فهرست مطالب
از بین انواع موجودات، انسانها یا بهتر است بگوییم انسان خردمند، تنها موجوداتی بودند که به اوج رسیدند. چرا؟ چه چیز خاصی در مورد آنها وجود دارد؟
کتاب انسان خردمند در مورد تکامل بشریت میباشد. در آن یووال نوح هراری تاریخ انسان را در طول زمان بازنویسی میکند، با برجسته کردن واقعیتهایی مانند توسعه ارتباطات، انقلاب شناختی، انقلاب کشاورزی و انقلاب علمی.
این کتاب به نقاط اصلی تکامل ما میپردازد و نقاط مثبت و منفی این تحولات را بررسی میکند. همچنین، انسان خردمند به آینده بشریت میپردازد تا بفهمید این انقلابها، انسان را به کجا هدایت میکنند و آینده ما چه خواهد شد. برای مطالعه خلاصه کتاب انسان خردمند با ما همراه باشید.
شناسنامه کتاب انسان خردمند
- عنوان اصلی : Sapiens: A Brief History of Humankind
- نویسنده: یووال نوح هراری
- کشور: آمریکا
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- ژانر: تاریخی، علمی
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب:۴.۴۰ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
معرفی کتاب انسان خردمند
میدانید، ما انسانها بسیار منحصر به فرد هستیم.
از بین همه گونهها، ما آنهایی بودیم که زنده ماندند، متحول شده و در نهایت بر کل کره زمین سیطره پیدا کردیم. اکنون، حتی بیشتر پیش میرویم و سعی در استعمار فضا داریم.
با این حال، چگونه موفق شدیم تا این حد پیش برویم؟ برای جواب به این سوال، کتاب انسان خردمند، سیر تکاملی انسان را از آغاز بررسی خواهد نمود.
در حقیقت، ما تنها گونه انسانی نبودیم که روی زمین وجود داشته است و بیشتر پیشرفتهای ما فقط در گذشته نزدیک بوده است.
در “انسان خردمند”، یووال نوح هراری شرح مفصلی از تاریخ بشریت ارائه میدهد، حقایق و افسانههایی را درباره چگونگی تسلط بشر بر روی کره زمین، نیروهای محرک شکل دهنده زندگی مان و اینکه چگونه میتوانیم در مورد تأثیر خود بر روی زمین و آینده جمعی خود فکر کنیم، ارائه میدهد.
همچنین سه انقلابی که تاریخ بشر را شکل داده اند مورد بررسی قرار خواهند گرفت که عبارتند از انقلاب شناختی (۷۰ هزار سال پیش)، انقلاب کشاورزی (۱۰ هزار سال پیش) و انقلاب علمی(۵۰۰ سال پیش).
این انقلابها به بشر قدرت داده اند تا کاری انجام دهد که هیچ شکل دیگری از حیات انجام نداده است. یعنی ایجاد و اتصال ایدههایی به هم که از نظر جسمیوجود ندارند (به دین، سرمایه داری و سیاست فکر کنید).
این “افسانهها” مشترک انسانها را قادر ساخته تا کره زمین را به تصرف خود درآورند و بشر را در آستانه غلبه بر نیروی انتخاب طبیعی قرار داده است.
خلاصه کتاب انسان خردمند
در ادامه خلاصه ای از آنچه در کتاب انسان خردمند بیان شده است، آورده می شود.
گونههای مختلف انسانها
وقتی مردم به گونههای اجدادی خود فکر میکنند، یک تکامل خطی را تصور میکنند. طبق این ایده، یک گونه از یک جنس به گونه دیگری تکامل مییابد، که در نتیجه آن گونه سوم پدید میآید، تا زمانی که به انسان خردمند برسد.
این روشی آسان برای فکر کردن در مورد تکامل است، اما ۱۰۰٪ دقیق نیست. در حقیقت، بسیاری از گونههای یک تیره در یک دوره یکسان زندگی میکردند، در حالی که تکامل و تغییر پیدا میکردند تا با عصر خود سازگار شوند.
” تیره” گروهی از گونهها است که یک جد مشترک دارند و برای انسانها، این جد مشترک استرالوپیتکوس است، نوعی میمون که حدود ۲.۵ میلیون سال پیش زندگی میکرده است.
ریشههای بشریت در مناطق شرقی آفریقا قرار دارد، اما پس از ۵ میلیون سال اقامت در این منطقه، برخی از انسانها، بنا به دلایلی نامعلوم، تصمیم به مهاجرت مناطق دیگر آفریقا و همچنین مناطقی از آسیا و اروپا میگیرند. چندین گونه جدید با پراکندگی بشریت در سراسر جهان ظهور میکنند.
عصر یخبندان زنده ماندن هر گونه در اوراسیا را بسیار دشوار می کند. برای بقا در این دما و آب و هوا، بشر باید از برادران و خواهران خود که در جاهای دیگر زندگی میکردند، قویتر و با مقاومتر میبود.
این موضوع منجر به تکامل مقاوم ترین افراد از گونههای انسانی یعنی، انسان نئاندرتال و انسان راست قامت شد.
انسان راست قامت تکامل یافته و بسیار مقاوم و دیرپا شد و توانسته است برای ۲ میلیون سال زنده بماند که برای هر گونه انسانی یک رکورد محسوب میشود.
با این وجود انسانهای آفریقای شرقی به تکامل خود در چندین گونه جدید ادامه دادند.اما هیچ گونه انسانی به اندازه گونههای آفریقای شرقی معروف به انسان خردمند در جهان موفق نبوده است.
آنها تا به امروز رشد کرده اند و در سراسر جهان گسترش یافته اند.
نقاط مثبت و منفی انسانها
چه چیزی انسان خردمند را از سایر اعضای تیرهی انسانی متمایز میکند؟ چه عاملی باعث شده به چیزی که اکنون هستیم، تبدیل شیم و چه عاملی باعث شده که در راس هرم قلمرو جانوران قرار بگیریم؟
یکی از مهمترین مواردی که انسان باستان را از سایر حیوانات چهار پا متمایز میکند، توانایی ایستادن آنها است.
این امر به همه اعضای گونه انسانی توانایی دیدی فراتر از سایر گونهها را میدهد و به آنها فرصت بیشتری برای مشاهده طعمهها یا خطرات احتمالی میدهد. همچنین ایستاده راه رفتن همچنین به معنای این است که دستان انسان برای کارهای دیگر در دسترس هستند.
مغز انسانها بزرگتر از سایر حیوانات می باشد. برای روشن شدن این موضوع باید بدانید، متوسط پستانداران با ۶۰ کیلوگرم وزن، مغزی به اندازه ۲۰۰ سانتی متر مکعب دارند. از سوی دیگر، انسان خردمند دارای مغزی با اندازه ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ سانتی متر مکعب است که به آن قدرت شناختی باورنکردنی میبخشد.
این قدرت مغزی هزینه بالایی دارد. مغز برای کار به انرژی نیاز دارد و مغز بزرگ گونههای انسانی در هنگام استراحت حدود ۲۵ درصد از کل انرژی بدن را صرف میکند. حالا میتوانید درک کنید که چرا انسان از نظر جسمی در مقایسه با سایر گونهها آنقدر قوی نیستند.
در مقایسه با سایر پستانداران، انسانها زودرس به دنیا میآیند. یک نوزاد تازه متولد شده انسان در برابر شکارچیانی که به دنبال یک وعده غذایی هستند، ضعیف و درمانده است.
از طرف دیگر، سایر پستانداران ضعیف به دنیا میآیند، اما میتوانند حرکت کنند و فکر کنند. آنها هم نیاز به مراقبت دارند، اما نه به اندازه نوزادان انسان.
این اختلافات باعث ضعیف شدن انسان به عنوان یک گونه شده است، اما باعث تمایز آنها نیز شده است.قدرت مغز در آغاز جنبه تضعیف کننده ای داشته است، اما با گذشت زمان به یکی از بزرگترین مزایای انسان تبدیل شد.
شما انسان هستید اما تنها گونه انسانی نیستید. شما انسان خردمند هستید و فقط یکی از گونههای مختلف انسانی هستید که در این سیاره وجود داشته اند.
انقلاب شناختی و قدرت ارتباطات انسانی
از حدود ۷۰،۰۰۰ سال پیش که روشهای انقلابی برای به اشتراک گذاری اطلاعات بین انسانها ظهور کرد، انسان ها شروع به قرار گرفتن در بالای رده قلمرو حیوانات کردند.
ایجاد زبانی که بین گروههای انسانی به اشتراک گذاشته شود، به این گونهها اجازه میدهد تا اطلاعات را از طریق روشهایی که سایر حیوانات قادر به انجام آنها نیستند، جمع آوری، مبادله و دریافت کنند، که منجر به تغییر عمده ای در شیوه زندگی بشر میشود.
این تغییر به عنوان انقلاب شناختی شناخته میشود.
این باور که انسانها رشد کرده اند، زیرا اولین حیواناتی بودند که کشف کردند چگونه ارتباط برقرار کنند، نادرست است. زبان در سایر گونهها نیز وجود داشته است.
حیوانات با استفاده از حرکات، سر و صدا و سایر اقدامات، اطلاعات عمومی را از قبیل اطلاعات مربوط به شکارچیان اطراف یا جفت گیری با یکدیگر درمیان میگذارند.
با این حال، اگرچه این نوع ارتباطات کارآمد است، اما بسیار ابتدایی است. یک حیوان میتواند با استفاده از زبان خود، حیوانات دیگر را آگاه کند که میوههای خوبی برای خوردن وجود دارد، اما بدون رفتن به آنجا نمیتواند محل قرارگیری میوه را نشان بدهد.
انسانها میتوانند از زبان خود برای برقراری ارتباط و انتقال اطلاعاتی خاص مانند محل دقیق درنده، بهترین زمان برای یافتن غذا، خطرات سفر تنها در یک منطقه و غیره استفاده کنند.
تفاوت دیگر در زبان انسانی این است که معمولاً برای بحث در مورد افراد دیگر استفاده میشود، رفتاری که در زبان سایر حیوانات دیده نمیشود.
انسانها ذاتاً موجوداتی اجتماعی هستند و برای پیشرفت به ارتباطات و اجتماع احتیاج دارند. انسانها با ایجاد پیوندها و افزایش شانس زنده ماندن، جامعه ای را حول این ارتباطات بنا کردهاند.
تغییرات ایجاد شده توسط انقلاب کشاورزی
دنیای باستان سرشار از منابعی بود که منتظر انسانها بودند. گلههای حیوانات گوشتی، پوشش گیاهی خوراکی فراوان و حتی حشرات مغذی فقط بخشی از این منابع بود.
منابع زمین زیاد بود، بنابراین تغییر لازم نبود. این موضوع ۱۰ هزار سال پیش با شروع انقلاب کشاورزی به شدت تغییر کرد.
ما نمیدانیم چه عواملی باعث این تغییر شده است، اما زمانی در حدود ۹۵۰۰ تا ۸۵۰۰ سال قبل از میلاد، بشر در جهان شروع به پرورش گیاهان خوراکی و اهلی کردن حیوانات کرد که منجر به سبک زندگی کشاورز شد.
این ممکن است مثبت به نظر برسد، اما به طور کلی برای انسان یک تغییر خطرناک بود، زندگی روزمره آنها را کاملاً تغییر داده و کار و استرس بیشتری را در آن گنجاند.
علاوه بر این، همانطور که بدن انسان برای شکار، کوهنوردی و سایر کارهای مشابه تکامل یافته بود، کارهای جایگزین کشاورزی مستلزم تغییرات بزرگ تکاملی در این گونه بودند.
کشاورزی و جمع آوری منابع به رشد انسان کمک کرده و منجر به سازماندهی بیشتر و نگرانی نسبت به آینده میشود، اما باعث رفتارهای حریصانه نیز میشود.
علاوه بر این، انفجار جمعیت به حدی بوده است که بشریت حتی اگر بخواهد نمیتواند به عادات قدیمیخود بازگردد.
با پیشرفت جامعه، مقدار مواد غذایی و منابع افزایش یافت. به همین دلیل بشر شروع به سازماندهی سلسله مراتب خود کرد و تصمیم گیران عالی را رهبران خود و کارگران را در پایین هرم قرار داد.
در ۸۵۰۰ سال قبل از میلاد، روستاهای بزرگ شروع به شکل گیری کردند و تا این که در سال ۲۲۰۰ پیش از میلاد، اولین امپراتوری با یک میلیون نفر و ارتشی حدود ۵ هزار نفر تشکیل شد.
توسعه جوامع بشری
بشریت وقتی فقط با جمع آوری غذا زنده میماند، به دانش زیادی احتیاج نداشت. در جهان توسعه یافته و سلسله مراتبی بعد از انقلاب کشاورزی، کارها بسیار پیچیده تر شد.
بدن به طور طبیعی بلد است خمیازه بکشد، چگونه سرفه کند و چگونه صعود کند، اما نمیداند چگونه به رهبران خود احترام بگذارد، گوشت بپزد یا چگونه اطلاعات پیدا کند. مردم باید یاد می گرفتند که در جامعه جدیدی که بشر ایجاد کرده است، چگونه زندگی کنند.
برای کمک به آموزش زندگی در جامعه، بشر به تدریج روشهای ذخیره اطلاعات را ایجاد کرد. راه حلش ایجاد یک سری سمبل بود که بعداً به عنوان “اولین خط” شناخته شد.
همراه با سلسله مراتب، دولت هم به ابزاری مهم برای اطمینان از این که عملکرد جامعه همانطور که باید باشد است، تبدیل شد.
در قرون آخر سالهای قبل از میلاد مسیح، بشریت شروع به جمع شدن به صورت امپراتوریهایی کرد که در حال گسترش بودند.
امپراتوریهای بسیاری وجود داشت، اما هنوز گروههای بیشتری از مردم برای اداره وجود داشتند. با این حال، چون این افراد توسط امپراطورهای حریص تسخیر میشدند، شروع به مخلوط شدن کردند. این امر منجر به کاهش چشمگیر تنوع انسانی از آن دوره شده است.
ما هرگز نخواهیم فهمید که آیا این تغییرات در جامعه برای تکامل انسان خوب بوده است یا بد، اما هر پیشرفتی، فرهنگ بشر را تا به امروز ایجاد کرده است.
انقلاب علمی و تحول جهان
بنیادی ترین تغییر در شیوه زندگی و کار انسان چندان قدیمینیست.در واقع، فقط ۵۰۰ سال پیش آغاز شده است. پیشرفتهای باورنکردنی در زمینههای فناوری، قدرت نظامی، نوآوری و پیشرفتها منجر به ایجاد روشی جدید در توسعه شده است.
این عوامل منجر به انقلاب علمی شد.
تحت انقلاب علمی، بشر سلطه خود را بر کره زمین تثبیت کرده است. طی ۵۰۰ سال گذشته، بشر سطح تولید خود را از ۲۵۰ میلیارد دلار به ۶۰ تریلیون دلار افزایش داده است. و کالری دریافتی روزانه خود را از ۱۳ تریلیون به ۱۵۰۰ تریلیون افزایش داده اند.
بشر همچنین از یک انفجار جمعیتی دیگر عبور کرد و از ۵۰۰ میلیون انسان خردمند به ۷ میلیارد نفر رسید. چه عواملی باعث این تغییرات شده است؟
بخش عمده ای از پیشرفت انقلاب علمی را میتوان ناشی از تغییر در اندیشه علمی یا به طور خاص تر، تمایل جامعه علمی برای پذیرش نداسته هایشان دانست.
علم مدرن سعی میکند جهان پیرامون خود را مشاهده کند، بیش از آنچه که در علم باستان انجام میشد. از این مشاهدات برای ایجاد نظریههایی درباره چگونگی کار دنیا استفاده میکند. اما احتمالاً بارزترین تفاوت در تفکر علمی دستیابی به قدرت است.
نظریههای علم مدرن دیگر صرفاً به منظور تحقیق و پژوهش ایجاد نمیشوند.
اکنون بشریت در حال تحقیق درباره چیزها با هدف استفاده از آنها، توسعه فناوریهای جدید برای کمک به ما است تا بیشتر در مورد جهان یاد بگیریم و به زندگی انسان کمک کنیم.
پیشرفتهای علمیحاصل از این انقلاب باعث تغییر بهتر یا بدتر کره زمین و همچنین همه گونههای موجود در آن شده است.
به لطف پیشرفت علمی، اکنون سلاحهای کافی در جهان وجود دارد که میتواند بشریت را ریشه کن کند. با این حال، دانش مدرن به ما قدرت تغذیه فقرا، کمک به نیازمندان و پاسخگویی سریع به بحرانهای جهانی را نیز داده است.
تأثیر انقلاب علمیدر سراسر جهان احساس شده است و جهانی را که در آن زندگی میکنیم کاملاً متفاوت از دنیای ۵۰۰ سال پیش کرده است.
آینده بشریت
بشریت از ابتدا برای غلبه بر موجودات دیگر از مزیتهای خود استفاده کرده است. اما شاید بزرگترین دستاوردهای بشریت در توانایی غلبه بر موانع طبیعی خود باشد.
در آینده بشریت میتواند به طور طبیعی پیشرفت کند، همانطور که همیشه کرده است. اما وقتی به مرزهای خود برسد، آینده ممکن است در جهتی مختلف حرکت کند.
بشریت برای نقصهای طبیعی خود راه حل پیدا میکند. بشر قبلاً از فناوری مشابهی برای کمک به طولانی شدن یا بهبود زندگی مانند ضربان سازهای قلب و سمعکها استفاده کرده است.
با این حال، فناوریهای جدید از این هم فراتر خواهند رفت. اکنون انسانها از فناوری برخوردار هستند که به افراد قطع عضو امکان کنترل بازوهای رباتیک با فکرشان را میدهد.
فناوریهایی از این دست میتوانند حتی فراتر رفته و در آینده برای اصلاح هرگونه مشکل جسمی مورد استفاده قرار گیرند.
هیجان انگیزترین پیشرفتها در زمینه بیولوژی است. مهندسی زیستی امکان شخصی سازی بزرگ ژنتیکی را فراهم کرده است.
در آینده، مهندسی زیستی میتواند به ما این قدرت را دهد که نه تنها مراحل بعدی تکامل انسان را مشاهده کنیم بلکه از آنها محافظت کنیم.
بخش هایی از متن کتاب انسان خردمند
- “یکی از معدود قوانین آهنین تاریخ این است که تجملات تمایل به تبدیل شدن به ضروریات زندگی و پدید آوردن تعهدات جدید دارند.”
- “سازگاری، زمین بازی ذهنهای کسل کننده است.”
- “تاریخ سازی کاری است که تعداد بسیار کمی از مردم انجام داده اند. در حالی که بقیه مزارع را شخم میزدند و سطل آب حمل میکردند.”
- “ما گندم را اهلی نکردیم. او ما را اهلی کرد. “
- “تقابل عاشقانه بین صنعت مدرن” که طبیعت را از بین میبرد “و اجداد ما” که هماهنگ با طبیعت زندگی میکردند “بی اساس است. مدتها قبل از انقلاب صنعتی، انسان خردمند در بین همه موجودات رکورد دار منقرض کردن بیشترین گونههای گیاهی و جانوری بود. ما تمایز مشکوکی داریم که ما را به کشنده ترین گونه در تاریخچه حیات تبدیل کرده است. “
- “این جوهره انقلاب کشاورزی است: توانایی زنده نگه داشتن افراد بیشتر در شرایط بدتر.”
- “پول جهانی ترین و کارآمدترین سیستم اعتماد متقابل است که تاکنون ابداع شده است.”
- “خوشبختی واقعاً به شرایط عینی ثروت، سلامتی یا حتی جامعه بستگی ندارد. بلکه به ارتباط بین شرایط عینی و انتظارات ذهنی بستگی دارد. “
- “هر سال جمعیت ایالات متحده بیش از مقدار مورد نیاز برای تغذیه همه گرسنگان در سایر نقاط جهان برای رژیمهای غذایی هزینه میکند.”
- “ما تاریخ را مطالعه نمیکنیم تا آینده را بشناسیم بلکه میخوانیم تا افق دید خود را گسترش دهیم، تا درک کنیم که وضعیت فعلی ما نه طبیعی است و نه اجتناب ناپذیر، و در نتیجه ما احتمالات بسیار بیشتری بیش از آن که تصور میکنیم،پیش رو داریم.”
- “برای تغییر یک نظم خیالی موجود، ابتدا باید به یک نظم خیالی جایگزین ایمان داشته باشیم.”
- “یک زندگی معنادار حتی در میان سختیها میتواند بسیار راضی کننده باشد، در حالی که یک زندگی بی معنا هرچقدر هم در راحتی باشد یک آزمایش سخت و وحشتناک است.”
صاحب نظران راجع به کتاب «انسان خردمند» چه میگویند؟
“انسان خردمند بزرگترین سوالات تاریخ و دنیای مدرن را جواب میدهد و به زبانی زنده و فراموش نشدنی نوشته شده است.” – جارد دیاموند، نویسنده برنده جایزه پولیتزر برای کتاب اسلحه، میکروب و فولاد، فروپاشی و جهان تا دیروز
“در انسان خردمند، هاراری در تاریخ ما به عنوان یک گونه کاوش میکند تا به ما کمک کند بفهمیم چه کسانی هستیم و چه چیزی ما را این گونه ساخته است. این کتاب جذاب است. “ – دن آریلی، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز برای کتابهای غیرقابل پیش بینی، وارونه بی منطقی و حقیقت صادقانه درباره عدم صداقت
“این کتاب جالب و برانگیزه کننده است . این کتاب به شما این دیدگاه را میدهد که چقدر کوتاه در این کره خاکی بودهایم، چقدر زمان کوتاهی است که چیزهایی مانند کشاورزی و علم وجود دارند. و چرا منطقی است که ما آنها را به عنوان چیزی مسلم نپذیریم “ – رئیس جمهور باراک اوباما
“من کتاب انسان خردمند را به هر کسی که علاقه مند به یک نگاه سرگرم کننده و جذاب به اوایل تاریخ بشر باشد، توصیه میکنم … وقتی خواندن آن را شروع کنید، کنار گذاشتن آن برای تان مشکل خواهد بود” – بیل گیتس
“هاراری با زیرکی و هوشمندی نوشته است، تلاش میکند تا توضیح دهد که چگونه انسان خردمند گونه غالب روی زمین شده است و همچنین تنها نماینده تیره انسان است.….” – هفته نامه ناشران
معرفی نویسنده کتاب انسان خردمند
پروفسور یووال نوح هراری در سال ۱۹۷۶ از پدر و مادر لبنانی درهایفا، اسرائیل به دنیا آمد و دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد. و اکنون استاد گروه تاریخ، دانشگاه عبری اورشلیم است.
وی در حوزه تاریخ جهان، تاریخ قرون وسطا و تاریخ نظامیتخصص دارد. تحقیقات فعلی وی بر روی سوالات کلان تاریخی متمرکز است: چه رابطه ای بین تاریخ و زیست شناسی وجود دارد؟ تفاوت اساسی بین انسان خردمند و سایر حیوانات چیست؟ آیا در تاریخ عدالت وجود دارد؟ آیا تاریخ جهتی دارد؟ آیا با گذشت تاریخ مردم شادتر شدند؟
پروفسورهاراری دو بار در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲ برنده جایزه پولونسکی برای خلاقیت و اصالت شد. در سال ۲۰۱۱ وی برای مقالات برجسته در تاریخ نظامیبرنده جایزه مونکادو انجمن تاریخ نظامیشد.
کتابهای او به ۶۰ زبان ترجمه شده است که بیش از ۳۰ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شده است. کتابهای هراری عبارتند از انسان خردمند (۲۰۱۴) نگاهی عمیق به گذشته ما دارد، انسان خداگونه(۲۰۱۶) سناریوهای آینده را در نظر می گیرد و ۲۱ درس برای قرن ۲۱ (۲۰۱۸) بر روی بزرگترین سوالات لحظه حاضر تمرکز کرده است.