فهرست مطالب
کتاب شدن ، با به اشتراک گذاشتن داستان زندگی میشل اوباما به شما انگیزه میدهد تا بدون در نظر گرفتن شرایط، انتقادات یا آنچه مردم فکر میکنند طبیعی است، رویاهایتان را پیش ببرید.
کتاب شدن خاطرات شخصی بانوی اول سابق ایالات متحده، میشل اوباما است. او همیشه به اندازه امروز موفق و شناخته شده نبوده است. این کتاب داستان زندگی او را مدتها قبل از اینکه شناخته شود، زمانی که به عنوان وکیل، مادر شاغل و میشل رابینسون، زندگی میکرده است، بیان می کند. برای مطالعه خلاصه کتاب شدن با ما همراه باشید.
شناسنامه کتاب شدن
- عنوان اصلی : Becoming
- نویسنده: میشل اوباما
- کشور: آمریکا
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- ژانر: بیوگرافی
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب:۴.۵۱ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
معرفی کتاب شدن
شدن خاطرات میشل اوباما، بانوی اول سابق ایالات متحده است. این کتاب در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب عمیقاً تربیت و تأثیر آن بر زندگی آینده او را بررسی میکند.
کتاب شدن فقط ۱۵ روز قبل از پایان سال ۲۰۱۸ منتشر شد. با این حال این کتاب در آن زمان کوتاه بیشتر از هر کتاب دیگری در کل آن سال ۲۰۱۸ به فروش رفت.
این کتاب توضیح میدهد که چگونه میشل جایگاه خود را پیدا کرده است. شدن، به خوانندگان خود بینشی دربارهزندگی میشل اوباما در کاخ سفید و نحوه اجرای یک کمپین بهداشتی بسیار موثر در حالی که مشغول وظایف مادریاش بوده است را میدهد. میشل اوباما، تألیف این کتاب را “یک تجربه عمیقاً شخصی” توصیف کرده است.
کتاب شدن، تمام داستان زندگی میشل اوباما را در طی۲۴ فصل (به همراه یک پیشگفتار و یک پایان بخش)، که به سه بخش تقسیم شده است، ارائه می دهد. هر کدام از فصلها مربوط به مرحله ای از زندگی او است و این بخش ها عبارتند از:
- تبدیل شدن به من: در این بخش از بزرگ شدن در ضلع جنوبی شیکاگو با تأکید ویژه بر خانواده و مدرسه اش میگوید. او از حکایات جنوبی خود برای فکرکردن در مورد موضوعاتی مانند نژاد و کلاس استفاده میکند. این بخش همچنین شامل دوران کالج میشل و اولین شغل او به عنوان وکیل در شیکاگو تا زمان ملاقات با باراک اوباما است.
- تبدیل شدن به ما: در این بخش تجربه عاشق شدن خود را بیان میکند. میشل همچنین درمورد آزمایشهایی که این زوج با پیشرفت ازدواج شان با آن روبرو شده اند، صحبت میکند. همچنین در مورد چالشهایی که برای ترکیب مسئولیتهای حرفه ای و خانوادگی با آن رو به رو بوده اند، سخن می گوید. و داستان میشل و باراک را تا لحظه ای که اوباما به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب می شود را روایت میکند.
- بیشتر شدن: آخرین بخش، شامل انتخاب باراک به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده و هشت سال زندگی این خانواده در کاخ سفید است. در این بخش، اوباما کارهایی را که بعنوان بانوی اول به عهده گرفت، توصیف میکند. میشل اوباما همچنین در این بخش در مورد چالشهای شخصی که در زمان بانوی اول بودن با آن روبرو شده بود را بیان میکند.
خلاصه کتاب شدن
اکنون که طرح کلی این کتاب را میدانید، در ادامه سه درس مفید که از زندگی میشل اوباما می توان گرفت را بیان می کنیم:
درس ۱: برای یادگیری و خوب تحصیل کردن، صرف نظر از چیزهای خوب یا بدی که در اطراف تان هستند، پیش قدم باشید
ضلع جنوبی شیکاگو بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ شاهد تغییرات جمعیتی عظیمی بوده است. در دهه ۵۰، ساکنان آن ۹۶ درصد سفیدپوست بودند. فقط ۳۰ سال بعد، ترکیب جمعیتی آن به ۹۶ درصد سیاه پوست تغییر پیدا کرد. میشل اوباما زندگی خود را درست در وسط این ماجراها آغاز کرد و در مدرسه او، ترکیب خوبی از افراد مختلف وجود داشت.
در هنگام بزرگ شدنش، تعداد زیادی از همسایگان ثروتمند به حومه شهر نقل مکان کردند و پول شان را نیز با خود بردند. به همین دلیل مدارس و کسب و کارها در منطقه رو به زوال رفت. دیری نگذشت که عوامل شرم آور املاک، این منطقه را محله فقیر نشین نامیدند.
خوشبختانه، میشل مادر بسیار خوبی داشت که مشارکتش در کمک به جامعه، به آموزش او هم کمک کرد.
در کلاس دوم میشل به مادرش گفت مدرسه چقدر افتضاح است. او توضیح داد که معلم نمیتواند هرج و مرج کلاس را کنترل کند و مادرش به حرفهای او گوش داد. زمان زیادی نگذشت که میشل در کلاس سوم در کنار بچههایی با عملکرد بالا قرار گرفت. با نگاهی به گذشته، این گامی مهم برای موفقیت او در مدرسه بوده است.
انگیزه اش به او کمک کرد تا وارد مدرسه ای با فرصتهای برابر شود که معلمانی خوب و دانش آموزان برتری مانند خودش در آن بودند.
با وجود تردیدها در مورد اینکه آیا میتواند این کار را انجام دهد، به ویژه وقتی خودش را با دیگر بچههای دارای موفقیت بالا مقایسه میکرد، باعث شده بود به سختی کار کند. با تمرکز کردن بر روی کار، به سرعت آموخت و به داشن آموزی سرآمد تبدیل شد.
درس ۲: اجازه ندهید نظرات دیگران در موردتان، شما را دلسرد کند، برای بزرگ شدن تلاش کنید و در نهایت افرادی را پیدا خواهید کرد که به شما باور دارند
با وجودی که او در انجمن افتخارات ملی، در یکی از بهترین کلاسها بود و در ۱۰٪ برتر کلاس خود قرار داشت، اما باز هم او را دست کم می گرفتند.
یکبار یک مشاور کالج به او گفت بود: ” مطمئن نیستم که بتونی به دانشگاه پرینستون بروی.” اما میشل به خاطر برادر بزرگترش که قبلاً در آنجا تحصیل کرده بود امیدوار بود به آنجا برود. این مشاور، که باید حرفه ای عمل می کرد، فقط به او گفت که انتظاراتش را پایین بیاورد.
اما او اجازه نداد که این موضوع او را ناراحت کند، به هر حال درخواست داد و وارد آن دانشگاه شد. گاهی اوقات باید از افرادی که بهترین توصیهها را به شما میکنند، چشم پوشی کنید تا فقط با شهامت خود پیش بروید و به سمت ماه حرکت کنید!
و همانطور که میشل جوان به سرعت آموخت، انجام این کار میتواند شما را به سوی افرادی سوق دهد که واقعاً به توانایی شما در رسیدن به هر رویایی که دارید، باور دارند.
در حالی که بیشتر افراد دانشگاه پرینستون سفیدپوست بودند، میشل در سازمانی به نام مرکز جهان سوم مشارکت کرد. این گروه از دانش آموزان رنگین پوست حمایت کرد. در اینجا بود که او با سرنی برازوئل، مربی که تأثیر مثبتی بر میشل در طول کالج داشت، ملاقات کرد.
برازوئل مادری شاغل بود، چیزی که میشل امیدوار بود روزی به آن تبدیل شود. او همچنین کتابهای خوبی برای خواندن به او پیشنهاد میکرد، به سوالاتش پاسخ میداد و به میشل کمک کرد تا برنامه بعد از مدرسه ای را شروع کند. سرنی الگوی کامل و دوست خوبی برای میشل در دوران کالج بود و به تعیین استانداردهای زندگی و موفقیتش در آینده کمک کرد.
درس ۳: از به کارگیری نقاط قوت و ایدههای خود برای بهبود جهان صرف نظر نکنید، حتی اگر در کاخ سفید باشید
در چند سال آینده، میشل به تحصیل در هاروارد ادامه داد. پس از آن، در یک شرکت حقوقی در شیکاگو شروع به کار کرد. در آنجا بود که باراک اوباما را ملاقات کرد. اگرچه ابتدا در مورد او شک و تردیدهایی داشت، اما به سرعت به او علاقه مند شد و سرانجام ازدواج کردند.
چند سال آینده به سرعت پیش میرود و او همراه اوباما و دو دختر شان به عنوان اولین خانواده آمریکایی-آفریقایی به کاخ سفید نقل مکان میکند. آنها احساس میکردند در یک دنیای کاملاً جدید با امنیت زیاد و پروتکلهای جدید حتی برای ساده ترین چیزها، زندگی میکنند.
به عنوان مثال، حتی ملاقات معمولی شان برای شام به دلیل همه محدودیتهای امنیتی امکان پذیر نبود. همچنین برای میشل رفتار کردن به عنوان بانوی اول بسیار دشوار بود زیرا باید مانند یک مقام سیاسی عمل میکرد. اما او راههایی پیدا کرد تا در میان این جهان عجیب جدید که او و خانواده اش در آن بودند، هچنان خودش باشد.
به عنوان مثال، تعهد او در تربیت دخترانش یکی از مواردی بود که میشل آن را رها نمیکرد. میشل به دخترانش کمک کرد تا درک کنند کاخ سفید خانه آنها است و آنها میتوانند بازی کنند و غذا دلخواه خود را بخورند.
میشل همچنین باغی را راه اندازی کرد و برای کمک به بهبود ناهارهای مدارس در سراسر کشور فعالیتهایی را انجام داد . انگیزه ای که به او کمک کرد تا در مدرسه موفق شود و حالا به دیگران کمک می کرد تا بدرخشند.
او برای بهبود جهان به هر طریقی که میتوانست کار کرد، هرچند موقعیتی که خانواده اش در آن قرار داشت، برخی از جنبههای زندگی را کمی برای او چالش برانگیز کرده بود.
اگر خواندن کتاب های زندگی نامه و چگونگی به موفقیت رسیدن افراد مختلف برایتان جالب است می توانید در لینک زیر داستان موفقیت دیوید گوگینز را بخوانید:
خلاصه کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
این کتاب در واقع داستان دیوید گوگینز است که چطور از فردی دارای اضافه وزن و افسردگی به ورزشکار صاحب رکورد، رهبر نظامیالهام بخش و مربی شخصی درجه یک تبدیل شد.
بخش هایی از متن کتاب شدن
- “حالا فکر میکنم این یکی از بیهوده ترین سوالاتی است که یک بزرگسال میتواند از یک کودک بپرسد – وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کار شوی؟ گویی بزرگ شدن محدود است. گویی در یک مرحله خاص به چیزی تبدیل میشوید و این پایان تان است.”
- “اگر بیرون نروید و خودتان را تعریف نکنید، به سرعت و به طور نادرست توسط دیگران تعریف میشوید.”
- “برای من، شدن به این معنی نیست که به جایی برسم یا به هدفی خاص دست پیدا کنم. من در عوض آن را به عنوان حرکت رو به جلو، وسیله ای برای تکامل، راهی پیوسته برای رسیدن به خود بهتر میبینم. سفر تمام نمیشود. “
- “شکست یک احساس طولانی مدت قبل از تبدیل شدن به یک نتیجه واقعی است. آسیب پذیری است که با شک و تردید در خودتان ایجاد میشود و سپس با ترس، افزایش پیدا میکند. “
- “داستان شما چیزی است که دارید، چیزی است که همیشه خواهید داشت. چیزی که باید آن را به تملک خود را درآورید”
- “دوستی بین زنان، همانطور که هر زنی به شما خواهد گفت، از هزار مهربانی کوچک ساخته شده است … که بارها و بارها و بارها نوعش عوض میشود.”
- “به ما گفته شده است که همه روی زمین یک تاریخ دیده نشده را پشت سر گذاشته اند و این به تنهایی مستحق کمی شکیبایی است. “
- “آیا ما به جهان آن گونه که هست بسنده میکنیم یا آنطور که باید برای جهان کار میکنیم؟”
- “زندگی بعد از مرگ کسی که دوستش داشتید، دردآور است. راه رفتن در راهرو یا بازکردن یخچال میتواند صدمه زننده باشد. پوشیدن یک جفت جوراب و مسواک زدن درد آور است. غذا به نظر هیچ طعمی ندارد. رنگها ثابت میمانند موسیقی دردناک می شود و خاطرات هم همینطور. شما به چیزی نگاه میکنید که قبلا زیبا به نظر میرسید – آسمانی بنفش هنگام غروب آفتاب یا زمین بازی پر از بچهها – و این به نوعی این دست دادن را عمیق تر میکند. “
- “زمان، از نظر پدرم، هدیه ای بود که به دیگران میدهید.”
- “زنان تمام عمر این بی مهریها را تحمل میکنند – به شکل فحش دادن، حمله، زورگویی. این چیزها به ما آسیب میرساند. آنها قدرت ما را سست میکنند. برخی از بریدگیها آنقدر کوچک هستند که به سختی قابل مشاهده هستند. برخی دیگر آنقدر بزرگ هستند و زخمهایی بر جای میگذارند که هرگز بهبود نمییابند. در هر صورت، آنها جمع میشوند. ما آنها را در همه جا، در مدرسه و محل کار، در خانه و در حالی که فرزندانمان را بزرگ میکنیم، در مکان عبادت مان، هر زمان که سعی کنیم پیشرفت کنیم، حمل میکنیم. “
- “اکنون که من یک بزرگسال هستم، متوجه میشوم که بچهها در سنین بسیار پایین میدانند که چه زمانی به آنها کم ارزش داده میشود، چه زمانی بزرگسالان برای کمک به آنها در یادگیری به اندازه کافی زمان نمیگذارند. عصبانیت آنها از این موضوع میتواند خودش را به صورت بی نظمینشان بدهد. به سختی میشود گفت تقصیر آنها است. آنها “بچههای بدی” نیستند. آنها فقط سعی میکنند از شرایط بد جان سالم به در ببرند. “
- “در پنجاه و چهار سالگی، من هنوز هم در حال پیشرفت هستم و امیدوارم همیشه این گونه باشم.”
- ما در حال کاشتن دانههای تغییر بودیم که ممکن است میوه آن را هرگز نبینیم. باید صبور باشیم. ”
- “نحوه عملکرد کلیشهها به عنوان یک تله واقعی قابل توجه است. چند “زن سیاه پوست عصبانی” در منطق غیر مستقیم آن عبارت گرفتار شده اند؟ وقتی به شما گوش نمیدهند، چرا بلند نمیشوید؟ اگر به عنوان عصبانی یا احساسی برچسب خورده اید، آیا این باعث رفتار مشابه بیشتر نمیشود؟ “
- “درس این است که در زندگی آنچه را که میتوانید، کنترل میکنید.”
- “قلدرها، افراد ترسیده اند که در درون افراد ترسناک پنهان شده اند. “
صاحب نظران راجع به کتاب «شدن» چه میگویند؟
“یک کار جدی و بازتاب صادقانه زندگی توسط یک شخصیت منحصر به فرد در اوایل قرن بیست و یکم در آمریکا. شدن تلطیف شده و در عین حال صریح و با ظرافت نوشته شده و گاهی اوقات خنده دار است. ” -ایزابل ویلکرسون، مرور کتاب نیویورک تایمز
“شدن، بدون تلاش کردن یک کتاب الهام بخش است. از اولین کلماتش، گرمای بسیار زیادی که از نویسنده اش سرچشمه می گیرد در بین صفحات خود را نشان میدهد. شدن، یک داستان بزرگسالانه، یک داستان عاشقانه و یک حماسه خانوادگی را همه در یک کتاب گنجانده است. مهمتر از همه، این کتاب یادآوری میکند که آمریکا هنوز در حال پیشرفت است. شدن مرهمی است که آمریکا به آن نیاز دارد، از زنی که آمریکا هنوز لیاقت آن را نداشت. “ – آنجی توماس، مجله تایم
“یک زندگی پیچیده و کامل با اطمینان و صراحت بیان شده است. هر صفحه با صراحت و لطافت میدرخشد. “ – داگلاس برینکلی، بوستون گلوب
معرفی نویسنده کتاب شدن
میشل لاوان رابینسون اوباما همسر چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده، باراک اوباما است و اولین بانوی اول آفریقایی-آمریکایی ایالات متحده است. او از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ عنوان بانوی اول ایالات متحده را داشته است.
میشل در ضلع جنوبی شیکاگو به دنیا آمد و بزرگ شد و از دانشگاه پرینستون و دانشکده حقوقهاروارد فارغ التحصیل شده است. پس از اتمام تحصیلات رسمیخود، به شیکاگو بازگشت و در موسسه حقوقی سیدلی و آستین موقعیتی را پذیرفت و در آنجا با همسر خود، باراک اوباما ملاقات کرد.
میشل اوباما سپس در دفتر شهردار شیکاگو، در دانشگاه شیکاگو و مرکز پزشکی دانشگاه شیکاگو کار کرده است. اوباما همچنین بخش شیکاگو را برای متحدان عمومی تأسیس کرد، سازمانی که جوانان را برای مشاغل عمومی آماده میکند. و بعداً به عنوان بخشی از کارکنان شهردار شیکاگو ریچارد ام دالی و در مرکز پزشکی دانشگاه شیکاگو کار کرده است.
اوباماها در حال حاضر در واشنگتن زندگی میکنند و دارای دو دختر به نامهای مالیا و ساشا هستند.
اگر به خواندن کتاب های زندگی نامه و الهام بخش علاقه دارید، با دانلود اپلیکیشن ذهن می توانید، مجموعه ای از برترین کتاب های این زمینه ها را در کمترین زمان مطالعه نمایید.