فهرست مطالب
افزایش یتیمان و ساختارهای خانوادگی غیرمعمول در کتاب بینوایان، بارزترین شاخصی است که نشان میدهد جامعه و سیاست فرانسه در دورهای از تاریخ به طرز وحشتناکی راه خود را اشتباه رفته است. ژان والژان، فانتین، کوزت، ماریوس، گاوروچه، پونتمرسی و ژیلنورمند همه به دلایل اقتصادی یا سیاسی از خانواده یا عزیزانشان جدا شدهاند. آنها شخصیتهایی ناراضی و تنهایی هستند که داشتن یک زندگی معمولی را آرزو میکنند. برای مطالعه خلاصه کتاب بینوایان با ما همراه باشید.
مشخصات کتاب بینوایان
- عنوان اصلی: Les Miserables
- نویسنده: ویکتور هوگو
- کشور: فرانسه
- سال انتشار: ۱۸۶۲
- ژانر: رمان حماسی و داستان
- مناسب برای: نوجوانان، جوانان و بزرگسالان
- مترجم و انتشارات: این کتاب در ایران توسط ناشران و مترجمان بسیاری کار شده است.
- امتیاز کتاب: ۴.۱۸ از ۵ (براساس وبسایت goodreads.com)
درباره کتاب بینوایان
ویکتور هوگو با کتاب بینوایان که در سال ۱۸۶۲ منتشر کرد، مورد توجه عموم قرار گرفت. این کتابی داستانی از افسوس، عشق، از دست دادن و فقر است که در فرانسه در اوایل دهه ۱۸۰۰ و در پس زمینه شور انقلابی اتفاق افتاد. این رمان در پنج جلد منتشر و یکی از طولانیترین رمانهایی است که تاکنون نوشته شده است، ۱۹۰۰ صفحه در نسخه فرانسوی و شامل طولانیترین جملهای است که تاکنون نوشته شده است، یعنی ۸۰۰ کلمه!
خلاصه کتاب بینوایان
با توجه به اینکه این یکی از طولانیترین رمانهایی است که تاکنون نوشته شده است، خلاصه کردن بینوایان کار آسانی نیست. شخصیت اصلی کتاب ژان والژان، مردی است که زندگی با او مهربان نبوده است. او به دلیل سرقت نان برای تغذیه خواهر گرسنه و فرزندانش به ۱۹ سال زندان محکوم شده بود و سالها سختی او را تبدیل به مردی تلخ کرده بود. او از اسقف سرقت میکند و وقتی اسقف برای نجات او از زندان دروغ میگوید متحیر میشود.
اسقف به او میگوید که باید از راههای بد خود توبه کند و زندگی خود را تغییر دهد. با این حال عادتهای بد والژان او را بهتر کردهاند اما در یک رویدادی او از کودکی پول میدزدد. او توبه میکند و سعی کرده پسرک را پیدا کند تا پول را به او پس دهد اما خیلی دیر است زیرا این سرقت گزارش شده و او یک بار دیگر تحت تعقیب است.
او نذر میکند که در آن لحظه زندگی خود را تغییر دهد. ژان والژان به دلیل شکستن آزادی مشروط توسط یک پلیس بیرحم به نام ژاور شکار میشود، سالها از شناسایی و دستگیری خود جلوگیری میکند. او نام خود را به مسیون مادلین تغییر میدهد و صاحب کارخانه و شهردار مونترویل در شمال فرانسه میشود.
او در مییابد که یکی از کارگرانش فانتین، فرزندی نامشروع دارد و او را اخراج میکند. این کودک، دختری به نام کوزت است که با خانوادهای به نام تناردیهها در مونترویل پاریس زندگی میکند. فانتین روحی غمگین دارد و ناامید از پول، همه چیز را از جمله مو و دندانش میفروشد.
او سرانجام تسلیم فحشا میشود تا پول زندگیاش را تأمین کند تا کوزت را در خانوادهای نگه دارد که معتقد است از او مراقبت میکنند. پس از یک درگیری، فانتین توسط پلیس ژاور دستگیر میشود اما مسیو مادلین شهردار میرسد و اصرار دارد او را به بیمارستان منتقل کنند، جایی که او به فانتین در حال مرگ قول میدهد دخترش کوزت را پیدا کند و از او محافظت کند.
پلیس ژاور قدرت غیرمعمول محکوم فراری والژان را به خاطر میآورد و سرانجام این امر وی را به سمت شهردار و مادلین سوق میدهد که بار دیگر به زندان بازگردانده میشود. وی پس از نجات جان یک محکوم دیگر بار دیگر فرار میکند و گزارش میشود که مفقود شده است. او راهی مونت فرملی میشود تا کوزت را پیدا کند و به وعده خود به فانتین عمل کند.
او کوزت را با تناردیهها که در آنجا او را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند و به عنوان برده با او رفتار میشود، پیدا میکند و به آنها پول میدهد تا او را رها کنند. ۹ سال بعد، ژان والژان در پاریس زندگی میکند و با دانشجوی جوانی به نام ماریوس که عاشق کوزت بوده دوست میشود. دختر توناردیه، اپونین نیز به نوبه خود عاشق ماریوس است.
خیابانهای پاریس پر از انقلابیون است و موانع راه اندازی شده در خیابانها و درگیریها آغاز و اپونین کشته میشود. والژان برای یافتن ماریوس زخمی وارد عمل میشود و خود را در موقعیتی میبیند که میتواند دشمن خود را از بین ببرد اما او را رها میکند. کوزت از ماریوس مراقبت کرده و آنها با هم ازدواج میکنند. سرنوشت ژان والژان کامل میشود و او قبل از مرگ با گفتن C’est bon de mourir comme cela (چقدر شیرین است اینطور مردن) از مادرش و تاریخچه زندگیاش خودش به کوزت میگوید.
.
نقد کتاب بینوایان
این رمان در مورد چگونگی تلاش فردی به نام ژان والژان برای زندگی خوب و کمک به افراد اطرافش است، حتی در حالی که او برای فرار از گذشته جنایتکار خود تلاش میکند. در طول مسیر زندگیاش فوق العاده ثروتمند میشود، دختری به نام کوزت را به فرزندی قبول میکند و تقریباً تمام زندگی خود را در تلاش برای فرار از یک پلیس سرسخت به نام بازرس ژاور میگذراند.
عملاً هیچ راهی برای خلاص شدن از این رمان عظیم، زرق و برق دار و نفس گیر ندارد. بینوایان در سال ۱۸۶۲ منتشر شد، این کتاب بستری بود برای ویکتور هوگو علیه بیعدالتی که در حق فقیرترین و آسیب پذیرترین اعضای جامعه مدرن متحمل شده بود. قرار بود انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه با آوردن آزادی و برابری برای همۀ مردم فرانسه، به مسیر خود ادامه دهد اما تنها فقر و جنگ را به ارمغان آورد.
فقرا در خیابانها گرسنه هستند و ثروتمندان نیز ثروتمندتر میشوند. ویکتور هوگو نمیتوانست این ایده را تحمل کند که بسیاری از مردم برای هیچ چیز جنگیده و کشته شدهاند و او مصمم بود که برای انجام کاری، به ایجاد یک تغییر واقعی اجتماعی بپردازد.
وقتی این رمان را بخوانید، خواهید دید که جامعه چقدر میتواند در برابر فقیرترین و آسیب پذیرترین اعضای خود به بدی عمل کند. انصافاً باید بگوییم که هوگو هرگز نمیگوید که یک فرد فقیر نمیتواند راه خود را برای خروج از فقر پیدا کند. به هر حال، این دقیقاً همان کاری است که ژان والژان انجام میدهد.
بینوایان اشاره میکند که افرادی مانند ژان والژان همیشه از این قاعده مستثنی خواهند بود. این واقعیت که برخی از مردم میتوانند از فقر به ثروت برسند، به این معنی نیست که ما در یک جامعه قانونی زندگی میکنیم زیرا اکثریت قریب به اتفاق این کار را نمیکنند.
هرچه به مواردی مانند کمکهای اجتماعی، بیمه بیکاری و حقوق بازنشستگی فکر میکنید، ویکتور هوگو میخواهد شما یک چیز را بفهمید، اینکه یک شبکه ایمنی از دولت و حقوق انسانی ممکن است اشخاصی مانند فانتین را نجات دهد.
جملات معروف از کتاب بینوایان
«او هرگز بدون کتاب زیر بغلش بیرون نرفت و اغلب با دو نفر برمیگشت.»
«حتی تاریکترین شب نیز به پایان میرسد و خورشید طلوع میکند.»
«دوست داشتن شخص دیگری، دیدن چهره خداست.»
«مردن چیزی نیست. زندگی نکردن ترسناک است.»
«شنیده نشدن دلیلی بر سکوت نیست.»
«دوست داشتن، همین کافی است. بیشتر چیزی نپرس هیچ مروارید دیگری در چینهای تاریک زندگی یافت نمیشود »
«کسانی که گریه نمیکنند، نمیبینند.»
«اگر صحبت کنم، محکوم میشوم. اگر ساکت بمانم، لعنت خواهم شد.»
«شما رنج میبرید زیرا دوست دارید، پس بیشتر دوست داشته باشید. مردن از عشق، زیستن بر اساس آن است.»
«برای خلق آینده چیزی مانند رویا وجود ندارد.»
.
درسهایی از کتاب بینوایان
از کتابی بینوایان میتوان درسهای زیر را آموخت:
لباس مبدل و نام مستعار
تعدادی از شخصیتهای این رمان با نام مستعار یا در لباس مبدل عمل میکنند و این تغییرات آگاهانه در هویت به علامت متمایز دنیای جنایت تبدیل میشود. تناردیه یک نمونه بارز آن است. در برههای از رمان، او با نام Jondrette لباس نقاشی میکشد و میبینیم که او نام مستعار دیگری را نیز به طور همزمان اتخاذ کرده است. والژان که به جای ادامه رفتار مجرمانه خود، از نام مستعار برای پنهان کردن گذشته خود استفاده میکند. حتی لباسهای مبدل والژان، اگرچه به اندازه تناردینه نیستند.
اولین کاری که والژان پس از ازدواج کوزت انجام میدهد، نام جعلی خود را در مقابل خانواده جدیدش بر میدارد. لباس مبدل و نام مستعار، ابزاری برای بقاء برای شخصیتهای رمان هستند اما هوگو معتقد بوده که زندگی چیزی فراتر از صرف زنده ماندن است. در نهایت، یکی از مهمترین تمایزهای بین شخصیتهای صادق و جنایتکاران، تمایل شخصیتهای صادق به کنار گذاشتن تغییرات منفی خود و نشان دادن خود برای آنچه واقعاً هستند.
رستاخیز جهانی
وقتی شخصیتی در بینوایان درسی اساسی درباره زندگی میآموزد، این تحقق اغلب با قیامت جسمی همراه است. والژان بیشترین تعداد تناسخ را پشت سر میگذارد که هر یک نشانگر این است که او یک قدم دیگر با فساد اخلاقی قدیمی خود فاصله دارد. به عنوان مثال، والژان پس از مواجهه با میریل، خود را دوباره به عنوان مادلین میبیند.
با این حال والژان تنها کسی نیست که چنین معادهایی را پشت سر میگذارد. وقتی ماریوس سرانجام شش ماه پس از زخمی شدن در موانع نقاهت بهبود یافت، مردی متفاوت از خواستگاری عاشق میشود که به سوی جنگ میرود. اگرچه هویت جدیدی به خود نمیگیرد اما ماریوس قبل از اینکه بتواند خود را با پدربزرگش آشتی دهد و با موفقیت از کوزت خواستگاری کند، باید یک رستاخیز را تجربه کند.
بر خلاف تصور عمومی، بینوایان در طی انقلاب فرانسه اتفاق نمیفتد بلکه در سالهای ۱۸۱۵ تا ۱۸۳۲ اتفاق افتاده که در آن سال با یک شورش نسبتاً جزئی به اوج خود میرسد. با این حال، قطعاً شناخت تاریخ فرانسه در درک بسیاری از طرحها مفید است. در سال ۱۷۸۹ تصرف معروف قلعه باستیل توسط انقلابیون فرانسوی صورت گرفت اما تنها در سال ۱۷۹۲ فرانسه پس از یک شورش خشن که منجر به زندانی شدن پادشاه و همسرش ماری آنتوانت شد، اعلام جمهوری کرد.
کنوانسیون ملی و هیئت حاکمه، شاه را پس از محاکمه وی به خیانت به ملت، اعدام کردند. در سالهای آینده حاکمان جدید علیه یکدیگر رو به رو شدند و دورهای از خشونت بزرگ موسوم به ترور را آغاز کردند. در سال ۱۷۹۹ ناپلئون بناپارت کودتا کرد و در سال ۱۸۰۴، به امپراطوری انتخاب شد.
او به مبارزات نظامی متعددی دست یافت و هدف نهایی آن تسخیر تمام اروپا بود. فقط در سال ۱۸۱۵ دشمنانش که اکنون در اتحاد بودند، به فرانسه حمله کردند و او را به تبعید فرستادند اما او قبل از شکست قطعی در نبرد واترلو، برای صد روز از جنگ تازه در سال ۱۸۱۵ بازگشت.
پس از آن، فرانسه به پادشاهی و در آنچه به عنوان بازسازی شناخته میشود، بازگشت. در سال ۱۸۳۰، چند روز شورش در پاریس که از آن به عنوان انقلاب ژوئیه یاد میشود، منجر به جایگزینی شاه، چارلز با خویشاوند دور خود از یک خانواده دیگر، لویی فیلیپ شد.
دو سال بعد، مردم در پاریس ناراضی بودند که این تغییر جزئی چه تاثیری داشته است. عامل اصلی شورشهای ۱۸۳۲ که به سرعت خنثی شد، مرگ یک سیاستمدار محبوب و لیبرال اجتماعی، لامارک بود.
درباره نویسنده کتاب بینوایان
ویکتور هوگو شاعر و رمان نویس فرانسوی بود که پس از آموزش وکالت، فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. وی که در هنگام زندگی در پاریس و بروکسل، به یکی از مهمترین شاعران، رمان نویسان و نمایشنامه نویسان رمانتیک فرانسه تبدیل شد. ویکتور ماری هوگو، در ۲۶ فوریه ۱۸۰۲، در بسوان فرانسه به دنیا آمد.
پدرش یک افسر نظامی بود که بعداً به عنوان ژنرال زیر نظر ناپلئون خدمت کرد. هوگو در فاصله سالهای ۱۸۱۵ تا ۱۸۱۸ در رشته حقوق تحصیل کرد، هر چند هرگز خود را متعهد به وکالت نکرد. هوگو با تشویق مادرش کار ادبیات را آغاز کرد. وی ژورنالی را با نام Conservators Litteraire تأسیس کرد که در آن شعرهای خودش و کارهای دوستانش را منتشر میکرد.
مادر ویکتور هوگو در سال ۱۸۲۱ درگذشت. در همان سال، هوگو با آدل فوچر ازدواج کرد و اولین کتاب شعر خود را به نام Odes et poésies diverses منتشر کرد. اولین رمان او در سال ۱۸۲۳ منتشر شد و به دنبال آن نمایشنامههای زیادی ارائه داد. هوگو در ۲۲ مه ۱۸۸۵ در پاریس درگذشت.
هر کتاب تجربهای متفاوت است که دیدگان خواننده را به روی عمیقترین رویدادهای زندگی باز میکند!
همین الان اپلیکیشن ذهن رو دانلود کن 👇
با سلام، آیا کتاب بینوایان براساس رویدادهای تاریخی نوشته شده؟
با سلام و شاد باش
روایت دقیق تاریخی نداره که بتونیم به عنوان یک سند تاریخی ازش استفاده کنیم اما ویکتور هوگو داستان رو با تاریخی از دوره فرانسه تطبیق داده.