فهرست مطالب
مکالمه من و یکی از دوستانم که به تازگی تعداد فالوورها یا به قول خودش دنبال کنندگان مشتاقش از عدد هزار گذشته است آن چنان کسل کننده و بی سرانجام بود که حتی دوست ندارم برای شما روایت کنم؛ اما همین مشاجره لفظی کوتاه باعث شد که من به فکر نوشتن مقالهای در همین مورد باشم. در مورد موفقیت در شبکههای اجتماعی به قیمت رها کردن آنها!
دوست ناشی من با خواندن یکی از مقالات «پدران ثروت سازی در اینستاگرام»! ایران شروع به جذب دنبال کننده مشتاق به هر قیمتی کرده بود. خود او عکاس، نقاش و همچنین خالق آثار گرافیکی در سطح مبتدی است؛ اما متأسفانه به گفته خودش بخت بد و به نظر من عدم شناسایی مسیر درست کافی باعث شده بود که اصلاً دیده نشود؛ اما بر خلاف او دیگر همکلاسیهایش از چند سال قبل مشغول به کار و آموختن بودند و به قولی خاک کارگاه خوردند، توانسته بودند با استفاده از اینستاگرام شهرت خوبی به هم بزنند. شاید شما هم چندتایی از آنها را بشناسید.
جمع کردن فالوئر زیاد تنها هدف او در اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی شده است. ساعتها از روز را صرف مذاکره با جمع کننده دنبال کنندههای تقلبی و فیک میکند. ساعتهایی که میتوانست منجر به تولید محتواهای نادر و ارزشمند شود، با بطالت تمام برای او میگذرند. خودش فکر میکند به سمت موفقیت قدم بر میدارد، اما موجی که او همراهش شده، همه موج سواران را تا قلهاش هدایت نمیکند و بیشترشان را همان ابتدای کار، غرق میکند.
من برای توجیه او سعی کردم یک روایت شخصی از زندگی خودم را مثال بزنم. این کار را برای شما هم خواهم کرد. امیدوارم شما بیشتر از دوست خودم، حرفهای من را درک کنید. چرا که این روزها توجه افراطی و سطحی به شبکههای اجتماعی باعث شده است که محتوا و تولیدات همگی بیارزش و خالی از شگفتی باشد؛ اما تجربه شخصی من چه بود.
هر سهشنبه و پنجشنبه من ساعتهایی از روز خودم را به «موموکلی» اختصاص میدهم. موموکلی برنامه تلویزیونی نیست، او مربی ورزشی و باشگاه من است. کسی که به علت شباهت زیاد و همچنین تجربه حرفهای در زمینه مشت زنی، موموکلی خطابش میکنم. من به او پول میدهم تا هر سهشنبه و پنجشنبه قلبم را از دهانم بیرون بکشد؛ اما من قبل از موموکلی خودم ورزشکار بودم و روزانه برای داشتن سلامتی کافی تمرین میکردم.
برای سالهای زیادی از دوران جوانی تا همین یک سال پیش، من به تنهایی ورزش میکردم. باشگاه میرفتم اما همه کارهایم به شکلی غیراصولی و شانسی بودند. وزنهها را یکی پس از دیگری، مثل انتخاب کردن گوجه و خیار برمیداشتم و دوباره زمین میگذاشتم. به ندرت قبل از ورزش خودم را گرم میکردم. همچنین فراموش میکردم وعده غذایی مناسبی قبل از باشگاه نوش جان کنم. پس از ورزش دیمی که در باشگاه میکردم، با افتخار تمام به خانه باز میگشتم و روی مبل دراز میکشیدم و به افتخار پیروزی بزرگی که در شکست دادن غول تنبلی به دست آورده بودم، قهوه یا نوشابه انرژیزایی میخوردم.
وقتی که جوانتر بودم، این ورزشهای دیمی و شادیهای پس از آن جواب میداد. عضلات من قوی شده بودند هر چند یکی از دستانم به ظاهر قویتر از دیگری دیده میشد اما به اندازه کافی قوی بود تا بتوانم منتقدان خودم را ساکت کنم؛ اما مشکلات زمانی خودشان را به من نشان دادند که دیگر پیر شده بودم. بعد از سی سالگی، آسیبدیدگیها شروع شدند. شانههایم دیگر توان وزنههای غیراصولی که میزدم را نداشتند. آرنج من در یکی از اسکاتهای غیر هدفمندم به شدت آسیب دیده بود و میتوانم بگویم، عملاً دیگر باشگاه رفتنم شباهتی به ورزش نداشت. گاهی اوقات بعد از باشگاه به اندازه مجروحان جنگی، مصدومیت و کبودی در تنم دیده میشد.
سال گذشته بود که من وزنهها را بوسیدم و کنار گذاشتم. البته مجبور بودم برای زنده ماندن این کار را بکنم. بعد از آن خداحافظی تلخ به پیشنهاد همکارم، با صرف هزینه اندک، مربی باشگاه متخصص و کارازموده ای که معرف حضورتان بود را استخدام کردم. موموکلی، وارد زندگی من شد. از این روز به بعد من بدون او وارد باشگاه نمیشوم. او متخصص در ورزشهای استقامتی، ایمنی بهداشت ورزشی، طب سالمندان و مشاور برنامههای ورزشی بسیاری است. همچنین دورههای زیادی همانند تاریخچه ورزشهای تناسب اندام را گذرانده و دورهای به عنوان بوکسور فعال داشته است. مسلماً تجربه من در مقابل او هیچ بود.
موموکلی در اولین اقدام، چربی بدن من را با استفاده از روشهایی که خودش میدانست (بدون درد) توانست اندازهگیری کند. بعد از آن، برنامه دقیق ورزشی برای باشگاه و بعد از آن به من داد. من و مومو با هم بهترین ورزشکار و مربی عالم بودیم.
این گونه بود که مومو من را هر سهشنبه و پنجشنبه به باشگاه میکشاند. گاهی اوقات بخواهم یا نخواهم خودم را در باشگاه پیدا میکنم. من علاقه زیادی به برخی از حرکتهای خاص دارم و به شدت از برخی دیگر متنفر هستم. مربی من این را به خوبی میداند و بر همین اساس برنامه ورزشی من را تغییر داده است تا من هر روزی که به باشگاه میروم، کاملاً راضی باشم.
از روزی که با برنامه ورزش میکنم، کوفتگیهای بدنم کم شده است. چرا که قبل از ورزش حرکات کششی انجام میدهم، تغذیه بهتری دارم و همچنین آب کافی مینوشم. دیگر بعد از ورزش خودم را روی مبل به صرف نوشیدنی بعد از پیروزی دعوت نمیکنم به جای آن، دوش میگیرم و پروتئین کافی و ویتامینهای لازم به بدنم میرسانم.
از هنگامی که من مربی شخصی را به عنوان یک فرد متخصص استخدام کردم و هزینهای بابت هر روز حضورم در کنارش پرداخت کردم، اولویت ورزشی من تغییر کرد. برای من که پول بابت باشگاه و تناسب اندام به منظور سلامتی میدهم، برخلاف اغلب افراد عکس گرفتن جلوی آینه با هالتر و دمبلها دیگر اولویت اصلی نبود. علاوه بر این ورزش کردن من حالت اصولی و کامل به خود گرفته بود و میتوانم بگویم وجود موموکلی آن را برای من باارزش و نادر کرده بود. موموکلی من را به سرعت از حرکتی به حرکت دیگر تشویق میکند این در حالی است که بیشتر هم باشگاهیهای من که نمونههایی از روزهای جوانی من هستند، گوشیهای گران قیمت خودشان را به سمت آینه باشگاه میگیرند و از خودشان برای شبکههای اجتماعی همانند اینستاگرام عکس میگیرند. شاید به همین دلیل است که دنبال کنند های من فقط چند فضول هستند. کار من در باشگاه بهجایی رسیده است که حتی یادم میرود گوشی را از داخل ماشین بردارم.
