خلاصه کتاب خشم و هیاهو

خلاصه کتاب خشم و هیاهو

فهرست مطالب

امروزه کتاب خشم و هیاهو باشکوه‌ترین اثر فاکنر، رمانی برجسته مدرنیستی و یک شاهکار ادبیات قرن ۲۰ آمریکا قلمداد می‌شود. رمان ویلیام فاکنر جزئیات تخریب و سقوط خانواده اشرافی کامپسون را از چهار دیدگاه مختلف شرح می‌دهد. این کتاب به دلیل ساختار غیرخطی و سبک داستانی غیرمتعارف، بسیار مورد توجه منتقدان و خوانندگان قرار گرفته است. با ما در ادامه با خلاصه کتاب خشم و هیاهو همراه باشید.

درباره کتاب خشم و هیاهو

خشم و هیاهو توسط ناشر آمریکایی کیپ اند اسمیت در ۷ اکتبر ۱۹۲۹ در اولین چاپ در ۷۸۹ نسخه منتشر شد که به سرعت فروخته نشد! اولین بخش دشوار رمان بسیاری از خوانندگان توانمند را از خواندن مابقی آن بازداشت.

برای فاکنر تعجب آور نبود که قبل از انتشار، فاکنر به نماینده خود بگوید که متن خشم و هیاهو باید به صورت چند رنگی منتشر شود تا علاقه خوانندگان را به خود جلب کند. با ناراحتی به فاکنر گفته شد که این امکان وجود ندارد.

با این وجود، کتاب در سال ۲۰۱۲ در یک نسخه محدود چند رنگی چاپ شد. واکنش‌های انتقادی اولیه نسبت به خشم و هیاهو متفاوت بود. منتقدان معمولاً جاه طلبی و پیچیدگی فنی این رمان را تشخیص داده و آن را تحسین می‌کردند اما به قول یک منتقد، این اثر لیاقت ساختن کار عظیم و پیچیده را ندارد. خوب یا بد، امروزه کتاب خشم و هیاهو در بهترین آثار ادبی قرن جدید جای دارد.

مشخصات کتاب خشم و هیاهو

  • عنوان اصلی: The Sound and the Fury
  • نویسنده: ویلیام فاکنر
  • کشور: آمریکا
  • سال انتشار: ۱۹۲۹
  • ژانر: گوتیک جنوبی رمان، رمان نوگرا
  • مناسب برای: بزرگسالان
  • مترجم و انتشارات: این کتاب در ایران توسط ناشران و مترجمان بسیاری کار شده است.
  • امتیاز کتاب: ۴.۲ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)

مشخصات کتاب خشم و هیاهو

شخصیت‌های کتاب خشم و هیاهو

جیسون کامپسون : رئیس خانواده کامپسون که بر اثر اعتیاد به الکل در سال ۱۹۱۲ در گذشت. آقای کامپسون پدر کوئنتین، کدی، جیسون چهارم و بنجی و شوهر کارولین است.

کارولین کامپسون: همسر ترحم آمیز و خودجوش آقای کامپسون و مادر چهار فرزند کامپسون. هیپوکندری کارولین او را مشغول کرده است و در عدم توانایی مراقبت صحیح از فرزندان، به او کمک می‌کند.

کوئنتین کامپسون: قدیمی‌ترین کودک کامپسون و راوی فصل دوم رمان است. کوئنتین، پسری حساس و باهوش، علاقه خود را به خواهرش کدی و مفهوم عزت خانواده کامپسون مشغول کرده است. او درست قبل از پایان اولین سال حضورش در‌هاروارد، با غرق شدن خودکشی می‌کند.

کدی کامپسون: دومین و بزرگ‌ترین فرزند کامپسون و تنها دختر او است. کدی در واقع کاندیس نامیده می‌شود، با برادرش کوئنتین بسیار نزدیک بوده است. او بی بند و بار می‌شود، خارج از ازدواج باردار شده و سرانجام در سال ۱۹۱۰ با هربرت هد ازدواج کرده و سپس طلاق می‌گیرد.

جیسون کامپسون چهارم: دومین و کوچک‌ترین کودک کامپسون و راوی فصل سوم رمان راویت می‌کند. جیسون فردی بسیار بدبین است.

بنجی کامپسون: کوچک‌ترین بچه کامپسون و راوی فصل اول رمان. موری کامپسون هنگامی که متولد شد، نامش در سال ۱۹۰۰ به بنیامین تغییر یافت، زمانی که کشف شد از نظر عقلی ناتوان است.

خانم کوئنتین: دختر نامشروع کدی که پس از طلاق کدی توسط کامپسون‌ها بزرگ می‌شود. دوشیزه کوئنتین، دختری سرکش، بدحجاب است که سرانجام از جیسون پول می‌دزد و با یکی از اعضای منزل، شهر را ترک می‌کند.

دلسی : دلسی، آشپز سیاه پوستان کامپسونز، زنی باتقوا، با اراده و محافظ است که به عنوان یک فرد وفادار برای خانواده کامپسون عمل می‌کند.

روزکوس: شوهر دلسی و بنده کامپسون‌ها است. او از یک مورد شدید روماتیسم رنج می‌برد که در نهایت او را می‌کشد.

خلاصه کتاب بیگانه

اثری خواندنی از آلبر کامو

اکنون بخوانید

خلاصه کتاب خشم و هیاهو

وقایع قسمت اول خشم و هیاهو، حدود ۱۷ سال پس از عزیمت کدی (هیایو یکی از شخصیت‌های کتاب) اتفاق میفتد. خواندن بخش اول بسیار دشوار است. راوی آن، بنجی، دارای ناتوانی ذهنی است. شخصیت او مشخص نیست! گاهی او را لونی یا به طور معمول احمق می‌نامند. بدیهی است که معلولیت او بر توانایی صحبت کردنش نیز تأثیر می‌گذارد (او با غر زدن و استدلال ارتباط برقرار می‌کند).

همچنین این حس زمان او را تحریف می‌کند، به گونه‌ای که او نمی‌تواند بین گذشته و حال تفاوتی قائل شود. بنجی همه زمان‌ها را به عنوان زمان حال تجربه کرده و بنابراین همه وقایع و به ویژه خاطرات حوادث گذشته را روایت می‌کنند، گویی که در زمان حال رخ داده‌اند.

حوادثی که او به عنوان حال روایت می‌کند، در واقع یک دوره ۳۰ ساله از ۱۸۹۸ تا ۱۹۲۸ را در بر می‌گیرند. بخش بنجی در ۷ آوریل ۱۹۲۸ افتتاح می‌شود. در اولین صحنه رمان، بنجی و سرپرستش، لوستر، در حال جستجو برای یک منطقه از دست رفته در نزدیکی زمین گلف حصارکشی شده هستند.

بنجی، به دنبال لوستر از طریق شکستن در حصار بالا می‌رود و گیر می‌کند. این احساس او را به یاد زمان قبل (۱۹۰۲) میندازد که کدی او را دستگیر نکرد و از حصار عبور داد. این خاطره باعث تحریک دیگری در او می‌شود، بنجی به خاطر می‌آورد که برای دیدن قبرهای پدر و برادرش (۱۹۱۲ یا ۱۹۱۳) از گورستانی بازدید کرده است.

تماس یک گلف باز در نزدیکی کدی، خود خاطرات بیشتری از کدی را به یاد می‌آورد. بنجی عروسی کدی (۱۹۱۰) و رفتن کدی (۱۹۱۱) و همچنین مشاهده لباس زیر گل آلود کدی را در روز تشییع جنازه مادربزرگش (۱۸۹۸) به یاد می‌آورد. در اقدام حاضر، بنجی و لوستر به خانه کامپسون برمی‌گردند. در آنجا آن‌ها دختر کدی، خانم کوئنتین را می‌بینند که پسری که در تاب بوده را در آغوش گرفته است.

بنجی به یاد می‌آورد که مدتی پیش (۱۹۰۸ یا ۱۹۰۹) کدی در همان حالت، پسری را در آغوش گرفته بود. سپس، خانم کوئنتین او را می‌بیند و به او ضربه محکم و ناگهانی می‌زند. بخش او ۳۰ سال قبل از شروع اتاقش به پایان می‌رسد. بخش دوم در ۲ ژوئن ۱۹۱۰ در کمبریج، ماساچوست آغاز می‌شود، جایی که راوی آن، کوئنتین، در دانشگاه‌هاروارد حضور می‌یابد.

جملات معروف از کتاب خشم و هیاهو

اگرچه کوئنتین از نظر ذهنی نقصی ندارد، اما بخش کوئنتین مانند بنجی بین گذشته و حال در نوسان است. اقدامات حال (در اینجا، ۱۹۱۰) مربوط به کوئنتین است، زیرا او برای خودکشی آماده می‌شود. اقدامات کوئنتین تا حدی عملی و تا حدی نمادین می‌باشد که شامل شکستن ساعت پدربزرگش، بسته بندی وسایلش، نوشتن نامه به عزیزانش، خرید وزنه که می‌تواند خودش را با آن غرق کند و بازدید از پل رودخانه چارلز در آن نزدیکی، جایی که او در نهایت خودکشی خواهد کرد.

اقدامات فعلی کوئنتین، بر خلاف خاطرات او، از وقایع مهم زندگی‌اش می‌باشند که بیشتر آن‌ها مربوط به دوستداران کدی یا کدی می‌باشند. چند خاطره غالب هستند، خاطره شبی که کدی بکارت خود را به دالتون ایمز (۱۹۰۹) از دست داد.

خاطره رویارویی او با دالتون با کشف حاملگی کدی (۱۹۰۹)، خاطره دیدار او با نامزد کدی، بانکدار سیدنی هربرت که کدی علی رغم بارداری توسط مرد دیگری با او ازدواج می‌کند (۱۹۱۰) و خاطره مکالمه با پدرش که در آن کوئنتین ادعا کرد با خواهرش محارب کرده است، اگرچه این کار را نکرده بود (۱۹۱۰). مشخص است که خاطرات کوئنتین و به ویژه این چهار مورد، او را به خودکشی وادار می‌کنند. خودکشی کوئنتین روایت نشده است.

نگامی که از خوابگاه خود خارج می‌شود، بخش او پایان می‌یابد. بخش سوم خشم و هیاهو، در سال ۱۹۲۸ به بخش Yoknapatawpha بازمی‌گردد. این بخش، بخش جیسون، یک روز قبل از بخش اول، در ۶ آوریل ۱۹۲۸ تنظیم شده است. بر خلاف دو بخش قبلی، بخش جیسون ساده بوده و فعالیت‌ها و فعل و انفعالات فعلی او را شرح می‌دهد، هم در خانه کامپسون و هم در فروشگاه لوازم کشاورزی که در آن کار می‌کند.

نکته اصلی روایت او خواهرزاده ۱۷ ساله‌اش، خانم کوئنتین است که همانطور که جیسون از او تعریف می‌کند، شباهت زیادی به مادرش دارد، سرسخت، سرکش و حتی بی‌ادب! جیسون خانم کوئنتین را تحقیر کرده و با این حال او برای پول به او اعتماد می‌کند. هر ماه کدی برای خانم کوئنتین چک ۲۰۰ دلاری می‌فرستد که جیسون آن را رهگیری می‌کند و برای خودش نگه می‌دارد.

برای تقریباً ۱۵ سال جیسون این طرح کشف نشده را ادامه می‌دهد تا ۶ آوریل ۱۹۲۸، زمانی که کدی به جای چک، یک دستور پول (نیاز به امضا) می‌فرستد. هنوز هم جیسون پول را پس می‌زند. بخش چهارم رمان در ۸ آوریل ۱۹۲۸، دو روز پس از بخش جیسون و یک روز پس از بنجی آغاز می‌شود.

بخش چهارم به صورت سوم شخص روایت شده و بیشتر در مورد دلسی، نوکر سیاهپوست کامپسون‌ها متمرکز است. صبح ۸ آوریل، راوی نویسنده مشاهده می‌کند که دلسی در حال انجام کارهایش، طبق معمول، در خانه کامپسون است.

در حالی که صبحانه را آماده می‌کرد، دلسی  با لاستر صحبت می‌کند که به او می‌گوید شب قبل شخصی وارد اتاق خواب جیسون شد. لحظاتی بعد کشف شد که خانم کوئنتین نه تنها پنجره جیسون را شکسته بود بلکه وارد اتاق خواب وی شده، پول مادرش را پیدا کرد، آن را به سرقت برد و از خانه فرار کرده است.

جیسون، خشمگین، به تعقیب او می‌رود اما در نهایت موفق به گرفتن او نمی‌شود. در غیاب جیسون، دلسی، لاستر و بنجی در مراسم عید پاک در کلیسای Dilsey’s شرکت می‌کنند. وزیر در مورد رستگاری موعظه می‌کند و دلسی که به کامپسون‌ها و حوادث صبح فکر کرده، شروع به گریه کردن می‌کند.

ضمیمه رمان که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد، جزئیات سرنوشت کامپسون‌های بازمانده را شرح می‌دهد. طبق پیوست، بنجی در سال ۱۹۳۳ به یک پناهندگی می‌رود. جیسون به یک آپارتمان بالای فروشگاه رفته و کدی به پاریس نقل مکان می‌کند، جایی که او در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان (۴۴ تا۱۹۴۰) زندگی می‌کرد. نه کدی و نه دخترش به شهرستان یوکناپاتاوفا بازنگشتند.

خلاصه کتاب قلعه حیوانات

اثری خواندنی از جورج اورول

اکنون بخوانید

جملات معروف از کتاب خشم و هیاهو

«ساعت‌ها زمان را می‌کشند، زمان مرده است تا زمانی که توسط چرخ‌های کوچکی بر روی آن کلیک شود. فقط وقتی ساعت متوقف می‌شود، زمان زنده خواهد شد.»

«بعضی از روزهای اواخر ماه اوت در خانه اینگونه است، هوا مانند این هوا، سبک و مشتاق است و چیزی در آن غم انگیز و نوستالژیک و آشنا می‌باشد.»

«یک مرد مجموع بدبختی‌های خود است. یک روز فکر می‌کنید بدبختی خسته می‌شود اما پس از آن زمان بدبختی شما است.»

«وقت آن نیست که شما بفهمید هیچ چیزی نمی‌تواند به شما کمک کند، دین، ​​غرور، هر چیزی. این زمانی است که متوجه می‌شوید به هیچ کمکی احتیاج ندارید.»

«او علی رغم اینکه خودش نیز از عشق ناتوان بود، او را دوست داشت.»

«کدی جعبه را گرفت و آن را روی زمین گذاشت و باز کرد. این پر از ستاره بود. وقتی من هنوز بودم، آن‌ها هم هنوز حضور داشتند. وقتی که من حرکت کردم، آن‌ها نگاهی کوتاه انداخته و من سپس ساکت شدم.»

«کدی بوی درخت می‌داد.»

«من از آن زنانی نیستم که بتوانم همه چیز را تحمل کنم.»

«من می‌گویم پول هیچ ارزشی ندارد. این فقط روشی است که شما آن را خرج می‌کنید.»

نقد کتاب خشم و هیاهو

نقد کتاب خشم و هیاهو

خشم و هیاهو در دوره بعد از بازسازی آمریکای جنوبی، در دوره پس از بازسازی (۷۷ تا ۱۸۶۵) نوشته و تنظیم شد. در این برهه حساس از تاریخ آمریکا، جنوب در غیاب برده داری در حال بازتعریف خود و ارزش‌های خود بود. برخی از خانواده‌های جنوبی (به طور معمول خانواده‌های قدیمی دارای زمین)، از شرکت در این روند خودداری کردند. در عوض، آن‌ها به سنت‌ها و ارزش‌های خود پایبند بودند.

خشم و هیاهو مستند سقوط این خانواده‌ها است. کامپسون‌ها، همانطور که فاکنر به آن‌ها می‌گوید، از فرزندان مستقیم اشراف زراعت هستند. آن‌ها وارث ارزش‌ها و سنت‌های خود می‌باشند که بقا (یا انقراض نهایی) این اشراف به آن‌ها بستگی دارد.

کامپسون‌ها در بیشتر موارد از این مسئولیت شانه خالی می‌کنند. اما کوئنتین، این کار را نمی‌کند. سنگینی بار گذشته بر دوش کوئنتین است که به عنوان پسر بزرگ احساس می‌کند باید عزت خانواده کامپسون را حفظ کرده و از آن محافظت کند. کوئنتین خواهر خود را به عنوان اصلی‌ترین حامی افتخاری که از او محافظت می‌کند، معرفی کرده است.

وقتی او نتوانست از این عزت محافظت کند، یعنی وقتی کدی بکارت توسط دالتون ایمز از دست داد و باردار شد، کوئنتین اقدام به خودکشی می‌کند. خودکشی کوئنتین، همراه با بارداری کدی، سقوط خانواده کامپسون را تسریع می‌بخشد.

هنوز هم برای نزدیک به دو دهه، خانواده زنده مانده است. ناقوس مرگ آن در ۸ آوریل ۱۹۲۸ توسط خانم کوئنتین به صدا درآمد که خود را از یک کانال باران به سمت پنجره قفل شده اتاق خواب عمویش چرخاند، پول مادرش را بُرد و از همان کانال در غروب پایین رفت و ناپدید شد که او نه تنها پول بلکه آخرین چهره افتخار خانواده کامپسون را با خود بُرد.

شکل رمان خشم و هیاهو کاملاً مدرنیست است، فاکنر از تعدادی فنون داستانی استفاده می‌کند، از جمله راویان غیرقابل اعتماد، مونولوگ‌های داخلی و نحو نامتعارفی که از ویژگی‌های تکراری مدرنیسم ادبی اقتباس کرده است.

برداشت فاکنر از زمان، به ویژه همانطور که در بازنمایی غیرخطی او از زمان بیان شد، دلیل اختلاف نظر منتقدان است. چنین استدلالی فاکنر را در زمره تعدادی از نویسندگان مدرنیست تحت تأثیر برگسون قرار می‌دهد. خشم و هیاهو به تنهایی بیانگر نگرانی فاکنر از زمان است. این اثر نامش نام را از نمایشنامه‌ای به نام مکبث اثر ویلیام شکسپیر گرفته است.

درباره نویسنده خشم و هیاهو

ویلیام فاکنر بزرگ‌ترین فرزند از میان چهار برادری بود که در یک خانواده ثروتمند در می‌ سی سی پی به دنیا آمد. او از مادر و مادربزرگش تأثیر گرفت که هم خواننده و هم هنرمند بودند و کارولین بار، زن سیاه پوستی است که او را تربیت کرد و به او آموزش داد.

وقتی شش ساله بود، خانواده فاکنر به آکسفورد در می سی سی پی نقل مکان کردند، جایی که پدربزرگش صاحب چندین مشاغل بود و فاکنر بیشتر عمر خود را در آنجا گذراند. فاکنر علیرغم هوش و استعداد آشکارش، دبیرستان را رها کرد.

او ابتدا شعر را شروع کرد و اولین رمان خود را در سال ۱۹۲۵ منتشر نمود. مرکز داستان‌های او در جنوب است و بسیاری از آن‌ها در مکانی خیالی Yoknapatawpha در می سی سی پی اتفاق میفتند.

فاکنر در تمام زندگی خود از سوء مصرف مشروبات الکلی رنج می‌برد اما همچنان موفق شد نوزده رمان و انواع داستان‌ها و فیلم نامه‌های دیگری را منتشر کند. وی در سال ۱۹۴۹ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و اکنون یکی از مهم‌ترین نویسندگان مدرن آمریکایی به شمار می‌رود. وی در سن ۶۴ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت.

هر کتاب تجربه‌ای متفاوت است که دیدگان خواننده را به روی عمیق‌ترین رویدادهای زندگی باز می‌کند!

همین الان اپلیکیشن ذهن رو دانلود کن 👇

دانلود سرگذشت ندیمه

4 دیدگاه‌ها

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید