تفکر آرزومندانه : به تماشای سرزمین خیال می‌نشینم

من را در دنیای وهم اننگیز تفکر آرزومندانه رها کن!

فهرست مطالب

همه ما هرروز زندگی در حال تصمیم‌گیری هستیم؛ چه برای کار و حرفه و چه برای روابط شخصی‌مان. اجازه بدهید با یک سؤال کوتاه این نوشته را شروع کنم. تابه‌حال دقت کرده‌اید که این تصمیمات و تفکر نهفته در آن‌ها آیا منطقی هستند یا خیر؟ یعنی برگرفته از واقعیت‌ها فکر می‌کنیم یا یک سری تفکر آرزومندانه داریم و تمام؟

گاهی هنوز به‌خوبی نمی‌دانیم که مثبت اندیشی ها یا همان تفکر روشن‌بینانه ما چه تأثیر بزرگی بر تصمیم‌گیری‌های ما دارند. شاید این قدرت را داشته باشیم که واقعیت را نادیده بگیریم ولی به‌راستی آیا قدرت رودررو نشدن با پیامدهای این ندیدگرفتن را هم داریم؟!

موقعیتی را تصور کنید که در آن خواهان به دست آوردن چیزی هستید، هر چیزی. برای شخص من شروع یک ایران‌گردی و زندگی در ون یک تفکر آرزومندانه است و تقریباً نمی‌توانم از فکرش بیرون بیایم. خواسته من به‌صورت سیگنال‌هایی روانه ذهنم می‌شود که به من نهیب می‌زند « هی! داری یک چیزی را از دست می‌دهی.»

هر تصمیمی که بعدازاین می‌گیرم تحت تأثیر همان خواسته و فکر من قرار می‌گیرد. حالا چه اتفاقی برای واقعیت می‌افتد؟ به شکل همان چیزی که « من می‌خواهم» تغییر می‌کند. تاجاییکه فکر می‌کنم هر چیزی در مسیر همان خواسته من قرار دارد. درک موقعیتی که در آن به‌تبع همین طرز فکر مشکلاتی پیش می‌آید سخت نیست؛ مشکلاتی هم در روابط فردی و هم در زندگی حرفه‌ای. واقعیت، واقعیت است حتی اگر از چشم دیگری آن را تماشا کنیم تغییر نمی‌کند.

وقتی منطق برده تفکر آرزومندانه می‌شود

شناخت بهتر تفکر آرزومندانه در تقابل باور شخصی و حقیقت

شاید با خودتان بگویید این حرف دیگر خیلی زیاده‌روی است. ولی این اتفاق می‌افتد و اندیشه، برده خواهش‌های ذهن می‌شود مخصوصاً وقتی خواهش بزرگی روبه‌روی چنین اندیشه‌ای ایستاده باشد. وقتی چنین وضعیتی پیش می‌آید، مهم نیست چقدر هنگام تصمیم‌گیری با منطق و سند پیش می‌رویم، آن‌طور که باید باشد، نیست.

طولی نمی‌کشد که ما واقعیت را آن‌گونه که هست نبینیم بلکه آن‌گونه که خودمان می‌خواهیم ببینیم. زیربنای هر تفکر آرزومندانه‌ای خیال و رؤیاست. بدین‌صورت، برای کسی که با خیال و رؤیایش سروکار دارد مهم نیست واقعاً چه پیش می‌آید.

اگر وارد مسیر اشتباهی شود، اگر برخورد دیگران با او خوب نباشد، اگر خطا کند و همه این موارد و مشابه آن‌ها به چشم چنین فردی نمی‌آید. چرا؟ او دنیای دیگری را می‌بیند. دنیایی که در تصور خود اوست و همان‌جا هم واقعیت پیدا کرده است.

باوجوداین حقیقت که تفکر آرزومندانه می‌تواند شکلی از انگیزه باشد، از طرف دیگر می‌تواند روشی برای خودداری فرد از حضور در موقعیت فعلی‌اش هم به نظر بیاید، موقعیتی که برایش خوشایند نیست.

یک تابلوی آشنا از تفکر آرزومندانه

او روزهای خوبی داشت؛ سال گذشته همین روزها. اما حالا همه‌چیز به‌هم‌خورده است و فشار روانی زیادی را متحمل می‌شود. دوست داشت که همه‌چیز مثل گذشته باشد، همان‌قدر آرام و مرتب. روزهایی که اوضاع بهتر بود. در ذهنش، زمان‌هایی را به یاد می‌آورد که « شادی، حاکم وقت بود.»

تلاش کرد تا همان گذشته را به زمان حال بکشاند و تصور کند که زندگی فعلی‌اش مثل گذشته، آرام و مثبت و خوب است.

توصیف غم‌انگیزی بود. ولی این، همان واقعیتی است که می‌تواند دردناک باشد. به دلیل همین دردناک بودن است که « ناآگاهانه» از آن فرار می‌کنیم و به همان افکار روشن‌بینانه خوشایند پناه می‌بریم.

چنین فردی در دنیای خیالاتش زندگی می‌کند بدون اینکه معنایی داشته باشد. بی‌آنکه بداند چشمانش را به روی آنچه دارد اتفاق می‌افتد بسته است. او، تظاهر می‌کند.

خلاصه کتاب انسان خردمند

برای بقا در این دما و آب و هوا‌، بشر باید از برادران و خواهران خود که در جاهای دیگر زندگی می‌کردند‌، قویتر و با مقاومتر می‌بود.

اکنون بخوانید

 

تفکر آرزومندانه کاری می‌کند تا تمرکز فرد از روی خودش و خواسته‌هایش برداشته شود. درنهایت دیگران را هم فراموش می‌کند. همین، باعث بروز مشکلات جدی خواهد شد.

۴ دلیل که در تله تفکر آرزومندانه گرفتار می‌شویم

بهتر است یک‌بار دیگر یادآوری کنم که چنین طرز فکری هرگز از واقعیت ناشی نمی‌شود بلکه زاییده ذهن و خواسته‌های درونی فرد است در مورد آنچه « می‌خواهد» اتفاق بیفتد.

♦♦ نباید فراموش کنیم که

برای واقع‌گرا بودن لازم است تا گرفتار دام‌های قطعی نشویم. این دام‌ها باعث بروز مشکلات جدی در زندگی ما می‌شوند. سؤال اینجاست: « دلیل اینکه گرفتار چنین تله‌ای می‌شویم چیست؟»

تمرکز روی هدف و نه مسیر

چنین دیدگاهی باعث می‌شود متوجه اشتباهاتمان نشویم. متوجه نشویم که مرتکب چه خطاهایی می‌شویم. پس اگر این ایراد را برطرف نکنیم، پایان خوبی در انتظار ما نخواهد بود.

◄ بهتر است با خود تکرار کنیم که

هر آنچه خواسته ماست ممکن است علیه ما باشد.

آیا آنچه می‌خواهم، شدنی است؟

وقتی هدفی در ذهن داریم یا رؤیایی برای خودمان می‌پرورانیم اولین چیزی که لازم است در نظر داشته باشیم این است که آیا این هدف یا رؤیا شدنی است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، پس تلاش ما بیهوده و خیال‌پردازانه نیست و اجازه نمی‌دهیم ناامیدی به سراغ ما بیاید.

♦♦ مهم: تفکر آرزومندانه مانع ارزیابی‌های منطقی می‌شود و کاری می‌کند تا منابع در اختیارمان قربانی اهدافی شوند که خارج از دسترس ما قرار دارند.

درد ناامیدی و خستگی زیاد

وابستگی به اندیشه‌های خوش‌بینانه غیرواقعی باعث می‌شود تا همیشه غرق در دنیای اوهام باشیم. این یعنی وقتی باید به واقعیت بپردازیم، این واقعیت ما را خسته و ناامید می‌کند. حال تصور کنید چنین آرزویی ریشه‌ای قوی داشته باشد و فرد را بیشتر در دنیای اوهام فروببرد، چنین وضعیتی به‌تدریج او را ضعیف و درمانده می‌کند.

خبر بد اینکه واقعیت دیر یا زود خودش را نشان می‌دهد و آن زمان، قطعاً بی‌رحم‌تر و تلخ‌تر از اکنون خواهد بود.

بهتر است به خاطر بسپاریم

با زندگی طولانی‌مدت در خیال و اوهام، زمانی می‌رسد که نمی‌توانیم فرق بین واقعیت و خیال را تشخیص بدهیم. درحالی‌که تا پیش‌ازاین دیگران تلاش می‌کردند چشمان ما را باز کنند. واقعیت بی‌رحمانه سیلی محکمی بر صورت ما می‌نوازد و باعث اندوهمان می‌شود. حالا پناه بردن به آن خیالات دیگر برایمان خوشایند نیست.

تفکر آرزومندانه وضعیت روانی برای فرد ایجاد می‌کند که وقتی در دنیای واقعیت به خودش می‌آید، توانی برای فرار از آن نخواهد داشت حتی اگر تلاش زیادی برای بیرون آمدن از آن کند.

تفکر آرزومندانه، خوشایند است

دوستی دیرین تفکر آرزومندانه و غول چراغ جادو!

بله! البته که دوستش داریم. جایی که در آن هستیم برایمان خوشایند است. اما بهتر است به خودمان نهیب بزنیم که چنین انتخابی ما را تبدیل به آدم بزدلی می‌کند که نمی‌خواهد با واقعیت روبه‌رو شود. ترجیح ما فرار است تا پذیرش چیزی که « نمی‌خواهیم».

۸ چند تمرین برای مدیریت تفکر آرزومندانه

زندگی با رؤیاها قطعاً لذت‌بخش است اما خردمندانه این است که چارچوب اصلی این رؤیاها، واقعیت باشد. فکر می‌کنید چقدر ذهن واقع‌گرایی داشته باشید؟ درصورتی‌که در این مورد احساس ضعف می‌کنید و نیاز به تمرکز و تمرین بیشتری دارید، شاید بد نباشد هشت تمرین زیر رادنبال کنید.

تمرین اول- جمع‌آوری واقعیت

تا جاییکه امکان دارد به دنبال حقایق و نکات منطقی باشید. فوریت شما باید پیگیری موارد واقعی باشد. انسان، ذاتاً تمایلات شناختی دارد. همین گرایش باعث می‌شود تا نگاه منطقی به مسائل نداشته باشیم و برای ما مسائل با سوگیری « دلم می‌خواهد و دلم نمی‌خواهد» همراه باشد.

خیلی از ما در زندگی با افرادی روبه‌رو هستیم که فقط به جنبه مورد تأیید خودشان از ماجرا نگاه می‌کنند. چنین افرادی چنان باور محکمی به موضوع دارند که غیر آن را محکوم می‌کنند.

تمرین دوم- نتیجه‌گیری بر مبنای واقعیت نه برداشت شخصی

مراقب باشید که نتیجه باعث عقب‌نشینی شما نشود. تلاش کنید تا نتیجه شما منعطف و ممکن باشد و بر اساس واقعیت اتفاق بیفتد. برای بسیاری از ما اتفاق می‌افتد که با باورهای منحرف‌کننده ادامه می‌دهیم. این باورها باعث می‌شوند تا حقیقت موضوع را متوجه نشویم. اجازه بدهید تا با یک مثال ادامه دهم:

ساعت شش صبح است و شما در طباخی مشغول صرف صبحانه هستید. فردی وارد می‌شود. فرض شما این است که این شخص آمده کله‌پاچه بخورد و در اصل بیکار است یا شاید هم برای وقت‌گذرانی اینجا را انتخاب کرده.

درحالی‌که ممکن است او فرد بسیار موفقی باشد و فقط آمده است تا کسی را که آنجا با او قرار گذاشته و ماشین ندارد با خودش به خانه یا محل کارش ببرد. یا شاید نوبت کاری‌اش تمام‌شده و خسته از یک روز کاری پرفشار برای اولین بار آمده تا در مکان موردعلاقه‌اش یک صبحانه جانانه بخورد و تجدیدقوا کند.

لئو تولستوی فقید چه زیبا می‌گوید:

« آزاداندیشان آن‌هایی هستند که دوست دارند بدون سوگیری و ترس از شناخت چیزهایی که مطابق با میلشان نیست از ذهنشان استفاده کنند. این حالت ذهنی کمتر وجود دارد اما یک متفکر درست، این‌گونه است.»

تمرین سوم- تمرکز روی اشتباهات و نادیده گرفتن حل مسئله

تفکر آرزومندانه ساختاری دارد که ذهن انسان آرزومند را از توجه به خطاهایش منحرف می‌کند. فراموش نکنیم « هیچ‌کس کامل نیست و خطا باعث یادگیری ما می‌شود». هر اشتباهی که در مسیر زندگی و اهدافمان از ما سر می‌زند با ما در شناخت قوت و ضعف‌هایمان کمک می‌کند و شاید بهتر این باشد که با تکیه‌بر تفکر انعکاسی، از خطاهایمان پند بگیریم.

بسیاری از ما این‌گونه هستیم که به خطاهایمان زیاد توجه می‌کنیم و تمرکز خود را روی آن‌ها می‌گذاریم. درحالی‌که بسیاری از اوقات برداشت ما درست نیست و تلاش نمی‌کنیم تا با دقت بیشتری به مسئله نگاه کنیم. بخشی از این تلاش کم برای حفظ خودمان و خودداری از پذیرش این واقعیت است که اشتباه ما دقیقاً کجا بوده.

برای اینکه به خودمان باور داشته باشیم و بدانیم که می‌توانیم یاد بگیریم و بهتر شویم باید ریزبینانه تر به مشکل نگاه کنیم و ببینیم چطور می‌شود با دنبال کردن تکنیک‌های حل مسئله می‌شود مشکلات را از ریشه شناسایی و حل کرد.

از تکنیک حل مسئله استخوان ماهی چه می‌دانید؟

روش کار در این تکنیک به این صورت است که ابتدا ریشه‌های بالقوه مشکلات شناسایی می‌شوند

اکنون بخوانید

 

تمرین چهارم- افزایش فاصله بین محرک و پاسخ برای واقع‌گرا بودن

شخصیت هریک از ما با الگوهای رفتاری درهم‌تنیده است که ریشه‌ای عمیق در ذهن و روان ما دارند. این الگوهای رفتاری عامل واکنش‌های فوری در موقعیت‌های متفاوت هستند به‌ویژه زمانی که تفکر آرزومندانه و حقیقت باهم روبه‌رو می‌شوند.

نباید از خاطر ببریم که تقریباً همیشه این افکار شکل ایدئال به خود می‌گیرند. پس اگر وقت بیشتری برای آن‌ها کنار بگذاریم و به موقعیت فکر کنیم، شاید به راه‌حل بهتری برسیم که به آن تفکر سرخوشانه شکلی منطقی می‌بخشد. این ماجرا می‌تواند حتی به نفع اطرافیان ما باشد.

اما برای رسیدن به راه‌حل‌های عاقلانه لازم است تا از روی آگاهی دست به عمل بزنیم نه اینکه تحت تأثیر محیط واکنش نشان بدهیم. لازمه اقدام آگاهانه، تشخیص درست محرک و واکنش در موقعیت‌های متفاوت است.

تمرین پنجم- تمرین ذهن آگاهی

« ذهن میمون» اصطلاحی است که در مکتب بودا استفاده می‌شود. این اصطلاح به چه نکته‌ای اشاره می‌کند؟ ذهن مثل میمون فقط از یک فکر به فکر دیگر می‌پرد بی‌آنکه کنترلی روی خودش داشته باشد. نتیجه چنین کاری  اختلال وسواس است که باید بگویم همه هدف حمله آن قرار می‌گیریم.

چاره چیست و درمان چگونه است؟ ذهن آگاهی بهترین روش کنترل ذهنی است که درگیر پرش‌های فکری کنترل نشده می‌شود و باید برای حضور در لحظه تربیت شود. به جای اینکه غم گذشته یا آینده را بخوریم بهتر است در حوضچه اکنون شنا کنیم.

♦♦ مهم: با شروع تمرین‌های ذهن آگاهی و پشتکار در انجام آن متوجه می‌شویم که چطور الگوهای رفتاری بر فکر ما فرمانروایی می‌کرده است.

تمرین ششم- تأکید بر حقیقت و راست‌گویی برای واقع‌گرا بودن

بله! روشن است که مسیر درستی و راستی همیشه سخت خواهد بود اگرچه در بلندمدت، مسیری ساده‌تر از این پیدا نمی‌شود.  با انتخاب این دو صفت فراتر از سایر خصلت‌های انسانی، فرد بین خودش و آنچه دیگران فریبکاری طبیعی می‌دانند فاصله می‌گذارد. شخصیت محکم اینجاست که خودش را نشان می‌دهد.

حقیقت‌جو و واقع‌گرا بودن کمک می‌کند تا در هر نقطه از زندگی بتوانیم روحیه‌ای غالب داشته باشیم و چه بخواهیم چه نخواهیم ما را به سطح عمیق‌تری از شناخت می‌رساند.

بهتر است همواره به خودمان یادآوری کنیم که

صداقت، بی‌رحمانه کاری می‌کند تا اشتباهاتمان را بپذیریم و روی خودمان کار کنیم. تنها با دنبال کردن این اصل مهم است که در مسیر کنترل تفکر آرزومندانه و رسیدن به واقع‌گرایی موفق خواهیم بود.

اما، صداقت بی‌رحمانه مهم‌ترین درس زندگی را هم در خود نهفته دارد:

« صحبت از اینکه چه چیزی درست است و باید مهم‌تر از حقیقت باشد نیست. درست بودن صرفاً یک موضوع درونی و شخصی است. صحبت از حقیقت است که باید بیشترین توجه را به خودش اختصاص بدهد. چون حقیقت، هدف است.»

تمرین هفتم- پذیرش دیگران

تفکر آرزومندانهیعنی گم شدن در جنگل اسرارآمیز خیال

رابرت گرین Robert Greene در کتاب خواندنی‌اش قوانین طبیعت بشر The laws of human nature – این کتاب را انتشارات نسل نواندیش وارد بازار کتاب ایران کرده است– از آنتوان چخوف به‌عنوان یکی از منطقی‌ترین افراد یادکرده و نوشته است:

« او خانواده‌ای فقیر و پرجمعیت داشت با پدری الکلی. پدری که بی‌رحمانه همه بچه‌ها را کتک می‌زد. چخوف پزشک شد و نویسندگی را هم در کنار حرفه اصلی‌اش ادامه داد. او دکتر عمومی بود و می‌خواست بداند چه عواملی ما انسان‌ها را تا این حد غیرمنطقی، ناشاد و خطرناک می‌کند.

او در داستان‌ها و نمایشنامه‌هایش به روش کاملاً درمانی وارد درون شخصیت‌های داستان می‌شد و حتی به بدترین نوع این‌گونه حیوانی هم توجه می‌کرد. این‌گونه بود که می‌توانست همه حتی پدرش را ببخشد. رویکرد او نشان می‌داد هر آدمی، هرچقدر هم پیچیده باشد، حتماً دلیلی برای رفتارهای خودش دارد. منطقی که به آن رفتارها معنا می‌دهد.

چخوف با این بیانیه دست به یک اسطوره‌زدایی زده است و آدم وحشی و متجاوز را تا سطح یک انسان نشان می‌دهد. زیاد طول نمی‌کشد که این انسان نفرت‌انگیز نمی‌شود بلکه باید برایش دلسوزی کرد.»

با مثالی که برایتان آوردم، یک‌بار دیگر یاد می‌گیریم که دیگران را آن‌گونه که هستند بپذیریم نه آن‌گونه که ما می‌خواهیم.

تمرین هشتم- تفکر بر پایه اصول اولیه first-principles thinking

فقط کافی است نظم هستی را همیشه جلوی چشمان خود داشته باشیم، جهانی بر پایه اصول اساسی. در این جهان بی‌کران قوانین غیرقابل‌انکار و تغییرناپذیری مثل جاذبه وجود دارد. برای درک این اصول پایه لازم است تا حقایق نهفته در آن‌ها را شناسایی کنیم و بعد برای هرکدام یک منطق در نظر بگیریم.

با دنبال کردن این اصول متوجه می‌شویم که محیط ما چگونه است و چه الگوهایی در این سیستم مرتب تکرار می‌شود. با پیروی از تفکر بر پایه اصول اولیه است که جهان هستی را آن‌گونه که کار می‌کند نظاره می‌کنیم نه طوری که ما دوست داریم درک کنیم. برای فرار از تفکر آرزومندانه و پوشیدن لباس واقع‌گرایی این اصل را هرگز نباید فراموش کرد.

معرفی کتاب

اگرچه کتاب خواندن در این روزهای سخت که دغدغه معاش بیش از هر وزنه دیگری، روی شانه‌های ما سنگینی می‌کند، سخت شده است ولی شاید گوش دادن به صدای گرمی که از دنیای تجربه‌ها و داستان‌ها با ما سخن بگوید بتواند بهانه‌ای برای تحمل بار هستی باشد.

خلاصه کتاب دستورالعمل شکست اثر الیزابت دی Elizabeth Day

شکست در زندگی هرکسی یک‌جور تعریف می‌شود. مهم نیست که چه چیزی را شکست بنامیم، مهم احساسی است که شکست به ما تحمیل می‌کند و همچون ضربه‌ای بر جان ما وارد می‌شود. الیزابت دی هم از این قاعده مستثنا نبوده است. او در زندگی با شکستی بزرگ مواجه شد. دی در زندگی شخصی‌اش با شکست روبه‌رو شد و از شریک زندگی‌اش طلاق گرفت. این جدایی دی را دچار شکستی عمیق کرد. او درست در ۲۰۱۷، و دو سال پس از طلاق، زمانی که در حال بهبودی از شرایط روحی ناشی از طلاق بود، به زندگی خود فکر کرد. زندگی که در آن مجبور بود تنها باشد و بدون هیچ فرزندی، احساس کند که آینده‌ای مبهم در انتظارش است.

این وضعیت ایده نوشتن از شکست را در ذهن او پرورش داد. دی سعی کرد با مصاحبه از مشاهیر و صحبت در مورد شکست‌هایشان، پادکستی تولید کند که برای مخاطبانش الهام‌بخش باشد. او در این پادکست از چیزهای اشتباهی که در زندگی آموخته‌اند با مشاهیر حرف می‌زد. طولی نکشید که این پادکست به شهرتی بی‌نظیر رسید و تنها پس از هشت قسمت از پخش، بیش از دویست‌هزار بار بارگیری شد. این موفقیت او را به سمت تولید کتاب از این پادکست سوق داد. دی از چکیده همه‌چیزهایی که در پادکست مشهور او آموخته بود، کتابی تحت عنوان دستورالعمل شکست نوشت. کتابی که با خوانندگان از شکست و راه‌های مواجهه با آن حرف می‌زند. دی در این کتاب از تجربیات خود و مشاهیر در مواجهه با شکست در زندگی حرف می‌زند و چالش‌هایی که در زندگی با آن روبه‌رو بوده‌اند را با خوانندگان خود به اشتراک می‌گذارد.

بخش‌هایی از کتاب: بحران‌های زندگی چنین کاری با شما می‌کنند؛ آن‌ها شما را از بدیهیات قدیمی‌تان دور می‌کنند و به هرج‌ومرج می‌اندازند. تنها راه زنده ماندن در این شرایط، تسلیم شدن در برابر روند کار است. زمانی که از این وضع خلاص شدید، درحالی‌که به نور خیره می‌شوید، باید آنچه فکر می‌کردید از خودتان می‌دانید را برهم بزنید و آن را از نو بسازید. شما می‌دانید که اهمیتی ندارد که چند ماه از آخرین باری که شانس ملاقات کسی را داشتید می‌گذرد. دوستی واقعی باید در پیوستگی فضا-زمان جریان پیدا کند. فضایی که هر وقت کسی از طرفین به آن نیاز داشته باشد، بتواند از آن استفاده کند بدون آنکه هیچ قضاوتی از طرف دیگری صادر شود.

خلاصه کتاب آداب روزانه به قلم میسن کاری Mason Currey

میسن کاری در کتاب آداب روزانه با مخاطب خود از ضرورت داشتن یک برنامه‌ ثابت برای کارهای روزانه صحبت می‌کند. به نظر کری داشتن روتین روزانه کمک خواهد کرد با تمرکز و انرژی بیشتری کارها پیش برود و افراد سرعت عمل بیشتری داشته باشند. کری در این کتاب شما را با عادات روزانه بزرگان هنر و صنعت و علم آشنا خواهد کرد. شما در این کتاب خواهید آموخت که چطور  عادات روزانه خود را متناسب با شخصیت و فرم زندگی‌تان ایجاد و از آن پیروی کنید. آشنایی با ضرورت داشتن آداب روزانه ثابت، ضرورت پیروی از آن، فواید پیروی از آداب روزانه با تکیه با یک زندگی واقعی و آشنایی با عادات خاص روزانه مشاهیر از مهم‌ترین مباحثی است که در این کتاب با آن آشنا خواهید شد.

همچنین میتوانید با دانلود رایگان اپلیکیشن ذهن، دسترسی همیشگی و بی پایانی به انواع کتاب‌های صوتی مجموعه در حوزه توسعه فردی و روانشناسی داشته باشید.

آشنایی با تفکر آرزومندانه با دانلود رایگان اپلیکیشن ذهن

پایان‌بخش

آدم بدبین همیشه از بارش باران شکایت می‌کند درحالی‌که فرد خوش‌بین منتظر تغییری است که بعد از باران اتفاق می‌افتد؛ سرسبزی و شادابی و تداوم بقا. اما یک واقع‌گرا امکانات لازم را برای گذراندن روزهای بارانی فراهم می‌کند.

وقتی امور زندگی و هستی را آن‌گونه که هستند بپذیریم می‌توانیم بر اساس رفتار طبیعت عمل کنیم. برای رسیدن به این پذیرش و باور قلبی پیشنهاد می‌کنم یکی از روزهای پیش رو را برای تفکر انتخاب کنید؛ فکر کردن به الگوهای رفتاری که تابه‌حال دنبال کرده‌اید.

کمی از تفکر آرزومندانه‌ای که در ذهنتان جا خوش کرده فاصله بگیرید و سعی کنید روی چیزهایی که قدرت تغییر آن‌ها را ندارید تمرکز نکنید. آغوش خود را برای پذیرش واقعیت زندگی بازکنید.

از این هشت تمرین ساده‌ای که برایتان در نظر گرفتم، می‌توانید انتخاب کنید که کدام را برای روز تفکر تمرین کنید. فراموش نکنید که تغییر یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد و « با تمرین است که استاد می‌شوی».

امیدوارم همگی یک خوش‌بین واقع‌گرا باشیم!

منبع:

https://www.empoweringparents.com/article/does-your-child-rely-on-wishful-thinking-how-to-motivate-him-toward-attainable-goals/

https://exploringyourmind.com/wishful-thinking-seeing-want-see

/https://theperfectadvise.com/be-a-realist/

هدی صادقی

من می‌نویسم. در کنار سفر، مهربانی، آشپزی و سکوت، از این هنر، برای معنا دادن به زندگی ام بهره می‌برم.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید