فهرست مطالب
موفقیت براندون اشتاینر: داستانی را درباره طبخ نان بیگل در ۱۴سالگیاش تعریف میکند. درواقع او داستانی را درباره مسیر روزنامه هایش میگوید. او ۸ سنت به ازای هر کپی به جیب میزد و کسبوکارش با داشتن تنها ۳۴ مشتری در روز خیلی خوب نبود.
[su_note note_color=”#00beb7″ radius=”10″ class=””]
مادرش پرسید «چه کار دیگری میتوانی برای آنها بکنی؟»
[/su_note]
اینجا همان نقطهای است که او تصمیم گرفت برای هر مشتری به همراه روزنامه صبحشان یک نان بیگل ببرد. در طول یک ماه او همه مرسولههایش را در یک سبد خرید میگذاشت، چرا که ۲۵۰ روزنامه برای دوچرخهاش بسیار زیاد بود.
این منجر به جایگاهی برای او در شیرینی فروشی شد و ساعتی ۱.۵ دلار درآمد داشت و کارش صبحها ساعت ۳:۳۰ آغاز میشد و برای یک کودک در سال ۱۹۷۳ پول بسیار خوبی بود. یک روز صبح، اشتاینر تصمیم گرفت کمی از این و کمی از آن را به شیرینی اضافه کند. بدون لحظهای درنگ، اشتاینر بلافاصله بعد از تمام کردن داستانش اضافه کرد «میدانید، نانهای بیگل واقعاً به سختی هضم میشوند، بهتر است از خوردنشان پرهیز کنید».
این یک مکالمه معمولی با اشتاینر است: درسهای زندگی ارزشمند، کمی از این و کمی از آن، در مسیری تقریباً ناشناخته. ذهن او ظاهراً حرکتی ثابت دارد.
اشتاینر کارآفرینی بسیار موفق است که در صنعت یادگاری ورزشی انقلابی به پا کرد و سرمایهگذاریای سال ۱۹۸۷ را با «۴۰۰۰ دلار، یک کامپیوتر مک و یک کارآموز» به اشتاینر اسپرتز تبدیل کرد، در راستای کمک به شرکتها جهت استفاده از قدرت ورزش برای رشد کسبوکارشان.
[su_note note_color=”#00beb7″ radius=”10″ class=””]
اشتاینر اسپرتز بیش از ۲۵ سال را صرف ساخت ارتباط با بیش از ۲۰۰۰ ورزشکار و همچنین لیگها و تیمهای ورزشی ملی کرد.
[/su_note]
اشتاینر اسپرتز همچنین تهیهکننده اصلی یادگاریهای امضاشده ورزشکارانی همچون درک جتر، ماریانو ریورا و پیتون منینگ است. اشتاینر کلاههای فوتبال و بیسبال، پیراهنهای امضاشده و حتی خاک استادیوم قدیمی یانکی بیشماری را به فروش رسانده است.
[su_highlight background#d1d3d4″ color=”#000000″ class=””]مهم نیست چقدر در زندگی موفق هستید، همیشه شکستهایی جزئی وجود دارد. هرچه بیشتر موفق شوید، بیشتر شکست میخورید.[/su_highlight]بعد از شناسایی یک نیاز برای ورزشکاران حرفهای برای تأیید حضورشان در شرکتها، او به سرعت شرکتش را به نمایندگی اصلی ستارههای ورزشی در نیویورک گسترش داد.
و همانطور که میتوانید حدس بزنید، میلیونها داستان درباره موفقیت اشتاینر وجود دارد. در کتاب سوم او، «زندگی هدفمند»، که در اواخر سال ۲۰۱۸ منتشر شد او درباره به گل نشستنش بعد از فروش اشتاینر اسپرتز به اومنیکوم گروم به ارزش چیزی حدود ۲۵ میلیون دلار در سال ۲۰۰۰ صحبت میکند. کمترین قیمت برای چیزی که باید به گرانترین قیمت به فروش میرسید.
اشتاینر میگوید «بعد از تلاشهای بسیار زیاد و صرف ساعات طولانی برای ساخت شرکت و صادقانه بخواهم بگویم برای ساخت چنین صنعتی برای نزدیک به دو دهه، من بعد از فروش شرکتم به لحاظ احساسی ورشکسته شدم. برای اینکه بر این وضعیت غلبه کنم مجبور بودم به فضاهای عمیق احساساتم پا بگذارم و آن تصمیمات من را نجات داد».
[su_highlight background#d1d3d4″ color=”#000000″ class=””]«شما پیش از دیدن حقیقت به آشوب نیاز دارید. من از وضعیت «من جایگاهم را دارم، کلی پول دارم» به «واقعاً چه چیزی دارم؟ چه کسی هستم؟» رسیدم.[/su_highlight]باید برمیگشتم. باید اهدافم را مینوشتم. به دوستانم گوش میدادم و خودم را تجزیه و تحلیل میکردم. و این کار اصلاً آسان نیست که خودتان را زیر پا بگذارید و احساس کنید آدم مزخرفی هستید.»
علیرغم فروش شرکت، اشتاینر هرگز دست از گرداندن شرکتی که اسمش را به دوش میکشید برنداشت. ساختن ارتباطات متعدد با ورزشکاران درحالیکه در خدمات غذا و میزبانی محل اقامت کار میکرد، باعث شد اشتاینر در مراسم حضوری حرفهای و رسمی و ملاقاتهای گفتگومحور، بازاری تازه پیدا کند. کمی بعد از آن، شروع به نوشتن زندگینامه خود کرد که برایش به یک اقدام تغییردهنده بازی سودآور بدل شد.
[su_note note_color=”#00beb7″ radius=”10″ class=””]
همه موفقیتهایش اشتاینر را در مسیر تغییر افکارش سوق دادند.
[/su_note]
او میگوید «من همیشه اهل رقابت بودهام. اگر چند دور در لیتل لیگ عقب میفتادم، احساس میکردم بازی تمام شده است چرا که من حتی فرصت پرتاب پیدا نکرده بودم. مهم نیست چقدر در زندگیتان موفق باشید، همیشه شکستها و باختهایی وجود خواهند داشت.
[su_highlight background#d1d3d4″ color=”#000000″ class=””]هرچه موفقتر باشید، بیشتر میبازید. باید باختتان را در آغوش بگیرید و از باختهایتان بیاموزید و به جلو حرکت کنید.»[/su_highlight]از زمان تغییر فلسفی او که واقعاً بعد از سمینار مدیریتی مدرسه کسب و کار هاروارد در سال ۲۰۰۰ شروع شد، یکی از اصلهای اساسی او دانشی است که در آن شکست بخشی از موفقیت است.
این موضوع هم به اصلاحات دورههای تحصیلی و حتی به کنار گذاشتنشان اشاره دارد. اشتاینر میگوید که برخی از افراد تاجر باهوش کسانی هستند که میدانند چه موقع چیزی را کنار بگذارند.
او میگوید «بسیاری از رهبران در آن شکست میخورند. آنها فکر میکنند چنین کاری ضعف آنها است نه قدرتشان. فکر میکنند باید برای ایدهای که مشخص است جواب نمیدهد به مبارزه و تلاش ادامه دهند. باید در سریعترین زمان ممکن آن را رها کرده و به سراغ ایده بعدی بروند.[su_highlight background#d1d3d4″ color=”#000000″ class=””]خودشیفتگی و اتکا به خود، دشمن است.»[/su_highlight]
اشتاینر، ژوئن امسال ۶۰ ساله شد، اما میگوید هیچ برنامهای برای کم کردن کارهایش ندارد. از گرداندن کسبوکارش تا صرف زمان بیشتر با همسر و سه فرزندش و حمایت از مادر دوستداشتنیاش، سیراکوز از طریق اداره مدیریت ورزشی کالج فالک که او در ابتدا با آنجا و تیمهای ورزشیاش شروع کرد.
کودک اهل بروکلینی که در اسکاردیل نیویورک زندگی میکند راه بسیار طولانیای را از روزنامهفروشی و درست کردن نانهای بیگل تا به اینجا، طی کرده است.
[su_note note_color=”#00beb7″ radius=”10″ class=””]
اشتاینر میگوید «این تقریباً همان چیزی است که میخواستم در زندگیام به آن برسم. خانواده من سالم هستند، ازدواج من ۳۰ سال است که به خوبی پیش رفته است، خانهای بسیار گرم داریم و کودکانم مثل من هستند. این تقریباً همان جایی است که اکنون در آن قرار دارم. باید احمق باشم که اینها را نادیده بگیرم.»
[/su_note]
خواندن مقاله پیروزی شیرین همان روزنه امید در هر شکست است که طعم آن را بارها چشیده ایم را در ارتباط با موفقیت به شما توصیه می کنم.