فهرست مطالب
ملت عشق رمانی از الیف شافاک است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. این کتاب داستان الا روبینشتاین، زنی در اواخر سی سالگی است که در زندگیاش انگیزه و اشتیاقی ندارد. این رمان همچنین به عشق عمیق و برادرانه میان درویش صوفی شمس تبریزی و شاعر عرفانی مولوی میپردازد. داستان شمس و مولانا بهانهای برای درک عدم وجود عشق در زندگی االا میشود که دستمایه اصلی کتاب ملت عشق است.
دربارۀ کتاب ملت عشق
ملت عشق (چهل قاعده عشق یا چهل قانون عشق) یک گیرودار لذت بخش از دو روایت است، یکی در دوران معاصر با الا، یکی زن خانهدار که به عنوان قهرمان اصلی داستان است. الا داستان عشق و امید از دست رفتهای دارد تا زمانی که متوجه میشود به دلیل کتابی که باید به عنوان بخشی از تعهدات شغل جدید خود بخواند، تغییر کرده است.
روایت دوم، روایت کتاب کفر شیرین است که مربوط به قرن سیزدهم است و زندگی و روابط شمس تبریزی و مولانا را به تصویر میکشد. همانطور که داستان در حال گسترش است، الا خود را در افسانهای که در حال حاضر میخواند، مسحور میکند و تصمیم میگیرد از فلسفه ملت عشق که توسط شمس تبریزی وضع شده است، درس بگیرد.
سرانجام در او باوری ایجاد میشود، نویسنده کتاب، عزیز زاهارا، قرار است روابط و زندگی او را تغییر دهد، همانطور که زندگی مولانا توسط شمس تبریزی تغییر میکند.
مشخصات کتاب ملت عشق
- عنوان اصلی: The Forty Rules of Love
- نویسنده: الیف شافاک
- کشور: ترکیه
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- ژانر: داستان ادبی
- مناسب برای: نوجوانان، جوانان و بزرگسالان
- مترجم و انتشارات: این کتاب در ایران توسط ناشران و مترجمان بسیاری کار شده است.
- امتیاز کتاب: ۴.۱ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
خلاصه کتاب ملت عشق
خلاصه کتاب ملت عشق به شرح زیر است:
متن کفر شیرین با دیدگاه صوفی درویش شمس تبریزی درباره مرگ خود و کشف جسد وی توسط استادی، آغاز میشود. پس از دههها سرگردانی، شمس میداند که قرار است با وی همراه شود تا از او بیاموزد و آنها ایدههای جدیدی درباره اسلام و عشق را با هم کشف میکنند.
پس از ماهها انتظار، شمس به قونیه میرود و با مولوی، یک عالم مشهور اسلامی که مردم بسیاری در خطبههای وی شرکت میکنند، ملاقات میکند. شمس و مولانا تعالیم خود را به دستهای از افراد پذیرا میرسانند، دانشمندان تصور میکنند که صوفی گری مزخرف است و کار شیطان میباشد.
شمس اغلب توسط اعضای خانواده مولانا، به ویژه پسر کوچکش مولوی، علاء الدین، تهدید میشود که در نهایت حسادت او به نفرت تبدیل میشود. وقتی الا خواندن کفر شیرین را شروع میکند، او شروع به تحقیق درباره نویسنده میکند و در نهایت برای او پیامی میفرستد و خودش را معرفی میکند و کمی از زندگیاش را با او به اشتراک میگذارد.
طولی نمیکشد که عزیز و الا روزانه چندین بار برای یکدیگر ایمیل میفرستند و با صحبتهایشان شبیه احساسات عاشقانه، جرقههایی بین آنها برافروخته میشود. الا با صراحت عزیز در مورد عشق و زندگی روبرو میشود و شروع به تصور اینکه ملاقات با او چگونه خواهد بود، میکند.
.
