی که از آن متنفر بودید را انجام دادید. وهمیشه منتظر رسیدن زمان مناسب بودید تا احساس امنیت و خوشحالی کنید. سفرها را به تعویق انداختید چون نمی‌توانستید زمان خالی پیدا کنید.

زندگی بسیار پرمشغله تر از آن بود که خاطرات جدیدی با دوستانتان بسازید. فراموش کردید که از لحظه حال لذت ببرید و هرگز به نیازهایتان رسیدگی نکردید. هرلحظه خوشحالی تان را به آینده موکول کرد اید و حالا، آینده اینجاست و شما خسته، پشیمان و ناراضی هستید.

یا

آیا احساس شادی، رضایت، هیجان و لذت می کنید – به شیوه خودتان زندگی کرده اید؟

شما زود هنر و نگرش شاد بودن را یاد گرفتید و تصمیم گرفتید که از هر لحظه لذت برده و زمان ارزشمندتان را از دست ندهید. متوجه شدید که نگرش شادی، انرژی عظیمی را پدید می‌آورد که در هر شرایطی احساسات مثبت را جذب کرده، و شادی، ثروت و هیجان در هر جا به دنبال شما بوده است. تصمیم گرفتید که اول مراقب خودتان باشید تا به احساس رضایت برسید و سلامتی و شادی تان را نادیده نگرفته اید.

با خودتان رو راست بودید و با شفافیت مناسب ترین چیزی که به نفع شما بود را انتخاب کردید، و در نتیجه آن، یک زندگی رضایت بخش و روابط معنی دار داشتید و انرژی شما به نسل‌های بعدی تان نیز منتقل خواهدشد.

  1. می خواهید چطور از شما یاد شود؟
  2. می خواهید در پایان زندگی تان چه احساسی داشته باشید؟
  3. علائم هشدار دهنده که ممکن است فردی غمگین باشید
  4. چطور از هشدارها برای شاد شدن استفاده کنیم
  5. سخن آخر

می‌خواهید چطور از شما یاد شود؟

هر یک از ما در هر لحظه با این تصمیم مواجه هستیم که در پایان زندگی چه چیزی می‌خواهیم – خستگی یا شادابی و نشاط؟

گاهی متوجه گذر لحظات نمی‌شویم تا به خودمان می آییم و می‌بینیم زمان زیادی گذشته و نمی‌توانیم آن را برگردانیم. زمان چیز گرانبهایی است و هر لحظه بی مانند است و دوباره تکرار نخواهد شد.

پول، دوستی ها، شغل و وسایل همگی قابل جبران هستند، اما هیچ وقت نمی توان لحظه ای که گذشت را دوباره به دست آورد. هر لحظه انتخابی به همراه دارد؛ لذت ببرم، درس بگیرم، شاد باشم و بخندم یا شکوه و ناله کنم، احساس ناامیدی، خستگی و نارضایتی داشته باشم.

ما همگی خودمان تصمیم می گیریم که زندگی مان چه شکلی باشد. و این تصمیم در واکنش های ما به رویدادها و لحظات زندگی پنهان شده است. زمانی که به منفی ها اجازه ورود می‌دهیم، ضعیف و ناتوان خواهیم شد. اما زمانی که واکنش مثبت را انتخاب می‌کنیم، به قدرت، انرژی و آگاهی می رسیم.

می خواهید در پایان زندگی تان چه احساسی داشته باشید؟

تقریباً جواب همه مردم به این سوال این است که می‌خواهند احساس هیجان و نشاط را تجربه کنند – همه خواستار شادی هستند.

حتی یک کتاب در این باره وجود دارد به نام “پنج پشیمانی بزرگ در پایان زندگی” که حاوی افسوس هایی است که افراد در زمان مرگ برای انتخاب مسیر شادتر زندگی داشته اند، و این مطالب توسط عزیزانشان منتقل شده و انتشار یافته است.

تقریباً همه  برای پاسخ به این سوال از این کلمه استفاده می‌کنیم: “اما”.

استفاده از این کلمه به آن معنی است که فرد نگرش و طرز فکر و شادی را در زندگی، کامل یاد نگرفته و نیاز به حمایت دارد.

کلمه “اما” بهانه ای است برای اینکه فرد از زندگی اش لذت نمی‌برد و نمی تواند در لحظه، خوشحالی را برای خودش انتخاب کند. “اما” یعنی انتخاب می‌کنید که خوشی تان را به آینده موکول کنید.

این بهانه از داستان زندگی می‌آید؛ اتفاقات بدی که تجربه کرده اند، کمبودهایی که در حال حاضر دارند، و تمام خواسته هایی که آنها را درگیر کرده است.

ما همه داستانی داریم، اما همیشه یک انتخاب هم داریم.

کسی وجود ندارد که بدون هیچ صدمه ای زندگی را پشت سر گذاشته باشد. اصلاً یک داستان بدون مبارزه و کشمکش چه هیجانی دارد؟

بعضی از انسان های شاد، انسانهایی با داستان های وحشتناک هستند. با این حال تصمیم گرفته اند که هر اتفاقی بیفتد، در پایان زندگی شان احساس هیجان و نشاط داشته باشند. هدف نهایی این افراد و انتخاب هر لحظه شان شادی است، مهم نیست که لحظه چه چیزهایی را دربر داشته باشد.

امروز تصمیم بگیرید که پایان شما چیست – چه چیزی برای زندگی خود می خواهید؟ چه چیزی برای آینده می‌خواهید؟ چطور قرار است به نتایجی که می‌خواهید برسید؟

همه ما درونی پر شکوه و توانایی انتخاب شادی به جای منفی نگری را داریم. اولین گام برای رسیدن به شادی، شناخت علائم هشدار دهنده است – واکنش های شما به اتفاقات، ممکن است نشانه ای از این باشد که در شادترین حالتی که می توانید باشید، زندگی نمی کنید.

علائم هشدار دهنده که ممکن است فردی غمگین باشید

آیا فردی غمگین هستید؟ نشانه هایی وجود دارد که به کمک آنها می توانید سریعا وجود مشکل را شناسایی کنید:

  1. گله و شکایت کردن
  2. از دست دادن کنترل
  3. انتظارات
  4. ترس
  5. نارضایتی
  6. محدودیت‌ها
  7. گله و شکایت کردن

غر می زنید، شکایت و انتقاد می کنید؟ البته که این ها را انجام می‌دهید. همه تا حدی این کار را انجام می‌دهند. با حال این اتفاق عادی نیست و باید آن را به عنوان یک هشدار در نظر بگیرید.

گله و شکایت در صورتی خوب است که بتوانیم از آن به عنوان ابزاری برای آگاهی از اشتباه بودن مسیرمان استفاده کنیم. اما اگر این کار به یک عادت تبدیل شود، به زودی ناراحتی را به همراه خواهد داشت.

چرا که نشان می‌دهد ما به کارهایی اولویت می‌دهیم که راضی مان نمی کند، و کسانی را در زندگی خود نگه می‌داریم که به ما در رسیدن به بهترین نسخه از خودمان کمک نمی کنند، و اجازه می‌دهیم که انرژی های منفی واکنش های ما را کنترل کنند.

باید هر چیزی را که باعث گله مندی شما می شود تشخیص داده، ارزیابی کرده و تغییر دهید

اغب فکر میکنیم که دنیا باید برای ما تغییر کند تا بتوانیم خوشحال باشیم – این طرز فکر غیر واقعی است. ما هرگز نمی توانیم دیگران، چیزها و شرایط را تغییر دهیم.

کنترل ما فقط روی خودمان است؛ توانایی تغییر آن چه را انجام می‌دهیم، زمانی که آن را انجام می‌دهیم، کسانی که انتخاب می کنیم در زندگیمان حضور داشته باشند، و واکنش های مان را داریم.

هروقت متوجه شدید که دارید از چیزی شکایت می‌کنید، به این فکر کنید که چطور می‌توانید آن را تغییر داده، یا چطور می‌توانید واکنش خودتان را اصلاح کنید.

از این نشانه و هشدار خوشحال باشید، علت ناراحتی را پیدا کنید و برای تغییر آن برنامه بریزید. به جای گله و شکایت از لبخندتان پیروی کنید!

  1. از دست دادن کنترل

احساس می کنید از کنترل خارج شده اید؟ احساس آشفتگی، اضطراب و تردید دارید؟ اگر هریک از این احساسات را دارید، آن را یک نشانه و هشدار برای نیاز به دستیابی به شفافیت، تمرکز و هماهنگی در نظر بگیرید.

همه ما در لحظاتی از زندگی احساس کرده ایم که از کنترل خارج شده‌ایم و اجازه داده ایم که تعهداتمان، کنترل تمرکز ما را در دست بگیرند. زمانی که لیست کارها کنترل به دست بگیرد، اغلب دید ما نسبت به هدف نهایی کم شده و این باعث دور شدن ما از نتیجه دلخواهمان می‌شود.

