فهرست مطالب
کتاب تفکر زائد یکی از پربحثترین و محبوبترین کتابهای روانشناسی میان خوانندگان است. این کتاب نوشته محمدجعفر مصفا،مترجم و مولویشناس شهیر ایرانی، است. او در این کتاب درباره افکار ما و تاثیر آن در کیفیت زندگی صحبت میکند. برای خواندن خلاصه کتاب تفکر زائد و آشنایی بیشتر با این کتاب در ادامه با ذهن همراه باشید.
درباره کتاب
فرض کنید شخصی را میبینید که در حال صحبت کردن با شخص دیگری است. در نگاه اول چیزی که ما میبینیم صرفا کسی است که درحال صحبت کردن است. اما تفسیر و تاویل و برداشت ما از صحبت کردن آن شخص چطور؟ آن هم الزاما با واقعیت انطباق دارد؟
آیا تفسیر ما از اینکه شخص موردنظر با غرور به طرف مقابلش نگاه میکند، ترسیده است یا عاشق طرف مقابلش است، تفسیر درستی است؟ آیا میتوانیم بدون پیشفرض ذهنی و قضاوت احساسی واقعیت صرف را درک و تفسیر کنیم؟
موضوعی که با شما مطرح کردم، مساله اصلی محمدجعفر مصفا، نویسنده کتاب تفکر زائد است. او در این کتاب سعی دارد درمورد برداشتهای ما از واقعیت و تفکر ما درباره واقعیت صحبت کند.
از نظر مصفا دونوع تفکر در ما وجود دارد. دیدگاه اول همان دید صرف ما نسبت به واقعیت است. دومین نوع دیدگاه، همان برداشت ما از واقعیت است که به زمینههای فکری و ذهنی ما مرتبط است. او این نوع تفکر را تفکر زائد مینامد.
از نظر مصفا تفکر زائد اینطور تعریف میشود: تفکر زائد پندار و توهمی است که در لباس اندیشه متجلی میگردد. تا زمانی که این نوع تفکر (و در حقیقت توهم) حاکم بر ذهن است، زندگی و هستی انسان در ابری از تیرگی خواهد گذشت، بی هیچ هدف و مسیر روشن و بدون کمترین تسلط بر زندگی.
خلاصه کتاب تفکر زائد
مصفا در کتاب تفکر زائد سعی کرده است در قدم اول، به ریشههای تاثیرگذار این نوع از تفکر در انسان بپردازد. او بر شیوههایی که این تفکر را برانسان تحمیل میکند و میزان تاثیرگذاری آنها بر افراد استناد میکند.
او بیان میکند: «انسان چند سالی بیشتر هستی و حیات معنوی به معنای واقعی ندارد آنهم معنویتی که هنوز خام است و رشد نکرده است. طفل معصوم سفر زندگی را تازه شروع کرده و هنوز در ابتدای راه است که جامعه آن میراث شوم را یک شبه، مثل یک کابوس هولناک بر او تحمیل میکند.»
او از شخصیت خیالی و توهمی که افراد درون خودشان میسازند و شیوهای که این شخصیت کاذب بر دیدگاه انسان تاثیر میگذارد حرف میزند.
او بیان میکند که چقدر ما بدون این شخصیت کاذب خوشبینانهتر و خوشبختتر خواهیم بود.
مصفا بعد از بیان ریشهها و علل وجود تفکر زائد، به بیان راهکارهایی برای حذف آن میپردازد. او کتاب تفکر زائد را در شش فصل اصلی تدوین کرده است. عناوین فصلهای کتاب تفکر زائد به صورت زیر است: فصل اول: نوع تفکر، فصل دوم: من پدیدهای بیگانه در انسان، فصل سوم: ماهیت من یا هویت فکری، فصل چهارم: تضاد، فصل پنجم: خودشناسی، فصل ششم: بعضی مسائل مربوط به خودشناسی.
درباره محمد جعفر مصفا
مصفا در سال ۱۳۱۲ در خمین متولد شد. او در خانوادهای رشد کرد که همگی اهل ادبیات و شعر و شاعری بودند. مصفا اما در دانشگاه به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. هرچند هرگز دلبستگی نسبت به این رشته در خود احساس نمیکرد.
مصفا را به ترجمه و شرح آثار هورنای میشناسند. او با انتشار کتاب انسان گمشده و شناخت، خود را به عنوان یکی از سردمداران خودشناسی و انسانشناسی در ایران معرفی کرد.
کتاب تفکر زائد یکی از معروفترین کتابهای این نویسنده شهیر است. او این کتاب را در موضوع خودشناسی و با هدف تغییر نگرش انسان به زندگی نوشت. این کتاب با استقبال زیاد خوانندگان روبه رو شد و به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است.
مصفا در سال ۱۳۹۷ درگذشت.
چرا باید این کتاب را خواند؟
خواندن کتاب تفکر زائد به ما کمک میکند پرده از شخصیت درونیمان بپردازیم. شخصیتی که میتواند باعث تغییر در نگرش ما به اتفاقات، حوادث و رویدادها شود. مصفا عقیده دارد ما میتوانیم با ایجاد کمی تغییر در تفکر، سبک زندگی و نگرش، مانند روزهای ابتدای تولد بدون هرگونه پیشداوری و قضاوت به مسائل نگاه کنیم.
او معتقد است خاصیت کنار گذاشتن تفکر زائد این است که کیفیت زندگی را به طرز مطلوبی بالا ببریم و احساس بهتری داشته باشیم. این کتاب یکی از بهترین کتابهای چاپ شده در ایران در حوزه خودشناسی است که بارها تجدید چاپ شده است.
اگر دوست دارید نگرشتان نسبت به زندگی و مسائل آن تغییر کند، با خود درونیتان مواجه شودید و آن را کنار بگذارید، حتما کتاب تفکر زائد را مطالعه کنید.
قسمتهایی از کتاب تفکر زائد
در جریان آشنایی با “ارزش“ها، ماهیت ذاتی انسان از دست میرود و بجای یک پدیدهی قراردادی و اعتباری حاکم بر وجود او میگردد. در بچه انسان یک مقدار حالات و کیفیات معنوی هست که اعمال و رفتار او تحت تأثیر آن حالات است. مثلاً به حکم یک کیفیت درونی میل دارد از غذایی که میخورد به دیگری هم بدهد، یا اگر چنین میلی در او نیست، نمیدهد.
به حکم ماهیت انسانی خود معاشرتی یا گوشهگیر است، ذاتاً ملایم و باگذشت یا سختگیر است، و بسیاری حالات و کیفیات دیگر که مجموعاً ماهیت انسانی او را تشکیل میدهد. تا قبل از آشنایی با زبان “تعبیر و تفسیر“ زندگی و روابط او تحت ”تأثیر این حالات است.
بچه به خودش نمیگوید چون من آدمی اجتماعی هستم باید با دیگران معاشرت و دوستی داشته باشم؛ یا چون آدم سخاوتمندی هستم باید به دیگری غذا بدهم. بلکه جوهر و ماهیت انسانی او اقتضا میکند که چنین یا چنان کند. اما بعد از آشنایی با ارزشهای تعبیری، رابطه انسان با حالات درونی خود قطع میگردد و در هر مورد آنطور عمل میکند که “ارزش“ها به او دیکته میکنند.
هر یک از ما برای دیگری یک عامل خطرناک و تهدیدکنندهایم و بنابراین بشدت از یکدیگر میترسیم. در این صورت آیا طبیعی نیست که از یکدیگر عمیقاً نفرت و بیزاری داشته باشیم؟ تا زمانی که مقایسه و رقابت حاکم بر روابط انسانهاست، امید عشق و محبت اصیل یک امر محال است.
بخشی از کتاب تفکر زائد
تا وقتی رقابت وجود دارد، احساس حقارت و ترس هم وجود خواهد داشت؛ و این دو مخل عشق و هرگونه احساس مطلوباند. اگر ارزشهای ما بر دیگران بچربد نتیجه آن احساس نوعی سرمستی نخوتآلود و در عین حال توأم با هراس و دلهره خواهد بود. زیرا ارزشهایی که احساس سرمستی در ما ایجاد کردهاند هر آن ممکن است از ما گرفته شوند.
شما امروز رئیس هستید ولی فردا ممکن است نباشید. و اگر ارزشهای دیگران بر ما بچربد نتیجه آن احساس حقارت، ناکامی، حسرت و نفرت خواهد بود. و آنچه در رابطه رقابتی و مقایسهای ابداً وجود ندارد احساس تساوی و برابری است. رابطه ما را ارزشها تعیین میکنند. و میدانیم که ارزشهای تعبیری محدود به یکی دو تا نیست. صدها ارزش متفاوت هویت ما را تشکیل داده است. در زمینه بعضی از آنها احساس برتری و در زمینه بعضی دیگر احساس عدم برتری داریم. بنابراین رابطه ما با یکدیگر یک رابطه دوگانه و متضاد است، معجونی است از احساس نخوت و احساس حقارت.