فهرست مطالب
تفکر استقرایی یکی از اساسیترین و پایهایترین اصول تفکر و استدلالسازی در انسانها است. درعین حال تفکر استقرایی در کمک به خلاقیت، مدیریت و حل مسائل بسیار کمک کننده است.
آیا با تفکر استقرایی و اصول تقویت آن آشنا هستید؟ تا انتهای این مقاله با ما باشید تا زیروبم این تفکر را با شما به اشتراک بگذاریم.
استقرا چیست؟
استقرا یکی از روشهای بنیادین تفکر است. همه ما از کودکی با تفکر استقرایی کسب علم میکنیم. درواقع نظام آموزشی برپایه اصول تفکر استقرایی بنا شده است. این تفکر به ما قدرت میدهد بین مفاهیم متفاوت، به دنبال تشابهات باشیم و بتوانیم مسائل را با این روش حل کنیم.
استقرا یعنی از جزء به کل رسیدن. به بیان سادهتر تفکر استقرایی یعنی تفکری که با استفاده از آموختههای پایهای و بنیادی به طرح فرضیه درباره مسائل کلی برسد و پس از آزمایش فرضیه قاعدهای کلی استخراج کند.
ما در تفکر استقرایی مفاهیم پایهای که از قبل در ذهن وجود دارند را به مفاهیم جدید ارتباط میدهیم. مثلا ما میدانیم که تابستان در نیمکره شمالی گرم است. از طرفی میدانیم که واکنش بدن انسان دربرابر گرما، عرق کردن است. پس میتوانیم نتیجه بگیریم که بدن انسان در تابستان عرق میکند.
در این مفهوم، استقرا در مقابل قیاس قرار میگیرد.استقرا یعنی رسیدن از جزء به کل، اما قیاس به معنای درک یک قاعده کلی و استتناج نتایج جزیی از آن قاعده است.
نکته جالبی که درمورد استقرا و تفکر استقرایی وجود دارد این است که ما از کودکی، به صورت ناخودآگاه به صورت استقرایی یاد گرفتهایم. ذهن ما به صورت هوشیارانه و خردمندانه به ما توانایی تفکر استقرایی را بخشیده است.
درغیر اینصورت کسب علم و دانش به سختی پیش میرفت و ما باید برای یادگیری هر نکته، به صورت خودآگاه به شکل استقرایی فکر میکردیم.
تفکر استقرایی بر دو پایه اصلی قرار گرفته است. این نوع از تفکر یا به صورت علمی انجام میگیرد یا به صورت شهودی. یعنی ما یا به صورت علمی و از راه تحقیق و پژوهش با تفکر استقرایی به نتایج میرسیم یا براساس شواهد، حدسیات و تجربیات خودمان.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]
تفکر خلاق چیست ؟ درباره مهارت های برتر تفکر خلاق چه چیزهایی را نمی دانید؟
[/su_animate]
[/su_box]
انواع تفکر استقرایی
باوجود اینکه در تفکر استقرایی یک اصل کلی وجود دارد و آنهم رسیدن از جز به کل است، اما میتوان با روشهای متفاوت این اصل کلی را طی کرد. در مجموع میتوان تفکر استقرایی را در دستهبندی جا داد.
تعمیم یافته
بگذارید انواع تفکر استقرایی را با ذکر مثال روشن کنم. تفکر تعمیم یافته سادهترین نوع تفکر استقرایی است. مثلا ما این گزاره را میبینیم: «همه قوها سفید هستند» و نتیجه میگیریم که «پس همه قوها سفید هستند». این نوع تفکر از یک مجموعه نمونه استفاده می کند تا در مورد کل جمعیت نتیجه گیری کند.
آماری
این فرم از تفکر از آمارهای مبتنی بر یک مجموعه نمونه بزرگ و تصادفی استفاده می کند و ماهیت کمی آن نتیجه گیری را قویتر می کند. به عنوان مثال: «۹۵٪ قوهایی که ما دیدهایم سفید هستند. بنابراین ۹۵٪ قوهای جهان سفید هستند.»
بیزی
روش بیزی، نوعی روش برای پایه استتناج است که بر احتمالات آماری تاکید دارد. بر اساس این روش میتوان احتمال نتیجه را با درنظر گرفتن سایر احتمالات بررسی کرد. به عنوان مثال ، دادههای موقعیت مکانی قوها ممکن است تخمین دقیقتری از درصد قوهای سفید به ما ارئه دهد.
آنالوگ
این فرم خاطرنشان می کند که اگر دو گروه در یک ویژگی مشترک باشند، احتمال دارد که در سایر ویژگیها هم دارای نقاط اشتراک باشند. به عنوان مثال «قوها مانند غازها تخم می گذارند بنابراین قوها هم تخم می گذارند».
پیش بینی کننده
این نوع استدلال براساس نمونههای کنونی برای آینده نتیجهگیری میکند و برنوعی از پیشگویی استوار است. به عنوان مثال: «در تابستانهای گذشته همیشه قوها به دریاچه منطقه ما مهاجرت کردهاند. پس در تابستان سالهای آینده هم قوها به دریاچه منطقه ما مهاجرت خواهند کرد».
استنباط علت
این نوع استدلال شامل پیوند علّی بین فرض و نتیجهگیری است. درواقع ما در این روش استقرایی با مشاهده میان فرضیه و نتیجه استنباط شده از آن به دنبال علت عقلی میگردیم. به عنوان مثال: «همیشه در تابستان قوها به دریاچه منطقه ما مهاجرت میکنند. پس تابستانها باعث میشوند که قوها به دریاچه منطقه ما مهاجرت کنند».
اهمیت تقویت تفکر استقرایی
تفکر استقرایی در همه شئون زندگی بسیار با اهمیت و قابل توجه است. ما از روزی که به دنیا آمدیم با استفاده از تفکر استقرایی به صورت ناخودآگاه به کسب تجربه و یادگیری پرداختهایم. کسانی که از این توانایی ذهنی محروم باشند، دچار عقب ماندگی ذهنی میشوند.
اما باوجود اینکه توانایی تفکر استقرایی در همه افراد به صورت طبیعی وجود دارد، تقویت این تفکر میتواند امتیازی ویژه به حساب بیاید.
کسانی که تفکر استقرایی قویتری دارند
-
توانایی یادگیری بالایی دارند.
این افراد به سادگی میتوانند میان آموختههای پیشین خود و مسائل جدید ارتباط برقرار کنند. آنها ریزترین جزییات را هم می بینند و میتوانند آنها را بههم مرتبط کنند. برقراری ارتباط میان جزییات به آنها توانایی درک بهتر مسائل را میبخشد و از آنها دانشآموختههای قویتری میسازد.
-
توانایی بیشتری در بازیابی آموختههای خود دارند.
یادم هست یکی از اساتیدم همیشه میگفت ذهن دانشجوی ایرانی پر از اطلاعات بهم ریخته و نامنظم است. درواقع حرف او درست بود. ذهن ما انباری از اطلاعات درهم ریخته است که بازیابی آنها در مواقع ضروری کار دشواری بهنظر میرسد.
تفکر استقرایی به ما کمک میکند به آموختههای خودمان نظم ببخشیم و به آنها سامان بدهیم. این کار باعث میشود تا کسانی که تفکر استقرایی قدرتمندتری دارند در بازیابی آموختههای خود بهتر و قویتر عمل کنند.
-
خلاقانهتر فکر میکنند.
آنها میتوانند از هرچیزی برای کارشان ایده بگیرند. اصولا توانایی ذهنی کسانی که تفکر استقراییشان به نسبت دیگران بالاتر است، در مرتبط کردن تصاویر، مفاهیم و ایدهها بسیار قوی است.
آنها کسانی هستند که از ارگونومی پرندگان در طراحی هواپیما استفاده کردهاند. بسیاری از طراحان بزرگ دنیا در قدم اول تفکر استقرایی قوی داشتند.
-
در حل مسائل قویتر عمل میکنند.
افرادی که تفکر استقرایی تقویت شدهای دارند میتوانند از تجربیات و تواناییهایشان برای حل مسائل جدید و ارائه راهحلهای کمک کننده استفاده کنند. این افراد در جلسات ایدهپردازی یا اشکال یابی راهکارهای حساب شده و بدیعی ارائه میکنند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
-
مدیران قدرتمندی هستند.
مجموعه تواناییهایی که تفکر استقرایی به اشخاص میبخشد، از آنها مدیران قدرتمند و شایستهای میسازد. کسانی که راهحلهای جدید و درستی ارائه میکنند، ایدههای نو در ذهن دارند و میتوانند از توانایی شهودیشان در تعمیم تجربیات و دانش پیشین برای کشف مسائل جدید بهره ببرند.
الگوی تفکر استقرایی
بهطور کلی میتوان سه مرحله را برای شیوه تفکر استقرایی در نظر گرفت. درواقع ذهن از زمانی که به یک مساله نگاه میکند تا زمانی که بتواند با استفاده از استقرا به نتایج مشخص و سازمانیافته برسد، سه مرحله را طی کرده است.
مرحله اول؛ شکلگیری مفهوم
در این مرحله ذهن مسائل جدید را میبیند، درک میکند و در پی کشف و بازیابی است. برای این مرحله ابتدا باید مسائل را به صورت دادههای خام در اختیار گرفت. سپس داده را با استفاده از مفاهیم مشترک تقسیمبندی میکند.
مرحله دوم؛ تفسیر دادهها
در این مرحله ذهن دادهها را دقیقتر بررسی میکند. با بررسی دقیق جزییات دادهها روابط مشترک میان دادهها کشف میشوند و میتوان میان آنها پیوند برقرار کرد. با برقراری ارتباط میان دادهها بسیاری از وجوه مساله کشف میشوند.
مرحله سوم؛ کاربست اصول
در این مرحله، ذهن با درنظر گرفتن اصول تفکر استقرایی، از دادههای دستهبندی شده و تجزیه شده، به ایجاد فرضیات مختلف و نتیجهگیری میرسد. در این مرحله پیشگویی نتایج، بیان استدلال برای پیشگویی موردنظر و تصدیق پیشگویی انجام میگیرد.