فهرست مطالب
چگونه میفهمید “مشکل واقعی چیست؟”. متفکران سیستمی برای درک مشکل اصلی اغلب از مدل “کوه یخ” استفاده میکنند.
می دانیم که تقریباً ۹۰٪ کوه یخ زیر آب قرار دارد. همچنین ، عرض یک کوه یخ تقریباً ۳۰٪ بیشتر از آن چیزی است که در سطح رویی مشاهده میکنید. آن ۹۰٪ که در زیر آب قرار دارد، همان چیزی است که باعث ایجاد رفتار در ۱۰٪ بالای سطح آب میشود.
می توانید منطق یکسانی را در حل مسئله به کار ببرید. اغلب وقتی یک رویداد در سطح بالایی رخ میدهد، نسبت به یک مشکل هشیار میشویم. پیدا کردن راه حلی که فقط به یک مسئله منحصر است، میتواند به رفع موقتی مشکل کمک کند، اما اغلب منجر به تکرار آن میشود.
اگر مشکل را به درستی درک کنید، راه حل کاملاً مشهود خواهد بود.
تئوری پشت مدل کوه یخ
مدل کوه یخ به افراد و سازمانها کمک میکند تا درک خود را در مورد یک وضعیت یا مشکل گسترش دهند. ریشه مشکل را در کل سیستم ببینند و فقط به یک فعالیت یا رویداد خاص محدود نشوند.
هدف این روش، کمک به افراد جهت گام برداشتن و شناسایی الگوهای مختلفی است که یک مشکل بخشی از آن می باشد. در گام بعد و پس از شناسایی الگو ها برای حل ریشه ای مسئله به ساختارهای احتمالی ایجاد کننده الگو ها و سرانجام مدل ذهنی که این ساختارها را ایجاد نموده اند، می پردازد.
در واقع عبارت “کوه یخ” به عنوان تشبیهی برای نشان دادن ساختارهای اساسی تولید کننده حوادث و مشکلات قابل مشاهده استفاده شده است. همانطور که میدانید فقط ۱۰ درصد از جِرم کل کوه یخ بالاتر از آب است، در حالی که ۹۰ درصد آن زیر آب قرار دارد.
مدل کوه یخ، بیان می کند که وقایع و الگوهای قابل مشاهده، ناشی از ساختارهای سیستمی و مدلهای ذهنی می باشند. یعنی بخش هایی که غالباً از دید پنهان هستند.
یک مفهوم اساسی در تفکر سیستمی این است که افراد مختلف در یک ساختار واحد، نتایج مشابهی ایجاد میکنند. به عبارت دیگر، ساختار است که باعث ۸۰ تا ۹۰ درصد از کل مشکلات میشود، نه افراد.
بنابراین برای درک رفتارها، ابتدا باید ساختارهای سیستمی و مدلهای ذهنی زیربنایی آن ها را شناسایی کنیم و سپس سعی نماییم آنها را درک کنیم.
اگر می خواهید با ضرورت تفکر سیستمی بیشتر آشنا شوید، مقاله زیر را مطالعه نمایید.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]
با ضرورت تفکر سیستمی در کسب و کار آشنا شوید
[/su_box]
اجزاء مدل کوه یخ
مدل کوه یخ برای هر موقعیت به طور معمول چهار سطح اساسی را مشخص میکند.
رویدادها که نمایانگر مولفهها و اقدامات ظاهری که برای ما قابل مشاهده هستند، می باشند. الگوهای رفتاری که در زیر این سطح قرار دارند و روندها را در طول زمان ایجاد میکنند.
در سطح زیرین، ساختار سیستم قرار دارد که چگونگی ارتباط متقابل اجزا را برای تأثیرگذاری بر الگوها بیان میکند. سرانجام، در سطح آخر، مدلهای ذهنی قرار دارند که از طریق مجموعه ای از باورها، ارزشها و فرضیات، درک افراد از هر چیزی که در سیستم وجود دارد را شکل میدهند.
رویدادها
هر چیزی که بالای سطح آب قرار می گیرد، رویداد است. رویدادها نشانگرهایی در زمان هستند که متغیرهای متعددی در آنها قابل مشاهده میباشند.
آنها “آنچه اتفاق افتاده است” یا “آنچه ما دیدیم” می باشند. فعالیتهای مجزا یا حقایقی در مورد وضعیت سیستم هستند. مانند اینکه متوجه میشویم چاپگر خراب است، رئیس جمهور جدیدی در ایتالیا بر سرکار آمده است، یا وقتی اتومبیل که شخصی در حال راندن آن است، نظرمان را به خودش جلب می کند.
اگر مدل کوه یخ را در مسائل جهانی به کار بگیریم، میتوان گفت که در نوک آن، یعنی بالای آب، رویدادها یا چیزهایی قرار دارند که هر روز در جهان اتفاق میافتند.
وقایعی که در اخبار درباره ی آنها میشنویم، نشان دهنده نوک کوه یخ هستند. بیشتر افراد در دنیا وقت خود را در سطح رویداد میگذرانند.
الگوهای رفتاری
الگوها تغییراتی هستند که در طول زمان به صورت یک روند یا الگو در متغیرها اتفاق میافتند. اگر کمی به زیر خط آب نگاه کنیم، غالباً شاهد الگوها یا تکرار حوادث هستیم.
به عنوان مثال الگو ها را می توان، نشت مکرر لکه های نفتی یا خراب شدن دوره ای رایانه یک نفر در نظر گرفت.
شناسایی الگوها از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا نشان میدهند یک رویداد، صرفا یک واقعه منحصر به فرد نیست. الگوها در پاسخ به سؤالاتی نظیر، “چه اتفاقی میافتد؟ ” یا “چه چیزی تغییر میکند؟” بیان می شوند.
وقتی جملاتی مانند “به نظر میرسد زمستان گرمی پیش رو داریم” یا “قیمت بنزین پایین میآید” را بیان میکنیم، در واقع بر مبنای مجموعه ای از روابط بین حوادث، الگوهایی که مشاهده میکنیم را شرح می دهیم.
وقتی به سطح الگو رسیدیم، میتوانیم برنامه ریزی و پیش بینی کنیم. این موضوع به ما امکان میدهد تا با مشکلات سازگار شویم و واکنش موثرتری در برابر آنها نشان دهیم.
اگر می خواهید در مورد چیزهایی که بر زندگی تان تاثیر می گذارند و نحوه تاثیر گذاری بر آن ها بدانید، کتاب زیر را مطالعه نمایید.
کتاب محرک ها
این کتاب، چیزهایی که گمان نمیکردید بر زندگیتان اثر بگذارند را افشا میکند و راههایی را به شما نشان میدهد تا این چیزها را هنگامیکه مانع ایجاد تغییرات مثبت در زندگیتان میشوند، متوقف کنید.
ساختار سیستم
در واقع ساختار است که الگوهایی را ایجاد کرده، پشتیبانی میکند و تحت تأثیر قرار میدهد. ساختارها را میتوان به عنوان “قواعد بازی” نامید.
آنها میتوانند نوشته یا نانوشته باشند. میتوانند فیزیکی و قابل مشاهده یا نامرئی باشند. ساختار ها در واقع قوانین، هنجارها، سیاستها، دستورالعملها، ساختارهای قدرت، توزیع منابع یا روشهای غیررسمی کاری هستند که به صورت ضمنی یا صریح نهادینه شده اند. آنها به این سوال پاسخ میدهند که چه چیزی موجب عملکرد الگوها شده است؟
دیدن ساختار ممکن است آسان نباشد. اما مشاهده الگوها به ما میگوید که باید ساختاری وجود داشته باشد. ساختارها از روابط علت و معلولی تشکیل شده اند.
به عنوان مثال ، یک کشاورز ممکن است بگوید ، “اگر تعداد گاوها را افزایش دهم، شیر بیشتری تولید خواهم کرد.” درواقع این کشاورز می گوید بین افزایش تعداد گاوها –یک الگو – و افزایش مقدار شیر – الگوی دیگر- ارتباط علت و معلولی وجود دارد .
یا به عنوان مثال، ساختار اساسی مشکلی مانند لکههای نفتی، می تواند به علت وابستگی انسانها به سوختهای فسیلی باشد. اگر علت اصلی این لکهها را در نظر بگیرید، میتوانید راه حلهای پایدار و طولانی مدتی مانند توسعه منابع انرژی جایگزین را که متکی به حمل و نقل نفت نیستند، پیشنهاد دهید.
مدلهای ذهنی
در زیر ساختارها، مدلهای ذهنی قرار دارند. در واقع مدل ها، تفکراتی را تعریف میکنند که ساختارها را ایجاد مینمایند و سپس خود را در الگوهای وقایع نشان میدهند.
مدلهای ذهنی فرضیات و اعتقادات عمیق افراد هستند که در نهایت منجر به رفتار میشوند. معمولاً فقط یک الگو یا ساختار یا مدل ذهنی در کار نیست؛ بلکه میتواند تعداد بسیار زیادی وجود داشته باشند و بر یکدیگر تاثیر بگذارند.
مدلهای ذهنی عبارتند از نگرشها، باورها، اخلاقیات، انتظارات، ارزشها یا فرهنگ که به ساختارها اجازه میدهند به عملکرد خود همانگونه که هستند، ادامه دهند. مدلها، اعتقاداتی هستند که اغلب ناخودآگاه از جامعه یا خانواده خود میآموزیم و معمولا از آنها بی خبریم.
مدلهای ذهنی، در نهایت همان چیزهایی هستند که ساختار را وادار به کاری میکنند که انجام میدهند. آنها افکار و فرایندهای استدلالی هستند که باید وجود داشته باشند تا ساختار به همان شکلی که هست، ادامه یابد.
این ایدهها در ذهن ذینفعان ساختار، افرادی که ساختار را تنظیم میکنند یا کسانی که در نحوه عملکرد آن نقشی ایفا میکنند، وجود دارند.
شناسایی مدلهای ذهنی از این نظر دشوار است که فرضهای زیادی را به وجود میآورند که هرگز به طور صریح در مورد آن ها چیزی گفته نمی شود.
“مشکلات با همان ذهنیتی که آنها را ایجاد کرده اند قابل حل نیستند” آلبرت انیشتین
اگر می خواهید باورهای خود را تغییر دهید، خواندن مقاله زیر می تواند به شما کمک نماید.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]
۹ روش تغییر نگرش برای رسیدن به زندگی ایده آل
[/su_box]
مثالی از به کارگیری مدل کوه یخ
نمونه ای از مدل کوه یخ را میتوان برای سلامت یک فرد بررسی نمود. سرماخوردگی یک رویداد خواهد بود . سرماخوردگی در بیشتر زمان هایی که فرد خسته میباشد، یک الگو است.
ساختارهای سیستمی یا دلایل خستگی ممکن است شامل عدم استراحت در اثر کار زیاد باشد که خود محصولی از یک مدل ذهنی میباشد که هویت فرد را به عنوان یک شخص سخت کوش تعریف می نماید.
نقاط اهرمی
مدل کوه یخ نه تنها ابعاد مختلف یک مسئله را نشان میدهد، بلکه بینشی در مورد چگونگی ایجاد تغییرات موثر در سیستم از طریق به کارگیری “نقاط اهرمی” ارائه میدهد.
یک نقطه اهرمی مکانی در داخل یک سیستم – یک شرکت بزرگ، یک اقتصاد، یک بدن زنده، یک شهر، یک اکوسیستم – است که یک تغییر کوچک در یک جز آن میتواند تغییرات بزرگی در همه اجزا سیستم ایجاد کند.
هر چه به سمت سطوح پایین تر کوه یخ میرویم، اهرمهای بیشتری برای تغییر سیستم خواهید یافت. تغییر ساختارها و تأثیرگذاری بر مدلهای ذهنی تأثیر گسترده تری نسبت به واکنش در لحظه و حل کردن یک رویداد مشکل زا دارند.
رویدادها – واکنش
اگر فقط به وقایع نگاه کنیم، بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم واکنش است. اتفاقی میافتد و ما آن را برطرف میکنیم.
در این سطح، به هیچ وجه تفکر خود را تغییر نمی دهیم. فقط به سرعت عمل میکنیم تا با استفاده از راه حلهای قبلی که در گذشته جواب داده اند، مشکل را فوری برطرف کنیم.
برای برخی از رخدادهای سطحی، این رویکرد میتواند به خوبی کار کند. اما اگر مسئله ای سیستماتیک تر باشد، به دلیل اینکه ما صرفاً با علائم مشکل روبرو هستیم، نه دلایل اصلی، این روش شکست خواهد خورد.
استعاره کوه یخ به ما کمک میکند تا نشان دهیم، اگر بدون یافتن راه حلی برای علت، رویدادی را از بالا تغییر دهیم، بخش شناور زیر یخ به راحتی فشار میآورد تا نوک کوه (رویداد) را دوباره بسازد. بنابراین، فقط سطحی ترین موضوعات در این وضعیت قابل حل هستند.
الگو – پیش بینی
وقتی شروع به مشاهده الگویی در رویدادها میکنیم، گزینههای بیشتری پیش رو داریم. میتوانیم آنچه را که قرار است رخ دهد، پیش بینی کنیم و برای آن برنامه ریزی کنیم. وقتی شروع به مشاهده الگوها میکنیم، میتوانیم بررسی کنیم که چه عواملی باعث میشوند که وقایع مشابه بارها و بارها اتفاق بیفتند.
ساختار – طراحی
وقتی شروع به توجه به ساختارهای زیرین میکنیم، میبینیم که در کجا میتوانیم اتفاقات را تغییر دهیم. میتوانیم طرز فکر و مدلهای ذهنی که باعث میشوند ساختارها به همان روشی که اکنون هستند، جریان یابند را شناسایی کنیم .
مدل ذهنی – تغییر شکل
تغییر الگویی ذهنی که سازمان از آن استفاده میکند، بالاترین نقطه اهرم است و میتواند منجر به تحول واقعی شود. با به کارگیری نقاط اهرمی در این سطح ممکن است، سیستم کاملاً بازسازی شود و حتی بتواند بر بزرگترین چالشها نیز غلبه کند.
به تغییر پارادایم پیرامون محیط زیست و مصرف بهینه انرژی فکر کنید. طی چند دهه گذشته این موضوعات از یک نگرانی حاشیه ای به یک مسئله دارای اهمیت فراوان برای همه تبدیل شده اند.
یک از راه های تغییر الگوی ذهنی مطالعه کردن است. با استفاده از اپلییکشن ذهن می توانید، مجموعه ای از برترین کتاب های جهان را در کمترین زمان مزالعه نمایید.
روش کوه یخ را امتحان کنید!
یک رویداد که اخیرا رخ داده و برای شما مهم یا جالب توجه بوده است را انتخاب کنید. به عنوان نمونه سیل، خشکسالی یا طوفان زمستانی اخیر را در نظر بگیرید. یک تصمیم جنجالی دادگاه کشور یا یک پرونده قضایی بزرگ؛ تغییر سیاست محلی یا یک موضوع بحث انگیز؛ اقدام نظامی بین المللی؛ یا مسئله ای که شخصاً در چند هفته گذشته با آن روبرو شده اید را مورد بررسی قرار دهید.
رویداد (آنچه در مورد این رویداد قابل مشاهده است) را در بالای کوه یخ بنویسید. با پیدا کردن الگوها، سیستمهای اساسی و مدلهای ذهنی به سمت پایین کوه یخی حرکت کنید و هرچه فکر میکنید درست است را اضافه نمایید.
وقتی بیشتر در مورد این رویداد اندیشیدید، می توانید با بالا و پایین رفتن بین سطوح، کوه یخی خود را کامل نمایید.
سوالاتی که پس از به کارگیری مدل کوه یخ باید به آن توجه کنید
- آیا مدل کوه یخی به گسترده نمودن دیدگاه تان کمک کرده است؟ اگر چنین است، این دیدگاه جدید تا چه اندازه برایتان مفید است؟
- مفهوم “نقاط اهرمی” را در نظر بگیرید. آیا این تمرین به شما نقاط جدیدی را نشان داده است که بتوانید به وسیله آن ها در سیستم مداخله نمایید؟
- چه مواردی شما را ناامید کرده است؟ آیا تجزیه و تحلیل با به کارگیری مدل کوه یخ شما را به نتیجه دلخواه رسانده است؟
سخن آخر
مدل کوه یخ به ما کمک میکند تا شرایط را در متن کل سیستم ببینیم و خود را محدود به رویدادها نکنیم. این مدل به ما کمک میکند تا علل اصلی را درک کنیم به جای آنکه فقط به علائم بپردازیم.
این مدل یادآوری میکند که رویدادها و الگوهای قابل مشاهده، ناشی از ساختارهای سیستمی و مدلهای ذهنی که غالباً پنهان هستند، می باشند.
منابع
- https://ecochallenge.org/iceberg-model/
- https://belowthesurface.dk/toolbox/2020/4/3/identifying-root-causes
- https://bigthinking.io/the-iceberg-model-for-problem-solving/
- https://www.systemsinnovation.io/post/iceberg-model
- http://article.sapub.org/10.5923.j.ajss.20150401.02.html
- http://reospartners.com/wp-content/uploads/2015/07/Reos-Partners-Toolkit-Module-5-Systems-Thinking-With-the-Iceberg.pdf