خلاصه کتاب جنگ و صلح

خلاصه کتاب جنگ و صلح

فهرست مطالب

کتاب جنگ و صلح رمانی تاریخی از لئو تولستوی است که در سال‌های ۱۸۶۵ تا ۱۹۶۹ منتشر شد. این کتاب یک مطالعه پانوراما دربارۀ جامعه روسیه در اوایل قرن نوزدهم است که به دلیل تسلط بر جزئیات واقع گرایانه و انواع تجزیه و تحلیل‌های روانشناختی مورد توجه قرار گرفته است. کتاب جنگ و صلح به عنوان یک اثر برجسته در ادبیات روسیه شناخته می‌شود و یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های جهان است.

برای مطالعه خلاصه کتاب جنگ و صلح با ما همراه باشید.

مشخصات کتاب ظلمت در نیمروز

  • عنوان اصلی: War and Peace
  • نویسنده: لئو تولستوی
  • کشور: روسیه
  • سال انتشار: ۱۸۶۹
  • ژانر: رمان تاریخی، داستانی، رمان جنگ، فلسفه
  • مناسب برای: جوانان و بزرگسالان
  • مترجم و انتشارات: این کتاب در ایران توسط ناشران و مترجمان بسیاری کار شده است.
  • امتیاز کتاب: ۴.۱۲ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)

معرفی کتاب جنگ و صلح

تولستوی در طی شش سال، کتاب جنگ و صلح را نوشت. این رمان در ابتدا توسط نشریه روسی Russkiy Vestnik تحت عنوان ۱۸۰۵ از سال ۱۸۶۵ سریال سازی شد اما استقبال کم آن و مجبور شدن تولستوی به تجدید نظر، باعث شد که وی و همسرش، سوفیا، تصمیم بگیرند که سریال سازی را متوقف کنند و در عوض به انتشار رمان بپردازند.

تولستوی به نوشتن ادامه داد و همچنین هنرمند برجسته میخائیل باشیلوف را برای تصویرگری رمان استخدام نمود. تا سال ۱۸۶۸ سه جلد منتشر شد و به سرعت فروش رفت. تولستوی سه جلد دیگر را بین سال‌های ۱۸۶۸ و ۱۸۶۹ به پایان رساند. سوفیا نیز چندین پیش نویس را کپی کرده بود.

جنگ و صلح نوشته لئو تولستوی، به عنوان یکی از مشهورترین و در عین حال دلهره آورترین کتاب‌های مدرن محسوب می‌شود. دلیل اصلی شهرت ترسناک آن این است که کتاب در بیشتر چاپ‌ها بیش از هزار صفحه دارد (خیلی طولانی است).

به رغم چالش برانگیز بودن کتاب، جنگ و صلح هنوز یک شاهکار بی‌مانند است. جنگ و صلح رمانی است که هنوز هم برای خواننده مدرن جذاب است زیرا درباره زندگی است. شخصیت‌هایی که تولستوی به تصویر می‌کشد، برخلاف دیگر داستان نویسان روسی مانند داستایوسکی، کاملاً معمولی هستند.

ادبیات روسیه، گرایش کاملاً واضحی به شخصیت‌های منحصر به فردی دارد که از جامعه سرپیچی می‌کنند و دارای معضلات وجودی هستند. به نظر می‌رسد جنگ و صلح این قهرمانان را از این نظر شکسته است. این جنبه از رسمیت در واقع یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت رمان است.

بیشتر ما تمایل داریم که معمولی‌تر و پایدارتر از شخصیت‌های ادبی استاندارد روسیه باشیم و ارتباط با شخصیتی مانند ناتاشا روستوف یا پیر بزوخوف از کتاب جنگ و صلح، برای خیلی‌ها بسیار آسان‌تر از شخصیت‌های داستایوسکی است.

از طریق نرمال بودن شخصیت‌ها، تولستوی قادر بوده فوق العاده بودن زندگی روزمره را به طور گسترده‌تری بیان کند. در یکی از این نمونه‌ها، نیکولای روستوف، یکی از شخصیت‌های اصلی رمان، با یک بدهی بزرگی قمار می‌کند و ویران شده به خانه می‌آید. همانطور که در فکر خودکشی است، خواهرش ناتاشا را می‌بیند که آواز می‌خواند.

معرفی کتاب جنگ و صلح

او قبلاً بارها و بارها خواهرش را در حال خواندن دیده بود اما این اولین باری بود که عمداً به او گوش می‌داد. در حالی که به آواز ناتاشا گوش می‌داد، روستوف به طور موقت دگرگون می‌شد. او همه چیز را در مورد بدهی‌ها و مصائبش فراموش می‌کند و فقط می‌تواند به آن هماهنگی موسیقی و اینکه چگونه او را لمس کرده فکر کند.

تولستوی نوشت: «اوه، چقدر احساس چیزی که در روح روستوف است، در آن لحظه ملموس بود و این احساس مستقل و بالاتر از هر چیزی در جهان است.» از طریق این صحنه و در میان بسیاری از وقایع دیگر کتاب، تولستوی قادر به انتقال این واقعیت است که یک واقعه معمولی مانند گوش دادن به موسیقی می‌تواند کاملاً خارق العاده باشد.

از آنجا که این رمان بسیار طولانی است اما به تولستوی جایی برای توسعه شخصیت بی‌نظیرش می‌دهد. ما به عنوان خواننده، شاهد رشد شخصیت‌ها هستیم. در یک معنا، خواندن کتاب جنگ و صلح به خواننده این امکان را می‌دهد تا با مشاهده مداوم با شخصیت‌ها رشد کند.

تعداد بسیار کمی از کتاب‌ها در جهان وجود دارند که بتوانند تأثیر جنگ و صلح را بر خواننده ایجاد کنند. خوانندگان پس از اتمام رمان احساس می‌کنند که فرد متفاوتی شده‌اند. این کتاب باعث می‌شود از زندگی خود احساس بهتری داشته باشیم.

بعد از اتمام رمان، احساس می‌کنیم انسانی متفاوت هستیم. مشابه تجربه نیکولای در حین خوانندگی خواهرش در رمان، چیزی در مورد خواندن جنگ و صلح روح ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این کتابی است که فکر می‌کنم همه باید از طریق آن قدرت بگیرند زیرا این فقط یک کتاب نیست بلکه یک تجربه متفاوت است.

معرفی و نقد کتاب سرگذشت ندیمه

اثری خواندنی از مارگارت اتوود

اکنون بخوانید

خلاصه کتاب جنگ و صلح

جنگ و صلح در شهر سن پترزبورگ روسیه در سال ۱۸۰۵ آغاز می‌شود زیرا ترس از ادامه جنگ ناپلئون آغاز شده بود. بیشتر شخصیت‌ها در یک مهمانی معرفی می‌شوند، از جمله پیر بزوخوف، آندری بولکونسکی و خانواده‌های کوراگین و روستوف.

بیشتر رمان به تعاملات بین بزوخوف، بولکونسکی و روستوف متمرکز است. پس از معرفی آن‌ها، آندری بولکونسکی و نیکولای روستوف به فرماندهی ژنرال کوتوزوف، نمایندگی تخیلی از میخائیل کوتوزوف، به جبهه اتریش می‌روند تا با نیروهای ناپلئون درگیر شوند.

آندری سپس در نبرد آسترلیتز زخمی شده و احتمال می‌دهند که مرده است تا این که به خانه همسرش لِیس می‌رسد اما همسرش بعد از آمدنش طی زایمان می‌میرد. در همین حال پیر بزوخوف با هلن کوراگینا ازدواج کرده است.

پیر بزوخوف با مرد دیگر دوئل کرده و تقریبا او را می‌کشد. او خیلی زود تحت تأثیر ازدواج خود قرار گرفته و هلن را ترک می‌کند. او به فراماسونرها می‌پیوندد که این امر ثروت شخصی و شغلی وی را بسیار تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در این بین نیکولای مقدار زیادی بدهی در قمار داشته که این باعث می‌شود خانواده روستوف بیشتر ثروت خود را از دست بدهند. او علی رغم قول ازدواج با سونیا، به ازدواج با وراث ثروتمند تشویق می‌شود.

سرانجام نیکولای شاهد صلح تزار الکساندر اول و ناپلئون بود (معاهدات تلسیت، امضا شده در سال ۱۸۰۷). آندری به زودی با ناتاشا روستوف آشنا می‌شود که پدرش به او می‌گوید باید قبل از ازدواج یک سال صبر کند.

پس از مدتی دوری، آندری در می‌یابد که ناتاشا به او خیانت کرده است. او را رد کرده و پیر بزوخوف او را دلجویی می‌کند و سرانجام عاشق او می‌شود. در سال ۱۸۱۲ ناپلئون با حمله به روسیه، اسکندر را مجبور به اعلام جنگ کرد.

آندری به خدمت بازگشت و پیر بزوخوف به این باور رسید که باید شخصاً ناپلئون را ترور کند. با پیشروی فرانسوی‌ها، مری، خواهر آندری، مجبور می‌شود خانه خود را ترک کند. نیکولای او را در خیابان‌ها پیدا می‌کند و هر دو دوباره به هم وصل می‌شوند.

پیر بزوخوف که هنوز به خاطر وظیفه خیالی خود عصبانی است، توسط نیروهای فرانسوی دستگیر شده و شاهد تعدادی از اعدام‌ها می‌شود که این‌ها عمیقا او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. وی در طول زندان با پلاتون کاراتف، یک دهقان دانا دوست می‌شود.

او بعداً از دست فرانسوی‌ها آزاد شده و بلافاصله بیمار خواهد شد. وی پس از بهبودی با ناتاشا ازدواج می‌کند و دارای چهار فرزند می‌شوند. نیکولای نیز با ماری ازدواج کرده و این دو از زندگی زناشویی خوبی برخوردار می‌شوند.

جملات زیبا کتاب جنگ و صلح

جملات معروف از کتاب جنگ و صلح

«ما فقط می‌توانیم بفهمیم که هیچ چیز نمی‌دانیم و این بالاترین درجه خرد انسانی است.»

«هیچ چیز به اندازه مشارکت زنان باهوش، برای یک مرد جوان لازم نیست.»

«قوی‌ترین جنگجویان این دو هستند، زمان و صبر.»

«اگر همه برای محکومیت خود بجنگند، در نهایت هیچ جنگی وجود نخواهد داشت.»

«هیچ عظمتی وجود ندارد که در آن سادگی، خوبی و حقیقت نباشد.»

«همه جهان برای من به دو قسمت تقسیم شده است: یکی او است که در آن خوشبختی، امید، نور وجود دارد. دیگری جایی است که او نیست و انزجار و تاریکی وجود خواهد داشت.»

«بگذار مرده را دفن کند اما تا وقتی که من زنده هستم، باید زندگی کنم و خوشبخت باشم »

«شما می‌توانید یک شخص عزیز را با یک عشق انسانی دوست داشته باشید اما دشمن را فقط می‌توان با عشق الهی دوست داشت.»

«اگر بپذیریم که زندگی انسان می‌تواند توسط عقل اداره شود، پس تمام احتمال زندگی از بین می‌رود.»

«ما می‌خوابیم تا عاشق شویم.»

نقد کتاب جنگ و صلح

تولستوی شخصیت‌ها را در بالاترین و پایین‌ترین پله‌های نردبان اجتماعی در جنگ و صلح کاوش می‌کند و به ما پرتره‌های واقع گرایانه‌ای از دهقانان و تزارها، خدمتکاران و امپراطورها می‌دهد.

در نتیجه، ما نه تنها از نزدیک به رهبران بزرگی مانند ناپلئون و اسکندر نگاه می‌کنیم بلکه فرصتی برای مشاهده آن‌ها در پس زمینه جامعه به عنوان یک کل نیز نگاه داریم. در این راستا، تولستوی به ما یک ارزیابی پوچ و دموکراتیک از شاهزادگان، ژنرال‌ها و دیگر رهبران مفروض ارائه می‌دهد.

اولین نگاه اجمالی نیکلاس به اسکندر، نشان دهنده این واقعیت است که تزار فقط یک انسان عادی است. دیدگاه ما درباره ناپلئون حتی بدتر است، وقتی او را در دستشویی‌اش می‌بینیم که بدن کوچک چاقش را مالش می‌دهد، تصور او به عنوان فاتح بزرگ اروپا دشوار می‌شود.

فلسفه تاریخ تولستوی بدبینی او نسبت به رهبران را توجیه می‌کند زیرا از نظر وی تاریخ، خلقت بزرگان نیست بلکه بیشتر نتیجه میلیون‌ها زنجیره فردی از علت و معلول بسیار کوچکی می‌باشد که به طور مستقل قابل تحلیل نیستند.

حتی امپراطورها، اگرچه تصور می‌کنند که بر جهان فرمانروایی دارند نیز گرفتار این زنجیره‌های شرایط می‌شوند. اگرچه بخش عمده‌ای از کتاب جنگ و صلح بر جنگ تمرکز دارد اما موضوعی که در ذهن ما با استراتژی روشن و استدلال منطقی همراه است، این بوده که تولستوی دائماً بر انگیزه‌های غیر منطقی رفتار انسان‌ها در صلح و جنگ تأکید دارد.

ژنرال کوتوزوف به عنوان یک رهبر بزرگ ظهور می‌کند، نه به این دلیل که یک طرح منطقی را تدوین کرده و سپس از همه می‌خواهد آن را دنبال کنند بلکه به این دلیل که او مایل است خود را با جریان حوادث سازگار کند.

اقدامات مشابه غیر منطقی شامل تصمیم ناگهانی نیکلاس برای ازدواج با ماری پس از تصمیم قبلی برای بازگشت به سونیا و ازدواج شگفت انگیز ناتاشا با پیر بزوخوف است. با این وجود تقریباً تمام اقدامات غیر منطقی که در رمان می‌بینیم، مطابق با غرایز زندگی بشر با موفقیت انجام می‌شوند که از نظر تولستوی بسیار عمیق‌تر از استدلال ذهنی ما هستند.

نقد کتاب جنگ و صلح

زمینه‌های تاریخی کتاب جنگ و صلح

جنگ و صلح به دلیل واقع گرایی خود شناخته می‌شود، چیزی که تولستوی با تحقیقات فشرده به آن دست یافت. وی از میادین جنگ بازدید کرد، کتاب‌های تاریخ در مورد جنگ‌های ناپلئون را خواند و از رخدادهای واقعی تاریخی استفاده کرد تا رمانی از تاریخ زنده ایجاد کند.

در ابتدا تولستوی قصد داشت رمانی با محوریت دکامبر‌ها بنویسد که انقلاب آن‌ها در سال ۱۸۲۵ علیه تزار سعی در پایان دادن به حاکمیت خودکامه در روسیه داشت. با این وجود دکامبرها شکست خوردند و کسانی که از اعدام در امان بودند به سیبری فرستاده شدند.

تولستوی می‌خواست یک دکامبرست را به تصویر بکشد که اکنون پیر شده و از تبعید برمی‌گردد. با این حال، همانطور که تولستوی نوشت و بازنگری کرد، این رمان به جنگ و صلح تبدیل شد که امروزه با این نام شناخته می‌شود.

اصلی‌ترین حادثه تاریخی در این رمان، حمله فرانسه به روسیه در سال ۱۸۱۲ است که نقطه عطفی در جنگ‌های ناپلئونی و دوره‌ای از اهمیت میهن پرستی برای روسیه بود. برخی از مورخان استدلال می‌کنند که این تهاجم رویدادی بوده که سال‌ها بعد در جنبش دکامبرست تغییر شکل داده است.

بسیاری از نام‌های خانوادگی مورد استفاده در جنگ و صلح، تغییر اندکی در نام‌های واقعی هستند که تولستوی در زندگی خود با آن روبرو شده بود، یک استراتژی آگاهانه که باعث می‌شود این رمان برای روس‌هایی که آن را می‌خوانند آشنا باشد. به عنوان مثال بلکنسکی، نسخه دستکاری شده نام خانوادگی مادر تولستوی، ولکانسکی است.

لئو تولستوی همچنین اکثر شخصیت‌های خود را با در نظر گرفتن اعضای خانواده خود خلق کرد. به عنوان مثال، خواهر شوهرش، تانیا، الهام بخش ناتاشا بود. دانش دست اول تولستوی در مورد جنگ نیز بر کتاب جنگ و صلح تأثیر گذاشت. هنگامی که وی ۲۶ ساله بود، در جنگ کریمه شرکت کرد.

معرفی کتاب گتسبی بزرگ

اثری خواندنی از اسکات فیتزجرالد

اکنون بخوانید

درس هایی از کتاب جنگ و صلح

از این کتاب بزرگ می‌توان مسائل زیر را آموخت:

عشق غیر قابل توضیح

جنگ و صلح پر از انتخاب  عاشقانه‌هایی است که بدون درک کامل از عواقب آن انجام شده است که برخی از آن‌ها نتایج فاجعه باری دارند. پیر بزوخوف مات و مبهم از اشتیاق جنسی و اعتماد ساده لوحانه با هلن زیبا ازدواج می‌کند و زندگی او تقریباً بلافاصله به یک عذابی مداوم تبدیل می‌شود زیرا هلن به او خیانت می‌کنند.

درگیری ناتاشا با آناتول یک فرصت دیگری برای او در کنار آندری که نمی‌تواند گذشته او را ببخشد، فراهم می‌کند. در هر دو مورد، انگیزه عاشقانه نامعقول در نهایت ویرانگری به بار می‌آورد.

با این حال تولستوی عشق غیر منطقی را محکوم نمی‌کند. دو داستان عاشقانه عالی که رمان را به پایان می‌رسانند، بین ناتاشا و پیر بزوخوف و بین ماری و نیکلاس، ما را به عنوان خواننده غافلگیر می‌کنند. به طور ناگهانی برای همه آن‌ها پیش می‌آید که علی رغم داشتن انتظارات بسیار متفاوت، عاشق شوند.

عشق غیرقابل توجیه می‌تواند یک اشتباهی وحشتناک باشد اما همچنین می‌تواند فوق العاده نیز باشد. در بهترین حالت، عشق غیرقابل پیش بینی نمادی از نیروهای مرموز زندگی و غریزه انسان است که قابل انکار نیست.

درس هایی از کتاب جنگ و صلح

ضرر مالی

از دست دادن مبلغ قابل توجهی از پول یا دارایی، یک انگیزه تکرار شونده در کل رمان است و این به ویژه با خانواده روستوف در ارتباط می‌باشد. در ابتدای رمان، ثروت این خانواده رو به زوال می‌باشد زیرا کنت روستوف غیرمسئول با هزینه‌های اضافی‌اش، ارث فرزندان خود را از بین برده است.

ضررهای قمار نیکلاس، روند نزولی را تسریع می‌بخشد و سپس خانواده مجبور می‌شوند خانه خود در مسکو و بیشتر وسایل خود را با حمله فرانسه به این شهر رها کنند؛ اما این ضررهای مالی لزوماً نشانه شکست نیستند.

تولستوی که بعداً در جستجوی بازآفرینی معنوی، دارایی خود را به او می‌بخشد، در جنگ و صلح جنبه مثبت بدبختی‌های مادی روستوف را نشان می‌دهد.

پرداخت مهربانانه روستوف از بدهی‌های نیکلاس، نشان دهنده ارتباط قدرتمندی بین پدر و پسر است، پیوندی که نیکولاس با قول بازپرداخت بدهی خود طی پنج سال، آن را تأیید می‌کند. به نظر می‌رسد ضررهای اولیه مالی او را عاقل‌تر کرده و بعداً در زندگی صاحب زمینی می‌شود.

علاوه بر این، روحیه روستوف برای زندگی که از نظر مالی در معرض خطر نیست، منجر به رشد بچه‌های کاریزماتیکی می‌شود که با دو نفر از بزرگ‌ترین ثروتمندان روسیه یعنی بولکونسکی‌ها و بزوخوف‌ها ازدواج می‌کنند. به تعبیری، تولستوی حتی ممکن است اشاره کند که بی‌دقتی مالی این توانایی را دارد که در نهایت ثروتی معنوی بسازد که ارزش آن بیش از ثروت مادی است.

مرگ به عنوان مکاشفه

مرگ در کتاب جنگ و صلح هرگز فقط یک هدف بیولوژیکی نبوده است بلکه تقریباً همیشه یک واقعه اخلاقی است که برخی افشاگری‌های فلسفی را به همراه دارد. اولین مورد مهم مرگ به عنوان وحی، تجربه نزدیک به مرگ اندرو در آسترلیتز است، وقتی که او در زمین خوابیده و خوشحال است از اینکه جهان بیرونی از اهمیت کمی برخوردار می‌باشد و خوشحال بوده که بار آن از دوش او برداشته شده است.

آندری حتی اهمیتی نمی‌دهد که خود ناپلئون از آنجا بگذرد و درباره او نظر بدهد زیرا ارزش‌های زمینی تمام معنی خود را برای او از دست داده‌اند. تصورات تولستوی از قدرت افشاگرانه مرگ، همچنین حاوی نمایه‌هایی است که برخی شخصیت‌ها بر اثر مرگ دیگران تجربه می‌کنند.

یک نمونه واکنش قدرتمند پیر بزوخوف در مقابل اعدام اسیران جنگی روسی در اردوگاه ارتش فرانسه است که وی را به سمت افکار بنیادی در مورد جنون جنگ و برادری بشر سوق می‌دهد.

مرگ آندری، ناتاشا را به سمت تغییراتی عمیق در دیدگاهش سوق می‌دهد و او را بسیار جدی‌تر از همیشه می‌کند. شاید ناتاشا، بدون تجربه عزاداری برای آندری، هرگز آنقدر بالغ نشده است که در آخر با پیر بزوخوف ازدواج کند. از این نظر، مرگ صرفاً پایان زندگی نیست بلکه درسی قدرتمند در ایمان و فلسفه است.

هر کتاب تجربه‌ای متفاوت است که دیدگان خواننده را به روی عمیق‌ترین رویدادهای زندگی باز می‌کند!

همین الان اپلیکیشن ذهن رو دانلود کن 👇

دانلود سرگذشت ندیمه

4 دیدگاه‌ها

    • ممنون از حسن توجه شما
      رمان جنگ و صلح از بزرگترین رمان های تاریخ است که می توان آن را برای یک عمر در کتابخانه شخصی خود داشت.

  1. اگه کسی توجیهی به این حرف تولستوی داشته باشه ، مشتاقم بشنوم ! 😃

    جنگ و صلح تولستوی ترجمه کاظم انصاری صفحه ۱۲۰۷ :

    … بشردوست ترین فرماندهان قشون روس ، حتی فرانسویانی که در خدمت روسیان بودند ، نیز نمی توانستند برای اسیران کاری انجام دهند . همان بدبختی و مصایبی که ارتش روس دچار آن بود فرانسویان را نابود می ساخت . چگونه می توانستند خوراک و پوشاک سربازان گرسنه ای را که وجودشان ضروری بود ببرند و به فرانسویان اسیری که اگر زیان آور و منفور و گناهکار نبودند لااقل وجودشان ضروری نمی نمود ، بدهند ؟

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید