فهرست مطالب
دنیای امروز ما، دنیای ارتباطات و کنش متقابل میان آدمهاست. واقعیت دنیای امروز ما چیزی جز وضعیت ما در روابطی که با سایرین شکل میدهیم، نیست. اما چطور میتوان به سطح رابطهای پایدار و مسالمتآمیز با افراد اطرافمان برسیم؟ تفکر دلفینی یکی از موثرترین پاسخهای این سوال است. با ما دراین مقاله همراه باشید.
تفکر دلفینی
لازم است قبل از آشنایی با مفهوم تفکر دلفینی با خصوصیات زندگی اجتماعی دلفینها آشنا شویم. دلفینها موجوداتی کاملا اجتماعی هستند. این موجودات دوستداشتنی آبزی به صورت جامعهای کوچک در کنار هم زندگی میکنند. آنها سعی میکنند هرچیزی که دارند را با دیگران به اشتراک بگذارند.
دلفینها خودشان را در هرچیزی با دیگران شریک میبینند. آنها در هرمسالهای به هم کمک میکنند و مفهومی به نام خودمحوری در آنها وجود ندارد و یا بسیار ضعیف است.
این خصوصیت دلفینها باعث شده است تا جامعهشناسان و روانشناسان با همکاری زیستشناسان تحقیقات متعددی روی آنها انجام دهند.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]
با تمرکز روی نکات مثبت زندگی به اندازه نکات منفی ،زندگیمان را دگرگون کنیم
[/su_animate]
[/su_box]
معروفترین تحقیقی که روی جامعهشناسی دلفینها انجام شده است، تحقیق معروف استخر کوسهها است. محققان برای انجام این آزمایش، ۹۵ کوسه را به همراه ۵ دلفین در یک استخر قرار دادند.
آنها با دقت رفتار هر دودسته آبزی را مورد بررسی قرار دادند. محققان بعد از گذشت مدت کمی از زمان، متوجه موضوع جالبی شدند. آنها مشاهده کردند که کوسهها بعد از مدت کوتاهی شروع به حمله به یکدیگر کردند.کوسهها به هم حمله میکردند و سعی میکردند به یکدیگر صدمه بزنند.
آنها در این حملات شمار زیادی از جمعیت خودشان را تلف کردند و تعدادشان به شدت کم شد. پس از مدتی توجهشان به دلفینها جلب شد و شروع به حمله به آنها کردند. دلفینها اول فکر کردند که کوسهها درحال بازی با آنها هستند.
اما وقتی دلفینها فهمیدند که موضوع حمله کوسهها به آنها جدی است، با همکاری باهم کوسهها را محاصره کردند و با وارد کردن ضربات متعدد به مهرههای پشتشان آنها را تلف کردند. بعد از یک هفته تمام کوسهها نابود شدند و تنها دلفینها زنده ماندند.
این رفتار جالب دلفینها در همکاری برای مقابله با دشمن مشترک، منجر به ایجاد مبحث جدیدی شد که میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات جامعه باشد. میپرسید کدام مبحث؟ پاسخ سوال همان مسالهای است که در مقاله حاضر روی آن تمرکز داریم؛ یعنی تفکر دلفینی.
مبانی تفکر دلفینی
از نظر جامعهشناسان انسانها در حیات اجتماعی به سه دسته عمده تقسیم میشوند. کپورها، کوسهها و دلفینها
کپورها، در محیط زندگی خودشان همیشه طعمه هستند. آنها به سادگی غذای ماهیهای شکارچی میشوند. در جو
امع انسانی و حیات اجتماعی انسانها، عدهای همیشه مانند ماهی کپور نقش قربانی را بازی میکنند. آنها در روابط انسانی همیشه قربانی هستند و موردظلم واقع میشوند. آنها یا با کوتاه آمدن مقابل دیگران یا با تصمیمها و رفتارهای غلط همیشه قربانی میشوند.
افراد، سازمانها و گروههای اجتماعی زیادی مصداق کپورها هستند. آنها توانایی اداره درست روابط شخصی، کاری و اجتماعی را ندارند و همیشه با مشکلات زیادی از طرف رقبا روبهرو میشوند و معمولا شکستخورده و مقهورند.
کوسهها، برعکس کپورها عمل میکنند. آنها نقش شکارچی را در طبیعت بازی میکنند و معتقدند برنده شدن آنها الزاما با بازنده شدن دیگران همراه است. آنها معتقدند باید بکشی تا کشته نشوی. باید شکست بدهی تا شکست نخوری. در لغتنامه این افراد واژه برد-برد معنا ندارد. آنها تنها به برد-باخت معتقدند و همه تلاش خود را برای شکست دادن دیگران به کار میگیرند.
مصداق کوسهها در افراد، شرکتها و سازمانهای اجتماعی زیادی پیدا میشود. این دسته از رفتار را میتوان در کسانی که راهبرد پیروزی را وارد کردن ضربه به دیگران میبینند یافت.
دلفینها، هوشمندترین نوع موجودات طبیعت هستند. آنها هوشمندترین جوامع آبزی را تشکیل میدهند. درحیات اجتماعی به افرادی دلفین گفته میشود که رمز پیروزی را در مشارکت با دیگران و اجرای عملیات دو سر برد میبینند.
افرادی که دلفینی فکر میکنند تمام خوبیها و نعمتها را نه برای خودشان که برای جمع میخواهند. اگر موفقیتی است، برای همه است. اگر کسی به مشکلی برخورد کرد، باید همگی برای کمک به او بشتابند. اگر قرار است به هدفی برسند با همکاری و همراهی هم به آن خواهند رسید.
آنها به خیر عمومی نگاهی جز به کل دارند. درواقع برای رسیدن به وضعیتی پایدار و باثبات باید از پایینترین سطوح جامعه شروع کرد تا خیر به بالاترین سطوح منتشر شود.
دلفینها ارتباطات پیشرفتهای درمقایسه با سایر حیوانات دارند. آنها روحیه مشارکت جمعی و خیرخواهی عمومی را به طور غریزی دنبال میکنند.
[su_note note_color=”#a631a8″ radius=”10″ class=””]
جامعهشناسان معتقدند که برای داشتن حیات سعادتمند و دستیابی به موفقیت و خیر عمومی باید مثل دلفینها رفتار کرد. تفکر دلفینی چیزی جز این گزاره را دنبال نمیکند. درتفکر دلفینی انسانها باید یاد بگیرند به جای خیر شخصی، خیر عمومی را دنبال کنند که آنهم جز با همکاری و همراهی و مشارکت امکانپذیر نخواهد بود.
[/su_note]
کوسهها حمله میکنند، چون بقا و پایداری خودشان را در کم شدن رقبا و از بین رفتنشان میبینند. کپورها خورده میشوند چون هوشمندانه عمل نمیکنند و خود را وارد چرخه طعمه بودن میکنند. اما این دلفینها هستند که درنهایت به بقا میرسند. چرا که فهمیدهاند بقا در تعامل و بازی دوسر برد است.
افرادی که تفکر دلفینی را دنبال میکنند به خوبی فهمیدهاند که برد دیگران الزامی برای شکست ما ایجاد نخواهد کرد.
چه اصولی را باید برای تفکر دلفینی دنبال کنیم؟
برای رسیدن به تفکر دلفینی نباید از اصول زیر غافل شویم:
اولین شرط برای پیادهسازی تفکر دلفینی در زندگی، فراموش کردن خود و منافع شخصی است. ما باید یاد بگیریم موجوداتی اجتماعی هستیم و در جامعه زندگی میکنیم. رسیدن به خیر عمومی با کمک و یاری رساندن به هم و دیگر خواهی به جای خودخواهی امکانپذیر است.
اصل دوم در تفکر دلفینی این است که هنگام بروز مشکلات برای دیگران، خودمان را به جای آنها بگذاریم. همدلی و همراهی با دیگران و بهترین یاور و پناه یکدیگر بودن، یکی از بزرگترین و مهمترین اهداف برای رسیدن به خیر عمومی است.
باید از اعماق وجودمان بپذیریم که همدلی میتواند ما را به هم نزدیک کند و لازمه داشتن روابط مثبت در حیات اجتماعی، این است که بهترین وجه خودمان را در روابطمان با دیگران رو کنیم. یعنی تلاش کنیم تا بهترین چیزی که میتوانیم باشیم را در رابطههایمان پیادهسازی کنیم.
در اصل سوم تفکر دلفینی، همذاتپنداری با اطرافیان هنگام بروز بلایا و مشکلات تاکید میشود. کافیست وقتی برای کسی مشکلی به وجود میآید به این فکر کنیم که اگر ما جای آن شخص بودیم، چه توقعاتی از دیگران داشتیم؟ دوست داشتیم اطرافیان چطور با مشکل ما برخورد کنند.
ادراک دیگران و احساساتشان در مواجهه با مشکلات مهمترین کاری است که میتوانیم برای نزدیکی به آنها و داشتن روابط اجتماعی مثبت انجام دهیم. سعی کنید به اطرافیانتان بفهمانید برای شما باارزش هستند و میتوانند به شما تکیه کنند.
اصل چهارم تفکر دلفینی، خوشحال شدن از موفقیتهای دیگران است. به بیانی دیگر همانطور که مشکلات اطرافیان شما را غمگین و ناراحت میکند، موفقیتها و شادیشان هم باید باعث شادمانی شما باشد. به موفقیت و شادی آنها ارزش بدهید. به آنها القا کنید که شادیشان به اندازه شادی خودتان برایتان مهم است.
کنار گذاشتن کینه و حسادت مفهوم کانونی این اصل است. همه ما با درجات متفاوت کینه و یاد حسادت را در وجودمان داریم. حسادت نوعی غریزه است و برای همین گریزی از بودن آن در روحمان نیست.
اما میتوان آن را کنترل کرد و یا حتی تا حد زیادی سرکوب نمود. کسی که همگام با استراتژی تفکر دلفینی حرکت میکند، حسادت را در خود سرکوب کرده است.
آخرین اصل از اصول تفکر دلفینی، همکاری و همیاری برای رسیدن به اهداف است. از قدم گفتهاند که یک دست صدا ندارد. این حرف را باید با آب طلا بنویسید و روی دیوار اتاقتان بگذارید.
انسانها نه فقط برای اهداف جمعی، که برای رسیدن به اهداف شخصی هم به کمک و یاری هم نیاز دارند. ما وظیفه داریم به یکدیگر کمک کنیم تا رسیدن به اهداف و موفقیتها آسانتر شود.
بااین اصل، زنجیرهای از شبکههای کمکرسانی به یکدیگر تشکیل میشود که درنهایت خیر و برکت عمومی خواهد داشت. زنجیرهای که روزی با آغوش باز به استقبال درخواست کمک ما خواهد آمد.
و در آخر
[su_note note_color=”#a631a8″ radius=”10″ class=””]
اصل دلفینی را دست کم نگیرید. این اصل برای موفقیت درهر سطحی، از فردی تا سازمان، بسیار مفید و موثر خواهد بود. انسانهایی که آگاهانه به خیررسانی مشغول هستند، هوشمندترین انسانهای جوامع خودشان هستند.
[/su_note]
آنها به خوبی فهمیدهاند که هر عمل، عکسالعملی را درپی خواهد داشت و پاداش هرخوبی و نیکی را در بزنگاه مناسب خواهند گرفت.
غبطه خوردن در وجود انسان نهادینه ست، ولی وقتی از تعادل خارج میشه تبدیل به حسادت میشه
با غبطه خوردن تلاش بیشتری میکنی اما حسادت نشان دهنده ضعف و بیماری روحیه
سلام دوست عزیز
روزتون بخیر باشه
خیلی ممنون از کامنت بسیار زیبا و پرمفهوم شما