در کفر شیرین، علی رغم پیام مثبت شمس که در حال گسترش است اما تفرقه اندازی و مالکیت مولوی همچنان علاء الدین را به گمراهی میکشاند و او و دوستانش طرحی را برای قتل شمس طراحی میکنند. در پایان، علاء الدین به هشدارهای شمس مبنی بر اینکه مرگ او مولانا را نابود خواهد کرد، توجهی نمیکند و شمس کشته میشود.
اندکی بعد، مولانا بدن شمس را در یک چاهی پیدا میکند. این وقایع شعر مولوی را القاء میکنند، کلماتی که پس از از دست دادن شمس از او جاری میشوند. در همین حال، الا نبود عشق در زندگی خود را تجربه میکند. بعد از اینکه به شوهرش میگوید که میخواهد عزیز را ملاقات کند، الا برای این کار به بوستون میرود.
در پایان دیدار، الا به عزیز میگوید که میخواهد با او به هلند برود. آن وقت است که عزیز اخباری را مبنی بر ابتلا به سرطان اش اعلام میکند و اینکه بیش از ۱۶ ماه به زندگی وی باقی نمانده است. این دو برای چند روز از هم جدا میشوند. سپس، یک عصر، پس از برپایی شام برای خانواده اش، الا چمدانهای خود را بسته و میرود تا در کنار عزیز باشد.
عزیز و الا قبل از رفتن به قونیه، جایی که کتاب عزیز در آنجا منتشر شده است، در یک سال جهان را با هم کشف میکنند. وقتی او از سرطان میمیرد، الا مراسم تشییع جنازه عزیز را برگزار میکند و سپس تصمیم میگیرد مانند عزیز زندگی کند، کاملاً در لحظه و برنامههایی را برای انتقال خود به هلند تنظیم میکند تا ببیند زندگی او را به کجا میکشاند.
جملات ناب از کتاب ملت عشق
«هر عشق و دوستی واقعی، داستانی استحاله و غیرمنتظره است. اگر قبل و بعد از اینکه دوست داشتیم همان فرد باشیم، این بدان معناست که به اندازه کافی دوست نداشتهایم.»
«در زندگی شما هر اتفاقی که بیفتد، هر چقدر هم که مسائل نگران کننده به نظر برسند، نباید وارد محله ناامیدی شوید. حتی وقتی همۀ درها بسته بمانند، خداوند راهی جدید را فقط برای شما باز میکند، پس شکرگزار باشید.»
«هم رنگ جماعت نشوید و جریان داشته باشید.»
«اگر کسی فقط چیزهای زیبا را انتخاب کند و سختیها را کنار بگذارد، چگونه عشق میتواند شایسته نام او باشد؟ لذت بردن از چیزهای خوب و بد آسان است. هر کسی میتواند این کار را انجام دهد. چالش واقعی این است که خوب و بد را با هم دوست داشته باشیم، نه به این دلیل که باید با صافی کار را انجام دهید، بلکه به این دلیل که باید از چنین توصیفاتی فراتر رفته و عشق را به طور کامل بپذیرید.»
«صبر به معنای تحمل منفعلانه نیست. این بدان معناست که به اندازه کافی دور بین باشید و به نتیجه نهایی یک فرآیند اعتماد کنید. صبر یعنی چه؟ به معنای نگاه به خار و دیدن گل سرخ، نگاه به شب و دیدن طلوع است. بیصبری به این معنا است که آنقدر کوته بین باشید که نتوانید نتیجه آن را ببینید. عاشقان خدا هرگز صبر و تحمل شان تمام نمیشود زیرا آنها میدانند که برای پُر شدن هلال ماه زمان لازم است.»
« با جریان پیش نرو بلکه خود جریان باش.»
« اگر خداوند میخواست که ما شبیه هم باشیم او ما را به طور یکسان خلق میکرد، بنابراین بیاحترامی به اختلافات و تحمیل افکار خود به دیگران، به معنای بیاحترامی به نظم مقدسی میباشد که خداوند برقرار کرده است.»
«نفاق همان چیزی است که مردم را خوشحال میکند. در مورد حقیقت، آنها احساس غم و اندوه میکنند.»
.
نقد و بررسی کتاب ملت عشق
الا روبنشتاین، یک زن خانهدار چهل ساله شوربخت با یک شوهر و سه فرزند است. او نمیتوانست درک کند که چرا این بدبینیها را داشته است و با گذشت زمان از عشق و امید دست میکشد. او همچنان به زندگی روزمره خود ادامه میدهد و خود را در کارهای خانه غرق میکند.
بعد چند سال خانه داری کردن، سرانجام زندگی او رونقی میگیرد، وقتی که او باید یک کتاب کفر شیرین را به عنوان بخشی از تعهدات شغل جدید خود، به عنوان بازبینی ادبی، مرور کند. زمانی که جمله اول کتاب را میخواند، کتاب پیوند خاصی با او برقرار میکند.
کتاب کفر شیرین در قرن سیزدهم، سفر یک زوج مشهور، شمس تبریزی و مولوی را به تصویر میکشد. شمس تبریزی، یک صوفی درویش سرگردان و کامل، چهل قانون عشق که به علاقه مندان صوفی خود منتقل میکند را قاب میکند. او به واسطه داشتن هدیه خود در پیش بینی چشم اندازهایی درباره آینده، مرگ خود را پیش بینی میکند. او تصمیم میگیرد خرد خود را به شخصی هم تراز با او، شخصی به اندازه روح و عاشق او منتقل کند.
شمس برای یافتن مولانا، تمام راه خود را در بغداد منتهی کرد. وی در جریان دانش خود، با نفرت و ناامیدی از سوی افراد دیگر، به ویژه خانواده مولانا روبرو میشود. با وجود تمامی شانسها و خطرات، او راه نور و عشق را به مولانا نشان میدهد، بنابراین وی به یکی از متقاضیان صوفی و شاعر در همه زمانها تبدیل میشود.
شافاک که خودش یک فمینیست سرسخت است، مطمئن میشود که شخصیت زن او قویترین و گیرندهترین شخصیتها هستند. نقشه قرن سیزدهم ما را به دیدگاههای مختلف مردم اطراف و نه فقط شمس تبریزی راهنمایی میکند.
موانع نمادین بین طرح در قرن سیزدهم و آنچه در زمان کنونی وجود دارند، دوران آشفتگی اجتماعی، اختلاف نظر مردم در اعتقادات مذهبی دیگران، چهل قانون با سن قهرمان داستان، قلب ناآرام و دوست داشتنی مولانا مانند الا، چراغ راهنمای شمس برای مولانا، همانطور که عزیز برای الا است و نتایج قابل توجه این انجمنهای بی نام را نشان میدهند.
چرخش داستان حول افکار و زندگی الا، احتمالاً کمی داستان را ضعیف نشان میدهد. فقط افکار الا ابراز شده است و شخصیتهای دیگری در زندگی او نقشی ندارند و از آنها چیزی بیان نمیشود.
قلم نویسنده بسیار شیرین است و خواننده را با خود همراه میکند ولی خواننده بیش از هر زمان دیگری به این مهم نیاز دارد که بفهمد در زندگی گذشته الا چه اتفاقی افتاده است که او چنین تشنه عشق شده است! به هر روی، ملت عشق برای همه علاقه مندان شعر و مداحان مولوی و جهت تقویت روح آنها کتابی عالی است.
۱۵ درس از کتاب ملت عشق
۱- این که چگونه خدا را میبینیم، بازتاب مستقیمی از نحوه مشاهده خود است. اگر خدا بیشتر ترس و سرزنش را به ذهن خطور میکند، به این معنی است که ترس و سرزنش بیش از حدی در درون ما وجود دارد. اگر خدا را پُر از مهر و عطوفت میبینیم، پس ما نیز چنین هستیم.
۲- راه رسیدن به حقیقت کار قلب است، نه مغز! قلب خود را راهنمای اصلی خود قرار دهید. خود را به چالش بکشید و در نهایت با قلب خود بر نفس خود غلبه کنید. شناختن نفس، شما را به شناخت خدا میرساند.
۳- شما میتوانید خدا را از طریق همه چیز و همه کس در جهان مطالعه کنید زیرا خدا در یک مسجد یا کلیسایی محدود نیست اما اگر هنوز هم نیاز به دانستن محل سکونت وی دارید، فقط یک مکان برای جستجوی او وجود دارد، در قلب یک عاشق واقعی!
۴- عقل و عشق از مواد مختلفی ساخته شدهاند. عقل مردم را گره میزند و هیچ خطری ندارد اما عشق همه گرهها را حل میکند و همه چیز را به خطر میاندازد. روشنفکر همیشه محتاط است و توصیه میکند که بیش از حد مواظب خود باش، در حالی که عشق میگوید، اوه، مهم نیست، غوطه ور شوید. عقل به راحتی از بین نمیرود، در حالی که عشق میتواند بدون زحمت خود را به آواری تبدیل کند اما گنجینهها در میان ویرانهها پنهان شدهاند. قلب شکسته گنجینهها را پنهان میکند.
۵- بیشتر مشکلات جهان ناشی از اشتباهات زبانی و سوء تفاهمهایی ساده هستند. هرگز کلمات را به ارزش واقعیشان نپندارید. وقتی قدم در منطقه عشق میگذارید، زبان، همانطور که میدانیم منسوخ میشود. آنچه که نمیتوان به زبان آورد، تنها از طریق سکوت قابل درک است.
۶- تنهایی و خلوت دو چیز متفاوتی هستند. هنگامی که تنها هستید، آسان است که خود را گمراه کنید و باور نمایید که در مسیر درستی قرار دارید. خلوت برای ما بهتر است زیرا این بدان معناست که تنها نیستیم و احساس تنهایی نمیکنیم. اما در نهایت بهترین کار، یافتن شخصی است که آینه شما باشد. به یاد داشته باشید که فقط در قلب شخص دیگری میتوانید واقعاً خود و حضور خدا را در درونتان ببینید.
۷- در زندگی شما هر اتفاقی که بیفتد، هر چقدر هم که مسائل نگران کننده به نظر برسند، وارد محله ناامیدی نشوید. حتی وقتی همۀ دربها بسته بمانند، خداوند راهی جدید را فقط برای شما باز میکند. شکرگزار باشید، وقتی همه چیز خوب است سپاسگزار بودن آسان خواهد بود. یک صوفی نه تنها به خاطر آنچه به او داده شده بلکه به خاطر همه آنچه منکر شده شکرگزار است.
۸- صبر به معنای تحمل منفعلانه نیست. این به معنای نگاه کردن به پایان یک فرآیند است. صبر یعنی چه؟ به معنای نگاه به خار و دیدن گل سرخ، نگاه به شب و دیدن طلوع است. بیصبری به معنای کوته بینی است که قادر به دیدن نتیجه نمیباشید. عاشقان خدا هرگز صبر و تحمل شان تمام نمیشود، زیرا آنها میدانند که برای پر شدن هلال ماه زمان، لازم است.
۹- شرق، غرب، جنوب یا شمال تفاوت کمی دارند. مقصد شما مهم نیست، فقط مطمئن باشید که هر سفر را سفری درون خود میکنید. اگر در داخل سفر کنید، به کل دنیای گسترده و فراتر از آن سفر خواهید کرد.
۱۰- ماما میداند که دردی وجود ندارد، نمیتوان راه کودک را باز کرد و مادر نمیتواند زایمان کند. به همین ترتیب، برای به دنیا آمدن خود جدید، سختی لازم است. همانطور که خاک رُس برای تقویت شدن باید از گرمای شدید عبور کند، پس عشق نیز فقط با درد میتواند کامل شود.
۱۱- تلاش برای عشق، فرد را تغییر میدهد. در میان کسانی که به دنبال عشق میگردند، هیچ جویندهای پیدا نمیشود که در این راه بالغ نشده باشد. لحظهای که شروع به جستجوی عشق میکنید، شروع به تغییر در درون و خارج خود خواهید کرد.
۱۲- در این جهان معلمان جعلی و معلمین دروغین بیش از تعداد ستارههای جهان مرئی وجود دارند. قدرت محور و خودمحور را با مربیان واقعی اشتباه نگیرید. یک استاد معنوی اصیل، توجه شما را به سمت خود معطوف نخواهد کرد و از شما انتظار اطاعت مطلق یا تحسین مطلق را نخواهد داشت بلکه در عوض به شما کمک میکند تا باطن خود را ارزیابی و تحسین کنید. مربیان واقعی مانند شیشهای شفاف هستند. آنها اجازه میدهند تا نور خدا از آنها عبور کند.
۱۳- سعی کنید در برابر تغییراتی که پیش میآید، مقاومت نکنید. در عوض بگذارید زندگی جریان داشته باشد و نگران نباشید که زندگی شما زیر و رو میشود.
۱۴- خداوند چه در ظاهر و چه در باطن مشغول اتمام کار شما است. هر انسانی اثری در حال پیشرفت است که به آرامی، اما غیرقابل اجتناب به سمت کمال پیش میرود. ما هرکدام یک کار هنری ناتمامی هستیم که هم انتظار داریم و هم تلاش میکنیم که به اتمام برسیم. خدا جداگانه با هرکدام از ما سروکار دارد، زیرا بشریت هنر ظریف قلم زنی ماهرانه ای است که هر نقطه برای کل تصویر به یک اندازه مهم میباشند.
۱۵- دوست داشتن یک خدایی کامل، بیعیب و نقص و معصوم آسان است. آنچه دشوارتر میباشد، دوست داشتن هم نوع انسان با تمام نقص و ایراد است. به یاد داشته باشید، فقط میتوان دانست که چه کسی توانایی دوست داشتن را دارد. هیچ حکمتی بدون عشق وجود ندارد. تا زمانی که یاد نگیریم خلق خدا را دوست داشته باشیم، نمیتوانیم خدا را واقعاً دوست داشته و او را به طور واقعی بشناسیم.
.
درباره نویسنده کتاب ملت عشق
الیف شافاک متولد ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱ است. او رمان نویس، مقاله نویس، سخنران عمومی و فعال حقوق زنان ترکی – انگلیسی است. شافاک به زبان ترکی و انگلیسی مینویسد و هفده کتاب منتشر کرده است که یازده عنوان از آنها رمان است از جمله «حرامزاده استانبول»، «چهل قاعده عشق» و «سه دختر حوا» هستند. کتابهای او به چهل و نه زبان ترجمه شده است و به او جوایز زیادی را برای کتابهای خود دریافت کرده است.
شافاک یکی از فعالان حقوق زنان، حقوق اقلیتها و آزادی بیان است. او همچنین در مورد طیف گستردهای از موضوعات که شامل سیاست جهانی و فرهنگی، آینده اروپا، ترکیه و خاورمیانه، دموکراسی و کثرت گرایی است، مینویسد و صحبت میکند. او دو بار سخنران TED Global بوده است و عضو بنیانگذار شورای روابط خارجی اروپا (ECFR) است.
هر کتاب تجربهای متفاوت است که دیدگان خواننده را به روی عمیقترین رویدادهای زندگی باز میکند!
همین الان آپلیکیشن ذهن رو دانلود کن 👇
فکر می کنم عشق بیش دست نیافتنی است، همانطور که الا به ظاهر احساس کرد به آن رسیده
ممنون از حسن توجه شما
حقیقت عشق چیز پیچیده ای هست و نمی توان به طور مطلق در مورد اون صحبت کرد.