فهرست مطالب
[su_highlight background=”#d991e3″ color=”#000000″ class=””]کتاب ثروتمندترین مرد بابل نوشته جورج ساموئل کلاسون، مجموعهای کامل از داستانهای واقعی است[/su_highlight]که بهعنوان یک راهنمای اقتصادی میتوانند علل مشکلات مالی را مورد بررسی قرار داده و راهکارهای کاربردی جالبی برای حل آنها پیشنهاد میدهد.
هدف واقعی کتاب ثروتمندترین مرد بابل، افشای رازهای گذشتگان در قالب توصیههایی ارزشمند درباره ثروت است. این رازها درسهایی در خود دارند که برگرفته از دانش اعصار و ستارههای ثابت کهکشان هستند. بهطورکلی، این کتاب درباره راه و رسم پولدار شدن است، پس هر فردی که میخواهد وضعیت مالی خود را سر و سامان بخشد، کتاب ثروتمندترین مرد بابل بخواند.
خلاصه کتاب ثروتمندترین مرد بابل
بابل، روزگاری به خاطر خانههای لوکس، قصرها و دیوارهای بلندش، ثروتمندترین شهر جهان بود. مردم این شهر از طریق کانالکشی آب، این سرزمین را که دیرزمانی بیابان بود به زمین حاصلخیزی تبدیل کردند. سپس این دولت شهر تبدیل به بزرگترین مرکز اقتصاد جهان شد. پول به عنوان ابزار مبادله، اسناد ملکی قابل مبادله، سفته و حواله جات و شیوههای مختلف قرض دادن و قرض گرفتن به شکلهای پیشرفتهای در این شهر رواج داشت.
از آنجایی که شهروندان آن آزادانه میتوانستند پول در بیاورند، رونق آن قرنها ادامه داشت. حتی بردگان هم میتوانستند پول خود را پسانداز کنند تا آزادیشان را بخرند. دو دوست که یکی از آنها سازنده ارابه به نام «بن سیر» و دیگری موسیقیدان به نام «کوبی» است به این فکر میکنند که شغلشان آنها را به کجا کشانده است. با وجود اینکه آنها از داشتن همسر و خانوادهای خوب احساس رضایت دارند، به سختی میتوانند خرج خانوادهشان را در بیاورند.آنها به این موضوع میاندیشند که آیا راه دیگری برای امرار معاش وجود دارد یا خیر؟
صحبت آنها به مردی کشیده میشود که از کودکی با آن دو بزرگ و حالا ثروتمندترین مرد بابل بود. این شخص ثروتمند «آرکاد» نام داشت، و آن دو مرد تصمیم گرفتند به دیدن دوست قدیمیشان بروند و از راهنماییهای او استفاده کنند. آنها از آرکاد پرسیدند: «چطور تا این میزان سرنوشت در ثروتاندوزی او مؤثر بوده است.» آرکاد از اینکه آنها فکر میکنند سرنوشت سهمی در موفقیت او داشته است بلافاصله اعتراض میکند، و به آنها گوشزد میکند که علت فقیر ماندنشان این است که یا نتوانستند قوانین حاکم بر ثروتاندوزی را یاد بگیرند یا به آنها توجه کافی نداشتهاند.
آرکاد در کودکی متوجه میشود که اگر ثروت عامل خوشبختی نباشد مطمئناً در مورد کیفیت زندگی عامل تعیین کنندهای است. ثروت به معنای تهیه وسایل آسایش زندگی، از جمله در اختیار داشتن وسایل منزل، لباس خواب، ساختن معابد برای خدایان، دریانوردی یا خوردن انواع خوراکیهای سرزمینهای دیگر است. او نمیخواست که طالعش با فقر گره بخورد بلکه دوست داشت خیر و برکت در تمام زندگیاش جریان داشته باشد.
از آنجایی که آرکاد از پدر میراثی نداشت، متوجه شد که باید در راه رسیدن به ثروت زحمت بکشد و مطالعه کند. او به عنوان یک کاتب مشغول به کار شد و ساعات طولانی و با سخت کوشی قوانین و سایر مطالب را روی لوحهای گلی مینوشت. یک روز در مقابل کارسختی که تمام شب روی آن زحمت کشیده بود از مشتریاش که یک وامدهنده بود خواست که بعضی از اسرار پول درآوردن را به او یاد بدهد.
آن مرد موافقت کرد و صبح روز بعد این اصل را برای او آشکار کرد: «بخشی از تمام درآمدتان را باید برای خودتان نگهداری کنید.» آرکاد احساس کرد که مرد سربه سرش میگذارد زیرا این مسئله به اندازه کافی واضح بود. مگر تمام چیزی که ما در می آوریم به خودمان تعلق ندارد؟
وامدهند توضیح داد که هزینههای جاری زندگی هر چیزی را که شما در میآورید میبلعد و مفهومش این است که شما بردهکارتان هستید و تنها برای ادامه حیات درآمد کسب می کنید. اما اگر ۱۰ درصد از درآمدتان را کنار بگذارید و آن را به عنوان پولی که نباید خرج شود در نظر بگیرید، با گذشت زمان این مبلغ برای شما درآمدی تولید میکند که در مقابل آن شما مجبور نیستید کار کنید. طولی نخواهد کشید که این مبلغ هنگفتی از پسانداز خود جمعآوری کردهاید.
بعد از چند شکست میزان درآمد آرکاد به سطح رضایت بخشی رسید. این مسئله رضایت وامدهنده پیر را در پی داشت تا حدی که از آرکاد خواست بخشی از دارایی بزرگ او را اداره کند و بعدها او را در سودش شریک کرد. درسی که از این موضوع میشود گرفت این است که:
[su_note note_color=”#a631a8″ radius=”10″ class=””]
«آدمهایی که قوانین پول را میدانند همدیگر را پیدا میکنند، اصول ثروتمند شدن در مورد کسانی که به جای عمل کردن به اصول، فقط در مورد آنها صحبت میکنند هرگز کارساز نمیشوند.»
[/su_note]
در ادامه کتاب ما به جایی میرسیم که پسر آرکاد «نوماسیر» بزرگ شده و آماده میشود که ثروت پدر را به ارث ببرد. ولی ابتدا پدر از پسر میخواهد که خودش پول درآوردن را یاد بگیرد. آرکاد سه کیسه زر و یک لوح گلی که روی آن پنج قانون طلایی نوشته شده است به عنوان سرمایه اولیه به پسرش میدهد.
جای تعجب نیست که نوماسیر توجه زیادی به آن لوح گلی نمیکند و برای استفاده از پولش ابتدا مبلغ زیادی را صرف شرطبندی در مسابقات اسبسواری میکند و در نتیجه بیشتر آن را از دست میدهد. سپس با شخصی که روی او شناخت ندارد یک مغازه شریکی میخرد ولی به جایی نمیرسد و آن را تعطیل میکند. زمانی که اوضاع مالیاش وخیم میشود لوح گلی و پنج قانونش را به یاد میآورد.
بخشهایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل
آرکاد در جواب گفت: «جمع مال دارای قواعد و قوانینی است که شما آنها را نیاموختهاید و ﻳﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ آﻧﻬﺎ ﻧﺸﺪهاﻳﺪ. ﻣﻦ در ﺟﻮانی درﻳﺎﻓﺘﻢ ﻛـﻪ ﺛﺮوت ﺗﻮاﻧـﺎیی اﻧـﺴﺎن را ﺑـﺮای داشتن ﭼﻴﺰﻫﺎیی ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺧﻮﺷﺒﺨتی و رﺿﺎﻳﺖ میﺷﻮد، اﻓﺰون میﻛﻨﺪ. ثروت ﻗﺪرت است و ﺑـﺴﻴﺎری ﭼﻴﺰﻫﺎ را اﻣﻜﺎنﭘﺬﻳﺮ میﻧﻤﺎﻳﺪ و میﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺎیه آراﻣﺶ ﺟﺴﻢ و روح ﺑﺎﺷﺪ.
ﭼﻮن ﻧﻪ ﻣﻴﺮاث ﭘﺪری داﺷﺘﻢ و ﻧﻪ ﻫﻮش و داﻧﺶ ﻓﻮقاﻟﻌﺎده، ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ و در ﻃﻮل زﻣﺎن ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎی ﺧﻮد میرﺳیدم. زﻣـﺎن ﭼﻴﺰی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ در اﺧﺘﻴﺎر دارﻧﺪ و ﻧﺒﺎﻳﺪ آن را ﺑﻴﻬﻮده ﺗﻠﻒ ﻛﻨند. در ﻣﻮرد ﻣﻄالعه ﻫﻢ ﻓﺮاﻣﻮش ﻧﻜﻨﻴﺪ که
[su_note note_color=”#a631a8″ radius=”10″ class=””]
«ﻋﻠﻢ ﺑﺮ دو ﻧﻮع اﺳﺖ اول علمی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻳﺎدﮔﻴﺮی ﻧﺎداﻧﺴﺘﻪﻫﺎ میﺷﻮد و دﻳﮕﺮی علمی است ﻛﻪ ﺳﺒﺐ میﺷﻮد ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎئی را نمیدانیم.»
[/su_note]
چرا باید کتاب ثروتمندترین مرد بابل بخوانیم؟
برای دگرگون کردن شرایط مالی و تغییر وضعیت درآمدی، کتاب ثروتمندترین مرد بابل میتواند راه گشا باشد. این کتاب در عین سادگی مطالبی را عنوان میکند که نه تنها به جزئیات مربوط نمیشوند، بلکه اصل مال اندوزی هستند. افرادی که میخواهند ساده ترین شیوه های افزایش درآمد را فرا بگیرند، میتوانند این کتاب را تا انتها بخوانند. استفاده از تمثیل بابل به عنوان ثروتمندترین شهر جهان، نشان از اهمیت اقتصاد و بکر بودن فضا برای ورود به آن است.
این کتاب میتواند برای همه افراد مفید باشد، به ویژه برای آنهایی که به فکر تغییرات بنیادین در نوع نگاه خود به ثروت اندوزی هستند.راههای رسیدن به موفقیت در کار و زندگی را در سایت ذهن را حتما بخوانید.