خلاصه کتاب کافکا در کرانه

معرفی کتاب کافکا در کرانه

فهرست مطالب

همانطور که موراکامی در مصاحبه‌ای اظهار داشت: «راز درک کتاب کافکا در کرانه، چندین بار خواندن آن است.» رمان این نویسنده ژاپنی از بسیاری جهات موفق است زیرا قسمت‌های سرد قلب و روح انسانی را نابود کرده و آن را به سمت گرما هدایت می‌کند.

کتاب کافکا در کرانه اثری عمیق و زیبا است و سرشار از فلسفه، استعاره‌ها، نمادها و شخصیت‌های شگفت انگیز است که ارزش چندین بار خواندن را دارد. برای مطالعه خلاصه کتاب کافکا در کرانه با ما همراه باشید.

مشخصات کتاب کافکا در کرانه

برای کافکا تامورا جوان، قهرمان اصلی رمان باشکوه هاروکی موراکامی، زندگی جایی برای آزاد شدن و کاوش است. در حقیقت، از نظر کافکا تامورا کنار آمدن با این دنیا مسئله مرگ و زندگی است.

داستان موراکامی با یک سبک کاملاً منحصر به فرد، شاید به بهترین وجه به عنوان رئالیسم جادوی ژاپنی توصیف می‌شود؛ امیدوارکننده، دلخراش و داستانی از اندوه، از دست دادن و خاطره است.

بدون پارانویای تاریک آثار فرانتس کافکا، رمان موراکامی دارای برخی ویژگی‌ها مانند رابطه وحشتناک پدر و پسری، احساس یک دنیای مخفی و بسته دیگر و زندگی پر از معماها است.

کافکا در کرانه همچنین به هگل و دیگر فیلسوفان، زندگی و کار بتهوون، داستان ادیپ و معنویت ژاپنی اشاره دارد. کتاب کافکا در کرانه، داستان پردازی درخشان دارد و رمانی بدیع است. خواندن این اثر سرگرم کننده، جالب و متفکرانه هست.

  • عنوان اصلی: Kafka on the Shore
  • نویسنده: هاروکی موراکامی
  • کشور: ژاپن
  • سال انتشار: ۲۰۰۲
  • ژانر: رمان، داستان، رئالیسم جادویی
  • مناسب برای: جوانان و بزرگسالان
  • مترجم و انتشارات: این کتاب در ایران توسط ناشران و مترجمان بسیاری کار شده است.
  • امتیاز کتاب: ۴.۱۳ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)

مشخصات کتاب کافکا در کرانه

شخصیت‌های کتاب کافکا در کرانه

کافکا تامورا: کافکا پسر بچه ۱۵ ساله باهوشی است که در جستجوی مادر و خواهری که در کودکی او را ترک کرده بودند، از خانه و از پیش پدرش کوئیچی فرار می‌کند. کافکا خواندن را دوست دارد و به این دلیل نامش کافکا است که به نویسنده بزرگ اهل چک یعنی «فرانتس کافکا» علاقه دارد.

ساتورو ناکاتا: قهرمان دوم داستان، ناکاتا یک مرد بالغ است که وقتی یک بچه مدرسه‌ای بود درگیر یک حادثه مرموز شد. در نتیجه این حادثه، وی حافظه و توانایی خواندن خود را از دست داد. با این حال، ناکاتا توانایی مکالمه با گربه‌ها را دارد که از آن برای کمک به مردم در یافتن گربه‌های گمشده آنها استفاده می‌کند.

اوشیما: یک کتابدار در اوایل ۲۰ سالگی که به کافکا نزدیک می‌شود. اوشیما نسبت به کافکا سخاوتمندانه رفتار می‌کند و در این راه به او کمک می‌کند. اوشیما به نوعی مربی کافکا می‌شود و علاقه خود را به موسیقی کلاسیک با او در میان می‌گذارد و در مورد وضعیت کافکا به او مشاوره و راهنمایی می‌دهد.

خانم ساکی: زنی سن بالاست که ممکن است مادر گمشده کافکا باشد. خانم ساکی مدیر کتابخانه‌ای است که سرانجام کافکا در اقامت دارد. او زنی مرموز و با رازهای فراوان است. وقتی خانم ساکی در سن جوانی یک خواننده حرفه‌ای بود، آهنگی را با عنوان «کافکا در کرانه» نوشت.

ساکورا: زن جوانی که در طول سفر خود چند بار به کافکا کمک می‌کند. کافکا این نظریه را مطرح می‌کند که ممکن است او خواهر گمشده‌اش باشد.

کوئیچی تامورا: کافکا از پدرش، کوئیچی فرار می کند زیرا ادعا می‌کند پدرش خش است! هرچند که هرگز به طور خاص در این مورد توضیح نمی‌دهد. کویچی به کافکا گفت که او به یک سفر ادیپی (عقد ادیپ فروید) می‌رود، یک روز پدرش را می‌کشد و با مادرش و همچنین خواهرش را همبستر می‌شود.

پسری به نام کلاغ: به نظر می‌رسد که ابداع کافکا است، پسری به نام کلاغ که در یک حالت متافیزیکی وجود دارد. او کافکا را در طول داستان راهنمایی می‌کند و به او انگیزه می‌دهد. «کافکا» در زبان چک به معنی کلاغ است.

معرفی کتاب گتسبی بزرگ

اثری خواندنی از دیل کارنگی

اکنون بخوانید

خلاصه کتاب کافکا در کرانه

کافکا پانزده ساله از خانه فرار می‌کند، از مقصد خود مطمئن نیست، فقط می‌داند که باید از پدر دور شود. در پشت ذهن او این ایده وجود دارد که وی ممکن است مادر و خواهر گمشده خود را پیدا کند، حتی اگر این به معنای تحقق پیشگویی عجیب پدرش باشد که او را نفرین کرده است، اینکه کافکا پدرش را می‌کشد و سپس با مادر و خواهرش به خواب همبستر می‌شود.

کافکا با صدای پسری به نام کلاغ در سرش، توکیو را ترک می‌کند و به خود می‌گوید که اکنون باید قوی‌ترین جوان ۱۵ ساله در جهان باشد. وقتی او سرانجام به تاکاماتسو رسید، او نه تنها کتابخانه‌ای عجیب و آرام را برای گذراندن وقت خود می‌یابد بلکه یک شب در فضایی باز و بدون هیچ خاطره‌ای از آنچه اتفاق افتاده است، در آنجا بیدار می‌شود.

او به زودی می‌فهمد که پدرش در توکیو، به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسیده است و به زودی به کتابخانه و نزد کتابداران مهربان پناه می‌برد.

همانطور که کافکا سفر خود را آغاز می‌کند، با ناکاتا، پیرمردی که پس از یک حادثه خشن هنگامی که یک کودک مدرسه‌ای بود، خاطراتی زیاد و توانایی خواندن و نوشتن را از دست داده بود اما توانایی گفتگو با گربه‌ها را داشت، روبرو می‌شود.

ناکاتا پس از کشتن یک دیوانه عجیب و غریبی به نام جانی واکر که گربه‌ها را به قتل می‌رساند، از توکیو فرار می‌کند. سرانجام ناکاتا در سفرهای خود، به هوشینو، راننده جوان کامیون که به یک باره ناکاتا را راهنمایی می‌کند، می‌پیوندد.

بزودی پلیس به دنبال کافکا برای پاسخگویی به سوالات مربوط به مرگ پدرش است و اوشیما، کتابدار خردمند و مرموز، به کافکا اجازه می‌دهد در کتابخانه بماند و کار کند. در آنجا کافکا عاشق خانم ساکی غمگین می‌شود، زنی مسن همسن مادرش!

او دلشکستگی‌ها و آهنگی که به نام کافکا در کرانه نوشته است را به کافکا تامورا می‌آموزد. چه ارتباطی بین خانم ساکی و کافکا وجود دارد؟ آیا اگر او مادر و عاشق او باشد، پیشگویی تاریک پدرش محقق شده است؟

سرانجام کافکا باید کتابخانه را ترک کند و او مدتی در یک کابین در یک جنگل بکر و خالی از سکنه می‌ماند که در نهایت باید با نفرت نسبت به پدرش مقابله کند. در همان زمان، ناکاتا باید ورودی عرفانی که گشوده است را ببندد تا جهان را به همان روش قبلی خود، برگرداند.

ناکاتا و کافکا در طول سفرهای خود با شخصیت‌های مختلفی روبرو می‌شوند که به آن‌ها کمک می‌کنند و هر کدام باید با واقعیت‌های دردناک و گیج کننده‌ای روبرو شده تا مأموریت بی نام و نشان خود که به نظر می‌رسد مجبور به انجام آن هستند را به انجام برسانند.

خلاصه کتاب کافکا در کرانه

در کتاب کافکا در کرانه چه خواهید آموخت؟

سرنوشت: سرنوشت هسته اصلی رمان موراکامی است. سرنوشت کافکا مقابله با مادرش است که در جوانی او را رها کرد. همه اقدامات او را به سمت این سرنوشت سوق می‌دهد. او سعی می‌کند از آن فرار کند، از آن پنهان شود اما او دائماً به سمت سرنوشت خود سوق داده می‌شود. او سرانجام به امر اجتناب ناپذیر تن می‌دهد و برای رشد به سرنوشت خود پای می‌گذارد.

مسئولیت: ما باید تصور کنیم که برخی از شرایط، چه خوب و چه بد، قابل کنترل هستند. اقدامات ما مهم است. انتخاب‌های ما مهم است و بنابراین از طریق تخیل، می‌توانیم مالکیت اعمال خود را توسعه دهیم. در این کتاب مسئولیت در تخیل نهفته است زیرا باید از رویاها مسئولیت پذیری را شروع کنیم.

ذهنیت باز: هیچ چیز دقیقاً همانطور که انتظار داریم پیش نمی‌رود. باید حس رها شدن وجود داشته باشد وقتی که ما به دنبال چیزی هستیم که می‌خواهیم. کنترل را کنار بگذاریم و هر آنچه را که زندگی فکر می‌کند برای ما مناسب‌تر است بپذیریم.

همدلی: ممکن است به افرادی که در زندگی روزمره با آنها روبرو می‌شویم فکر کنیم. ما نمی‌توانیم بفهمیم درون سر افراد چه می‌گذرد. ما نمی‌دانیم چه حوادثی در گذشته هنوز آنها را آزار می‌دهد. به همین دلیل است که همدلی و مهربانی باید در خط مقدم اقدامات ما قرار بگیرد.

قدرت درونی: خواه تمرین بدنی باشد، خواه استقامت ذهنی، پرورش قدرت درونی مهم است. باید چیزهای جدید را امتحان کنید و شکست بخورید و دوباره امتحان کنید. کتاب کافکا در کرانه به ما می‌گوید چگونه صبر داشته باشیم، چگونه با آن صدای درونی خود کنار بیاییم؟ چگونه خودمان را غبارروبی کنیم و به راه ادامه دهیم.

جملات معروف از کتاب کافکا در کرانه

«پس از پایان طوفان، به یاد نخواهید آورد که چگونه آن را پشت سر گذاشتید و چگونه توانستید زنده بمانید. حتی مطمئن نیستید که طوفان واقعاً تمام شده است یا نه! اما یک چیز قطعی است؛ وقتی از طوفان بیرون می‌آیید، همان شخصی نخواهید بود که قبلا بوده‌اید. این همان چیزی است که در مورد این طوفان وجود دارد.»

«اگر من را به یاد می‌آوری، پس من اهمیتی نمی‌دهم که بقیه مرا فراموش کنند.»

«این همانطور است که تولستوی گفت: خوشبختی تمثیل است، ناراحتی یک داستان.»

«فرصت‌های از دست رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم دوباره آن‌ها را برگردانیم. این بخشی از معنای زنده بودن است. اما درون سرمان، حداقل جایی که من تصور می‌کنم، یک اتاق کوچکی وجود دارد که ما آن خاطرات را در آن ذخیره می‌کنیم. باید هر چند وقت یکبار چیزها را غبارروبی کنیم، هوای تازه وارد کرده و آب گلدان‌های گل را عوض کنیم. به عبارتی دیگر، شما برای همیشه در کتابخانه خصوصی خود زندگی خواهید کرد.»

«کشف کردم که سکوت چیزی است که در واقع می‌توانی بشنوی.»

«گوش کنید، هیچ جنگی وجود ندارد که به همه جنگ‌ها پایان دهد.»

«هر یک از ما چیزهای گرانبهایی را از دست می‌دهیم. فرصت‌های از دست رفته، احساساتی هستند که دیگر هرگز نمی‌توانیم آن‌ها را دوباره برگردانیم. این بخشی از معنای زنده بودن است.»

«در زندگی همه یک نقطه بازگشت وجود دارد و در موارد بسیار کم، نقطه‌ای وجود دارد که دیگر نمی‌توانید جلو بروید و وقتی به آن نقطه می‌رسیم، تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که بی‌سر و صدا واقعیت را بپذیریم. ما اینگونه زنده می‌مانیم.»

نقد کتاب کافکا در کرانه

نقد کتاب کافکا در کرانه

کافکا در کرانه یکی از مشهورترین آثار نویسنده ژاپنی هاروکی موراکامی است. موراکامی فردی غیرقابل انکار است، به عنوان یکی از بهترین نویسندگان ژاپنی زمان ما که با ترجمه کتاب‌ها و داستان‌های او به ۵۰ زبان و فروش میلیون‌ها نسخه در سطح بین المللی، مشهور شده است.

سبک نوشتاری او عناصر سورئالیسم و ​​جهان‌های موازی را با هم مخلوط می‌کند و جهانی را به ذهن متبادر می‌نماید که به نظر می‌رسد خیلی دور از تصور ما است اما هنوز قابل دسترس نمی‌باشد. چه چیزی باعث می‌شود کافکا در کرانه برجسته باشد؟ بیایید این کتاب را با جزئیات دقیق‌تر بررسی کنیم.

کافکا در کرانه بین دو نقشه موازی در هم تنیده می‌شود، تا داستان کافکا تامورا، پسری ۱۵ ساله که برای فرار از نفرین ادیپ و ناکاتا، از خانه فرار می‌کند و همچنین حضور یک مرد پیر ژاپنی که به طرز عجیبی توانایی صحبت کردن با گربه‌ها را دارد.

کافکا از خانه فرار می‌کند به دلیل یک تصادف در دوران کودکی و اینکه روزهای خود را با مکان یابی و بازگشت گربه‌های گمشده به صاحبانشان سپری می‌کند. اگرچه به نظر می‌رسد که این دو شخصیت در سفرهای مخصوص خودشان هستند اما مسیرهای آن‌ها برای یک پایان جذاب و بیش از حد سورئالیستی ناگزیر به سمت پایان رمان در هم می‌آمیزد.

اگرچه این کتاب طولانی است اما موراکامی قادر می‌باشد با مهارت ترکیب فرهنگ عامه، رئالیسم جادویی، از وقایع به ظاهر پیش پا افتاده استفاده کند و دنیایی خیالی بسازد که شخصیت‌های او عشق، از دست دادن، مالیخولیا را تجربه کنند و شادی همه در یک فصل باشد.

سفر کافکا نشان دهنده آزادی فرار و احساس غم انگیز تنهایی او است، او یک پسر ۱۵ ساله معمولی نیست و تجربه‌های او با کشف عشق، از دست دادن، اشتیاق و عدم اطمینان از خود همراه است. رابطه او با کتابدار اوشیما و خانم ساکی و هر دو شخصیت به زیبایی نوشته شده‌اند.

اوشیما به کافکا برای هر یک از مشکلات به ظاهر خارق العاده و غیر منطقی او خرد و مشاوره می‌دهد. برعکس، ناکاتا مرد سالخورده‌ای است که به ظاهر زندگی بدون هدف را سپری می‌کند.

معرفی و نقد کتاب سرگذشت ندیمه نوشته مارگارت اتوود

اثری خواندنی از دیل کارنگی

اکنون بخوانید

به دلیل ناتوانی در خواندن و نوشتن، خانواده و جامعه از او اجتناب می‌کنند، اما توانایی ویژه او در مکالمه با گربه‌ها او را به ماجراجویی‌هایی شامل قتل، سقوط چیزهای غیرمعمول از آسمان و به دست آوردن سنگ برای باز کردن مسیر عبور واقعیت دعوت می‌کند.

موراکامی از ناکاتا به عنوان وسیله‌ای برای کاوش زندگی استفاده می‌کند! رضایت او از زندگی‌اش در زمینه بازگرداندن گربه‌های گمشده به صاحبان آن‌ها  به طرز عجیبی توانمند است.

اگرچه به نظر می‌رسد که او زندگی را پیش پا افتاده و به ظاهر بی‌ربط می‌داند و آن را به هدر داده است، اما عزم او برای تحقق سرنوشت خود، در رمان الهام بخش و طراوت بخش می‌باشد.

برخی از رمان‌ها با طرح داستانی خود شما را مجذوب می‌کنند اما موراکامی می‌تواند از طریق ایجاد مناظر توهمی توجه خواننده را جلب کند، جایی که هرگز مطمئن نیستید که رویاها به پایان می‌رسند و واقعیت‌ها آغاز می‌شوند.

کافکا در کرانه، پیوند ذاتی ما با سرنوشت و پیامدهای از دست دادن ناشی زندگی را بررسی می‌کند. او می‌تواند برخی از اظهارنظرهای عمیقاً قابل تأمل و متناقض را در خرده داستان‌هایی که به نظر بی‌اهمیت و مزخرف هستند وارد کند، به عنوان مثال، خاطرات درون شما را گرم می‌کند اما همان خاطرات نیز ذهن شما درگیر می‌کنند.

به نظر می‌رسد موراکامی قصد دارد حقیقت و جامعه ما را افشا کند، اگرچه شادی چیزی است که باید برای آن تلاش کرد اما از دست دادن و از خود بیگانگی گریزناپذیر است؛ فرصت‌های از دست رفته، احساساتی که دیگر هرگز نمی‌توانیم دوباره به آن‌ها برگردیم. این بخشی از معنای زنده بودن است و هر شخصی به روش خود احساس درد می‌کند و هر کدام زخم‌های خاص خود را دارند. موراکامی اظهار داشت: «خوشبختی تمثیلی است و ناراحتی یک داستان است

چه یک مجموعه از آثار موراکامی را در خانه داشته باشید و چه تازه با کارهای او آشنا شوید، کافکا در کرانه، یک نقطه شروع خارق العاده برای غواصی در مغز متفکر این نویسنده ژاپنی است.

این کتاب بدون شک یک صفحه برگردان و ذهن متافیزیکی است که دندان‌های شما را به هم می‌فشارد، زیبا، دلهره آور و بدون هیچ راه حل واقعی برای بسیاری از معماهای پراکنده در رمان است.

درباره نویسنده کتاب کافکا در کرانه

درباره نویسنده کتاب کافکا در کرانه

موراکامی در دوران کودکی و نوجوانی به فرهنگ غربی علاقه مند بود و جذب کارهای نویسندگانی مانند کورت ونگوت، چارلز دیکنز و فرانتس کافکا شد.

موراکامی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه واسدا در سال ۱۹۷۳، قبل از افتتاح یک بار کوچک جاز با همسرش در یک فروشگاه ضبط صدا آشنا شد.

یک روز، موراکامی در حالی که در یک بازی بیس بال شرکت می‌کرد، ناگهان متقاعد شد که می‌تواند داستان نویس شود و همان شب شروع به نوشتن کرد. از آن زمان، موراکامی به دلیل رمان‌ها و داستان‌های سورئال خود مورد تحسین بین المللی قرار گرفت.

بیشتر کتاب‌های او با تلفیق عناصر رئالیسم جادویی یا پوچ گرایی با دنیایی عجیب و غریب، دنیاهای خیالی ایجاد می‌کنند که به طرز متنوعی ناراحت کننده و شوخ طبع هستند. وی گفته است که نوشتن رمان مانند خواب دیدن است.

آثار وی به بیش از ۵۰ زبان ترجمه شده است. در سال ۲۰۰۶، موراکامی ششمین برنده جایزه فرانتس کافکا شد که به نویسندگانی اعطا شد که آثار آن‌ها گواهی دوران ما است.

هر کتاب تجربه‌ای متفاوت است که دیدگان خواننده را به روی عمیق‌ترین رویدادهای زندگی باز می‌کند!

همین الان آپلیکیشن ذهن رو دانلود کن 👇

دانلود سرگذشت ندیمه

4 دیدگاه‌ها

    • ممنون از حسن توجه شما
      بله ریشه های فرهنگی ژاپنی در تار و پود کتاب نهفته است اما عناصر فرتهنگ غربی رو هم پوشش میده.

  1. کتاب بسیار جالبی بود که وحدت وجود را نیز به خوبی بیان می کرد و اینکه تفکرات ما بر روی تمام جهان تاثیر گذار است.

    • سلام دوست عزیز
      ممنون از اینکه ذهن رو برای مطالعه انتخاب کردید و نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتین 🙂
      موفق باشید

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید