فهرست مطالب
اغلب گفته میشود که نویسندگان باید در مورد آنچه میدانند بنویسند تا واقع گرایی و اصالت را به آثار خود بیاورند. داستایوفسکی که خودش معتاد به قمار بود، قمارباز را تحت فشار ناشرش نوشت.
خواندن کتاب قمارباز اثر فئودور داستایوفسکی انواع واکنشهای احساسی را در شما برمیانگیزد. چه بخواهید و چه نخواهید وارد داستان خواهید شد. این کتاب شما را به دنیای بازی رولت میبرد و شما میتوانید قمار را از چشم یک قمارباز ببینید.
قمار اعتیادآور است. و قمارباز میخواهد یک حرکت دیگر داشته باشد. زیرا فکر میکند که دفعه بعد متفاوت خواهد بود، او در دور بعد پیروز میشود، او باید چیزی را که به تازگی از دست داده است، پس بگیرد. دراین کتاب ماهیت اجباری قماربازی را میبینید.
برای آشنایی بیشتر با کتاب قمارباز با این خلاصه کتاب همراه شوید.
شناسنامه کتاب قمارباز
- عنوان اصلی : The Gambler
- نویسنده: فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی
- کشور: روسیه
- سال انتشار: ۱۸۶۶
- ژانر: رمان کلاسیک
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب: ۳.۹۰ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
معرفی کتاب
قمارباز با الهام از اعتیاد خود داستایوفسکی به قمار و تحت فشار نوشته شده است تا طلبکاری اش را بپردازد و حقوق خود را نسبت به میراث ادبی خود حفظ کند.
در رمان کوتاه تاریک و جذاب قمارباز، فئودور داستایوفسکی بدبختیهای معلم جوان به نام الکسیس ایوانوویچ روایت میشود. الکسیس در حالی که تسلیم وسوسههای میز رولت میشود، خود را درگیر نبرد ارادهها با پولینا، زنی که بی انتها دوستش دارد، مییابد.
الکسیس سعی میکند از دیوار نظم مستقر در روسیه عبور کند، اما در عوض در مارپیچ رو به پایین بیپایان قماربازی و باخت غرق میشود. اعتیاد شدید و اجتناب ناپذیر او به همراه عشقش به دختر خوانده ظالم و در عین حال فریبنده ژنرال، پولینا، برجسته میشود. در قمارباز، داستایوفسکی با این پرتره روانشناختی خیره کننده به اوج درام میرسد.
داستایوفسکی در این رمان کمیک تیره طمع و خودویرانی گروهی فراموش نشدنی از قماربازان و چهرههای جامعه اروپایی، را در بهترین حالت طنز و روانشناختی خود نشان میدهد.
«قمارباز» برای اولین بار در سال ۱۸۶۶ به زبان روسی منتشر شد، این رمان چندین بار مورد اقتباس قرار گرفته است، از جمله هفت فیلم مختلف، اولین بار در سال ۱۹۴۹ و جدیدترین آنها در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. همچنین در یک مینی سریال بی بی سی نیز اقتباس شده است.
شخصیت های اصلی کتاب قمارباز
الکسیس ایوانوویچ
الکسیس ایوانوویچ شخصیت اصلی رمان “قمارباز” است. او نجیب زاده ای بیست و پنج ساله و بی پول است. او معلم خانگی است و در خانواده یک ژنرال روسی زندگی میکند. الکسیس عاقل و پرانرژی تمام اشتیاق اش را به بازی شانس میسپرد. الکسیس میتواند برای جامعه مفید باشد، زیرا او مردی باهوش و عاقل است، اما حریص است و این موازنه بد شخصیتاش زندگیاش را تباه میکند. در پایان این رمان، خوانندگان میتوانند تنزل آلکسیس را مشاهده کنند.
پولینا
پولینا دخترخوانده ژنرال است. خواننده تلاش میکند تا نیات و انگیزههای رفتار او را کشف کند. در ابتدای رمان، او فردی نسبتاً خودخواه است که به زیبایی خود افتخار میکند. همیشه قصد دارد هر مردی را مجذوب خود کند. اما درنهایت عشق او را مجبور میکند که به یک بانویی حساس، لطیف و دوست داشتنی تبدیل شود.
آنتونیدا واسیلیونا تاراسویچا
پیرزنی است که رولت بازی میکند و تمام پول خود را از دست میدهد. او همچنین زنجیرهای هیجان را میشکند. آنتونیدا شخصیت جالب و بامزه ای است. او یکباره متوجه میشود که کیست. عمه ژنرال است که با برادرزاده اش ژنرال همدردی میکند، اما هیچ پولی به او نمیدهد.
آستلی
شخصیت مثبت این رمان استلی است. او تنها فرد معقول، عاقل و نجیب است. او بدهیهای ژنرال را میپردازد، به آنتونیدا پول قرض میدهد. علاوه بر این، او همچنین یک دوست فداکار است که اجازه نمیدهد الکسیس ناامید شود.
دی گریو
دی گریو مقابل آستلی است. او یک کلاهبردار گستاخ است. و چنین مردان گستاخی از نظر بسیاری از زنان جذاب هستند. پولینا نیز زمین خود را از دست میدهد و عاشق مارکی غیر صادق میشود. اما هدف اصلی او پول است. دی گریرز بسیار بد و ظریف است. او از پولینا برای تصاحب ارث آنتونیدا استفاده میکند. اما در واقع، او در انجام آن ناکام است.
خلاصه کتاب قمارباز
الکسیس، معلم بیست و پنج سالهای است که با ژنرال سالخوردهای به نام زاگوریانسکی در هتلی مجلل در یک استراحتگاه آلمانی به نام رولتبورگ زندگی میکند. الکسیس وظیفه آموزش دو فرزند خردسال دخترخوانده ژنرال را بر عهده دارد، اما فکر نمیکند که ژنرال او را خیلی دوست داشته باشد یا به او احترام بگذارد.
ژنرال وقتی در روسیه بوده، اموال خود را رهن گذاشته تا بدهی خود را به یک فرانسوی به نام دو گریو بپردازد. اما متأسفانه رهن املاکش فقط مقدار کمی از بدهی را پرداخت می کند.
با این حال ژنرال متوجه میشود که عمه ثروتمندش، آنتونیدا، که او را «مادربزرگ» خطاب میکند، بسیار بیمار است و به زودی خواهد مرد و منتظر است تا او از دنیا برود تا بتواند ارث خود را از او بگیرد و از آن برای پرداخت بقیه بدهی خود به دی گریو استفاده کند و همچنین با یک زن جوان فرانسوی به نام مادموازل بلانش دی کومینگز که عاشقاش شده ازدواج کند.
تنها دوست الکسیس در هتل یک اشراف انگلیسی به نام آقای آستلی است. هم الکسیس و هم آقای آستلی عاشق پولینا، دختر ناتنی ژنرال هستند.
رابطه الکسیس با پولینا نسبتاً رابطهای سمی است و پولینا را «شکنجهگر» خود میداند و «برده» اوست. الکسیس مردی باهوش اما فقیر است که برای امرار معاش به ژنرال و پولینا وابسته است.
یک روز در حالی که الکسیس و پولینا با هم در یک کوه آلمانی قدم میزنند، به پولینا میگوید که اگر به او بگوید، با خوشحالی از پرتگاه خود را به پایین پرت میکند. اما پولینا از او میخواهد که به کازینو شهر برود و در عوض برای او شرط بندی کند. ابتدا قبول نمیکند اما در نهایت تسلیم میشود و روی میز رولت شرط میبندد.
الکسیس در نهایت برنده شد و پول را به پولینا پس میدهد. اما پولینا حاضر نیست به او بگوید که چرا به پول نیاز دارد. الکسیس بعداً از طریق آقای آستلی از جزئیات کمبود مالی ژنرال و پولینا مطلع میشود.
پس از این، الکسیس متقاعد میشود که تنها به دست آوردن مقدار زیادی پول، عشق پولینا را برای او به ارمغان میآورد. او به طور منظم شروع به قمار میکند تا امیدوار باشد به اندازه کافی برنده شود تا او را ثروتمند کند.
یک روز، در حالی که پولینا و الکسیس در حال پیاده روی هستند، بارون و بارونس ورمرهلم را میبینند. پولینا از الکسیس میخواهد برای اثبات عشقش به آن زوج نجیب زاده توهین کند. الکسیس این کار را میکند. اما درنهایت همه چیز به ضررش تمام میشود و بارون از ژنرال میخواهد که الکسیس را اخراج کند.
الکسیس قسم میخورد که خودش با بارون صحبت کند و این باعث نگرانی ژنرال میشود. ژنرال برای کمک نزد دو گریو میرود. دو گریو از پولینا میخواهد یادداشتی بفرستد و از الکسیس میخواهد که دست از کار بکشد. الکسیس از او اطاعت میکند اما متعجب است که چرا دو گریو آنقدر بر پولینا کنترل دارد که چنین یادداشتی از او بگیرد.
بعد از این ماجرا وقتی الکسیس به هتل برمیگردد، از دیدن عمه ژنرال که تازه از روسیه آمده بود، در ایوان بیرون نشسته است، تعجب میکند.
این زن هفتاد و پنج ساله است و از کمر به پایین فلج است. او همچنین یک زن ثروتمند و صاحب زمین در مسکو است. عمه با ژنرال صریح و بی رمق است و به او میگوید که از بدهی او به دو گریو خبر دارد و میگوید که پس از مرگش هیچ پولی از او دریافت نخواهد کرد.
پیرزن از الکسیس میخواهد که او را در شهر بچرخاند تا جاذبههای آن را ببیند. از آنجایی که شهر به خاطر کازینو خود مشهور است، از الکسیس میخواهد که او را به آنجا بیاورد. الکسیس او را به میز رولت میبرد و در آنجا بازی میکند و ۷ تا ۸ روبل برنده میشود. این مقدار پول برای آن زمان بسیار زیاد بود.
پیرزن در طول سه روز اقامت خود به قمار ادامه میدهد و در نهایت صد هزار روبل ضرر میکند که تقریباً تمام دارایی او است. پیرزن که عمیقاً پشیمان شده است، آرزو میکند فوراً به خانه بازگردد و با پولی که باقی مانده، کلیسایی در مسکو بسازد. اما بیست دقیقه قبل از حرکت قطار، برنامههایش را تغییر میدهد، او میخواهد دوباره برنده شود پس دوباره به میز قمار بازمیگردد.
پولینا به الکسیس اعتراف میکند که معشوقه دو گریو است. با این حال، بدون پول عمه ژنرال، دو گریو از ازدواج با او خودداری میکند. الکسیس که احساس میکند میتواند در این موضوع به او کمک کند، بلافاصله از اتاق بیرون میرود و به کازینو میرود و در آنجا قماربازی را شروع میکند.
برای دانستن ادامه داستان و این که هرکدام از قهرمانان چه تصمیمی میگیرند و برای خود چه سرنوشتی رقم میزنند کافی است بر روی لینک زیر کلیک کنید تا بدون اثز فوق العاده را مطالعه نمایید.
کتاب صوتی قمارباز
کتاب “قمارباز”، نوشته ی داستایوفسکی ، با گذشت ۱۵۰ سال از انتشار آن هنوز مورد استقبال خوانندگان قرار می گیرد. “قمارباز” در مدت زمان کوتاهی خلق شد. داستان این کتاب از احوالات خود نویسنده، که به بازی رولت اعتیاد دارد نشات می گیرد.
تجزیه و تحلیل کتاب قمارباز
به نوعی، رمان صرفاً درباره قمار است. پرتره ای غم انگیز و شاداب از زندگی الکسیسس را ارائه میدهد که او هر روز بیشتر به سمت زندگی رولتی و کازینویی نزول میکند.
بدیهی است که این یک اشاره نمادین به خود داستایوفسکی است، زیرا آسیبهای قمار به وضوح به نمایش گذاشته میشود.
مسئله دیگر، رابطه الکسیس با شادی و امید است. در داستان کلی، الکسیسس از جامعه خود ناامید است، زیرا احساس میکند که پتانسیل بی حد و حصری دارد که اغلب در دوستیهایش مورد احترام قرار نمیگیرد.
جامعه درمورد او نظری دار که با نظر خودش بسیار متفاوت است و درنتیجه تجربه او از اجتماع با ناامیدی همراه است. با این حال، این داستان پازلی با بیش از یک راه حل است و الکسیس می توانست به جای قربانی شدن و محرومیت، مسئولیت را انتخاب کند. اما در عوض، تسلیم یک وسوسه شرورانه برای قمار میشود.
میتوان قمار را از دریچه امید موقت برای ایجاد بهبودی اساسی در سرنوشت دید. امیدی که با چرخش چرخ رولت در دسترس به نظر میرسد، نوعی امید که با پول خریداری میشود.
قمارباز فکر میکند که پولش را با فرصت واقعی معامله میشود، اما صرفاً حق برخورداری از یک امید کاذب و موقت را میپردازد. اثر قماربازی در این است که امید به زندگی واقعی کاهش مییابد و اراده فرد برای مقاومت در برابر وسوسه ضعیف میشود و درنهایت معتاد میشود. با خواندن این رمان کوتاه میتوانید درک درستی از این موضوع پیدا کنید.
بخش هایی از متن کتاب قمارباز
“مردم واقعاً دوست دارند بهترین دوستان خود را در حالتی تحقیر شده ببینند. بخش بزرگی از دوستی بر اساس تحقیر است. و این یک حقیقت قدیمی است که برای همه افراد باهوش شناخته شده است.”
” میخواستم اسرار او را درک کنم. میخواستم پیش من بیاید و بگوید: “دوستت دارم” و اگر این طور نیست، اگر این دیوانگی بیمعنا بود، پس…خب، چه چیزی برای اهمیت دادن به آن وجود داشت؟ میدانستم چه میخواهم؟ مثل یک دیوانه بودم: تمام چیزی که میخواستم این بود که در کنار او باشم، درهاله شکوهش، در درخشش او، همیشه و برای همیشه، در تمام عمرم. دیگر چیزی نمیدانستم!”
“بدانید که من دقیقاً هیچ چیز را فراموش نکرده ام. اما برای مدتی همه چیز را از ذهنم بیرون انداختم، حتی خاطرات را! تا زمانی که شرایطم را به طور اساسی بهبود بخشم. بعد… آنوقت خواهی دید، من از مرگ برمیخیزم!”
“روسها به تنهایی قادرند بسیاری از متضادها را در یک زمان در خود ترکیب کنند.”
“اگر به من دستور میداد که خودم را به زمین پرت کنم، این کار را میکردم! اگر آن را فقط به عنوان شوخی گفته بودی، با تحقیر میگفتی، تف روی من میانداخت – حتی آن وقت هم باز من خودم را به زمین پرت میکردم!”
“اما قماربازها میدانند که چگونه یک مرد میتواند تقریباً بیست و چهار ساعت پشت میز کارت بنشیند، بدون اینکه به راست یا چپش نگاه کند.”
“خب، چی، چه چیز جدیدی میتوانند به من بگویند که خودم نمیدانم؟ و آیا نکته این است؟ نکته اینجاست که – یک چرخش چرخ، و همه چیز تغییر میکند، و همین اخلاقگرایان اولین نفری خواهند بود که با شوخیهای دوستانه به من تبریک میگویند. و همه آنها مثل الان از من دور نمیشوند. تف بر روی همه آنها! من الان چی هستم؟ صفر، فردا چه میتوانم باشم؟ فردا ممکن است از مرگ برخیزم و از نو شروع به زندگی کنم! من ممکن است مردی را که در وجودم است قبل از گم شدن پیدا کنم!”
“و همه چیز مثل یک رویا پرواز کرد – حتی اشتیاق من، و با این حال واقعاً قوی و واقعی بود، اما… حالا کجا رفته است؟ در واقع این فکر گهگاه در سرم میچرخد: “آیا آن موقع از ذهنم خارج نشدم و تمام مدت را در جایی در یک دیوانه خانه نشسته بودم، و شاید الان آنجا نشسته باشم.”
«نه، این پولی نبود که برایش ارزش قائل بودم – چیزی که میخواستم این بود که همه این اوباش هاینتز، صاحبان هتلها، و خانمها درباره من صحبت کنند، داستانم را بازگو کنند، از من تعجب کنند، کارهایم را تحسین کنند، و بردهای من را بپرستن..»
“گاهی اتفاق میافتد که دیوانهکنندهترین فکر، غیرممکنترین تصور، چنان در سر فرد تثبیت میشود که در نهایت فکر یا تصورش را واقعیت میداند. بعلاوه، اگر آن فکر یا تصور، با میل قوی و پرشور ترکیب شود، فرد به فکر یا تصور مذکور به عنوان امری سرنوشتساز، اجتنابناپذیر و از پیش تعیین شده نگاه میکند – چیزی که حتماً اتفاق خواهد افتاد. نمیدانم که آیا در این امر چیزی در ماهیت ترکیبی از احساسات، یا تلاش زیاد اراده، یا خنثیسازی انتظارات واقعی خود و غیره وجود دارد، نمیدانم.”
“یا شاید به این دلیل است که پیروزی برای شما بسیار ضروری است. مانند غریقی هستید که به نی چنگ میاندازد. خودت قبول داری که تا زمانی که در حال غرق شدن نباشی، نی را با تنه درخت اشتباه نمیگیری.”
“اگر روح از احساسات بسیار زیادی عبور کرده باشد، احتمالاً دیگر نمیتواند با آنها ادامه دهد، بلکه هیجانزدهتر میشود و احساسات بیشتر و قویتری را میطلبد، تا زمانی که در نهایت خسته شود.”
“خب، بله، بله، بردگی شما لذت بخش است. در نهایت در ذلت و بی اهمیتی، لذتی هست! ادامه دادم: «شیطان میداند، شاید در شلاق خوردن هم لذتی وجود داشته باشد، وقتی شلاق روی پشتت فرود میآید و گوشتت را پاره میکند. اما شاید بخواهم لذتهای دیگری را هم امتحان کنم.”
اگر به خواندن سایر آثار نویسنده بزرگ روسیه، داستایوفسکی علاقه دارید، با کلیک بر روی لینک زیر میتوانید خلاصه ای از یکی دیگر از آثار این نویسنده را مطالعه نمایید.
خلاصه کتاب ابله
رمان ابله یکی از برترین آثار ادبیات کلاسیک روسیه و جهان به شمار میرود. اما از آن جهت خاص و برجسته است که نویسنده سعی نموده برخی از تجربیات زندگی مشقت بار خود را در آن بازگو کند.گفته میشود خواندن رمان ابله مانند نگاه کردن به زندگی از دریچهای خاص است.
معرفی نویسنده
فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی رماننویس، داستاننویس، مقالهنویس و روزنامهنگار روسی بود. معمولاً او را یکی از بهترین رماننویسانی میدانند که تاکنون زندگی کرده است. در زمان خود به دلیل فعالیت روزنامه نگاریاش نیز شهرت داشت.
زندگی فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی مانند رمانهای بزرگی که نوشت، تاریک و دراماتیک بود. او در سال ۱۸۲۱ در مسکو به دنیا آمد، پسر یک جراح ارتش سابق بود که وحشیگری اش در مستی باعث شد مردم با ریختن ودکا در گلویش او را خفه کنند.
اولین رمان داستایوفسکی، رمان کوتاهی به نام مردم بیچاره (۱۸۴۶) به سرعت برای او موفقیت به ارمغان آورد، اما حرفه نویسندگی او با دستگیری اش به اتهام خرابکاری علیه تزار نیکلاس اول در سال ۱۸۴۹ کوتاه شد.
داستایوفسکی به مدت هشت ماه در زندان تحت “درمان سکوت” قرار گرفت و سپس برای اعدام به مقابل جوخه تیراندازی هدایت شد. او کفن مرگ پوشیده بود و منتظر اعدام بود که ناگهان دستور تخفیف حکم صادر شد.
سپس چهار سال را در یک زندان سیبری به کار سخت گذراند، جایی که در آن به صرع مبتلا شد، و ده سال پس از آن که ار زنجیر رها شد، به سن پترزبورگ بازگشت.
تجربیات زندان او همراه با گرایشاش به یک فلسفه محافظه کارانه و عمیقاً مذهبی اساس رمانهای بزرگ او را تشکیل داد. اما ازدواج تصادفی او با آنا اسنیتکینا، پس از یک دوره فقر مطلق به خاطر قمار بازی چیزی بود که به داستایوفسکی ثبات عاطفی داد.
داستایوفسکی بیشتر به خاطر رمان یادداشتهایی از زیرزمین و چهار رمان بلند جنایت و مکافات، ابله، تسخیر شده (همچنین با نام شیاطین) و برادران کارامازوف شناخته میشود. هر یک از این آثار به دلیل ژرفای روانشناختی خود شهرت دارند.
در واقع داستایوفسکی را معمولاً یکی از بزرگترین روانشناسان تاریخ ادبیات میدانند. او در تجزیه و تحلیل حالات روحی بیمارگونه تخصص داشت. مدرنیسم ادبی، اگزیستانسیالیسم و مکاتب مختلف روانشناسی، الهیات و نقد ادبی عمیقاً تحت تأثیر افکار او شکل گرفته است.
آثار او اغلب پیشگویانه خوانده میشود، زیرا او به دقت پیشبینی کرده بود که انقلابیون روسیه در صورت به قدرت رسیدن چگونه رفتار خواهند کرد.
هنگامیکه داستایوفسکی در سال ۱۸۸۱ درگذشت، آثار شاهکاری از خود به جای گذاشت که بر متفکران و نویسندگان بزرگ جهان غرب تأثیر گذاشت و او را به عنوان غولی در میان نویسندگان ادبیات جهان جاودانه کرد.
اگر به خواندن آثار کلاسیک و برترین کتابهای جهان علاقه دارید با دانلود اپلیکیشن ذهن میتوانید مجموعه ای از برترین کتابها را در کمترین زمان مطالعه نمایید.