هر وقت این احساسات به سراغتان آمد و کنترل را از دست دادید، فرصت خوبی برای جلب تمرکز و شفافیت دوباره است. از خودتان بپرسید هدف نهایی تان چیست و تمرکز، عادات و واکنش‌هایتان را دوباره سازماندهی کنید تا به هدف مورد نظرتان نزدیک‌تر شوید.

درگیر کدام کارها هستید که به شما در رسیدن به اهدافتان کمک می کند؟ چه کارهایی به شما احساس درست و خوبی می دهد و شما را هیجان زده می‌کند؟ کدام افراد زندگیتان باعث می‌شوند حس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید؟

و برعکس؛ انجام چه کارهایی به شما احساس منفی می‌دهد؟ آیا افرادی در زندگی شما هستند که تصویر ضعیف‌تری از شما را پررنگ کنند؟

مهم است که این احساسات را شناسایی کنید، متوجه هشدارها شوید و تغییر ایجاد کنید. ادامه این شرایط خارج از کنترل، منجر به ناکامی و ناراحتی شما خواهد شد.

انتظارات

آیا اجازه می‌دهید انتظارات، خشنودی شما را کنترل کنند؟ آیا احساس می کنید که چیزهای زیادی از شما انتظار می‌رود؟ آیا اجازه می‌دهید اعمال شما تحت کنترل طرز فکر بقیه باشد؟ احساس می‌کنید فرد دیگری تصمیم های زندگی شما را گرفته و باعث بروز ناراحتی در آن شده است؟

اول ارزیابی کنید که چه کسی این انتظارات را برایتان تعیین کرده، و بعد بررسی کنید که آیا با هدف نهایی تان هماهنگی دارد؟ گاهی اوقات، انتظارات خود را با انتظاراتی که دیگران از ما دارند اشتباه می‌گیریم.

برای اعتقادتان زندگی کرده و مسیری را دنبال کنید که شما را به آرمان‌هایتان نزدیک تر می‌کند. سعی برای راضی و خوشحال کردن دیگران آسان است، اما با این حال می‌تواند منجر به احساس نارضایتی در خودمان شده و ما را درباره هدفی که داریم سردرگم کند.

انتظاراتی که برایتان اهمیت دارند را شناخته و ذهنتان را از دیدگاه های دیگران خالی کنید (مگر اینکه مشابه دیدگاه خودتان باشد).

  1. ترس

آیااز ترس از اینکه چه اتفاقی ممکن است بیفتد، از انجام کارها منصرف می شوید؟ آیا از ناشناخته ها می‌ترسید؟ آیا اجازه می‌دهید که شکست ها مانع از موفقیت های احتمالی شما شوند؟ آیا به دنبال چیزهای بیشتری هستید، اما راحتی و آرامش جایی که در آن قرار دارید مانع از حرکت شما می‌شود؟

ترس یک غریزه طبیعی و ضروری برای زندگی است و ما را از فاجعه در امان نگه میدارد. ذهن و بدن ما به روشی غریزی، هشدارها و آسیب‌های گذشته را به یاد آورده و سعی می‌کنند تا حد ممکن ما را از شرایط سخت دور نگه دارند.

بنابراین اگر نتوانیم به خوبی ارزیابی کنیم، ممکن است ذهن ما نظرمان را نسبت به فرصت های رشد تغییر داده و باعث شود به خاطر ترس فرضی، برای مدت طولانی هیچ پیشرفتی نکنیم.

زمانی که ترس بروز می‌کند و احساس می‌کنید که دارید جلوی خودتان را می‌گیرید و سعی می‌کنید نظرتان را عوض کنید، به دنبال علت آن باشید. “چرا دارم این فرصت را از دست می دهم؟ آیا این بهانه ای است برای باقی ماندن در منطقه امن زندگی ام؟ آیا این تصمیم با نتیجه مورد علاقه من همخوانی دارد؟”

  1. نارضایتی

آیا بی‌حوصله، بی میل ؛ ناراضی هستید؟ در پایان روز احساس خلا و پوچی می‌کنید؟

زمانی که این احساسات به ما دست میدهند، در واقع ما بدون هیچ تلاشی در حال تکرار اتوماتیک کارها هستیم. بخش هایی زندگیتان که دیگر برایتان هیجان انگیز نیستند را پیدا کنید، این ها بدون هیچ تلاشی از سمت شما، باعث بروز چنین احساساتی می‌شوند.

زمانی که علاقه مان را دنبال می کنیم، نوری درون ما روشن شده و به ما انگیزه و الهام می‌بخشد. پس زندگیتان را از کسانی پر کنید که به شما انرژی لازم برای دنبال کردن علاقه های تان را می‌دهند.

بخشی از زندگی که احساس تهی بودن را دارد انتخاب کرده، به آن هیجان و انگیزه بدهید. احساس رضایت در هر بخشی از زندگی، بعد مهمی از داشتن شادی است.

  1. محدودیت‌ها

زندگی پر محدودیت‌ ها، مرزها و موانع دارید؟ چه باور های محدودکننده ای دارید؟

محدودیت‌ها شامل فرضیات و پیش‌بینی هایی هستند که بر اساس شکست ها و اتفاقات قبلی شکل گرفته‌اند. آیا اجازه میدهید که این محدودیت‌ها مانع شما از رسیدن به علاقه واقعی تان شود؟ آیا زمان، پول یا منابع کافی ندارید؟

محدودیت های زندگی خود را تشخیص داده و علت آنها را پیدا کنید. می توانید نگرش قدیمی تان را از بین برده و از این محدودیت‌ها دست بکشید؟ تعیین حد و مرز برای محافظت از خودمان مهم است، اما حضور کدام یک از آنها دیگر لازم نیست؟ چطور می‌توانیم در این بخش های محدود شده، حمایتی بیابیم تا به ترس ها غلبه کرده و رشد کنیم؟

چطور از هشدارها برای شاد شدن استفاده کنیم

کلید اصلی خوشحالی، شناخت احساسات و واکنش های خود و هماهنگ کردن آنها با هدف نهایی مان است. زمانی که در شناخت احساسات و واکنش هایتان مهارت پیدا کنید، می‌توانید به سرعت نگرش و شرایط خود را تغییر داده و خودتان را به زندگی شاد برسانید.

ما باید روی شناخت و آگاهی خود کنترل داشته باشیم تا بتوانیم لحظه به لحظه شادی را انتخاب کنیم. بهانه “شرایط همین هست که هست” کافی نیست؛ چرا که اگر مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیریم، ممکن است شرایط کاملا برعکس شود.

زندگی می‌تواند درست همان چیزی باشد که ما می‌خواهیم، تنها کافی است نسبت به هشدارها آگاه شده و قدم های مثبتی برای رسیدن به خوشحالی برداریم – تصمیماتمان را بر اساس خواسته نهایی پیش ببریم.

گام‌هایی برای پشت سر گذاشتن مسیر خوشحالی وجود دارد تا تمامی مشکلات را از بین برده و زندگی بهتری با مرکزیت خوشحالی بسازیم:

  1. اشتیاق
  2. اهداف و آرزوها
  3. دیدگاه
  4. قدرت
  5. خود شما
  6. اشتیاق

قبل از هر چیز، اشتیاق شما به چه چیزی است؟ چه چیزی از درون به شما انگیزه میدهد؟ چه کسی مشوق شماست؟

زمانی که ما هیجان‌زده، باانگیزه و مشتاق باشیم، در بهترین حالت خود هستیم.

مردم دوست دارند اطرافشان پر از کسانی باشد که به آنها حس خوبی می‌دهند. انرژی مثبت چیزهای مثبت دیگر را جذب می‌کند. زمانی که شما اعمال و واکنش‌های تان با هدف نهایی مدنظرتان هماهنگ کنید، درگیر عاداتی می‌شوید که یک عمر لذت و شادی را برای شما فراهم می کنند.

ما اغلب برای باقی ماندن در منطقه امن و روبرو نشدن با سختی‌ها، از رویاهایمان دست می کشیم. باید نیروی محرکه ای برای حفظ تمرکز مان داشته باشیم – در پایان زندگی تان می خواهید به چه چیزی برسید؟ می‌خواهید قوی، پرنشاط  و شاد باشید؟ یا قرار است فردی ضعیف، خسته و درمانده شوید؟

از نادیده گرفتن چیزی که واقعاً مشتاق آن هستید دست بکشید. نزدیک شدن به آن، شادی را در مرکز زندگیتان قرار خواهد داد.

  1. اهداف و آرزوها

زمانی که اشتیاق و آرزوهای تان را شناختید، برای نزدیک شدن به آنها شروع به هدف گذاری کنید. هر روز و در صورت لازم هر ساعت اهدافتان را تعیین کنید.

زمانی که لیستی از اهدافتان نوشتید، زمان رسیدن به آنها را روی تقویم مشخص کنید.

اجازه ندهید فهرست کارهای روزانه تان زندگی شما را کنترل کند. بگذارید خوشحالی برنامه را جلو ببرد و بعد برای چیزهای دیگر  زمان پیدا کنید. اگر اول چیزی را که با خوشحالی شما سازگار است انجام دهید، همه چیز در جای خود قرار گرفته و شما رابه حالی بهتر برای انجام دادن بقیه  کارهای روزانه تان می‌رساند.

بسیار پیش می‌آید که ما به چیزها و افراد دیگر اجازه می‌دهیم زندگی ما را کنترل کنند و خوشحالی را به موکول می‌کنیم.

این کار را متوقف کنید! به این فکر کنید که در پایان زندگی تان می‌خواهید چگونه باشید – این باعث می‌شود برای لحظاتتان آینده نگری کنید.

  1. دیدگاه

سیستم اعتقادی فعلی شما چیست و چطور افکارتان مانع از توانایی شما در دستیابی به اهداف و آرزوهایتان شده اند؟

بیشتر افراد نمی‌توانند به خوبی نشانه ها و هشدارهای غمگین بودن را شناسایی کنند و به همین دلیل قادر به پیشرفت در زندگی نیستند.

اغلب اگر بتوانیم نگرش، دیدگاه و برداشتمان را تغییر دهیم، می توانیم به نتیجه دلخواه برسیم. با این کار از شرایطی که به نظر غیر قابل تغییر می‌آیند گذشته و راهی برای حل مشکلات پیدا می‌کنیم.

برداشتتان را تغییر دهید تا به نتیجه برسید. سیستم اعتقادی خود را زیر سوال ببرید – آیا این افکار برای شخص شماست یا متعلق به کس دیگری است؟ آیا شما را در رسیدن به هدفتان کمک می‌کند یا مانع پیشرفت شده است؟ با پیدا کردن پاسخ این سوالات و تغییر دیدگاه و برداشت خود، می توانید به آنچه از زندگی می‌خواهید برسید – شادی و سعادت.

اگر این تغییر برایتان دشوار است، می توانید از این راهنمای گام به گام برای رسیدن به نگرشی مثبت استفاده کنید.

چطور به نگرشی مثبت برسیم (راهنمای گام به گام)

  1. قدرت

شما بر افکار، احساسات و نتیجه نهایی زندگیتان کنترل دارید. افکارتان را با نتیجه دلخواهی که دارید همگام و هماهنگ کنید.

شما توانایی موفق شدن، شاد و راضی بودن را دارید؛ تنها باید به خودتان اجازه دهید قدرت زندگیتان را به دست بگیرید. این باور را که “سرنوشت، اتفاقات را رقم می‌زند” و “شرایط، زندگی شما را کنترل می‌کند” رها کنید.

زمانی که کنترل و قدرت زندگی خودمان را به دست می‌گیریم، می‌توانیم آینده را پیش بینی کرده و هر آنچه را میخواهیم بسازیم. چه چیزی در آینده تان می‌بینید – خستگی یا انرژی؟

  1. خود شما

این زندگی شماست! زندگی والدین، رئیس، فرزند یا همسرتان نیست. این زندگی شما است و فقط شما می دانید که چه چیزی واقعاً به شما اشتیاق و انگیزه داده و لذت واقعی را برایتان به همراه دارد. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که چه احساسی داشته باشید یا با زندگی تان چه کنید.

تصمیمات هر روز شما آینده و نتیجه نهایی شما را رقم می‌زنند. پس اهمیت دادن به خودتان خودخواهانه نبوده، بلکه امری ضروری برای داشتن بهترین زندگی هم برای خودتان و هم برای اطرافیان تان است.

می خواهید در پایان زندگی چه احساسی داشته باشید؟ از این لحظه به بعد تصمیم بگیرید؛ در پایان مسیرتان می‌خواهید خسته و درمانده باشید یا شاداب و پرانرژی؟

سخن آخر

بهترین راه برای رسیدن به شادی و خشنودی، شناخت علائم هشداردهنده است. واکنش های خود را درک کرده و احساساتتان را کنترل کنید، سپس دست به عمل بزنید!

تصمیم بگیرید که زندگی تان حول شادی و سعادت شکل بگیرد. چرا که خشنودی و نشاط همان زندگی است که شما حالا و همیشه آرزویش را دارید – درواقع هدف نهایی شماست.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید