فهرست مطالب
«وینسنت نمرده است، او هرگز نخواهد مرد! عشق، نبوغ و زیبایی بزرگی که خلق کرده است، برای همیشه ادامه خواهد داشت و جهان را غنی خواهد کرد؛ او یک نقاش بزرگ، یک فیلسوف بزرگ، او شهیدی برای عشق به هنر بود» کتاب شور زندگی روایت داستانی از زندگی عجیب و پر رنج و عذاب ونسان ون گوگ است. اگر مشتاق هستید که خلاصه کتاب شور زندگی را بخوانید با ما همراه باشید.
درباره کتاب شور زندگی
کتاب شور زندگی یک رمان بیوگرافی است که توسط «ایروینگ استون» در مورد زندگی ونسان ون گوگ (وینسنت ون گوگ) نقاش مشهور هلندی وی نوشته شده است. این اولین اثر مهم استون بود و عمدتاً بر اساس مجموعه نامههای بین ونسان ون گوگ و برادر کوچکترش یعنی تئو ون گوگ است.
این مکاتبات پایه و اساس بسیاری افکار و عقاید این هنرمند بزرگ است. استون مقدار زیادی تحقیق میدانی را برای رمان انجام داد. روایت شور زندگی مملوء از داستانهایی هنرمندی است که چطور در کنار رنج، خالق بزرگترین آثار هنر جهان بود.
استون میخواست زندگی سخت ون گوگ و چگونگی آغاز، شکوفایی و مرگ وی به عنوان یک نقاش را توضیح دهد. افراد نزدیک به زندگی ون گوگ مانند پل گوگن نیز شخصیتهای این رمان هستند. این کتاب به ۹ بخش کوچکتر تقسیم شده است که عنوان آنها براساس مکانهای زندگی ون گوگ نام گذاری شده است.
در این کتاب نویسنده در مورد آثار مشهور ون گوگ مانند گلهای آفتابگردان (۱۸۸۸)، اتاق خواب در آرل (۱۸۸۹)، گندمزار با کلاغها (۱۸۹۰) و دیگر نقاشیهای معروفش تمرکز دارد. همچنین، این رمان به فیلمی با همین نام در سال ۱۹۵۶ با بازی «کرک داگلاس» ساخته شد.
مشخصات کتاب شور زندگی
- عنوان اصلی: Lust for Life
- نویسنده: ایروینگ استون
- کشور: انگلستان
- سال انتشار: ۱۹۳۴
- ژانر: رمان
- مناسب برای: نوجوانان، جوانان و بزرگسالان
- مترجم و انتشارات: این کتاب در ایران توسط ناشران و مترجمان بسیاری کار شده است.
- امتیاز کتاب: ۴.۱۸ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
خلاصه کتاب شور زندگی
نویسنده داستان را با سالهای نوجوانی وینسنت آغاز میکند. او در یک خانه با قوانین سختگیرانه بزرگ شده است و دین نقش مهمی در زندگی او داشت. در این زمان، وینسنت یورش اورسولا را دید ولی این دختر او را رد کرد. این امر منجر به افسردگی او شد.
سرانجام، وینسنت به یک کشیش کالونیست تبدیل میشود. هنگامی که او برای تحصیل در رشته الهیات در امتحان ورودی دانشگاه قبول نشد، به عنوان مبلغ به شهر معدن کاری بوریناژ در بلژیک اعزام میشود. مردم محلی او را به دلیل ظاهرش جدی نمیگرفتند. او بیشتر حقوق خود را برای زندگی در یک کلبه پرداخت کرد و در نتیجه کارش را به دلیل تضعیف شأن کشیشیاش از دست میدهد.
در ایتن، وینسنت ون گوگ عاشق کورنلیا استریکر میشود. وقتی که از او خواستگاری میکند، در خواستش مورد قبول واقع نمیشود. بعداً او سعی میکند تا در خانه به ملاقات او برود اما خانوادهاش او را رد میکنند. سپس دست خود را در شعله چراغی فرو میبرد و فقط برای پنج دقیقه التماس میکند تا او را ببیند.
سرانجام، ون گوگ نزد خانم سین هولیک و فرزندانش نقل مکان میکند،اما والدین وی او را تحت فشار قرار میدهند تا رابطهاش را قطع کند، زیرا آنها گذشته سین را به عنوان یک فاحشه دوست ندارند. در این زمان، ون گوگ کار با رنگ روغن به جای آبرنگ را آغاز میکند زیرا میتواند کارهای خود را ضخیمتر از رنگهای آبرنگی در بیاورد که این باعث میشود تا رنگها تیره تر از آنچه هستند به نظر برسند.
ونسان ون گوگ توسط برادرش تئو تشویق میشود که به پاریس برود. در آنجا او با هنرمندان و نویسندگان مشهور آن زمان ملاقات میکند که این او را به خلق آثار بیشتر از هر زمان دیگری الهام میبخشد. او شروع به توسعه نظریه خود در مورد هنر میکند: «این زبان نقاشان نیست بلکه طبیعت است که باید به آن گوش کرد.» در نتیجه کار او شکلی حرفهای به خود میگیرد
روابط وینسنت باعث دردسرهایی برایش میشود. برای دور شدن از مشکلات، او به آرل در جنوب فرانسه نقل مکان کرد. تئو به او کمک کرد تا به آنجا برود و از طریق نامهها از او حمایت عاطفی کرد. در آرل، وینسنت دائماً با رنگهای زرد روشن نقاشی میکرد که این حالت کم کم به علامت تجاری وی تبدیل شد. هرچه تابستان پیش میرفت او مانند ماشینی بود که نمیتوانست نقاشی کردن را متوقف کند.
ونسان از گوگن میخواهد که با او در آرل زندگی کند. او این کار را میکند اما کم کم دوستی آنها خراب میشود و این هنرمند آشفته گوش خود را میبرد و آن را به روسپیای که در یک فاحشه خانه در شهر رفت و آمد میکند، میدهد که یک بار در مورد زیبایی گوشهایش اظهار نظر کرده بود.
او در بیمارستان بستری میشود و تئو به دید او میرود. وینسنت به دلیل افسردگی خود داوطلبانه به پناهگاه سنت ریمی میرود. در آن زمان، او برحسب حافظه خود و طرحهای قبلیاش نقاشی میکشد. ونسان از پناهگاه آزاد میشود و آخرین سالهای خود را با نقاشی کردن در مزرعه اوورس میگذراند. ون گوگ در سی و هفت سالگی به سینه خود شلیک کرد و درگذشت.
جملات زیبا از کتاب شور زندگی
«دوست داشتن خیلی راحت است. تنها کار سخت این است که دوست داشته شوید.»
«ساده بودن چقدر سخت است.»
«مردم عادی هنر نمیآفرینند.»
«هیچ عشقی بدون درد وجود ندارد.»
«هنر غیراخلاقی میباشد و زندگی هم همینطور است. برای من هیچ فرد یا کتاب زشتی وجود ندارد.»
«شما نمیتوانید در مورد چیزی اطمینان کامل داشته باشید. فقط میتوانید شجاعت و قدرت کافی داشته باشید تا آنچه که درست میدانید را انجام دهید. شاید معلوم شود که اشتباه بوده است اما باز هم شما کارهای او را انجام دادهاید و این مهم است.»
«من درمانی بهتر از یک کتاب برای بیماری روانی نمیدانم.»
«تنهایی نوعی زندان است.»
«شما نمیتوانید همیشه خوب باشید، گاهی اوقات لازم است عصبانی شوید.»
«زندگی به هر حال خیلی بد هم نیست! نه تنها سمی وجود دارد بلکه پادزهر آن نیز وجود خواهد داشت.»
نقد کتاب شور زندگی
شور زندگی مثالی عالی است که چگونه نویسنده میتواند تعارض احتمالی بین رمانی که شامل روایتی سرگرم کننده است و یک رمان تاریخی را حل کند. استون زندگی نامهای از ون گوگ را روایت میکند که شور و اشتیاق او به زندگی را نشان میدهد. برای تحقق این امر، او در عشق ون گوگ را به موازات ارادتش به هنر توسعه میدهد. استون یک داستان سرگرم کننده را با واقعیتهای زندگی ون گوگ و ظهور امپرسیونیسم ترکیب میکند.
مانند هر داستان دیگری، کیفیت یک رمان تا حد زیادی به شخصیتهای آن بستگی دارد که در طول داستان مشاهده میشوند و در روند رشد، توسعه و تغییر قرار میگیرند. ون گوگ یکی از این شخصیتهای این کتاب است. استون به طرز ماهرانهای از ناامیدیها، آرزوها و سلامتی وانگ گوگ و همچنین موفقیتهای محدودش در زندگیاش حکایت دارد.
شخصیت این هنرمند با دقت ترسیم شده است، جایی که خواننده مشکلات او را درک میکند و متوجه میشود که ون گوگ علاوه بر صرع، دچار عذاب، سرخوردگی و شکستگی عصبی بوده است که همۀ اینها منجر به بریدن گوش و تیراندازی به خودش میشود. خواننده در ادامه، ارتباط هنرمند با کار خود را هنگام بازدید ون گوگ از محیط اطرافش از جمله معادن ذغال سنگ، مزارع و شهرها، درک میکند.
از آنجا که استون واقعیت تاریخی را به صفحات خود میآورد، خواننده نبوغ ون گوگ و توانایی او در به تصویر کشیدن واقعیت بر روی بوم و دنیای هنرش را متصور میشود. هرچه شهوت زندگی از یک صحنه به صحنهای دیگر پیش میرود، تنهایی ون گوگ همراه با وسواس او برای ایجاد اشیاء بر روی بوم همانطور که در زندگی واقعی ظاهر میشوند، به یک نگرانی اصلی تبدیل خواهد شد و منجر به نابودی جسمی و مرگ زود هنگامش میشود.
هنگامی که هنرمند در سنین پایین، تعادل زندگیاش را به دلیل فروپاشی عصبی از دست میدهد و باید برای بازگشت به سلامتی مبارزه کند، این مبارزه به یکی از موضوعاتی تبدیل میشود که در آن تقابل با شخصیتی وجود دارد که با مرگ خودش روبرو است. فشار روبرو شدن با مرگ اغلب برای آشکار کردن ماهیت یک شخصیت استفاده میشود. به عنوان مثال ون گوگ در یکی از نقاشیهای بعدی خود، مرگ را به عنوان کارگری که در مزرعه طلا درو کرده است تمثیل میکند.
درباره نویسنده کتاب شور زندگی
در سال ۱۹۲۳، استون مدرک لیسانس خود را از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دریافت کرد. هنگامی که در خانه بود، استون به امکانات تحقیقاتی و تخصصی که استر اولر، مسئول کتابداری دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس در اختیار او قرار داد، اعتماد کرد و علاوه بر بسیاری دیگر، در چندین اثر خود از او تشکر و قدردانی نمود.
استون از ازدواج طولانی با همسر و سردبیر بسیاری از کارهایش یعنی ژان استون، لذت بسیار میبُرد. استونز در لس آنجلس، کالیفرنیا زندگی میکرد. در طول زندگی خود، استون و همسرش بنیادی برای حمایت از اهداف خیریهای تأسیس کردند. منبع اصلی استون برای کتاب شور زندگی، همانطور که در قسمت آخر آن اشاره شد، نامههای ون گوگ به برادرش تئو بود.
به نظر میرسد نامههای وینسنت به برادرش تئو، پایه اصلی روایت کتاب را تشکیل داده بود. استون علاوه بر این، بسیاری از تحقیقات خود را در زمینههای مختلفی انجام داد. به عنوان مثال، وی سالها در ایتالیا زندگی کرد و در حال کار در فیلم Agony and the Ecstasy بود. دولت ایتالیا استون را با چندین جایزه افتخاری در این دوره به دلیل دستاوردهای فرهنگی برجستهاش در تاریخ ایتالیا، ستایش کرد.
هر کتاب تجربهای متفاوت است که دیدگان خواننده را به روی عمیقترین رویدادهای زندگی باز میکند!
همین الان آپلیکیشن ذهن رو دانلود کن 👇
این کتاب چقدر تصویر واقعی ون گوگ را نشون داده؟
ممنون از حسن شما
این کتاب زندگی ون گوگ رو به خوبی نشون داده اما تطابق کامبل تاریخی را نه این کتاب، هیچ متاب دیگه ای هم نخواهد داشت.