چگونه خودمان را پیدا کنیم، زمانی‌که احساس می‌کنیم میان روزمرگی ها گم شده‌ایم

گم شدن در مسیر زندگی

فهرست مطالب

[su_note note_color=”#442385″ radius=”10″ class=””]

آیا در زندگی خود احساس گیجی و سرگردانی می‌کنید؟ آیا به دنبال این هستید که چطور می‌توانید خودتان را پیدا کنید؟

[/su_note]

چه خودتان را در یک رابطه، یک حرفه شغلی، یک عادت بد، یا در کل در یک زندگی گم کرده باشید، بدانید که تنها نیستید. همه ما تا حدودی در زندگی چنین احساسی به ما دست می‌دهد.چگونه خودمان را پیدا کنیم
چون صرفاً نتوانسته‌اید از پس حل این مشکل برآیید، نباید آن را به منزله شکست تلقی کنید، و از این بترسید که دیگر خود را پیدا نخواهید کرد.

[su_highlight background=”#00eeff ” color=”#000000″ class=””]معنایش این است که شما در حال عبور از روندی آشفته و زیبا از تغییروتحولات درونی هستید.[/su_highlight]بله، آشفتگی می‌تواند زیبایی خاص خود را داشته باشد تا به سوال چگونه خودمان را پیدا کنیم برسید. تنها به این بستگی دارد که چطور به آن نگاه می‌کنید.
در فوریه سال ۲۰۱۷، تمام زندگی من از این رو به آن رو شد. به معنای واقعی کلمه.

یک تصادف ناجور با موتورسیکلت، باعث ضربه مغزی من شد. ۱۰ سال پیش از آن، زمانی‌که کمرم در یک حادثه اتومبیل آسیب دید، خودم را «گم کردم». پزشکان به من گفته بودند که من دچار یک ضربه مغزی تروماتیک شده‌ام –اختلال در عملکرد طبیعی مغز که می‌تواند در اثر ضربه، برخورد یا تکان سر یا یک جراحت داخلی سر ایجاد شود. نمی‌توانستند بگویند که آیا می‌توانم باز هم حرکت کنم یا نه.

[su_highlight background=”#00eeff ” color=”#000000″ class=””]اما من زنده ماندم، خودم را درمان کردم و به زندگی خود ادامه دادم. شاید بگویید «توانایی به اوج بازگشتن» من فوق‌العاده است.[/su_highlight]متاسفانه، کار درونی زیادی برای درمان استرس پساحادثه ناشی از آن واقعه انجام ندادم.

زمانی‌که در سال ۲۰۱۷ به سر من ضربه خورد، متوجه شدم، سالیان سال است که احساسات گم‌شده خود را سرکوب کرده‌ام. یاد گرفتم که نباید چیزهای مرتبط با ضربه‌های مغزی تروماتیک را در گوگل سرچ کرد. این مسئله سطح نگرانی من را افزایش داد و موجب شد تا نشانه‌های بیشتری از بیماری نشان دهم که واقعاً آن‌ها را قبلاً نداشتم (یا شاید این کاری است که ذهن من دارد با خودم می‌کند).
یک ضربه ناشی از حادثه دوست دارد خودش را حسابی در بدن ما جا کند. اگر به آن رسیدگی نکنید، زمانی‌که مجدداً با تجربه‌ای مواجه شوید که دردی که قبلاً داشتید را به خاطرتان می‌آورد، یک سیلی محکم در گوش شما می‌خواباند.
سال‌های سال طول کشید و من سخت تلاش کردم تا از احساسات، افکار و نشانه‌های فیزیکی تجربه اولین تصادفم فاصله بگیرم.

من واقعاً می‌خواستم به هر قیمتی شده از شر تمام احساساتم رها شوم تا بتوانم مجدداً به وضعیت شغلی و زندگی خود باز گردم.
چیزی که متوجهش نبودم این بود که نادیده‌گیری خاطرات بد، آن‌ها را بدتر می‌کند. پژوهش‌ها نشان داده است که گاهی‌اوقات زمانی‌که با یک ضربه روحی مواجه می‌شویم، تمام انرژی و منابع ذهنی‌مان را وقف این می‌کنیم که آن خاطرات را در زیرزمین خودآگاه‌مان دفن کنیم. تلاش می‌کنیم تا از یادآوری‌ها طفره برویم و به زندگی سابق خود «ادامه دهیم».

من زنده ماندم و فکر می‌کردم همین برایم کافی است. بااین‌حال، کاملاً در اشتباه بودم و برایم ثابت شد.
در نتیجه به استاد جدایی از خاطرات بد بدل شدم. صرفاً باید گفت که ضربه مغزی که با آن مواجه شدم، من را از خواب بیدار کرد و به من گفت: «زمان مواجهه با ضربه روحی، جسمی تو فرا رسیده است».
هیچ انتخابی نداشتم. مجبور بودم تا خودم را گم کنم تا مجدداً خودم را پیدا کنم.

من چطور موفق به انجام این کار شدم؟ از طریق حرکت و تکاپو. این به دارو و روش درمانی من بدل شد.
چون ضربه دردناک و استرس پس از آن حادثه در بدن من رخنه کرده بود، رها کردنش بدنم را درگیر خود کرد. با برقراری اتصال بین بدن و ذهن خود، موفق شدم نسبت به نیازهای روزانه ذهن، بدن و روحم آگاهی کامل پیدا کنم.

من یاد گرفتم چطور می‌توانم افسار احساساتم را به دست بگیرم (کماکان نیز مشغول به انجام این کار هستم)، و حتی مهم‌تر اینکه، من به چیزی که نیاز دارم، گوش می‌کنم و از مرز و محدوده احساساتم مراقبت می‌کنم.
مراقبت از خودم، دیگر یک اقدام لوکس و تجملی محسوب نمی‌شود. بلکه به اولویت اول من بدل شده است. روند درمانی من تا به امروز ادامه پیدا کرده است. در دو سال گذشته، من آزادانه در مسیر خودعشق‌ورزی به سر می‌برم.

گم شدنم به من اجازه داد تا بتوانم مجدداً با بدنم ارتباط بگیریم و به خودم خوش‌آمد بگویم. باور دارم که همه ما توان تغییر وضعیت آشفته زندگی‌مان را داریم و می‌توانیم آن را به رسالت خود بدل کنیم. این کار با پذیرش آسیب‌پذیری و داشتن شجاعت لازم جهت پا به میدان گذاشتن و دیده شدن آغاز می‌شود، حتی زمانی‌که هیچ کنترلی روی خروجی نداریم.

[su_note note_color=”#442385″ radius=”10″ class=””]

زندگی در آشفتگی و هرج‌ومرج جریان دارد. اگر در میدان نیستید و آسیب نمی‌بینید، واقعاً زندگی نمی‌کنید.

[/su_note]

پیدا کردن خود
پیدا کردن خود

به تجربه من، اگر می‌خواهید متوجه شوید واقعاً چه کسی هستید، باید با گم شدن کنار بیایید. در ادامه ۴ راهکار که می‌توانید از آن برای درمان جهان درونی‌تان و پیدا کردن خودتان زمانی‌که در زندگی گم می‌شوید، آورده شده است:

[su_note note_color=”#442385″ radius=”10″ class=””]

۱. از خودتان جدا شوید تا بتوانید مجدداً با خودتان ارتباط برقرار کنید.

[/su_note]

در جامعه‌ای که ما با حالات متعدد فناوری روبرو هستیم، به آسانی می‌توانید احساس کنید که از خودتان جدا شده‌اید.
فناوری امروز به ما اجازه می‌دهد تا با هرکسی که می‌خواهیم در هر زمان که بخواهیم در هر کجای جهان متصل شویم. به ابزاری بدل شده که به کمک آن می‌توانیم در کسری از ثانیه به منبعی از دانش بی‌پایان دسترسی داشته باشیم. متاسفانه، همچنین موجب شده تا از خودمان، از یکدیگر و از زندگی جدا شویم.

فناوری‌های ارتباطی و رایانه‌ای به ما واقعیتی «مجازی» می‌بخشند، یعنی «تقریباً مشابه یا خیلی نزدیک، اما نه دقیقاً و عیناً همان خود واقعی‌مان». به همین دلیل، فناوری به راه گریزی از واقعیت‌های زندگی بدل شده است.
آیا تا به حال شده یک روز، یک هفته، یا یک ماه از فضای دیجیتال دوری کرده باشید؟ حتی فکر کردن به آن شما را آزار می‌دهد، درست نیست؟
جداشدن، به معنای جداشدن از دنیای دیجیتال نیست. بلکه، درباره بازگشت به خودتان و تمرکز بر چیزهایی است که برایتان اهمیت دارند.
من شما را تشویق می‌کنم تا روزانه این را تمرین کنید و خودتان را به لحاظ احساسی و ذهنی از انواع حالات فناوری دور کنید، حتی اگر برای یک ساعت باشد. تمام حواس‌پرتی‌ها را کنار بگذارید و به محیط خود و سایرین بازگردید.
من به شما قول می‌دهم این کار به شما کمک خواهد کرد تا آرامشی که بدان نیاز دارید را در مسیر پرورش ذهن، بدن و روح‌تان پیدا کنید.

[su_note note_color=”#442385″ radius=”10″ class=””]

۲. بسیار ریسک‌پذیر باشید.

[/su_note]

ریسک پذیری
ریسک پذیری

با خودتان روراست باشید… آیا درحال‌حاضر خیلی به خودتان سخت گرفته‌اید و محتاطانه عمل می‌کنید؟ هر زمان که من، مدت زیادی در منطقه آرامش خود ماندم، احساس کسلی و افسردگی به من دست داده است.

بزرگترین دلیلی که موجب می‌شود، افراد زیادی خوشحال نباشند، این واقعیت است که آن‌ها معمولی‌بودن را به ریسک‌پذیربودن ترجیح می‌دهند. آن‌ها صرفاً یک مسیر ایمن و عملی را دنبال می‌کنند،چون نمی‌خواهند به قایق زندگی خود تکانی بدهند و دل به دریا بزنند.من درک می‌کنم. برخلاف چیزی که همگان برایتان انجام می‌دهند و برایتان می‌خواهند عمل کردن، اقدامی است پرمخاطره.
وضعیت فعلی انتخابی بسیار محتاطانه برای شما درنظر گرفته خواهد شد. در واقع، ماهیتاً، ما به دنبالش هستیم. این مسئله با پیشرفت‌های انجام‌شده در فناوری‌های تصویرسازی مغزی مورد حمایت واقع شده و تایید می‌کند که انسان‌ها ماهیتاً ریسک‌گریز هستند.
متاسفانه، محتاطانه عمل کردن راهی است به ترکستان. به تجربه من، بدین طریق به سریع‌ترین شکل ممکن می‌توانید در زندگی گم شوید.

[su_highlight background=”#00eeff ” color=”#000000″ class=””]اگر زندگی قابل‌پیش‌بینی بود، هرگز تغییر نمی‌کردید و هیچ‌وقت با رشد و نمو مواجه نمی‌شدید.[/su_highlight]تغییر تنها عنصر ثابت زندگی‌های ماست. اگر از سوار شدن بر قطار تغییر، امتناع بورزید، از آن جا می‌‎مانید.

به همین سادگی، راحت نبودن، تنها راهی است که به کمک آن یاد می‌گیریم چه کسی هستیم و چه کسی نیستیم. بدین طریق می‌توانیم به بهترین نسخه از خودمان بدل شویم.

[su_note note_color=”#442385″ radius=”10″ class=””]

۳. آشفتگی ذهنی خود را تنظیم کنید و رویاپردازی‌های بزرگ داشته باشید.

[/su_note]

همیشه افرادی وجود دارند که با مسیری که برای زندگی خود پیش گرفته‌اید، موافق نباشند. هیچ اهمیتی ندارد که چه می‌گویید یا چه کار می‌کنید، اظهارنظرها و عقیده‌های مختلف همواره وجود دارند. به خودتان بستگی دارد که بخواهید درگیرشان شوید یا نه.
افراد زمانی به هچل میفتند که اجازه می‌دهند دیگران شیوه زندگی‌شان را برای‌شان انتخاب کنند. اجازه ندهید کسی به شما بگوید چیزهایی که در زندگی می‌خواهید غیرمعقول یا غیرقابل‌دسترس هستند. به مسیر خود ادامه دهید. تا آنجایی که می‌دانم، خودارزشمندی وجود من را دیگران تعریف نکرده‌اند.

به قول استیو جابز، نابغه معاصر، «اجازه ندهید آشفتگی‌های ذهنی اظهارنظرات دیگران، ندای درونی‌ شعله‌ور شما را خاموش کند. و از همه مهم‌تر، شجاعتش را داشته باشید تا از احساسات و بصیرت درونی خود استفاده کنید. آن‌ها به نوعی می‌دانند که چه شما واقعاً چه می‌خواهید یا می‌خواهید به چه چیزی بدل شوید. سایر چیزها در اولویت‌های بعدی قرار دارند».

زمانی‌که رویاهای‌مان را سرکوب می‌کنیم، اولین گام را در راستای ورود به دنیای آرامش و راحتی می‌گیریم و خیلی کمتر از آن‌چیزی که از زندگی می‌خواهیم را کنارمان خواهیم داشت.
از ریسک‌پذیری نهراسید و رویاهای بزرگ در سر داشته باشید. تنها شخصی که شما را عقب میندازد، خودتان هستید، بنابراین سعی کنید از مسیر منحرف نشوید.
حتی، موفق‌ترین افراد در جهان نیز به خاطر داشتن آرمان‌ها و رویاهای‌شان مورد تمسخر دیگران قرار گرفته‌اند. آیا جلوی‌شان گرفته شد؟ نه، و نباید جلوی شما هم گرفته شود.

[su_note note_color=”#442385″ radius=”10″ class=””]

۴. روایت درونی خود را به چالش بکشید.

[/su_note]

به چالش کشیدن
به چالش کشیدن

اگر می‌خواهید زندگی خود را تغییر دهید، باید عادت خودتان بودن را کنار بگذارید و روایت درونی خودتان را به چالش بکشید. اگر همیشه می‌گویید «من گم شده‌ام» یا «من اصلاح نمی‌شوم»، دقیقاً همین را در زندگی خود جذب خواهید کرد.

گفتگوی درونی شما با «شبکه حالت پیش‌فرض» یا «ش‌ح‌پ» مغزتان در ارتباط است. ش‌ح‌پ ریشه «داستان من» همیشگی شماست. بخشی از شماست که همواره نسبت به چیزی که قرار است اتفاق بیفتد و چیزهایی که دیگران ممکن است درباره شما فکر کنند، نگران است.
زمانی‌که احساس کردید در زندگی گم شده‌اید، گیر کردن در ذهنیتی که شما به خودتان در آن اجازه می‌دهید تا با اوضاع راحت برخورد کنید و استرسی به شما وارد نمی‌شود را اقدامی هوشمندانه می‌بینید. اگر در دام شناسایی «گم‌شدگی» زمان زیادی گیر کنید، این واقعیت را خواهید پذیرفت.

ندای درونی‌ شما چطور است؟ اگر منفی است، خبر خوب این است که می‌توانید سیستم‌های اعتقادی تضعیف‌سازی که موجب می‌شوند شما در یک موقعیت گیر کنید را مجدداً برنامه‌ریزی نمایید.

من شما را تشویق می‌کنم تا اظهارات روزانه را با خود تکرار کنید و به خودتان یادآور شوید موقعیت فعلی‌تان در زندگی، دائمی نیست. با توجه به کاهش افکار منفی، نشان داده شده که این اظهارات در ارتباط با تجربیات منفی که مدت زمانی طولانی در ذهن‌‌تان باقی‌مانده، بسیار تاثیرگذار عمل می‌کنند.

زمانی که موفق شوید پیام‌های درونی منفی را با پیام‌های مثبت جایگزین کنید، می‌توانید روایتی قدرتمندتر از کسی که هستید و چیزی که می‌خواهید به آن دست پیدا کنید، خلق نمایید.
سعی کنید فردا صبح زمانی‌که از خواب بیدار می‌شوید، عبارت زیر را با خود تکرار کنید:

«من گم نشده‌ام. من در مسیر تغییروتحول قرار دارم».
اگر این جمله با وضعیت فعلی شما همخوانی ندارد، اظهاریه متناسب با خودتان را بنویسید و در طول روز هر زمان احساس کردید گم شده‌اید، آن را با خود تکرار کنید.

[su_note note_color=”#442385″ radius=”10″ class=””]

ملاحظات نهایی

[/su_note]

اهمیتی ندارد که زندگی چقدر به ما سخت بگیرد، به خاطر داشته باشید، گم کردن خودمان، چیز خیلی بدی نیست. به این معناست که می‌توانیم چیزهایی که برایمان اهمیت دارند را ارزیابی کنیم و خودمان را پیدا کنیم
این فرصتی است برای شما تا فصل جدیدی را در زندگی افسانه‌ای‌تان خلق کنید و هرچه که می‌خواهید را بسازید. همانطور که هنری دیوید تورئو می‌گوید:

هنری دیوید تورئو
هنری دیوید تورئو

«تا زمانی‌که گم نشده باشیم، به درک واقعی‌ خودمان پی نخواهیم برد».
زمانی‌که چنین طرز تفکری داشته باشید، گم شدن بهترین گزینه پیش رو خواهد بود! نیازی نیست که پاسخ همه سوالات را داشته باشید تا بتوانید به بهترین نحو ممکن از زندگی‌تان لذت ببرید. نگرانی را کنار بگذارید و زندگی را آغاز کنید.

آیا آماده هستید خودمان را پیدا کنیم به چیزی که واقعاً می‌خواهید بدل شوید؟ همه‌چیز خوب پیش خواهد رفت. یک نفس عمیق بکشید. شما از پس انجام این کار برمی‌آیید.توصیه میکنم مقاله در این مقاله ۶ مرحله آورده شده تا ما را در مسیر شمال واقعیمان، قرار داده و هدایت کند را همزمان با این مقاله بخوانید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید