۹ رفتاری که برای رسیدن به موفقیت باید همین حالا کنار بگذارید

سریعاً این 9 کار را برای رسیدن به موفقیت متوقف کنید
سریعاً این 9 کار را برای رسیدن به موفقیت متوقف کنید

فهرست مطالب

…می‌خواهم در این مقاله به شما هزار و هفت‌صد و پنجاه روش برای رسیدن به موفقیت قطعی بگویم. شما با عمل کردن به هر هزار و هفت‌صد و پنجاه روشی که خواهم گفت بدون هیچ شکی موفقیت را در دستان خودتان خواهید گرفت و از آن روز به بعد دعا به جان من خواهید کرد…

چه جملات آشنایی! اغلب ما این جملات را در سمینارهای موفقیت، مقاله‌ها و کتاب‌های زرد مطالعه کردیم و میدانم که شما هم مثل من به یکی از هزاران روش گفته شده عمل نکردید. واقعیت این است که موفقیت هیچ راه قطعی برای رسیدن ندارد. به گفته آلبرت انیشتین یک آزمایش ساده می‌تواند غلط بودن فرضیه‌ای را اثبات کند این در حالی است که هزاران آزمایش دیگر نمی‌توانند فرضیه‌ای را به طور قطع اثبات کنند. موفقیت هم همانند فرضیه‌ای است که هزاران روش برای رسیدن به آن وجود دارد اما نرسیدن به آن فقط نیازمند یک اشتباه ساده است.

شما می‌توانید با استفاده از یک روش بازدارنده، بیش از پیش در زندگی موفقیت کسب کنید. در روش بازدارنده، شما سعی می‌کنید به جای انجام دادن تمامی روش‌های رسیدن به موفقیت، اکثر اشتباهات و همچنین خطاهایی که باعث شکست در موفقیت می‌شوند را محدود و کم کنید.

ساده نیست؟

اما قبل از هر چیز بیایید در مورد موفقیتی که می‌خواهیم با خواندن این مقاله به آن برسیم را معرفی کنیم. موفقیتی که ما از آن صحبت می‌کنیم برخلاف آنچه که در جوامع غربی و بیشتر برداشت‌های غلط از موفقیت تصور می‌شود هیچ ربطی به پول، کسب توجه عمومی و همچنین جایگاه برتر ندارد. ما سعی داریم تابویی که از موفقیت برای خودتان بر اساس برداشت‌های غلطی که از محیط اطراف درست کرده‌اید را بشکنیم و آن را با واقعیت جایگزین کنیم. این کار نه‌تنها برای شما بلکه برای خود ما هم نیاز است. رشد و تعالی برای هر شخص یا مجموعه شکستن تابوها و ایجاد تصورات درست از آن‌ها است.

متأسفانه، انجام این کار و رسیدن به موفقیت در آن سخت و دشوار است، به طور کلی می‌توان گفت تغییر تفکر و روش زندگی عمومی یا شخصی کار دشواری است؛ اما رسیدن به یک دست آورد کوچک در این مسیر می‌تواند تأثیر شگرفی در زندگی داشته باشد. شما با خواندن مقاله پیش رویتان یک شبه ثروتمند، رئیس یا سلبریتی نخواهید شد، بلکه می‌توانید زندگی خودتان را به راه درست‌تر و پر از موفقیتی هدایت کنید.

گفتن این جملات، مقدمه چینی ساده‌ای برای بیان عادت‌ها و همچنین رفتارهایی است که افراد موفق در زندگی خود به ندرت یا هیچ وقت انجام نمی‌دهند، است. نگران نباشید، اگر شما هر کدام از نه رفتاری که در ادامه خواهید خواند را انجام می‌دهید، می‌توانید در اسرع وقت با تعیین هدفی با عنوان «حذف عادت بد» آن را محدود کنید. فقط کافی است بخواهید. مثل همین حالا که شروع به خواندن مقاله کردید.

۹ رفتاری که برای رسیدن به موفقیت باید همین حالا کنار بگذارید :

ترس از شکست و شک در شروع

شک، قهرمان شکست‌ناپذیری است. درصد پیروزی‌های آن در مقابل قهرمان دیگر زندگی ما یعنی موفقیت تعیین کننده ترین عامل در رسیدن به خواسته‌ها و آرزوهای ما است. چه چیزی در شک وجود دارد که می‌تواند به راحتی مانع ما شود؟

ترس از شکست و شک در شروع مانعی برای رسیدن به موفقیت
ترس از شکست و شک در شروع مانعی برای رسیدن به موفقیت

آنچه که شک را تبدیل به یک قهرمان شکست ناپذیر می‌کند، قدرت آن در ایجاد ترس از شکست و عواقب احتمالی آن در آینده است. ترس از شکست ایجاد شده به دست شک می‌تواند تصویر ذهنی که شما از موفقیت برای خودتان ساخته بودید را بشکند و این آغاز راه شکست و عدم موفقیت در زندگی است.

شکست خوردن از کودکی به همراه ما بوده است. شکست‌های کوچک دوران کودکی به مانند افتادن بعد از اولین تجربه راه رفتن اکنون در دوران بزرگ‌سالی تبدیل به افتادن از پله‌های ترقی شده است. همه این شکست‌ها در «درد» و احساس «ناکامی» بعد از آن مشترک هستند؛ اما فراموش نکنید، ما همان انسان‌های دو پای کوچکی هستیم که با صد بار زمین خوردن بالاخره توانسته‌ایم روی پا راه برویم. شما باید بارها و بارها تلاش کنید و شکست بخورید، این طبیعت موفقیت است. تنها کسی شکست نخورده است که تلاش نکرده.

به اسکارهای روی پوست آرنج و زانوهایتان نگاه کنید. این پوست کلفت حاصل زخم‌های عمیق است. زمانی که به آن‌ها نگاه می‌کنید شاید هنوز هم احساس درد زمین خوردن یا خراشیدن را حس کنید؛ اما فقدان این اسکارها روی پوست به معنی عدم تلاش شما است. اگر زندگی شما هم همانند پوست مدل‌ها نرم و شفاف است بدانید که هنوز واقعیت را قبول نکردید و در حبابی از توهم شکست که ساخته‌اید زندگی می‌کنید. تا زمانی که حباب را پاره نکنید، نمی‌توانید به موفقیت دست پیدا کنید. متأسفانه هر چقدر شما در خواب غفلت و حبابی که برای خود ساخته باشید زندگی کنید، ترک کردن آن سخت و دشوارتر می‌شود و نیاز به کمک جمعی دیگران و همراهانتان دارید.

زمانی که شما درگیر «فلج تحلیلی» شده‌اید، دیگران به تاخت و تاز در جاده موفقیت می‌پردازند. شاید فلج تحلیلی برای شما ناآشنا باشد، عبارت ساده‌تر آن «این دست و آن دست کردن »است، شما آن قدر تحلیل و فکر می‌کنید که در نهایت هیچ تصمیمی هم نمی‌گیرید. دیگرانی که از شما پیشی گرفته‌اند، ترجیح دادند با شکست خوردن در زندگی به جای معطلی پیش بروند. صبر کنید. همه این رقیبان شما هم موفق نمی‌شوند، بلکه آن دسته که قبل از حرکت برنامه ریزی کرده باشند، به موفقیت نهایی دست پیدا می‌کنند. زمانی که متوجه شدید مسیر رسیدن به هدف چگونه است، بادبان‌هایتان را باز کنید. دریای موفقیت قربانیان زیادی گرفته است.

[su_box title=”حتما بخوانید :” box_color=”#483046″]افراد موفق با این ۱۲ روش با افراد منفی و خطرناک کنار می آیند[/su_box]

دست کشیدن بعد از اولین تلاش

جمله «رم یک شبه ساخته نشده است» را شنیده‌اید؟

اصولاً شما نباید در شروع کار فرض کنید که موفق نمی‌شوید و شکست می‌خورید، اما باید در پس ذهن خود بدانید که اولین تلاش عموماً به موفقیت حتمی ختم نمی‌شود. شما نمی‌توانید یک شبه رم را بسازید، اسب تروا را سر هم یا به موفقیت دست پیدا کنید. شما احتمالاً قبل از رسیدن به نقطه مورد نظر خودتان بارها و بارها شکست خواهید خورد اما در نهایت اگر از خودتان ناامید نشده و در همان اولین شکست دست از تلاش بعدی نکشیده باشید، به موفقیت دست پیدا می‌کنید.

ادامه تلاش برای رسیدن به موفقیت
ادامه تلاش برای رسیدن به موفقیت

ادیسون بعد از هزاران شکست به لامپ کنونی رسید. جیمز دایسون مخترع پنکه‌های بدون پره بیش از ۲ هزار شکست در کارنامه خود دارد. هنری فورد مالک شرکت فورد کنونی عملاً در ابتدای کار نتوانست هیچ ماشینی تولید کند. جی کی رولینگ، خالق سری کتاب‌های هری پاتر سال‌ها به دنبال ناشر برای چاپ اولین کتاب هری پاتر بود. آبراهام لینکلن چندین نامزدی انتخاباتی را از دست دارد؛ اما چون آن‌ها هیچ وقت دست از تلاش نکشیدند اکنون به عنوان اسطوره‌های موفقیت نام برده می‌شوند. آیا شما دوست ندارید به افسانه و قهرمان زندگی خودتان و فرزندانتان باشید؟ شما انرژی کافی برای مقاومت در برابر شکست ندارید؟

اما گاهی، تلاش بیهوده همانند کوبیدن میخ آهنی در سنگ است. در این موارد باید دست از تلاش بکشید. برای مثال اگر سال‌های طولانی با مشکلاتی درگیر هستید یا گره‌های کوچکی وجود دارند که شما نتوانستید از عهده باز کردن آن‌ها بربیایید، بهتر است دست از سماجت و تلاش بیهوده بکشید. گاهی شما عامل اصلی حل مشکل نیستید؛ اما این شرایط به ندرت ممکن است پیش بیاید. امیدوارم از این گفته‌های من به عنوان قیچی برای رها کردن دیگر رشته‌های موفقیت خودتان استفاده نکنید.

طناب تلاش و موفقیت خودتان را تا جایی که امکان دارد سفت بکشید، آن را در حالتی که هنوز جا برای زحمت کشیدن دارد رها نکنید. تصویر معروفی از کسی که یک کلنگ تا رسیدن به موفقیت دارد را مسلماً بارها دیده‌اید. شما او نباشید. ممکن است موفقیت در پس آخرین تلاش شما خوابیده باشد.

گاهی شما، هدفی به مانند نوشتن برای من، انتخاب کنید و با وجود مشکلات و همچنین زمان زیادی که برای رسیدن به نوشته مناسب صرف می‌کنم، تحت هیچ شرایطی رها نکنید. اگر حس می‌کنید زندگی شما فقط و فقط در تلاش کردن و رسیدن به یک هدف خاص معنی پیدا می‌کند، به سادگی آن را رها نکنید و طناب تلاشتان را تا جایی که پاره شود در دست بگیرید.

 

توهم همه چیز را می دانم !

خنده‌دار است، نه؟ قطعاً کسانی که حس می‌کنند همه جوانب زندگی خودشان را به خوبی درک و مدیریت کرده‌اند، کمترین آگاهی را نسبت به آن‌ها دارند. دانشمندان بزرگ معتقد بودند هر چقدر که بر دانش و علم آن‌ها افزوده می‌شود، بیشتر از نادانی و ندانسته‌های خودشان شگفت زده می‌شوند. برای رسیدن به موفقیت شما باید همیشه به دنبال دانستن باشید، زمانی که حس کنید اکنون همه چیز در مورد موفقیت را می‌دانید، اولین میخ تابوت موفقیتتان را کوفته‌اید.

