فهرست مطالب
در طبیعتگردیهایتان تابهحال به سنجاقک برخورد کردهاید؟ احتمالاً اگر ماجراجوتر از بقیه بوده باشید، بیشتر کنار این هیولاچه بامزه میمانید و بهتر تماشایش میکنید! چشمهای عجیب و مرکب او بهترین مثال برای تفکر تصویر بزرگ big picture thinking یا تفکر آسمان آبی blue sky thinking یا تفکر کلنگر Holistic thinking است.
متفکری که چنین ویژگی را دارد معمولاً یک عملگرا است. او در فرایند فکر کردن همه ذینفعان، از مشتری بگیر تا کارمند و سرمایهگذار، همچنین رقبا و ترندهای جامعه و وقفههای فناوری آینده و خلاصه همه ظرایف را در نظر میگیرد. یک نگاه کامل به طرح یا موقعیت.
همانطور که بالاتر برایتان از چشمهای سنجاقک مثال آوردم، این حشره با چنین قابلیتی، دید خودش را محدود به چپ و راست نمیکند بلکه همه جهات را میتواند ببیند و درواقع یک دید همهجانبه کامل نسبت به اطراف دارد. نمونه اجتماعی چنین امتیازی را در مورد رانندگی خودتان میتوانید پیدا کنید؛ آینههای متفاوت در خودرو دلیل خوبی برای تقویت چنین تفکری است.
دیدن تصویر بزرگ یعنی دیدن کل. یعنی توانایی درک اصل مسئله و سیستمی که با آن کار میکنیم. این طرز فکر کمک میکند تا تخیل کنیم.
اما آیا نقطه مقابلی هم برای این تفکر وجود دارد؟ افراد جزئینگر معمولاً به بخشهای خاصی از یک پروژه یا فرایند توجه میکنند. آنها در عمل ممکن است دید درستی نسبت به طرح و مسئله نداشته باشند.
البته وقتی به تفاوتها میپردازیم به معنی این نیست که کیفیت یک سیستم فکری بهتر از سیستم دیگری است. در عوض باید اینطور ادامه بدهیم که «هردو طرز تفکر برای اینکه اثرگذاری بهتری داشته باشند لازماند.»
اهمیت تفکر تصویر بزرگ
«یه نگاه به پشت سرت بنداز»، «تصویر بزرگتر رو ببین»، «در مورد این موضوع در مقیاس بزرگتری فکر کن». این جملات قرار است برای شمایی که احتمالاً فرد جزئینگری هستید ناخوشایند باشد! چنین افرادی با شنیدن این جملات احساس میکنند دارند وقت خودشان را هدر میدهند.
جزئینگرها حالا احساس خوبی خواهند داشت. ولی اگر به شما در مورد یک حقیقت جالبتوجه بگویم چطور؟! پژوهشهای علمی میگوید که تفکر تصویر بزرگ ارتباط نزدیکی با موفقیت چشمگیر کارآفرینها دارد. به بیان سادهتر، تفکر کارآفرینی پیوند معناداری با چنین طرز فکری پیدا میکند.
گروهی که کارآفرین هستند ۳۰-۴۸% بیشتر از باقی ما اهل فکر کردن در مقیاسی بزرگ از محدودیتهای مشخص شده هستند.
تفکر تصویر بزرگ برای همه مهم است
اما در این مورد، فقط کارآفرینها نیستند که سود میبرند. طرز فکر تصویر بزرگ داشتن ازجمله مهارتهای کلیدی برای همه آنهایی است که در مسیر شغلی خودشان قرارگرفتهاند. مخصوصاً اگر شخصی تصمیم داشته باشد قدرت رهبری تیم یا سازمانی را به دست آورد.
افرادی که جزئینگر هستند اگر بخواهند مجهز به تفکر تصویر بزرگ شوند باید راه زیادی را پشت سر بگذارند؛ آنها روی هر جزئی از اشتباه تمرکز میکنند و خلاصه سرخودشان را به درد میآورند!
برای نمونه؛ دیر سر قرار آمدن حتی برای چند دقیقه آنها را کلافه میکند، جوجهای که برای شام آماده کباب شدن است خوب مزه دار نشده، کتابی که قرض دادهاند نامرتب و تاخورده برگردانده شده (تا یادم نرفته، اگر در مورد آخر چنین اخلاقی دارید اصلاً از من کتاب قرض نگیرید!).
اما وقتی بتوانیم سیستم فکری خودمان را تغییر دهیم، تمایل بیشتری برای کلنگری پیدا میکنیم حتی اگر جزئیات کوچکتر باعث بیحوصلگی یا تمرکز بیشتر ما شوند. البته بماند که تبلیغ آن تا عمل کردن فرق دارد. ذهن جزئینگر باید آنقدر قدرتمند باشد تا بتواند در مورد یک موضوع از خودش بپرسد «مسئلهای که برایم پیش آمد طی سه روز، سه سال یا سی سال آینده ازنظر من چطور خواهد بود؟»
تفکر تصویر بزرگ با یک مثال
تصمیم دارید ذهنیت تصویر بزرگ را تقویت کنید؟ قصد دارم در ادامه برایتان توضیح بدهم که چطور میشود چنین قدرتی پیدا یا آن را تقویت کرد. به لطف چنین قابلیتی میتوانید جدیتر برای رسیدن به برنامههایتان قدم بردارید و در همه جنبههای زندگی دید بهتری داشته باشید.
همچنین تصمیم دارم جایگاه شما را بهعنوان فردی که جزئینگر است در برابر قالب تصویر بزرگ نشان بدهم. شاید بهتر باشد با یک مثال دیگر ادامه بدهیم.
یک لنج ماهیگیری در شمال کشور را تصور کنید. این قایق بخشی از صنعت شیلات شمال است که با هر ورود به آب، چندین تن ماهی را صید میکند. صیادی با این لنج اثراتی دارد؛ ارزش هزینهای و جذب کارگران کمتر.
درحالیکه اگر با تفکر تصویر بزرگ به موضوع نگاه کنیم متوجه صید بیرویه از دریا میشویم؛ زیانهای گسترده از صید آبزیان غیرمصرفی که در تورها گیر میکنند، کاهش بقای کسبوکارهای کوچکتر شیلات، ویرانی اقتصادی روستاهایی که مبتنی بر اقتصاد ماهیگیری زندگی میکنند، صادرات احتمالی ارزش اقتصادی حاصل از صیادی که نصیب شرکتهای بزرگ میشود.
این تنها بخشی از پیامدهای صیادیهای بیرویه است که حتی بزرگتر از آن شامل مشکل تغذیه مردم و حیوانات و از همه مهمتر به خطر افتادن پایداری امنیت غذایی میشود.
نقش تفکر تصویر بزرگ در زندگی فردی
مثال بالا کمک کرد؟ باهم بیشتر میخوانیم.
ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که اصلاً چرا باید این سیستم تفکری در زندگی من وجود داشته باشد؟ چه فایدهای برای من دارد؟ درحالیکه در کنار تصویر بزرگ اینکه تفکر جزئینگر هم جزئی از مهارتهای ما باشد مهم است. درواقع هردو، باهم کمک میکنند.
البته که جزئیات به تصویر بزرگ معنا میدهند. اما توجه داشته باشید که توجه بیشازاندازه به همین جزئیات واقعاً ذهن را مشوش میکند (تجربه استرس، پررنگترین آن است). درحالیکه وقتی تصویر بزرگتر را جلوی دیدتان میگذارید کمتر احتمال غرق شدن در جزئیاتی پیش میآید که در بلندمدت مهم نیستند.
مهم است که بدانید
فردی که چنین طرز فکری دارد به اثر یک مانع بر تصویر بزرگتر و چگونگی تبدیل آن به فرصت توجه میکند. این قابلیت در مدیریت یک تیم بسیار ارزنده است. اگرچه بازهم تکرار میکنم نه تفکر جزئینگر و نه تفکر کلنگر قرار نیست بهتنهایی مفید باشند. هرکدام به سهم خود قرار است کمک کنند کارها خوب پیش برود و دومی، اثربخشی بیشتری دارد.
اگر در تیمی که کار میکنید هستند همتیمیهایی که بین این دو فرق فاحشی میگذارند به آنها تأکید کنید که هردو مهم هستند. کسی که روی تنها یکی از این دو تمرکز میکند درواقع توانمندیهای خودش را برای رسیدن به تصویر بزرگ محدود میکند.
آیا من موافق با تفکر تصویر بزرگ هستم یا تفکر جزئینگر؟
کافی است اینطور به موضوع نگاه کنید:
«جهان در برابر تفکر خاص»
این عبارت کوتاه کمک میکند تا درک درستی از موضوع مقاله پیدا کنید و در کنار آن، تفکر جزئینگر را هم بیشتر بشناسید. توصیفات جالب دیگری هم در مورد تفکر کلینگر وجود دارد که شاید برایتان خواندن آنها جالب باشد:
- در میان ابرها
- خوردن عصرانه در آسمان
- اقامت در ارتفاع ۱۲۰ متری آسمان
عبارات زیر هم در مورد تفکر جزئینگر نوشته شده است:
- سربهزیر
- با دقت سازماندهی شده
برای اینکه به سؤالی که در عنوان پرسیده شد پاسخ بدهید اولازهمه باید مشخص کنید بهصورت طبیعی نگاه شما به مسائل چگونه است؟
◄ آیا روی جزئیات ورودی و خروجی پروژه بیشتر دقت میکنید؟
◄ در گزارشی که برای مدیرتان ارسال میکنید آنقدر به جزئیات توجه دارید که حوصله او را سر میبرید؟
◄ یا اینکه مجهز به چشم پرنده در مورد موضوعات اطرافتان هستید و آنجا که نمیتوانید متوجه شوید چطور جزئیات به طرح بزرگتری ارتباط دارند، از کار دلزده میشوید؟
با یک نگاه دقیقتر متوجه میشوید که هردو نوع تفکر- کلنگر و جزئینگر- مفید و کاربردی هستند. درواقع مهارتهای تکمیلی باهم هستند که معنا پیدا میکنند.
۵ راهکار مؤثر برای تقویت تفکر تصویر بزرگ
اگر تا اینجا موفق شدم ذهن شما را برای مسلح شدن به تفکر آسمان آبی جذب کنم، پس حتماً میتوانم با پنج راهکار مفید شما را برای خواندن ادامه مقاله قانع کنم. باهم میخوانیم:
شناسایی عادتهایی که مانع تفکر تصویر بزرگ میشوند
ترجیحات شخصی ما خیلی از مواقع مانع چنین طرز فکری هستند. پس قدم اول این است که عادت شکنی کنیم. شروع سختی است؟ البته! پیشنهاد میکنم سه قانون زیر را همیشه در نظر داشته باشید:
کمالگرایی معنی ندارد– افرادی که اهل تفکر همهیاهیچ هستند، بنا بر یک پژوهش، به دلیل پرداختن به جزئیات بیشتر، دیرتر به موفقیت میرسند یا حتی ناکام میمانند. فکر میکنید چنین شخصیتی دارید؟ انگشتتان را دراز کند و دکمه pause را هرچه سریعتر فشار دهید. فرصتهای بیشتر با برداشتن چند قدم به عقب و در اختیار داشتن دید بزرگتر و بهتر، به شما نزدیک میشوند.
دردسرهای امور کوچک کماهمیت– «اون گلدون جدید بهتر نبود ورودی ساختمان اداره باشه؟»، «چرا خانم ایکس دیروز سر جلسه اونطور با من حرف زد؟!» «به نظرم باید به کارمندان بگم که بعد از خروج از آبدارخونه برق رو خاموش کنن!»
مشاهده میکنید؟ اینها افکاری هستند که بهخوبی میتوانند خواب شبانه شما را مختل کنند و شاید در ظاهر قابلبررسی باشند ولی آنقدر جزئی و کماهمیت هستند که میتوانید بهراحتی از کنارشان رد شوید یا رسیدگی به این امور را به فرد دیگری بسپارید.
تفویض اختیار– تحقیقات تأیید میکنند که وقتی مسئولیت و مشارکت بهصورت تیمی تقسیم شود و بخشی از فشار کار و وظیفه از روی دوش مدیر برداشته و به دیگر اعضای مجموعه سپرده شود، ضریب موفقیت واقعی بالاتر میرود. برگزاری جلسات طوفان فکری لینک ازجمله روشهای تفویض اختیار و از آن مهمتر، ارتباط بهتر با اعضای تیم است.
دریچه نگاهتان را تغییر بدهید؛ چند سؤال بر اساس تفکر تصویر بزرگ
طرح سؤال کمک بزرگی برای بررسی جنبههای مختلف فعالیت یا وظیفه شماست تا بتوانید به هدف اصلیتان برسید. دیوید شوارتز در کتاب جادوی فکر بزرگ The Magic of Thinking Big نوشته است:
«ببینید چه چیزی میتواند وجود داشته باشد نه اینکه آن چیز چیست.»
اولین پرسش این است «اصلاً دنبال چه هستم؟» این سؤال دقیقاً همان موضوعی است که باید حتماً آن را با خودتان در میان بگذارید. سؤالات بعدی را در ادامه برایتان مینویسم:
◄ چیزی که دنبالش هستم برای کس دیگری هم اهمیت دارد یا روی او تأثیر گذاشته است؟
◄ اگر جواب بله باشد، پیامدهای ناخواسته چنین خواستهای چیست؟
◄ مرز کشیهای اخلاقی در مورد موضوع من وجود دارد؟
◄ فکر من چطور میتواند اسباب تغییرات اجتماعی شود؟
و سؤال مهم آخر اینکه
◄ سؤال دیگری هم هست که هنوز از خودم نپرسیدهام؟
از روش فهرست بندی استفاده کن
این روش یکی از ترفندهایی است که مرتب از آن استفاده میکنم. میتوانید برای هر بولت یک شاخه هم در نظر بگیرید و تصویر بزرگتان را به جزئیات بیشتری تقسیم کنید.
بعد از تکمیل فهرستی که ترتیب دادید ببینید کدام موارد را باید اضافه کنید و کدام موارد حذف شدنی هستند. برای نمونه روزهای اول کارم داشتم اینطور برنامهریزی میکردم که سبک نویسندگی من برای کدام یکی از شبکههای اجتماعی میتواند مفید باشد.
درنتیجه تصمیم گرفتم همین فهرست را آماده کنم تا ببینم کدام پلتفرم بهترین گزینه برای رسیدن به اهداف کاری من میتواند باشد. ترجیحم این بود که خیلی خودم را درگیر هر شبکه اجتماعی غیرمفید نکنم و موارد مفیدتر را در نظر داشته باشم.
روش ساده و احتمالاً کودکانهای است، نه؟ ولی من شخصاً دیدم که تفکر تصویر بزرگ چه راحت و روان در این تکنیک خودش را نشان داد. وقتی بولت بندی میکنید درواقع یک حالت بصری به فکرتان میدهید. بهعبارتدیگر، هر نقطه شما را به آنچه نمیتوانید ببینید مرتبط میکند.
شاید بد نباشد این اندرز ایلان ماسک را به خاطر بسپاریم:
«مهم است که تصویر بزرگ خودمان را بخشی از درخت معنا و مفهوم بدانیم. اینجاست که پای تفکر بر مبنای اصول اولیه به میان میآید. من برای ساخت سفینه مسافرتی به فضا با این روش پیش رفتم (بولت های اصلی و بعد فرعیات).»
یادداشتبرداری یا نقشهکشی ذهنی
نقشهکشی ذهنی یکی از روشهای جذاب با جلوههای بصری متنوع است. درواقع اجازه بدهید اضافه کنم یا میتوانید یادداشت کنید یا نقاشی! فراموش نکنید با انجام این تکنیک میتوانید بهسادگی نقاط ضعف و جهش افکارتان را برای رسیدن به تصویر بزرگ پیدا کنید.
برای شروع هم اصلاً به خودتان سخت نگیرید. تصویر بزرگ را با مشخص کردن جزئیاتی که فکرتان را درگیر کرده است بسازید. نکته اینجاست که قرار نیست تصویر بزرگ را فقط روی کاغذ بیاورید بلکه باید جزئیات را با وضوح بیشتری بنویسید یا بکشید. دقت کنید که همه موارد را پوشش بدهید و چیزی از قلم نیفتد.
زمانبندی برای تفکر
شما را نمیدانم ولی تجربه شخصی من میگوید که وقتی باعجله تصمیمگیری میکنم و به عبارتی توجهی به مدیریت زمان ندارم دیر یا زود انگشت ندامت میگزم. چرا این اتفاق میافتد؟ به یکی از دلایل زیر:
- درست زمانی تصمیم گرفتم که خسته از کار روزانه بودم.
- زمان من را تحتفشار قرارداد که این یعنی حواسم به همهچیز نبود. جنبههای مختلف را زیر نظر نداشتم و انتخابهایی را که به هدف اصلی من ربط پیدا میکرد ارزیابی نکردم.
- مشغول چند کار همزمان بودم که این یعنی عملکرد من تا ۴۰% افت دارد.
مهم: دلایلی که برایتان نوشتم ممکن است جزو فهرست شما هم باشد و این عجیب نیست. بهتر است با خودمان روراست باشیم و قبل از تنظیم وقت مناسب برای فکر کردن بدانیم ممکن است چه موانعی جلوی راهمان سبز شوند.
در زمان تصمیمگیری یکی از بهترین ترفندها اولویتبندی است. این روش کارایی جهانی دارد و قرار نیست برای من جواب بدهد و برای یکی، نه. بررسی کنید که چه چیزهایی در تفکر تصویر بزرگ شما مهم هستند، چه نقشی در این تفکر دارند و خیلی موارد دیگر.
معرفی کتاب
حالا دیگر نوبت کمی گشت زنی در کتابخانه صوتی مجموعه است. قبل از هر چیز فراموش نکنید که با دانلود رایگان اپلیکیشن ذهن با آن زمینه بنفش بادمجانی جذاب، امکان دسترسی و خرید کتابهای صوتی شنیدنی در حوزه توسعه کسب و کار، روانشناسی و توسعه فردی برایتان فراهم شده است. کتابهای زیر انتخاب من برای این مقاله هستند که امیدوارم برایتان شنیدنی باشند.
کتاب نابخردیهای پیشبینی پذیر نوشته دن اریلی Dan Ariely
به باور آریلی آدمی درگیر کارها و تصمیمگیریهایی میشود که اغلب هوشمندانه نیستند و حتی مواقعی از آن حالت مطلوب فرسنگها فاصله دارند. او به گفته خودش سالها کوشیده است که این اشتباهات احمقانه، بیمعنی، عجیب، بامزه، و گاهی خطرناکی را که همگی ما انجام میدهیم درک کند، به این امید که با فهمیدن عادتهای عجیب نابخردانه، بتوانیم برای تصمیمگیریهای بهتر، جلوی خودمان را بگیریم.
سفر او در این کتاب سفری است به تمامی رفتارهای نامعقولی که انسانها در شرایط گوناگون از خود بروز میدهند؛ مبحثی که آریلی نامش را اقتصاد رفتاری یا قضاوت و تصمیمگیری نامیده است.
اقتصاد رفتاری حوزهای به نسبت جدید است و به هر دو جنبه روانشناسی و اقتصاد میپردازد. او در این کتاب پس از توضیح دادن اقتصاد رفتاری در هر فصل بر پایه آزمایشهایی که سالها انجام داده به تشریح رفتارهای نابخردانه انسان در عرصههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته است.
راوی: کاترین صادق پور
کتاب فریبخورده تصادف به قلم نسیم نیکلاس طالب Nassim Nicholas Taleb
به سؤال زیر فکر کنید:
نوعی بیماری شناسایی شده است که از هزار نفر، یک نفر را مبتلا میکند. تست پزشکی این بیماری هم در ۵٪ موارد، اگر فرد سالم باشد، او را بیمار تشخیص میدهد. اگر هم بیمار باشد با دقت ۱۰۰٪ تشخیص میدهد که بیمار است.
حالا اگر شما پزشک باشید و یک نفر از در مطب وارد شود و آزمایشی که در دست دارد نشان بدهد که او بیمار است، به نظر شما چند درصد احتمال اینکه او واقعاً بیمار باشد وجود دارد؟
نکته جالبتوجه اینجاست که طی پژوهشهایی همین سؤال را از تعدادی از پزشکان آمریکایی پرسیدند و کمتر از ۲۵٪ آنها جواب درست دادند. این یعنی پزشکی که با همین احتمالات روش درمان شما را انتخاب میکند، با احتمال خوبی دچار اشتباهات مهم و تعیینکنندهای هست.
راوی: کاترین صادق پور
پایانبخش
سال ۱۹۵۹ یا ۶۰ میلادی بود که داشرات مانیهی Dashrath Manjhi همسر مصدومش را از دست داد چون نزدیکترین بیمارستان به روستای آنها حدود ۴۵ دقیقه دورتر بود.
۲۲ سال بعد همین مرد از مسیر یک یال (لبه) سنگی، یک راه ده متری با تیشه و مغار (نوعی وسیله کندهکاری) ساخت. این راه فاصله را پانزده دقیقه کوتاهتر کرد.
مانیهی یکی از بهترین مثالها در مورد تفکر تصویر بزرگ است؛ او غرق در جزئیات برای عملی کردن کارش نشد. بلکه تمرکز اصلی را روی مسئله بزرگتری گذاشت:
«او نمیخواست یکبار دیگر مرگی مشابه مرگ همسرش در روستا اتفاق بیفتد.»
البته که قرار نیست برای شما هم یک تجربه ۲۲ ساله اتفاق بیفتد و خدایناکرده کسی را از دست بدهید. فقط کافی است یکبار دیگر این مقاله را بخوانید و تکلیف خودتان را با خودتان روشن کنید!
تفکر تصویر بزرگ یکی از روشهای جذاب ارزیابی مسائل است. شما برای مدتی مشخص از چشم یک سنجاقک، که دید ۳۶۰ درجه کلنگری دارد، به مسئلهتان نگاه میکنید تا بتوانید هوشمندانهتر تحلیل و نتیجهگیری کنید.
اگر به چشمهای سنجاقک توجه کرده باشید، مکانیزم بینایی او شبیه بینایی انسان نیست. نه فقط چپ و راست که همه زوایا را میتواند ببیند. ابتدای مقاله برایتان یک مثال روشن آوردم که رانندگی ما یکی از نمونههای عینی چنین تفکری است.
این طرز فکر را به تفکر آسمان آبی و تفکر کلنگر هم میشناسند. قاعدتاً هر اصلی در جهان یک نقطه مقابل هم دارد و تفکر جزئینگر ازجمله آن است. افرادی که چنین طرز فکری دارند عموماً به جنبههای خاصی از موضوع بیشتر از موارد دیگر توجه میکنند.
در این مقاله پنج تکنیک کاربردی معرفی شد تا با دنبال کردن آنها بتوانید فرایند اندیشیدن و حل مسئله را برای خود سادهتر و عمیقتر کنید که شامل پنج تکنیک زیر میشود:
- شناسایی عادتهای محدودکننده
- تغییر چشمانداز
- فهرست بندی
- نقشهکشی ذهنی
- زمانبندی برای تفکر
منبع:
https://www.fingerprintforsuccess.com/blog/big-picture-thinking
من مینویسم. در کنار سفر، مهربانی، آشپزی و سکوت، از این هنر، برای معنا دادن به زندگی ام بهره میبرم.
ba salam
shoma khodetun intori fekr mikonin?
سلام و روز به خیر پاشا صبور عزیز
شخصا اگر موضوعی رو برای کارکردن انتخاب میکنم یا درموردش چیزی نمیدونم و میخواهم همراه با کاربران بلاگ بیشتر یاد بگیرم یا چیزهایی میدونم و میخواهم اونها را با مخاطب به اشتراک بذارم. موضوع تفکر تصویر بزرگ جزو اول هاست 🙂 و بله، اینطور فکر میکنم. به نظرم زندگی رنگ و بوی دیگه ای میگیره وقتی بتونم همه جانبه بهش نگاه کنم.
راستی! ببخشید انقدر دیر جواب دادم.
تندرست باشی
سلام مطلب خوبی بود ممنونم
من دوران کنکورم دچار کمال گرایی شده بودم و هر باری که ساعتای اول روزمو از دست میدادم و نمیشد به هر دلیلی درس بخونم کل اون روزمو از دست میدادمو میگفتم دیگه امروزم از بین رفت و نمیتونم درس بخونم و انقدر داشت به درس خوندنم لطمه وارد میکرد که مجبور شدم همون سال برم پیش یه روانشناس به اسم دکتر ترانه موذنی که دوستم ایشون رو میشناخت و بهم پیشنهاد کرد… خداروشکر درمانم و درس های سال کنکورم رو با هم پیش بردم و رتبم هم خوب شد.
سلام امیرعزیز
چقدر خوب که تونستی به موقع و درست، وضعیت رو مددیریت کنی و نتیجه درستی هم بگیری. دقیقا حضور یک فرد متخصص در زمان بحران های روحی میتونه معجزه بکنه. اتفاقا مجموعه ما هم یک مقاله مفید درمورد کمالگرایی و اثرات اون منتشر کرده که شاید خوندنش برات خالی از لطف نباشه:
https://zehn.ir/blog/%d8%aa%d9%81%da%a9%d8%b1-%d9%87%d9%85%d9%87-%db%8c%d8%a7-%d9%87%db%8c%da%86-%d8%9b-%d8%b3%d8%a8%da%a9-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%84%d8%a7%d9%84-%d8%b0%d9%87/