اما تجربه شخصی من چه ربطی به شبکههای اجتماعی و توصیه من به دوستم داشت؟ به طور کلی میتوانم بگویم، برای رسیدن به جایگاه باارزش و متعالی هیچ روش و مسیر میانبری وجود ندارد. شبکههای اجتماعی زمان زیادی از ما در طول روز میگیرند. ممکن است سرگرم کننده باشد و بتواند به ما در افزایش فروشمان، معرفی به دیگران یا پیدا کردن دوستان جدید هم کمک کند؛ اما بدون اینکه به شما بگوید، باعث میشود شما از اهداف بزرگی که در سر دارید، دور شوید. هم باشگاهیهای من با عکسهایی که در باشگاه از خودشان به بهانههای مختلف میگیرند، روزانه قطرهقطره زهر فراموشی علت اصلی که در باشگاه هستند را سر میکشند. آنها برای حفظ سلامتی آنجا هستند، نه جمع کردن فالوئر! همه آنهایی که با من به باشگاه میروند، در نهایت مربی پرورش اندام نمیشوند، بلکه خواسته یا ناخواسته درگیر سطحینگری شبکههای اجتماعی و چهبسا کشش به سمت آمدن به باشگاه شدند. حفظ سلامتی با باشگاه رفتن خوب است اما نه آن قدری که همه زندگی شما را مختل کند.
[su_box title=”حتما بخوانید :” box_color=”#483046″]چطور در یک روز، به اندازه یک هفته کار مفید انجام دهیم؟[/su_box]
گری کلر و جی پاپاسان در کتاب خودشان با عنوان «آن یک چیز: حقیقت شگفتانگیز در پس نتایج فوقالعاده» نکات ریز و درشتی در مورد تعیین یک هدف مهم به جای چندین هدف بیاهمیت در زندگی میگویند؛ به عبارت دیگر این کتاب در مورد اولویتها در زندگی است. در ادامه شاهد چند مفهوم کلی از همین کتاب هستید:
- برندهها لیست موفقیت دارند، نه لیست کارهایی که باید انجام دهند. آنها مجهز به حس قوی اولویت هستند.
- اگر میخواهید به موفقیتهای بزرگ دست پیدا کنید باید تمرکز خودتان را هم معطوف و یک جا جمع کنید.
- وقتی وجودتان سرشار از قدرت برای عمل کردن است، آن یک چیز که مهمترین است را انجام دهید. برای بسیاری از افراد این مواقع ابتدای صبح است و برای برخی آخر شب.
- از خودتان مدام بپرسید آن یک چیز که میتواند باقی زندگی من را راحتتر کند، چیست؟ همان را انجام دهید.
نویسندههای این کتاب، نهایت تلاش خود را کردند تا به خواننده نشان دهند که در زندگی اولویت داشتن بسیار مهم و ضروری است. برای ما و اکثر کسانی که عضوی از شبکههای اجتماعی هستند، مسلماً استفاده از این شبکههای اجتماعی در اولویت زندگیمان و چیزی که باعث زندگی راحت، موفقیت روز افزودن یا هر جایگاه عالی شود، نیست. برای شما به عنوان یک هنرمند، باید اولویت اصلی هنرمند موفق شدن در دنیای واقعی باشد نه شبکههای اجتماعی .
شبکه های اجتماعی ابزاری به ظاهر ارزشمند و فوق سری
به غیر از جنبه سرگرمی که شبکههای اجتماعی دارند، این روزها شبکه اجتماعی به مانند اینستاگرام ابزاری به ظاهر ارزشمند و فوق سری برای ترویج کسب و کارها، نشان دادن کارهای هنری به دیگران و جذب مشتری برای آن، کارآفرینیهای بینهایت خلاقانه، یک بازار بالقوه عمومی و در نهایت منبع الهامبخش بیپایان معرفی میشود.
هر جایی که نگاه کنید، هر طور که جستجو کنید نمونههای مشابه و بسیار زیادی از نویسندگان، کارآفرینان، هنرمندان و انواع کسب و کارها از بقالی، مرغ فروشی تا طلاسازی و حتی مکانیکی سر کوچه برای به دست آوردن بازار بالقوهای که مارک زوکربرگ در اینستاگرام افتتاح کرده است دست و پا میشکنند و حسابهای کاربری فعالتر از همکیشان خود دارند؛ اما متأسفانه، عمده آن چیزی که در این شبکههای اجتماعی نمایش و عرضه میشود تکراری و بدون ارزش هستند. این دو عامل باعث میشود که صدای آنها نیز همانند صدای میلیاردها کاربر دیگر در اینستاگرام محو شود و کسی آنها را نبیند.
تکنولوژی نگهبانان سر دروازههای تجارت را کشته است. دیگر هر کسی میتواند به تنها کسب و کار کوچکی بر اساس توانایی خودش در اینستاگرام بدون اینکه از کسی اجازه بگیرد، سرمایهای جذب کند یا سردبیر و مجری استخدام کند، راه بیندازد و اگر کمی هوشیار باشد از آن درامد زایی هم کند.
متأسفانه، در شبکههای اجتماعی به مانند اینستاگرام، هیچ کنترل کیفی روی محتوای تولید شده وجود ندارد و این عامل باعث شکسته شدن قلب هنرمندان، نویسندگان و تولیدکنندگان محتوای بسیاری شده است. این همان موضوعی است که من سعی داشتم به دوستم با گفتن روایت شخصی خودم انتقال دهم. تا زمانی که شما فقط به ظاهر موضوع بپردازید و اولویت باارزشی همانند مفهوم اصلی موضوع که در اینجا میتواند تولید محتوای کاربردی و مفید در اینستاگرام باشد را فراموش کرده باشید، هیچ وقت در شبکههای اجتماعی موفق نمیشوید. همانند من که فقط با دمبل زدن قصد داشتم اندامی ورزیده داشته باشم اما از سی سالگی به بعد دیگر این روش سادهلوحانه جوابگو نبود.
[su_box title=”حتما بخوانید :” box_color=”#483046″]۹ رفتاری که برای رسیدن به موفقیت باید همین حالا کنار بگذارید[/su_box]
عدم وجود معیار مناسب در شبکههای اجتماعی به مانند اینستاگرام باعث سرخوردگی و دل شکستگی تعداد زیادی از کاربران شده است. کاربرانی که پول، زمان و تجربههای خودشان را صرف راهاندازی حسابهای کاربری با دنبال کنندههای زیاد، محتواهای به ظاهر مناسب و همچنین یک لوگوی جذاب کردند اما در نهایت فقط پیامکهای برداشت از حساب عایدشان شده است. همان دوست خوب من، پول زیادی صرف جذب مخاطب در اینستاگرام کرد. برای من، حساب کاربری او به مانند ماشین مسابقهای پرزرق و برق کنار پیست مسابقه است. از روی ظاهر میتوانم قسم بخورم که خیلی بهتر از ماشینهای دیگر است. مسابقه شروع میشود، رقیبان دوست من، با اولین فشار روی پدال گاز، خط شروع را ترک میکنند اما ماشین دوست من حرکت نمیکند، چرا؟ چون موتوری ندارد! موتور در شبکههای اجتماعی ، کیفیت محتوای منتشر شده در آن است.
موفقیت در شبکههای اجتماعی ، میتواند به واسطه افزایش کیفیت محتوا به دست آید. شما میتوانید اینستاگرام و شبکه اجتماعی به ظاهر شیکی داشته باشید، محتواهای دوست داشتنی در آن آپلود کنید و اداره نمایید؛ اما هیچ کدام از اینها، به خودی خود نمیتوانند شما را به موفقیتی که دست دارید برسانند. اولویت برای شما باید دو چیز دیگر باشد.
اگر میخواهید در کسب و کار خودتان موفق باشید، باید دست از درجا زدن در شبکه مجازی بردارید. به جای آن روی دو چیز تمرکز کنید:
برای مشهور شدن در شبکه های اجتماعی چیزهای نادر و باارزش خلق کنید
به جای هدر دادن انرژی خودتان در شبکههای اجتماعی و درجا زدن متوالی در آنها، سعی کنید به یک جایگاه عالی با تواناییهای بهتر برسید. اگر قرار بود رسیدن به این جایگاه به مانند درست کردن یک حساب کاربری در اینستاگرام ساده باشد، هیچ وقت تا این حد مهم نمیشد.
یک نویسنده و هنرمند بهتر
کل نوپرت، نویسنده کتاب «بسیار خوب، دیگر نمیتوانند شما را نادیده بگیرند» مینویسد که پیروی کردن از موفقیتهای زودگذر و احساسات ناگهانی به شدت خطرناک میتواند باشد. در عوض، شما میبایست، کارهایی را دنبال کنید که باعث شود به تقویت تواناییهای خودتان علاقهمند شوید و سرمایه حرفهای (تجربه مفید) در این مسیر به دست آورید. این روند زمانی که مطابق با استعداد شما باشد، میتواند بسیار مفیدتر و جذابتر هم باشد.
میدانم شما از جمله کسانی هستید که در دوران دانشآموزی و دانشگاه نتوانستید به واسطه اصرارهای پدر و مادرتان نتوانستید رشته مورد علاقه خودتان را بخوانید. من هم یکی از شما هستم اما معتقدم که نوپرت آن چنان هم بیراه نگفته است.
یادم هست، زمانی که نوجوان جویای نامی بیش نبودم، دوست داشتم تبدیل به یک هنرمند راک و گیتاریست مشهور یا کاریکاتوریست شوم؛ اما پدرم اصرار زیادی به تحصیلات و همچنین ادامه دادن آن در مسیر شغلی مناسبتر بود. او دوست داشت که من شغلی به گفته خودش «آینده دارتر» داشته باشم. میگفت «از کاریکاتور و موسیقی نواختن لذت ببر، اما تکیهگاهی مطمئنتر هم داشته باش». پدرم عادت به گفتن این جمله داشت.
به اصرار پدرم، من به جای پیشه نوازندگی و کاریکاتوریستی (همانطور که از اوضاع اجتماعی این دو آگاهید) وارد رشته مهندسی شیمی در یکی از بهترین دانشگاههای ایران شدم. در کنار آن، شروع به نوازندگی گیتار در یکی از گروههای دانشجویی کردم و همچنین کاریکاتورهای خودم را در روزنامههای شهر چاپ کردم. در سن ۲۶ سالگی، بعد از به پایان رساندن دوران کارشناسی ارشد با دو مدرک معتبر به همراه مقالات چاپ شده در مجلههای معتبر علمی تا کنون در رشته خودم و کار مربوط به آموختههای دانشگاهیام به عنوان یک مهندس با علاقه مشغول به کارم.
در طول سالهایی که به عنوان مهندس مشغول به کار بودم، با افراد مختلف و حرفههای گوناگون آشنا شدم. نویسندگی که یکی دیگر از علاقههای شخصی خودم بود را بهبود دادم. شروع به تولید محتوا و نوشتن مقالات توسعه فردی کردم. نقاشی را بیش از گذشته جدی گرفتم. بسیار خوشحالم که جرئت داشتم پا در مسیرهای ناشناخته بگذارم.
حقیقتاً، من نمیدانم اگر به جای مهندس شدن، تلاشم را معطوف به کاریکاتوریست یا یک راک استار شدن، میگذاشتم اکنون کجای دنیا و مسیر زندگی خودم بودم؛ اما میدانم اکنون به عنوان یک مهندس دارای مهارتهای زیادی همانند نویسندگی، نقاشی، خلاقیت و حتی نواختن گیتار دارم. همچنین یاد گرفتم انضباط شخصی داشته باشم، با دیگران حرفهای برخورد کنم، عادتهای خوبم را زیادتر و عادتهای بدم را حذف کنم، حرف صحبت کردن با آموختم و حتی خودم را مجبور کردم روزهای تعطیل هم صبح زود بیدار شوم و کار کنم.
بسیاری از تجربیات، مهارتها و همچنین تواناییهایی که در طول زندگی حرفهای یاد گرفتم به من کمک کردند تا یک نویسنده و هنرمند بهتر شوم. پدرم راست میگفت. شما باید بدانید که مهارتهای نادر و ارزشمند تنها چیزهایی هستند که میتوانند شما را از دیگران جدا کنند. باید ارزش بیافرینید تا باارزش دیده شوید.
[su_box title=”حتما بخوانید :” box_color=”#483046″]مهمترین دلیل نرسیدن به هدف شماره ۱ زندگی تان را بشناسید[/su_box]
برای مشهور شدن در شبکه های اجتماعی مثل مونالیزا باشید
ست گودین نویسنده، سخنران و مشاور کسب و کار که شاید اسمش به گوشتان آشنا باشد، پستی کوتاه اما ارزشمند در مورد شبکههای اجتماعی و فعالیت داخل آن، تحت عنوان «شبکه اجتماعی یک نمود است، نه تاکتیک» منتشر کرده است. اگر شرکت یا خود شما به عنوان مالک کسب و کار فعالیتهای قابل توجه و درخور عموم تولید کرده باشید، به خودی خود میتوانید حضور پررنگی در شبکههای اجتماعی هم داشته باشید. گودین اضافه میکند:
برعکس، اگر شما تمرکز خودتان را به جای خط شروع در خط پایان سرمایهگذاری کنید و شبکه اجتماعی پرزرق و برق راه بیندازید، پستهای اینستاگرام شما با تعداد زیاد به اشتراک گذاشته شود، توییت های متعددی کنید، هیچ چیزی از پس این طوفانی که به راه انداختید در انتظارتان نیست.
برای راهنمایی بیشتر، ست گودین دوباره مینویسد که:
شاید کسی به اندازه مونالیزا، چهره سرشناس شبکههای اجتماعی نیست. تصویر او همهجا هست. حداقل در میلیونها عکس گرفته شده از موزه لوور پاریس حضور دارد و هشتگی به اسمش است؛ اما نه توییتری دارد و نه در شبکه اجتماعی خاصی به مانند اینستاگرام فعالیت خاصی میکند، چون او فقط یک تابلو با خنده مرموز است. او به خاطر اینکه در شبکههای اجتماعی معروف شد، تبدیل به یک چهره سرشناس نشده است بلکه او از ابتدا سرشناس و شاخص بود.
برای مشهور شدن در شبکه های اجتماعی باید بدانید که رم یک شبه ساخته نشده است
برای رسیدن به موفقیت هیچ راه میانبری وجود ندارد. این همان حرفی بود که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردم. این روزها بیشتر اوقات فراغت خودم را به یاد گرفتن نقاشی و طراحی چهره میگذرانم. هر باری که از روی نمونههای داخل کتاب آموزشی شروع به طراحی، اشتباه و در نهایت خطوط شبیه به صورت انسان میکنم، با خودم تنها یک مفهوم را برای جلوگیری از خستگی و سرخوردگی تکرار میکنم «اینکه هیچ گنجی بدون رنج به دست نیامده است». هنرمندی که کتاب آموزش طراحی چهره تألیف کرده است شاید تمام عمر خود را پای نوشتن و رسم خطوط چهرهها گذرانده است، پس من نباید توقع داشته باشم با چند اشتباه کوچک بتوانم جا پای استاد بگذارم.
برای من گذراندن وقت در شبکههای اجتماعی بسیار دلچسبتر از طراحی کردن است به طوری که میتوانم ساعتها خودم را مشغول آن کنم و هر وقت که از کائنات نقاشی کشیدن بر من الهام شد دست به کار شوم. در نهایت نباید با این روند، هنگامی که نقاشی آپلود شده روی اینستاگرام باعث شگفتی و نظرات مثبت کاربران نمیشود، تعجب کنم. چرا که من هیچ تلاشی برای ساختن رم نکردم.
راهحل، به جای اینکه ساعتهای زیادی صرف آپلود کردن پستهای بیهوده روی شبکههای اجتماعی کنید، صبح زود بیدار شوید یا شب دیر بخوابید تا بتوانید استعدادهای خودتان را پرورش دهید. کارهای سخت انجام دهید نه هر کاری که هر کسی میتواند انجام دهد.
بهترین روشهای برای بهبود شرایط هنری خودتان را انجام دهید. بر روی خودتان هزینه کنید. وحشیانه تمرین نمایید و آثار خودتان را با هنرمندان مشهور، سازندگان و افراد خلاق دیگر مقایسه کنید. خودتان را به آنها برسانید. بر روی آن یک چیز تمرکز کنید و با قدرت پیش بروید. اهداف جزئی و لذتهای فانی را فراموش کنید.
آیا شما توانستید تا کنون محتواهای هنری باارزش و نادر خلق کنید؟ اگر این چنین نیست، باید کارها و اهداف سطحی را همین امروز متوقف کنید و با تمرینهای سخت تا رسیدن به جایگاهی که توصیف کردیم، تلاش کنید.
شاید این کار زمان بخواهد؛ اما رم که یک شبه ساخته نشده است. برخی از تواناییهای شما میتوانند ناخواسته در شما به وجود آیند، همانند تحمل و صبر بالا. روی آن یک چیز تمرکزتان را از دست ندهید، سخت کار کنید. همین. زمانی که توانستید محتواهایی نادر و ارزشمند خلق کنید، حال این مردم هستند که در شبکههای اجتماعی به دنبال شما میگردند و درباره شما صحبت میکنند.
بسیار بسیار عالی بود. ممنون از شما
سلام دوست عزیز
روزتون بخیر باشه
خوشحالیم که مطالب سایت مورد توجهتون قرار گرفته.