فهرست مطالب
سیلونه یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا، زمانی که در تبعید بود و در سوئیس زندگی میکرد، کتاب نان و شراب را نوشته است.
هنگامی که این کتاب برای اولین بار انتشار پیدا کرد، جهان را با افشای رفتارهای دولت فاشیستی ایتالیا متحیر کرد و استفاده رژیم از زور وحشیانه برای کنترل کردن بدن و دروغگویی برای کنترل کردن ذهن مردم را به تصویر کشید.
نان و شراب داستان یک انقلابی ایتالیایی به نام پیترو اسپینا است که برای جلوگیری از دستگیری شدن توسط حکومت فاشیستی لباس کشیشی میپوشد و در میان دهقانان زندگی میکند.
کتاب حاوی داستان مهیجی است از زندگی دهقانان فقیر ایتالیا که در آن عادات و آداب و رسوم و اعتقادات خرافی و وضع زندگی اسفبارشان به زبانی ساده و شیرین و پر طنز و کنایه تشریح شده است.
نان و شراب، کتابی است سرشار از هیجان و مملو از صحنههای زنده و جالبِ توجه انسانی که در همه جای آن احساس انساندوستی و عواطف بشری، وجدان سیاسی و اجتماعی و عشق به آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن موج میزند.
برای آشنایی بیشتر با این شاهکار قرن بیستم با این خلاصه کتاب همراه شوید.
شناسنامه کتاب نان و شراب
- عنوان اصلی : Bread and Wine
- نویسنده:اینیاتسیو سیلونه
- کشور: ایتالیا
- سال انتشار: ۱۹۳۷
- ژانر: رمان کلاسیک
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب: ۳.۸۷ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
معرفی کتاب
کتاب نان و شراب در زمان تبعید سیلونه در دولت دیکتاتور ایتالیایی موسولینی به رشته تحریر درآمده است.
منتقدان و موافقان کتاب به شدت معتقدند که داستان این کتاب شرحی از حال و هوا خود نویسنده در دوران زندگیاش بوده و علت جدا شدن او از حزب کمونیست را کاملا شرح میدهد.
این کتاب اولین بار در سال ۱۹۳۶ و به زبان آلمانی و در سوئیس منتشر شد و بلافاصله ترجمهٔ انگلیسی آن هم در لندن منتشر شد. نسخه ایتالیایی کتاب تا سال ۱۹۳۷ ظاهر نشد.
بعد از جنگ جهانی دوم سیلونه نسخه کاملاً متفاوتی از کتاب به زبان ایتالیایی در سال ۱۹۵۵ منتشر نمود. این کتاب اولین بار در سال ۱۳۴۵ و با ترجمه محمد قاضی به فارسی ترجمه شده است.
فاشیسم، سوسیالیسم و مسیحیت، به عنوان تأثیرگذارترین جریانات فکری در اروپای قرن بیستم (خصوصاً در ایتالیا)، بارها و بارها موضوع بحث و گفتگوهای داغ میان شخصیتهای کتاب میگردند.
سیلونه که خود شخصا شاهد فساد عمیق کلیسا و کمک کردن آنها به قدرتگیری فاشیستها در ایتالیا بوده، در رمان خود با نگاهی موشکفانه به بررسی رابطه مذهب و قدرت میپردازد.
ایدههای مورد بررسی در کتاب تکان دهنده و انقلابی هستند. داستان نان و شراب هیچ طرفی را نمیگیرد. سرمایهداری را محکوم میکند، در حالی که با همدردی و احترام به مالکان زمین و بانکداران خیانت میکند. کمونیسم را میپذیرد، در حالی که مطابقت آن را به تمسخر میگیرد و در نهایت مشروعیت آن را نادیده میگیرد.
به طور کلی، نویسنده سعی دارد به مردم در مورد خطرات ظلم و ستم هشدار دهد. او درباره رنجها، مقاومت و مذهب طبقه کارگر ایتالیا به پرسشهایی میاندیشد. در نتیجه بخش زیادی از این کتاب را میتوان فلسفی دانست.
درواقع نان و شراب ماجرا روشنفکرانی است که میخواهند راهی به جایی ببرند و نیز ماجرا روشنفکران سرخورده و مأیوسی است که راه به جایی نبردهاند.
این رمان بیان کشمکشهای درونی انسانهایی است که در جستجو جهانی بهتر و انسانیترند و در این میان موقعیت روشنفکران از همه حساستر است چرا که آنها نمیتوانند مانند یک کشاورز فقیر رفتار کنند.
در عین حال این رمان پر از طنز است. دانشجویان و انقلابیون، دختران ساده و زنان ناامید، کشیشان و دهقانان را در نمایشی واضح درکنار فردی مجرد که برای بهبود کشورش مبارزه میکند، زنده میکند.
بهتر است بدانید که در آخر کتاب، صحبتی از سرنوشت قهرمان داستان نمیشود. دلیل این کار هم این است که نویسنده در کتاب دانه زیر برف، داستان رمان را از همان جایی که نان و شراب تمام میشود ادامه میدهد.
خلاصه کتاب نان وشراب
داستان در دهه ۱۹۳۰ تحت حکومت موسولینی اتفاق میافتد، داستان به آرامی در شهر حومهای آرام آغاز میشود. با گفتن داستان یک کشیش مسن و خواهر پیرش که منتظر بازدیدکنندگان برای جشن تولد کشیش هستند.
اضطراب عصبی خواهر کشیش به این علت است که نگران است کسی برای جشن نیاید. اما این اضطراب با خوشبینی اجباری کشیش که یکی خواهد آمد، آمیخته میشود. در نهایت سه مرد که شاگردان کشیش هستند، به آنها ملحق میشوند.
در ادامه متوجه میشویم که به دلیل عدم تمایل کشیش برای جدا کردن کلیسا از سیاست فعلی کشور، کلیسا توجه خود را به این کشیش از دست داده است.
این صحنه عملاً زمینه را برای بحثهای آتی درباره کمونیسم و مسئولیت اجتماعی فراهم میکند که تا پایان کتاب درمورد آنها بحث خواهد شد.
رمان نان وشراب به سرعت کشیش را پشت سر میگذارد تا ادامه داستان را با زندگی یکی از شاگردانش، پیترو اسپینا را دنبال کند. اسپینا به عنوان یک رفیق سوسیالیست به ایتالیا بازمیگردد. اما با کمک یکی از دوستانش و به خاطر ضعف جسمانی تصمیم میگیرد چند ماه در روستایی کوچک و فقیرانه زندگی کند.
اسپینا به عنوان یک کشیش (دون پائولو) خود را مخفی میکند. اسپینا در مدتی که مخفی شده بود، بیشتر از ناامیدی و بیچارگی وحشتناک روستاییان مطلع میشود.
با گذشت زمان، اسپینا متوجه میشود که به دلیل ناآگاهی مردم، هرگز انقلابی نمیتواند رخ دهد. اکثریت کشور از دهقانان فقیری تشکیل شده است که فقط میخواهند خود را سیر کنند، برایشان اهمیتی ندارد که تحت چه حکومتی زندگی کنند، تا زمانی که آنچه برای زنده ماندن به آنها نیاز دارند را به آنها بدهد.
درنهایت اسپینا متوجه میشود که بیدار کردن این دهقانان فقیر که در خرافات مذهبی غرق شدهاند بسیار دشوار است و با روشهای قدیمی نمیتوان کاری از پیش برد.
همچنین در این روستا است که پیترو سپینا با دختر جوانی به نام کریستینا که میخواهد راهبه شود آشنا میشود و از طریق گفتوگوهایش با اوست که درمییابد اعتقادش به انقلاب به دلیل وفاداری به جوهر اخلاقی مسیحیت است.
مسیحیتی که او همچنان از پذیرفتن اسطوره آن امتناع میورزد. پس در عین حال که از درون متوجه بیهودگی مبارزه منحصراً واقعگرایانه میشود به دیدن استاد خود دان بندتو میرود و…
تجزیه و تحلیل نان و شراب
سیلونه، قدرت شگفتانگیزی دارد. قلم او استحکام، شیوایی و فصاحت قلم کلاسیکها را دارد. از این لحاظ او یک نویسنده به تمام معنا کلاسیک است که با کمترین حرکت و با طرح چند خط، زندهترین توصیفها را در کمال بلاغت تصویر میکند.
وقتی به قدرت نویسنده واقف میشویم که میبینیم در سراسر کتاب یک نبوغ و تخیل حقیقی و یکدست وجود دارد و همه کاراکترها به خوبی قادرند که اندیشههای خود را بیان دارند. این پختگی فکر تقریباً در تمام کارهایش دیده میشود.
اگر دیگر آثار این نویسنده را خوانده باشید، احتمالا متوجه شدهاید که رمانهایش مثل تئاتر هستند و نمایش نامههایش مثل رمان، این به خاطر جوشش زندگی در اندیشههای این مرد است. نویسندههایی را دیدهایم که عامداً از قدرت و غنا زبان خود میکاهند تا رمانتیست نشوند زیرا آنان چنتهای پُر از حقیقت تلخ و بیپیرایه برای گفتن دارند، سیلونه یکی از آنها است.
به طور کلی میتوان گفت کتاب نان و شراب رمانی است که حقیقت پشت ایدئولوژیهای مختلف را نشان میدهد و نویسنده برای نشان دادن برخی واقعیتهای آن از طنز استفاده کرده است.
اما در همین رمان تلخ که سختیهای زندگی مردم ایتالیا را نیز منعکس میکند، وجود شخصیتهای قوی مانند دن بنهدتو، پیترو سپینا، کریستینا، بیان کینا و… امیدبخش است. شخصیتهایی که هنوز انسانیت درون آنها زنده است و فداکاری را به ما نشان میدهند.
قهرمان رمان نان و شراب هرچند که سوسیالیست است اما هرگز یک موجود حزبی متعصب با عقاید کورکورانه نیست. در تمام مدت به نقد خویش و انتقاد از خویشتن مشغول است. هرچند به سوسیالیسم معتقد است اما از هم اکنون آینده آن را تحلیل میکند.
اینجا دقیقا مسئله همیشگی نهضت و نظام مطرح است. تا وقتی که یک نهضت به نظام تبدیل نشده، پویا است و همه ویژگیهای خوب را در خود دارد اما به محض اینکه در قدرت قرار گرفت تمام نکات مثبت خود را از دست میدهد و پشت ایدئولوژی خود سنگر میگیرد.
ماجراهای سپینا و کارهایی که در این کتاب انجام میدهد نقدهای وارد بر فاشیزم و سوسیالیسم را به خوبی نشان میدهد.
موضوع جالب دیگری که در سراسر متن وجود دارد، به تصویر کشیدن آزار و شکنجه کلیسا علیه مردان مقدسی است که از خط حزب پیروی نمی کنند.
این مردان که به طور خاص توسط دان بندتو، معلم و مربی دوران کودکی اسپینا به تصویر کشیده شدهاند، نشان داده میشود که توسط کلیسا رسمی مورد بی احترامی قرار گرفتهاند، اما دهقانان آنان را پذیرفتهاند.
یکی از نکات منفی این اثر این است که در همه جا، تحقیر پنهانی نسبت به روستاییان و جهل، انفعال و بی علاقگی آنها به چشم میخورد.
همچنین در کتاب نان و شراب، زنان عمدتاً موجودات زنانه و خفه کنندهای هستند که گرفتار هیستری هستند.
فضای این کتاب بیشباهت به رمان خرمگس نوشته اتل لیلیان وینیچ نیست. در واقع هر یک از شخصیتهای کتاب نان و شراب را میتوان یک خرمگس دانست که تلاش میکنند نظریات، باورهای عموم جامعه و سیاست موجود را به چالش بکشند.
برای آشنایی بیشتر با رمان خرمگس کافی است بر روی لینک زیر کلیک کنید.
خلاصه کتاب خرمگس
خرمگس یک اثر کلاسیک و داستان قهرمانی، ایمان و سرخوردگی است، جایی که عشق در شکلهای مذهبی، عاشقانه و خانوادگی خود را نشان میدهد.
نمادهای به کار رفته در کتاب نان و شراب
نان
نان نتیجه فرآیند جمع شدن تعداد زیادی خوشه غلات است. این فرآیند از زمان کاشت تا برداشت ۹ ماه طول میکشد. در این میان دانه زیر پای کشاورز لگدمال میشود. همه این جنبهها با هم جمع میشوند تا «بدنه» مورد استفاده در اشتراک را ایجاد کنند. بنابراین نان به تنهایی نماد وحدت است.
شراب
همچنین تا فرآیند تولید شراب نیز ۹ ماه طول می کشد. فرآیندی که نیاز به تعداد زیادی انگور دارد که درکنار هم قرار بگیرند. سپس انگور باید زیر پا پایمال شود، «خون» جاری در جامعه به شراب تشبیه شده است. بنابراین شراب نیز به تنهایی نماد وحدت است.
نان و شراب
نان و شراب هر دو به طور جداگانه نمادهای وحدت در بین چیزهای مشابه هستند. آنها درکنار هم نشانگر برادری دو چیز مجزا اما مساوی هستند که به عنوان خون و بدن با هم متحد میشوند.
بخشهایی از متن کتاب
“چقدر رقت انگیز است هوشی که فقط برای تسکین وجدان به کار میرود.”
“آگاهی دارای درجه بندیهای بینهایت است، مانند نور.”
“سرنوشت اختراع افراد ترسو و دست کشیده از زندگی است.”
“همیشه زمانی در زندگی فرا میرسد که مردان جوان از نان و شراب خانه خسته میشوند. به دنبال غذا در جای دیگری هستند. نان و شراب مسافرخانههای سر چهارراه میتواند برای مدتی گرسنگی و تشنگی آنها را آرام کند. اما انسان نمیتواند تمام عمر خود را در مسافرخانهها بگذراند.”
” پادشاه الماس همیشه پادشاه الماس است. ممکن است کثیف یا علامتگذاری شده باشد یا ممکن است سوراخی در آن وجود داشته باشد. اما همچنان همان است که هست.”
“آزادی چیزی نیست که آن را به کسی هدیه کنند. میتوان در یک کشور دیکتاتوری زندگی کرد و آزاد بود. فقط کافی است که علیه دیکتاتور مبارزه کرد. مردی که با مغز خودش فکر میکند، آزاد است. مردی که به خاطر آنچه برحق میداند مبارزه میکند آزاد است.”
“اما میتوانید در دموکراتیکترین کشور روی زمین زندگی کنید، ولی اگر در درون خود تنبل، سست یا نوکر باشید، آزاد نخواهید بود.”
“بدنی که به ضربات تازیانه عادت کرد، دیگر احساس درد نمیکند.”
“روزی که گوش کرهای مصلحتی باز شود و زبان لالهای مصلحتی به سخن درآید آن روز آغاز لحظات بسی دردناکی خواهد بود که آرزومندم تو را از آن نصیبی نباشد.”
“زمانی بود که راستگویی هم تا حدی بازار داشت و کم و بیش قابل اغماض بود، اما امروز دیگر اصلا بازار ندارد. پاپ اعظم آن را یک کالای روستایی و بدوی و بسیار پرخرج میداند، در صورتی که دروغ و ریا کالایی است به نرمی مخمل و همیشه رایج و نه تنها ارزان بلکه مفید هم هست.”
“بیچاره کافون ها! نان ندارند بخورند آن وقت شما انتظار دارید که به سیاست بپردازند؟ سیاست تجملی است خاص اشخاصی که دستشان به دهانشان میرسد.”
“مومن هیچگاه تنها نیست، برعکس کافر همیشه تنها است ولو روز خود را از بام تا شام در پر جنجالترین کویها بگذراند. جانی که خدا را درک نکند تنها است، به مثابه برگ جدا شده از درخت است، برگی تنها که به زمین میافتد و خشک میشود و میپوسد. برعکس، جان به خدا بسته چون برگی است به درخت و به وسیله شیره حیاتی که او را تغذیه میکند به شاخه و تنه و ریشه و تمام زمین مربوط است.”
“دستگاه جادویی خاموش میشود. هیچکس حتی سه کلمه از آنچه آن دستگاه پخش کرده نفهمیده است. ولی مگر نیازی به فهمیدن هست؟ فهمیدن به چه درد میخورد؟ کیست که در بند فهمیدن باشد؟ در واقع هیچکس را پروای فهمیدن نیست.”
“شما ممکن است کنجکاوی و علاقه به فهمیدن مطلب کسی از خود نشان بدهید که بخواهد شما را قانع و مجاب کند، لیکن تبلیغات نه دربند مجاب کردن است و نه در پی ثابت کردن چیزی. تبلیغات به صورت مسائل بدیهی و مسلم و غیر قابل بحث عرضه میشود.”
“کلیسا از واقعیت مذهبی افیونی برای تخدیر مردم بیچاره ساخته است. آنچه را که شایسته خداوند است به قیصر میدهند و آنچه را که سزاوار قیصر است به خداوند وامیگذارند. روح ملکوتی خداوند از کلیسا رخت بربسته و کلیسا به یک موسسه مادی و کاملا رسمی و قراردادی و سرگرم مشغلههای دنیوی و طبقاتی تبدیل شده است.”
“ما در اجتماعی زندگی میکنیم که در آن جایی برای آزاد مردان نیست. تنها کشیشانی در امانند که مذهب را به خدمت حکومت و بانک بگمارند و هنرمندانی که هنر خود را بفروشند و حکیمانی که با دانش خود سوداگری کنند. بقیه هر قدر هم که معدود باشند به زندان میافتند، تبعید میشوند و تحت نظر قرار میگیرند، مشروط بر اینکه مامور حاکم بنا به مقتضیات «سرشان را بیصدا زیر آب نکند.”
“زندگی فی نفسه نه جدی است و نه سرسری، نه خستهکننده است و نه جالب، بلکه این موضوعی است به وضع خود ما بستگی دارد.”
معرفی نویسنده
سیلونه در یک خانواده روستایی،در تاریخ ۱ می ۱۹۰۰ در ایتالیا متولد شد. تا زمانی که ۱۵ سال داشت در شهر تولدش تحصیل میکرد. در این زمان بود که یک زلزله باعث مرگ مادر و دو برادرش شد و خانواده او را فقیر نمود.
پس از وقفهای، سیلونه موفق به پایان دادن به تحصیلاتش در مقطع متوسطه شد و در سال ۱۹۱۷ شروع به کار با گروههای سوسیالیستی کرد و تبدیل به یک رهبر جنبش ضد جنگ شد.
در سال ۱۹۲۱، او به حزب کمونیست ایتالیایی کمک کرد و در سال ۱۹۲۲ تبدیل به سردبیر مقاله حزب در تریست شد. او تمام وقت خود را به مأموریتهای خارجی و ایجاد سازمان زیرزمینی برای حزب اختصاص داد تا زمانی که فاشیستها او را تبعید کردند.
در سال ۱۹۳۰ در سوئیس مستقر شد، به خاطر آنکه از کمونیسم ناامید شده بود، حزب را ترک کرد و شروع به نوشتن نمود. در این زمان برای محافظت از خانوادهاش از آزار و اذیت فاشیستی از نام مستعار اینیاتسیو سیلونه استفاده نمود.
اولین رمان سیلونه به نام، فونتامارا، در سال ۱۹۳۰ در زوریخ منتشر شد. یک داستان واقع گرایانه و ترحم برانگیز در مورد استثمار دهقانان در یک روستای جنوبی ایتالیا، که خیلی زود به اثر بین المللی تبدیل شد و به ۱۴ زبان ترجمه شد.
رمانهای بعدی او نان (۱۹۳۷) که بعد به عنوان نان و شراب تغییر کرد و بذر زیر برف(۱۹۴۰)، قهرمانان سوسیالیستی را نشان میدادند که با به اشتراک گذاشتن رنجهای خود سعی در کمک به دهقانان داشتند. در این سالها سیلونه همچنین یک رمان طنز قدرتمند ضد فاشیستی را با عنوان مدرسه دیکتاتورها(۱۹۳۸) نوشت.
در طول جنگ جهانی دوم، او در سطح بینالمللی به خاطر رمانهای قدرتمند خود در ایتالیا تحت فاشیسم شناخته شد.
پس از جنگ جهانی دوم، سیلون به ایتالیا بازگشت وبه عنوان رهبر حزب سوسیالیست دموکراتیک زندگی سیاسی خود را دوباره آغاز نمود. در نهایت در سال ۱۹۵۰، خود را بازنشسته نمود تا وقت خود را بیشتر صرف نوشتن کند.
و آثار دیگرش یک مشت تمشک (۱۹۵۲)، راز دل لوکا(۱۹۵۶)، روباه و گلهای کاملیا(۱۹۶۰)، خروج اضطراری (۱۹۶۵)، ماجرای یک مسیحی فقیر (۱۹۶۸) را نوشت.
بیشتر آثار خلاقانه او پس از جنگ جهانی دوم در مخالفت با کمونیسم نوشته شد و در سال ۱۹۶۹ جایزه اورشلیم را به خاطر نوشتهاش در مورد آزادی فردی و جامعه دریافت کرد. تا زمان مرگش، ۱۰ بار نامزد جایزه نوبل ادبیات شد اما هیچ وقت برنده این جایزه نشد.
سیلونه در دهه های آخر عمرش کمتر نوشت. آخرین رمان او، تا حد زیادی توسط همسرش نوشته شده بود. این تنها کار او بود که یک قهرمان زن داشت. سیلونه در سال ۱۹۷۸ در ژنو سوئیس درگذشت.
سیلونه یکی از معدود رمان نویسهای معاصر ایتالیایی بود که به طور فعال در مسائل سیاسی زمان خود مشارکت داشت و این مشارکت را به موضوع داستانهای خود تبدیل کرد.
اگر به خواندن رمان، آثار کلاسیک و برترین کتابهای جهان علاقه دارید با دانلود اپلیکیشن ذهن میتوانید مجموعهای از برترین کتابهای جهان را در کمترین زمان مطالعه نمایید.