فهرست مطالب
برخی افراد، همۀ این اهداف اصلی زندگی را تحت عنوان چتر شادی درنظر میگیرند.
بین گفتن شادی هِدونیک ( H) و شادی اودیامونیک (V ) تمایز قائل میشوند.
اخیرا با مقاله ای عالی درباره روانشناسی مثبت ۲.۰ (۲.۰ PP) به قلم پاول وُنگ (Wong Paul) مواجه شدم؛ که درآن او شادی پرودینشیال (S) وشادی (M) چِیرونیک را به ترکیب اضافه نموده.
شادی محتاطانه
احساس رضایت که دردرجه اول ناشی از زیستنی است که کاملا با زندگی درگیر است.
این اغلب شامل ” جریان” و شادی ذاتی ازانجام کاری است که یک شخص به بهترین وجه انجام میدهد و از آن لذت میبرد.
این نوع به عملکرد خوب یک شخص در آنچه او خوب است وانچه او را بدون ملاحظات اخلاقی خوشحال میکند اشاره دارد.
این نوع مسیر فعال شادی را نشان می دهد، زیرا زندگی فرد را با فعالیتها و محتوا به عنوان پادزهری برای بیحوصلگی و خلا درونی پُر میکند؛ وهمچنین رضایت از انجام یک کار خوب را تامین میکند.
از مطالب فوق، روشن است که هدف سعادت هِدونیک بیشتر مرتبط به کاهش احساسات منفی و افزایش احساسات مثبت است.
در حالی که شادی پرودینشیال در مورد افزایش مشارکت/ دستاوردها است.
روانشناسی چیست؟ چگونه می توانیم بهترین روانشناس را انتخاب کنیم؟
به طورمشابه، در حالی که خوشبختی اودیامونیک، درایجاد فضیلت از طریق گفتن است؛ در حالی که ممکن است هدف شادی چِیرونیک افزایش معنا باشد.
جابه جایی ها و ترکیبات مختلف امکانپذیر است.
به عنوان مثال، بهزیستی ذهنی (SWB) نتیجه H ( شادی که توسط احساسات مثبت اندازه گیری میشود) و S ( موفقیت که با رضایت از زندگی سنجیده میشود)؛ پاول وُنگ ساختار اودیامنیا را گسترش داده وآنرا شامل شایستگی (M ) و فضیلت (V) میداند.
H، یک ترکیب موثر بهزیستی است درحالی که رضایت از زندگی ( در ارتباط با S ) یک مولفه ارزیابی است.
حالا چند مورد مختلفی را که از ما ساخته شدهاند را درنظر بگیرید.چهارچوبی که قبلا به آن پرداخته بودم؛ تجربه نمودن “خود” – دراینجا وجه تمایز “خود” Kahneman (فیلسوف و اقتصاددان برجسته اسراییلی-آمریکایی) را به یادآورید.
درانجا اظهار داشتم که در پشت “خود” (self ) واحد، یک خودِ مادیگرا، یک خودِ در حال تجربه، یک خودِ یادآور و یک خودِ آینده نگر نهفته است.
امروز میخواهم آن مدل را کمی تغییر دهم و بیان کنم که این چهار شخص عبارتند از :
-
“خود” تجربه: خود مرتبط با زودگذری؛ احساسات و عواطف گذرا و ناپایدار.
از نظر این دیدگاه، “خود” شخص در صورتی که لحظه به لحظه احساسش مثبت شود، خوشحال خواهد شد. طبیعتا این سیستم ثباتی همانند سیستم باثبات در EOS دارد. این خود H ( شادی) را هدف زندگی قرار میدهد. مورد مذکور برای درک زمان حال استفاده میشود.
-
یادآوری خود: خود ارزیابی شده با ارزشهای گذشته نگرتجربیات فرد است که بر بازگویی خاطره ای از رویداد تکیه دارد.
دراینجا Kahneman آن را با “خود” راوی در هم می آمیزد؛ اما تفاوتهای مهمی وجود دارد. علیرغم ماهیت بازسازی گذشته، این خود آنچه را که برای فرد اتفاق افتاده است، بازسازی میکند تا آنچه فاعل انجام داده است.
اگر این رویداد به عنوان مثبت تعبیر شود ( مثلا هدف حاصل شده است) احساس موفقیت و رضایت اتفاق میافتد.
طبیعتا این در سیستم دوپامین ” خواستن” که توسط بردیژ (Berrdige) مطرح شده، ریشه دارد.
این حافظه گذشته نگر، بسیاری ازتصمیمات ما را هدایت میکند؛ باعث میشود آنچه را که احتمالا دوست نداریم، بخواهیم! این “خود “، هدف زندگی ( موفقیت) را نشانه میرود.
مورد مذکور برای بازسازی گذشته مورد استفاده قرارمیگیرد.
-
” خود” عامل/ بالقوه
” خود” مرتبط با اهداف، فضایل و نقاط قوت شخصیت. براساس تصاویرپیش بینی گرآینده، تلاش میکند تا به شیوه ای عاملانه پیش برود.
عمل و ارتباط به عنوان انگیزههای اساسی اجتماعی، هر دو مهم و بخشی از این موضع گیری عامل اخلاقی هستند.
درحالی که “خود” تجربه کننده، گیرنده کم وبیش انفعالی از تجربیات است و درهنگام وقوع، تجربههای مثبت را دربرمیگیرد؛ “خود” عامل به عنوان بازیگری که عادتهای اخلاقی بازیگری را رعایت کرده است، تا با انجام کار خوب، احساس خوبی داشته باشد.
این “خود” هدف V (فضیلت و شرافت) را نشانه میرود.
دانلود انواع کتاب های صوتی موفقیت و انگیزشی ایرانی و خارجی از اپلیکیشن ذهن
این برای تصویرآینده استفاده میشود.
-
” خود” راوی”: خود” ی که با مَچ شدن با “خود” های پیشین در یک روایت یکپارچه و منسجم، همراه میگردد تا ما یک تجربه یکپارچه داشته باشیم.
“خود” با استفاده ازنقل روایتی پیرامون حال حاضردرک شده، گذشته بازسازی شده و آینده تخیلی ایجاد میشود.
معنی سازی در اینجا مهم است و این “خود” هدف شایستگی (M ) را نشانه میرود.
این، از به خاطر آوردن خود به همان اندازه که عناصر فعال را روایت کرده یا تفسیرمیشود- یعنی قهرمان داستان- متفاوت است.
درحالی که خود عامل ممکن است برخی گزینههای اخلاقی ( شهودی) را انتخاب کند، ” خود” تفسیری / روایی آن را توجیه و منطقی مینماید.
این امر در مورد بیماران اسپلیت مغزی که منجربه یافتن مفسر مغز چپ شده اند، بسیار آشکاراست.
بنابراین فرض اصلی من این است که این چهار نوع ” خود” در پشت چهار نوع اصلی تلاش/ اهداف قرار دارند.
بعلاوه، شادی ( عاطفی)، موفقیت (ارزیابی)، فضیلت ( اخلاقی) و شایستگی نیز، در یونان باستان، به ترتیب با پاتوس( عواطف)، لوگوس ( دلیل)، اِتوس ( وجدان) ومیتوس (طرح) مطابقت دارند.
امیدوارم که با مدل فوق متقاعد شده باشید.