فهرست مطالب
[su_note note_color=”#a631a8″ radius=”10″ class=””]
چرا در حال حاضر، بسیاری از نسلها دچاربحران یک چهارم زندگی هستند
[/su_note]
به قلم
سامانتا کِلی
متعجبید که چرا با بحران یک چهارم زندگی روبرو هستند؟ طبق تحقیقات، بیش از نیمی از نسلها، این دوره، شک و عدم امنیت را تجربه میکنند. دورهای که باعث میشود مسیرهای شغلی، روابط و گزینه های زندگی خود را زیر سوال ببرند.
زندگی در یک چهارم زندگی بازه زمانی فارغ التحصیلی تا ثبات شغلی فرد ( ۱۸-۲۵ سالگی) را دربرمی گیرد. درست در همین دوران فرد به تناقض هایی دچار میگردد که تقریبا تمام وجودیت خود را زیر سوال میبرد.
همانند بحران میانسالی، بحران زندگی دریک چهارم نیز میتواند ویران کننده باشد. برای شفاف شدن موضوع، بینشهای این مقاله را بخوانید و دریابید که چرا اکثر نسلها این بحران را تجربه میکنند. در عین حال رویکردهای مقابله با آنرا نیز با شما به اشتراک خواهیم گذاشت.
[su_note note_color=”#a631a8″ radius=”10″ class=””]
۱.) مشکلات بزرگسالی
[/su_note]
زندگی میتواند در دوران بزرگسالی برای اکثر نسلها سخت و گیج کننده باشد.
ما سالهای جوانی خود را میگذرانیم و آرزو میکنیم تا طعم شیرین انرا حس کنیم؛ آزادی شیرین که عنان زندگی مان را در دست بگیرد؛ رئیس زندگیمان باشیم و تصمیمات خودمان را بگیریم:
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]درعنفوان جوانی میگوییم[/su_highlight] نمیتوانم منتظر بمانم تا بزرگتر شده و مادر و پدرم دیگر نتوانند مرا درهمه جا سرپرستی کنند و فعالیت های گنگ را به من بسپارند!”
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]و بعد سالهای دوره بزرگسالیمان را با عصبانیت می گذرانیم[/su_highlight]عصبانیت حاصل ازمحرومیت از آزادی لذت بخشی که در جوانی آرزویش را داشتیم. با خود میگویید:
” آیا آن دختر بچه لایق ستایش را دیدید که مثل کسی که هیچکس نگاهش نمیکند، میرقصد؟ ایکاش من این ماه بی خیال بودم و لازم نبود نگران کرایه خانه امسال باشم؛ یا مجبور باشم که هزینه های تعمیرات ماشین را تمام و کمال بپردازم ! ”
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]ما به بزرگسالی میرسیم؛[/su_highlight] مثل نوعی از مراسم تجلیل است ( اکنون میتوانم هر کاری را که میخواهم در آپارتمان خودم انجام دهم، یو هو !). بعد مدت کوتاهی ، چشم اندازهای آتی، بدهیهای وام و سپس انبوهی از مسئولیتهای متنوع برای بزرگسالی از راه میرسند.
ناگهان، زندگیمان حول یک شغل ۹-۵ روزه، فنجان های قهوه الزامی، ساعاتی شاد در اینجا و آنجا، برخی از آپدیتها و آپلودهای اجتماعی و البته خریدهای مداوم میگردد. ( چرا اغلب به نظر میرسد که خط پرداختی که کند پیش میرود را انتخاب کرده ام ؟آه…)
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]مغز شما هنوز عملکرد دارد، اما روحتان در حالت زامبی به سر میبرد.[/su_highlight]
نمیتوانیم منتظر آخر هفته باشیم؛ و هرگز به سرعتی که منتظرش هستیم، زود از راه نمیرسد.
[su_note note_color=”#8643df ” radius=”10″ class=””]
۲.) کشف قطعه گمشده مان
[/su_note]
اشتباه نکنید، ما این روزها را داریم که بسیار شکرگذار باشیم. این افسردگی بزرگ نیست، ایموجی ها هنوز زنده و خوب هستند؛ به هرحال تا کنون زنده مانده ایم.
دراصل، میگویم که این امر ما را به معامله گران بسیارخوبی ( PBD ها) تبدیل میکند.
اما در اینصورت چرا ما PBD ها احساس میکنیم چیزی گم شده است؟ چرا احساس میکنیم از درون مرده ایم؟ چرا همچنان به اسمان نگاه میکنیم و فریاد میزنیم، آیا این همان زندگی است؟ ( جالب اینجاست که این موضوع اغلب در شبهای یکشنبه اتفاق میافتد.)
چرا احساس میکنیم که بی هدف و مانند زامبی در حال قدم زدن هستیم و به دنبال جواب سوالی هستیم که حتی تدوین آن را شروع نکرده ایم؟
و چرا ما همچنان به دکمه چرت زدن روی زنگ زندگی ضربه میزنیم، همانطور که نگاه اجمالی به زیبایی می اندازیم؛ درحالیکه امکانش وجود دارد که با معنا و شادی عمیقتری ارتباط برقرار کنیم؟
” سفر به خارج؟ بله، من دوست دارم اما در حال حاضر پولی برای پس انداز ندارم.”
“یاد میگیرید گیتار بزنید؟ اووووو… انگار وقتش را دارم!!”
” به آن کنسرت عالی بروید؟ نه، مرد، من مجبورم در خانه بمانم و دو پروژه کاری را تمام کنم. بله، من یک بازنده هستم؛ میدانم.”
نمیگویم که هرکسی باید همیشه در طی زندگیش جا زده و مسئولیتهای خود را فراموش کند.آنچه تاکید میکنم این است که بایستی بر احساسات، سرگرمی ها یا تمایلات خود، توجه داشته باشیم و راههایی برای ادغام بیشتر آنها در زندگی مان بیابیم.
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]دلیلش این است که اینها چیزهایی هستند که روح ما را تغذیه میکنند و سرنخ فراخوانی واقعی مان هستند.[/su_highlight]
و با این حال اینها همان مواردی هستند که ما به سمتشان مایلیم و به خودمان و همه افراد میگوییم که” وقتی وقت بیشتری داریم“ به انها خواهیم پرداخت.
با عرض پوزش، رفیق… اما ناچارم شما را با واقعیت مواجه کنم:
این واقعیت ” وقتی زمان بیشتری داشته باشم“ در جهان امروز وجود ندارد. گفتن این امر ممکن است باعث شود در زمان عدم انجام این کار، احساس بهتر یا احساس گناه کنیم… اما حقیقت این است که شما پر از تمایل هستید. در واقع نمیخواهید وقت بگذارید… و سالها میگذرد و هنوز وقت نخواهید کرد. همچنان احساس متوقف شدن داشته و آزار میبینید.
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]( متاسفم که اینهمه ” فشار” برشما وارد میکنم؛ تنها میخواهم آن را واقعی دانسته ودرک کنید).[/su_highlight]
[su_note note_color=”#8643df ” radius=”10″ class=””]
۳.) نادیده گرفتن ” ندای روحمان”
[/su_note]
در اصل، ما ممکن است ندای احساسات و خواسته های خود را بشنویم، اما فقط بهانه تراشی میکنیم که نمیتوانیم؛ زیرا …[ هر عذر را که میتوانید به آن فکر کنید، جایگزین می نمایید.]
بهانه ها واقعا مشتی مزخرفات هستند؛ مزخرفاتی که واژه” کسالت” را در زندگیمان پررنگ میکنند.
..و این غم انگیز است و به همین ترتیب، شما هنوز خوشحال نیستید. سعی نمیکنم سادیستی( آزارگرا) باشم و شما را به احساس بد سوق داده یا… . اما اگر شما آنچه را برایتان لذت میبخشد از زندگی دور کنید، این روند درنهایت سایه ای سنگین بر زندگیتان خواهد انداخت. این احساس به شما دست میدهد که گویی یک تُن آجر را روی شانه هایتان حمل میکنید. بدین ترتیب احساس خستگی، اضطراب و افسردگی بیشتری میکنید.
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]بله، زندگی بعضی اوقات انسان در خود فرومیکشد. ما همه در چنین موقعیتی قرار گرفتهایم.[/su_highlight]
[su_note note_color=”#8643df ” radius=”10″ class=””]
راز
[/su_note]
در اینجا نحوه زنده ماندن از بحران زندگی در یک چهارم آورده شدهاست
شاید، شما نمیتوانید طرف دیگر معادله خود را با زندگی پُر کنید.
شاید لازم باشد که از اینکه ” زندگی چه کاری میتواند برایتان انجام دهد” توقف کنید و به جای آن فکر کنید ” چه کاری می توانید برای زندگی انجام دهید”؛ شاید شما در زندگی خیلی هم راضی و راحت باشید.
شاید همیشه بگذارید ترس برایتان تصمیم بگیرد…
و شاید به همین سادگی به خود اجازه دهید که همیشه ناخشنود و شاکی باشید؛ و در عین حال هیچ اقدامی برای امتحان و اصلاح اوضاع انجام نمیدهید. ( باشه، خوب! من شخصا، به عنوان مقصر خلق عادت – در این مورد- هستم.)
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]صرف نظر از این، بگذارید شما را با یک راز جادویی، اما ساده پُر کنم:[/su_highlight]
تنها راه خلاص شدن از شر این جنگل مالیخولیایی، انجام عملی قاطعانه است. عملی غیرقابل شنیدن.
به عبارت دیگر: شما باید مخالف مسیر کنونی تان، حرکت کنید.
ترسناک؟ بله لازم است.
پاداش؟ بله دارد .
چه پاداشی؟ فکر کردید راز جادویی بسیار آسان خواهد بود و نیازی به تلاش هماهنگ از جانب شما ندارد؟
گویا خیلی راحت طلبید!
به هرحال، اسرار جادویی به راحتی کار نمیکنند. این احتمالا خلاف قانونی جهانی یا هرقانون دیگر است؛ و باور کنید، میدانم که این کار سخت خواهد بود. اما دقیقا به همین دلیل است که عمل کرده و تاثیرمیگذارد.
در موردش فکر کنید؛ اگر بی حوصله هستید و ناامید میشوید…
اگر هر کاری که الان در زندگی انجام میدهید، تاثیرگذار نیست، باید همه چیز را تغییر دهید. شما باید در مقابل وضع موجودتان قد علم کرده و کاری کنید.
انجام برخی از حفاری های نفسانی
حقیقت این است که شما به جهش ناگهانی از لبه صخره به درون ناآگاهی تاریک نیازی ندارید…
گامهای کودکانه کفایت میکند. گامهایی که خوب میدانید تاثیرگذارند .
پس در موردش فکر کنید: چه چیزی به نظرتان میرسد؟ و اولین گام کودکانه برایتان چه میتواند باشد؟
[su_note note_color=”#8643df ” radius=”10″ class=””]
برخی از این گامها را با هم مرور کنیم:
[/su_note]
* من یک باشگاه بافندگی را برای برقراری ارتباط با دیگران، که عاشق این سرگرمی هستند، استارت میزنم.
* من در یک کلاس اجتماعی شرکت خواهم کرد تا درباره —— بیشتر بدانم.
* من سفری انفرادی را برای پیاده روی در کوهستان برنامه ریزی میکنم تا بتوانم در هنگام غوطه ور شدن در طبیعت، وقت بیشتری را صرف آشنایی با خود کنم.
* من داوطلب میشوم که بچه ها را در یک مدرسه نزدیک آموزش دهم.
به هر حال، برای هرکسی متفاوت خواهد بود؛ و البته درستش هم همین است.
اما سوال فردی موفق این است” من برای زندگی چه کاری انجام داده ام؟
لطفا همچنان به خواندن این مقاله ادامه دهید: قصد دارید درجهان چه سهمی داشته باشید؟ نکته: پاسخ این سوال، کاری خواهد بود که شما به آن علاقه و اشتیاق داشته یا دوست دارید انجام دهید ( امیدوارم هر سه را شامل گردد) و دیگران بتوانند از آن سود ببرند.
بنابراین به جای آن سوالات ” چرا” که قبلا در موردش بحث کردیم، بارها و بارها از خودتان این سوالات جدید ” چه” الهام بخش را بپرسید. و در آنها غوطه ور شوید. در مورد آنها و احقاق رویاها ژورنال ببینید ؛ و اگر میتوانید به آنها عشق بورزید!
( شاید تصویر ذهنی واضحی از آنها نداشته باشید، پس ایده بگیرید.)
اما به طور جدی، مطمئن شوید که این سوالات را در ذهنتان نگه داشته اید تا تعمق مداوم و گفتگوی درونی ایجاد کنید تا شما را به جایی که میخواهید به آن نزدیک شوید، برساند.
فقط میتوانم تصور کنم که شادی، معنا و هیجان را به زندگی شما می افزاید تا در صبح هنگام با اشتیاق از جا برخیزید.
[su_note note_color=”#8643df ” radius=”10″ class=””]
گامهای بعدی
[/su_note]
در نهاد ما اهدافی ریشه دوانده اند. انسانها باید احساس کنند که زندگی دارای اهداف و چشم اندازهایی است. اینکه ما به نوعی، جایی یا بر شخصی تاثیر مثبت خواهیم گذاشت.
به نظر میرسد، ما برای احقاق آن سخت میکوشیم. این در مرکز هستی ماست و احتمالا در بیشتر انسانها واقع گردیده است.
بگذارید این فراخوانی برای همه نسلهای پس از شما باشد که با بحران یک چهارم زندگی، دست و پنجه نرم خواهند کرد. احساس میکنید در زندگی گمشده، ناامید هستید: دست از“انجام دادن” در “قالب” یک انسان بردارید؛ در عوض تبدیل به یک ” انسان” شوید. حالا زمان انجام حرکات زندگی و شروع به ساختن آگاهانه سبکی از زندگی است؛ که بعدا وقتی همه موهای خاکستری، بی دندانی و فرورفتگی ها را میبینید، فقط لبخند بزنید.
هنگامی که به سمت شناسایی هدایا و احساسات بی نظیرتان سوق مییابید؛ و تصمیم میگیرید که آنها را به نوعی استفاده کنید تا در خدمت دیگران باشید، تضمین میکنم احساس راحتی بیشتری داشته و جهت بهتری در زندگی خواهید یافت.
مفهوم بحران زندگی درربع زندگی خلاصه نمیشود. برو و اولین قدم کودکانه خودت را بردار. این فقط میتواند به زندگی هدفمندتری منجر شود… و شاید کمی سخت تر و گیج کننده باشد.
[su_highlight background=”#00aea0 ” color=”#000000″ class=””]” زندگی در پایان منطقه راحت طلبی شما آغاز میشود.” نیل دونالد والچ[/su_highlight]