توهم همه چی دانی مانعی برای رسیدن به موفقیت
توهم همه چی دانی مانعی برای رسیدن به موفقیت

گفته‌های من به این معنی نیست که شما هیچ ایده و فکر نداشته باشید، بلکه لازمه ایده و فکر صحیح این است که شما خط بطلانی روی فرض اینکه شما همه چیز را می‌دانید، بکشید. افراد کنجکاو، مخترعین و کاشفان و افراد موفق همگی روحیه‌ای جستجوگر و خلاق دارند. آن‌ها متوجه هستند که مطلقاً دانا نیستند و تلاش می‌کنند آگاهی و دانش خود را بهبود ببخشند.

افراد ناموفق، عموماً عقایدی صلب و غیرقابل تغییر دارند. این سخت شدن افکار و عقاید همگی ناشی از عمق ندانستن‌های آن‌ها است. آن‌ها کسانی هستند که به شما مشاوره در کسب و کار می‌دهند اما هیچ موفقیتی در کسب سرمایه برای خود نداشته‌اند. آن‌ها همان دوستان شما هستند که در تاکسی مسائل اقتصادی و سیاسی مملکت را حل و فصل می‌کنند اما در اداره زندگی خود درجا می‌زنند. شما مثل آن‌ها نباشید. ذهن خودتان را باز و آماده پذیرش افکار نگه دارید. همیشه سعی کنید دید بازتری داشته باشید. میان سیاه و سفید، هزاران رنگ به مانند خاکستری وجود دارد، آن را کتمان نکنید.

پس همه چیز را همه کس ندانند. شما دو گوش، مغز بزرگ و یک زبان دارید. کافی است که از گوش‌هایمان بیشتر از زبان و دهانمان استفاده کنیم و زندگی خودمان را بر پایه اوهام و ندانسته‌هایمان استوار نکنیم. چرا که یک تکان کوچک می‌تواند لایه یخی نازک زیر پایمان که از جنس ندانسته‌ها است خالی شود.

[su_box title=”حتما بخوانید :” box_color=”#483046″]این ۴۱ کار برای شما شادی آفرین هستند ( ۵ ،۱۷ و ۳۹ از همه مهم تر هستند )[/su_box]

پنهان کردن واقعیت از خودتان

واقعیت‌های تلخی وجود دارد که باید آن‌ها را بدانید. کسانی که دچار شکست مالی شدند، عموماً به دلیل عدم مدیریت مالی و همچنین تصمیم گیری مناسب است. این افراد بدون توجه به مبلغی که شما در اختیار آن‌ها قرار دهید به راحتی پول‌هایشان را به باد می‌دهند.

عده‌ای دیگر از طبقه‌های پایین جامعه نمی‌توانند به موفقیت دست پیدا کنند و بهانه اصلی آن را طبقه پایین بودن زندگی و جایگاه خود می‌دانند این در حالی است که علت اصلی، عدم تلاش کافی است.

قضاوت نکردن خودتان و رسیدن به موفقیت
قضاوت نکردن خودتان و رسیدن به موفقیت

واقعیت‌های تلخ و دشواری وجود دارد که باید گفته و باور شوند. هیچ چیز خوب پیش نخواهد رفت مگر اینکه شما مشکل و ایراد اصلی را رفع کنید. وگرنه با بهانه تراشی جز راضی کردن خودتان و پنهان کردن واقعیت برای مدتی، سودی نخواهید برد.

این تنها شما هستید که می‌توانید در مورد زندگی خودتان به درستی قضاوت کنید و مقصر اصلی را برای مشکلات پیدا کنید. البته باید بگویم که این کار سخت و شاید نیاز به جرئت کافی دارد. اینکه شهامت داشته باشید و در دادگاهی که خودتان قاضی آن هستید، خودتان را محکوم کنید، کار هر کسی نیست؛ اما برای رسیدن به موفقیت به این شهامت نیاز دارید.

افراد موفق بعد از شکست‌هایی که خوردند، داستانی از مشکلات و بهانه‌های گوناگون برای خودشان ردیف نکردند. بلکه در اولین قدم مقصر اصلی چه بسا حتی اگر خودشان باشند را مشخص کردند. آن‌ها می‌دانند که باید چه کاری برای رسیدن به موفقیت انجام دهند و با عزم قوی و شجاعت زیاد دست از انجام هیچ کاری نمی‌کشند. عدم ریشه یابی مشکل، پوشاندن علت واقعی شکست و همچنین عدم رویارویی با واقعیت باعث خواهد شد تا برای مدت‌های طولانی فقط درجا بزنید و هیچ پیشرفتی نداشته باشید.

فرو رفتن در باتلاق شکست

هنگام مواجهه با شکست و مشکلاتی که پیش آمده است شما دو رویکرد می‌توانید داشته باشید، یک (بدون هیچ تلاشی شاهد فرو رفتن خودتان در باتلاق مشکل پیش آمده باشید. دو) مشکل پیش آمده را قبول کنید و از آن درس بگیرید. اگر این چنین هستید، شکست خوردن هیچ مشکلی ندارد.

اما اگر قرار باشد شما برای چند بار یک اشتباه تکراری را مرتکب شوید، باید بگویم که سخت در گمراهی هستید. هیچ وقت از یک سوراخ دو بار گزیده نشوید. هر شکست گنجینه‌ی اطلاعاتی است که به شما کمک می‌کند برای رسیدن به موفقیت نیاز به چه مهارت‌هایی دارید. زمانی که با شکستی مواجه می‌شوید، قلم و کاغذ حاضر کنید، هر آنچه که باعث شکست شده است را روی آن بنویسید. ریشه مشکلات را پیدا کنید. سعی در حل آن‌ها داشته باشید.

[su_box title=”حتما بخوانید :” box_color=”#483046″]مهم‌ترین دلیل نرسیدن به هدف شماره ۱ زندگی تان را بشناسید[/su_box]

شروع بدون نقشه

ممکن است همه نقشه‌هایی که برای رسیدن به موفقیت و هدف کشیده می‌شود بد باشند اما وجود یک نقشه بد بهتر از نبود آن است. زندگی بدون مسیر مشخص و هدف معین بدون معنی و مفهوم است. بی‌هدفی و نبود نقشه برای رسیدن به آن منجر به بیهوده گرایی یا نهیلیسم می‌شود. به شخصه هیچ نهیلیست خوشحالی ندیدم. در کتاب «درباره معنی زندگی» از نویسنده مشهور کتاب‌های تاریخی آقای ویل دورانت می‌خوانیم کسانی که هیچ هدفی در زندگی از قبیل کار، تشکیل خانواده و زندگی ندارند عموماً بیش از دیگران در معرض بیهودگی هستند.

نقشه داشتن و رسیدن به موفقیت
نقشه داشتن و رسیدن به موفقیت

اگر قدم اول که برنامه ریزی و هدف گذاری را انجام ندهید چگونه می‌توانید پا در مسیر موفقیت بگذارید؟ البته من خودم را در نقش موعظه‌گر قرار نمی‌دهم و می‌دانم که پیدا کردن معنی و مفهوم زندگی ان قدر سخت و دشوار است که عده کمی از پس یافتنش برمیایند؛ اما داشتن یک هدف خیالی و ساده بهتر از نداشتن آن است.

شما می‌توانید با آزمون و خطا، برگرفتن از زندگی دیگران برای خود هدف‌های مختلف زندگی تعیین کنید. ممکن است این اهداف همگی دارای کیفیت یکسان و عالی نباشند. حال برای رسیدن به این هدف ساده و شاید خنده‌دار، برنامه ریزی کنید و اجازه ندهید که زندگی شما بیش از این بی‌هدف پیش برود.

[su_box title=”حتما بخوانید :” box_color=”#483046″]این کارها را انجام دهید تا حتی بدون داشتن انگیزه هم به هدف تان برسید[/su_box]

باور به شانس و تقدیر

من و همه شما به شانس و تقدیر کم یا بیش اعتقاد داریم. حتی علم نیز ۲ درصد از عوامل ناشی از وقوع حوادث را به عنوان شانس یا تقدیر می‌شناسد. زندگی انسان پر است از شانس و موقعیت که باید هر لحظه آن‌ها را انتخاب یا نفی کند. برای مثال بیل گیتس، اگر هزار بار دیگر به دنیا بیاید به احتمال کم می‌تواند دوباره مدیر مایکروسافت شود. چرا که احتمال به دنیا آمدن او در امریکا، خانواده خوب و همچنین برخورداری از هزاران امکانات دیگر به شانس و احتمال بستگی دارد.

البته وجود شانس و تقدیر به معنی نفی اختیار شما نیست. شما نمی‌توانید همه تقصیرهای شکست و پیروزی خود را به گردن شانس و بخت بیندازید و هیچ مسئولیتی در زندگی قبول نکنید. شما درخت نیستید که به زمین چسب شده باشید، می‌توانید مسیر زندگی را خودتان انتخاب کنید. اگر قرار باشد با نگاه کردن به اسمان برای شما موفقیتی کسب شود همه آفتابگردان‌های عالم می‌توانستند مدیر مایکروسافت یا اپل شوند؛ اما مدیران واقعی آن‌ها کسانی بودند که به جای نگاه به اسمان و شانس، دست به کار شدند و درصد یا شانس موفقیت خود را افزایش دادند.

شانس در رسیدن به موفقیت
شانس در رسیدن به موفقیت

اینکه بگویید، چون من در طبقه خوبی از جامعه نیستم یا خانواده من ثروت خوبی نداشتند، من به اندازه کافی قوی نیستم یا بهانه‌های دیگر همگی ساده لوحی و اعتقاد بیش از اندازه شما به شانس را نشان می‌دهید. این طرز فکر در نهایت منجر به شکست در زندگی و عدم موفقیت می‌شود.

همان‌طور که اشاره کردم، شما مسئول افزایش شانس و درصد موفقیت در زندگی خود هستید، مسلماً هیچ تضمین صد در صدی برای وجود شانس‌های خود سر راه شما وجود ندارد اما همیشه احتمال یک درصد بهتر از احتمال صفر است.

ممکن است شما در شغل کنونی خود به موفقیت‌های زیادی دست پیدا کنید و آن را مدیون شانسی که در دیدن اتفاقی آگهی استخدام داشتید، بدانید؛ اما شاید شما روزهایی که سخت کار کردید و از ساعات تفریح خودتان برای کار کردن زدید را فراموش کرده باشید. درست است که در پیدا کردن شغل درصدی از شانس می‌توانست دخیل باشید اما آنچه که شما را به موقعیت کنونی رسانده، تلاش و کوشش فراوانتان در شغلتان است، هر چند خودتان یا دیگران آن را بخت و اقبال می‌دانند.

البته، شما بسیار خوش شانس هستید، خوش شانسید که می‌توانید زندگی کنید و صد البته خوش شانس تر هستید چون که می‌توانید از شانس‌های پیش رویتان استفاده کنید.

 

دست از تعالی کشیدن

همه ما قرار است تبدیل به مشتی خاک شویم، پس چرا برای تعالی و پیشرفت باید تلاش کنیم؟ در ضمن اگر همین تصور را سرلوحه زندگی خودمان قرار دهیم، به جای درجا زدن برای تعالی و پیشرفت می‌توانیم بیش از پیش لذت ببریم. زندگی مانند یو.یو بالا و پایین دارد و هیچ وقت شما نمی‌توانید چند روز پشت سر هم خوب باشید. پس همه تلاش‌ها، مراقبه‌ها و کوشش‌هایتان را فراموش کنید و گوشه‌ای بر لب جوی گذر عمر، وقت بگذرانید.

افسوس، پس چرا من سعی به تعالی و بهبودی اوضاع دارم؟ چون که زندگی‌های ما با دید کلی و جهان شمول، بی معنی است اما هر زندگی بخشی از این جهان را تشکیل می‌دهد و مسلماً دارای معنی است. ما همان میمونی هستیم که از غار خودش بیرون زد و تلاش کرد با دست‌هایش میوه‌های درختان را بگیرد و روی دو پا راه برود. فرض کنید میمون دست از تعالی می‌کشید و برای همیشه روی دستان خودش راه می‌رفت، اکنون هیچ انسانی وجود نداشت.

شما نیز به عنوان بخشی از این جهان، باید پیشرفت کنید. چه بسا شما شروعی برای تعالی نسل‌های بعد باشید. تنها زمانی انسان دست از پیشرفت بر خواهد داشت که جای خود را به موجودات دیگر بدهد. در غیر این صورت تا آن زمان باید به دنبال تعالی باشد. زمانی که حس کردیم ما دیگر همان میمون بازیگوش میلیاردها سال قبل نیستیم، شکست می‌خوریم.

 

اعتیاد به کلمه «غیرممکن»

صبر کردن برای اینکه شاید چرخ زندگی به آن روالی که دوست دارید بچرخد، عملاً بی معنی است. واقعیت و شواهد نیز مهر تائیدی بر این مدعی است. امواج بلند ناملایمات همیشه به سمت عرشه کشتی زندگی شما روانه هستند. پس چرا تلاش کنیم؟ خب، شما نمی‌توانید از این سیاه چاله «غیرممکن» فرار کنید. زندگی پر است از ناملایمات و مشکلات که دست به دست هم دادند تا شادی‌های شما را نابود کنند. شما چیزی برای از دست دادن ندارید.

غیر ممکن در رسیدن به موفقیت وجود ندارد
غیر ممکن در رسیدن به موفقیت وجود ندارد

البته، من به عنوان کسی که قرار است شما را تشویق به تلاش برای رسیدن به موفقیت کنم، علاقه‌ای به «غیرممکن» ندارم. از این رو اگر می‌خواستم روزی پرواز کردن را تجربه کنم، بارها و بارها از روی تپه‌های بلند خودم را با هواپیمای دست ساز به پایین پرت می‌کردم، بارها و باز هم بارها شکست می‌خوردم، استخوان‌های شکسته خودم را جمع می‌کردم و دوباره از نو خودم را پرت می‌کردم تا روزی که واقعاً بتوانم پرواز کنم.

من هم مثل شما عادی هستم اما نمی‌خواهم و نخواستم تا عادی بمانم و فراتر از عادی بودن را جستجو می‌کنم. شاید خودخواهی باشد؛ اما من خودخواه بودن را هم قبول کردم. این زندگی من است. به کسی ربط ندارد چگونه به غیرممکن‌ها پشت پا بزنم.

زندگی شما، مال شما است و اختیار اینکه چگونه زندگی کنید به دست خودتان است. اگر قرار باشد همه چیز را به دست «غیرممکن» بسپارید، اختیار دیگر چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ فقط خود شما می‌دانید. بزرگی توصیه می‌کرد، طوری هدف‌های زندگی خود را بچینید که گویا هیچ محدودیتی وجود ندارد. اگر می‌خواستید یک ورزشکار حرفه‌ای شوید، چه اشکالی دارد، آن را هدف زندگی خودتان قرار دهید و تلاش کنید. هیچ چیز غیرممکن نیست.

در واقع همه محدودیت‌هایی که برای خود ترسیم می‌کنید هیچ ربطی به واقعیت‌های پیش رویتان ندارند و همگی به شدت وابسته ذهن و مغز شما هستند.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید