فهرست مطالب
[su_note note_color=”#00beb7″ radius=”10″ class=””]
روزنه امید در هر شکست
[/su_note]
در طول ماه گذشته، من برای دستیابی به شغلی که مطمئن بودم به آن میرسم، سه بار برای مصاحبه شرکت کردم. از لحظهای که خبر آن فرصت شغلی را شنیدم، مطمئن بودم که کاملاً با ویژگیها و مشخصات من سازگاری دارد و برای من ساخته شده است.
این شغل کاملاً با مهارتها و احساسات من جور بود و هر مرحله که بیشتر به آن نزدیک میشدم، اطمینان بیشتری پیدا میکردم که کاملاً به من تعلق دارد. من (شاید نه در راستای اقدامی هوشمندانه) تمام کارهای دیگر خود را کنار گذاشتم تا منحصراً جهت ایجاد فضای آزاد برای این شغل، تمرکز کافی پیدا کنم.
من سخت کار کردم تا بتوانم یکی یکی از پس مصاحبهها برآیم. من هرچه در توان داشتم، رو کردم. اما در پایان، نتوانستم به آن شغل برسم.
زمانیکه این خبر به دستم رسید که من در نزدیکی زمان پایان قرار داشتم و کمی بیشتر نمانده بود تا حاصل دسترنج و زحمات خود را ببینم، همزمان احساس غافلگیری و ناامیدی بر من غلبه کرد.
من برایشان آرزوی موفقیت کردم تا از شخصی که انتخاب کردهاند رضایت داشته باشند، اما در باطن به شدت این میل در من وجود داشت که التماسشان کنم تا این پرسش خوردکننده شخصیتی را بپرسم: چرا من نه؟
برای اینکه احساس شکست من تکمیل شود، این آخرین سناریویی نبود که با آن مواجه شدم. چند ماه بعد، دقیقاً همین تجربه را در مصاحبه برای یک شغل دارای سطحی نسبتاً پایینتر از قبلی داشتم.
کاملاً شایسته آن کار بودم و تا بین دو نفر نهایی برای جذب شدن در فرایند مصاحبه پیش رفتم، اما در نهایت باز هم موفق نشدم. و واقعاً این به احساساتم لطمه زد.
با وجود اینکه این شکستها واقعاً به غرور من لطمه زدند، اما چشمان من را باز کردند تا در هر یک از آنها به دنبال روزنهای از امید باشم. اولین شغل، پول خوبی داشت، اما واقعاً مشتاق پذیرفتهشدن در آن نبودم. زمان زیادی از من میگرفت و باید انرژی خلاقانه بسیاری صرفش میکردم.
خیلی مناسب نبود، و اگر آن را میپذیرفتم هرگز وقتش را نداشتم یا تمایل پیدا نمیکردم که برای این شغل دوم، توان بگذارم و خودم را وقف آن کنم. شغل دیگری که در آن هم موفق نبودم. شغلی که شخصیت من را خورد کرد، اما باعث شد برای فرصت شغلی بعدی، رفتاری متواضعانه داشته باشم.
شغلی که من را در مسیری خیلی بهتر از آن چیزی که تصورش را میکردم قرار داد، همانطور که از پس هر شکست، پیروزی نمایان میشود.
[su_note note_color=”#00beb7″ radius=”10″ class=””]
حقیقتش این است که، این شکستهای پیاپی برای آینده من بسیار ارزشمند بودند، چون مسیرهایی که (واقعاً) برایم ساخته نشده بودند را به من نشان دادند.
[/su_note]
[su_highlight background=”#8643df ” color=”#000000″ class=””]شکست میتواند درسی باشد در ارتباط با تغییرپذیری و بیثباتی، یا درسی در راستای در دست گرفتن افسار شخصیت وجودی خود یا یادگیری هنر بهبود شخصی. شکست استادی است خبره، تا حدی که موفقیت به گرد پایش نمیرسد.[/su_highlight]به شما فرصت میدهد تا تجربیات خود را تجزیهوتحلیل کنید و خودتان را برای دفعه بعد آماده کنید.
اما از بین همه دروس شرافتمندانهای که میتوان از تعدد شکستها گرفت، و روزنه امیدی که همواره از پس از آن خود را نشان میدهد، فرصتی که از «از دست میدهید» نیست، بلکه آن فرصتی است که ناگزیر در مسیر شما قرار میگیرد.
شکست همیشه به معنای این نیست که یاد بگیرید، بهتر، سریعتر یا قویتر از فرد بعدی باشید.
[su_highlight background=”#8643df ” color=”#000000″ class=””]گاهیاوقات، یادگیری این مسئله است که هنوز بهترین از راه نرسیده است.[/su_highlight]اگرچه شغل دوم، بهتر از شغل اول بود، من ترس از شکست مجددی که به سراغم میآمد را کنار گذاشتم، چون خوب میدانستم که این تجربیات من را برای فرصت بعدی آماده میکنند.
نه فقط به این خاطر، خود شکست من را پیش روی چیزهای بهتری قرار میداد، حتیاگر نسبت به چیزی که برایم به همراه خواهد داشت، مطمئن نباشم.
شاید به نظر امید کورکورانه یا خوشبینی بیخردانه برسد، اما نگاه به شکست تحت عنوان هدیهای در قالب یک فرصت، بی اجر و پاداش نخواهد ماند. در واقع، «شکستهای مشهور» بسیاری وجود دارد که نشان داده شکست یکی از جاپاهای کلیدی موفقیت محسوب میشود:
اپرا وینفری از شغلی که در خبرگزاری تلویزیونی داشت اخراج شد و به یک نمایش گفتگوی روزانه به عنوان نوعی مایه دلخوشی فرستاده شد –فرصتی که او را به نقطه اوجی غیرقابلتصور در حرفه شغلیاش رساند.
آنا وینتور در سمت یک ویراستار مُد تازهکار از مجله هارپر بازار اخراج شد، چون سبک او خیلی «هیجانی» بود – ویژگی که موجب شد او را سالیان سال در سمت سردبیر مجله وُگ حفظ کند.
والت دیزنی در سمت یک نقاش کارتونی روزنامه کانزاس سیتی استار اخراج شد، چون «قدرت تصویرپردازی کافی و ایدههای خوب و مناسبی» نداشت – و این اتفاق موجب شد تا به هالیوود برود و استودیو کارتونی برادران دیزنی را تاسیس کند.
[su_note note_color=”#00beb7″ radius=”10″ class=””]
موارد بیشماری از موفقیت وجود دارند، اما هرکدامشان فرصتی قدرتمند را به نمایش میگذارند که شکست برایشان به ارمغان آورده است:
[/su_note]
فرصتی بزرگتر و بهتر که در اوج انتظارشان را میکشد. این فرصت به معنای سختکوشی در مسیری است که خود بهترین و باهوشترین شما را افسار نمیزند و تجربه یادگیری و اولین مرحله در مسیری است که همیشه تصورش را داشتهاید. اگر از من بپرسید، به شما خواهم گفت، این همان روزنه امید در هر شکست است که ارزش جشن گرفتن را دارد.