فهرست مطالب
تمام کاری که ما میکنیم رفتار کردن است و تقریباً همه رفتارها قابل انتخاب هستند.
اگر میخواهید زندگیتان را بهبود ببخشید و مسئولیت زندگی خود رابر عهده بگیرید، پیشنهاد میکنم کتاب تئوری انتخاب را مطالعه نمایید.
تئوری انتخاب بر این فرض ساده بنا شده است که هر فرد فقط قدرت کنترل خود را دارد و قدرت محدودی برای کنترل دیگران دارد.
به کار بردن تئوری انتخاب به شما امکان میدهد مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرد و همزمان تلاش برای هدایت تصمیمات و زندگی دیگران را کنار بگذارید.
با کاهش رفتارهای منفی، روابط تان تقویت میشود و رضایت شما از زندگی افزایش مییابد. برای مطالعه خلاصه کتاب تئوری انتخاب با ما همراه باشید.
شناسنامه کتاب تئوری انتخاب
- عنوان اصلی: Choice Theory: A New Psychology of Personal Freedom
- نویسنده: ویلیام گلسر
- کشور: آمریکا
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- ژانر: روانشناسی، خودیاری
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب: ۴.۰۴ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
معرفی کتاب تئوری انتخاب
دکتر ویلیام گلاسر در کتاب خود” تئوری انتخاب” روش روانشناسی جدیدی را ارائه میدهد که در صورت استفاده میتواند ناتوانی ما در کنار آمدن با یکدیگر را از بین ببرد. این ناتوانی در برقرار ارتباط موثر با دیگران تقریباً منشأ تمام ناراحتی ها است.
گلاسر مبحثی که در ابتدا “تئوری کنترل” نامیده میشد به “تئوری انتخاب” تغییر داد تا تأکید کند که تقریباً همه رفتارها انتخاب هستند.
تئوری انتخاب ادعا میکند که ما با انگیزههای درونی تحریک میشویم، نه انگیزههای خارجی مثل پاداش و مجازات. گلاسر برای پیشرفت در روابط انسانی، توصیه میکند که باید از روانشناسی کنترل بیرونی مجازات کننده و نابود کنندهی روابط دست بکشیم.
نظریه او این است که اگر به عنوان مثال ، در حال حاضر در یک رابطه ناخوشایند هستید، احتمالا یکی یا هر دو طرف شما از روانشناسی کنترل بیرونی استفاده میکند.
او پا را فراتر میگذارد. و نشان میدهد که احساس بدبختی شما همیشه به رابطه فعلی تان مربوط میشود. برخلاف آنچه شما ممکن است باور داشته باشید، مشکلات شما از لحظه حال نشات میگیرند و نه گذشته. هیچ کس نمی تواند اتفاقات دیروز را تغییر دهد.
در واقع تئوری انتخاب، در مورد رفتارهای انسان است. دکتر گلاسر توضیح میدهد که تمام آنچه در زندگی خود انجام میدهیم رفتار کردن است. ما رفتارهای خود را در تلاش برای تأمین یک یا چند تا از پنج نیاز اساسیمان، انتخاب میکنیم.
در ادامه اصول و مباحث مطرح شده در کتاب تئوری انتخاب را بررسی خواهیم نمود.
ده اصل تئوری انتخاب
- تنها شخصی که میتوانیم رفتار او را کنترل کنیم، خودمان هستیم.
- تنها چیزی که میتوانیم به فرد دیگری بدهیم، اطلاعات است.
- تمام مشکلات روانشناختی طولانی مدت از مشکلات رابطه نشات میگیرند.
- مشکلات در رابطه همیشه بخشی از زندگی فعلی ماست.
- آنچه در گذشته رخ داده است با آنچه امروز هستیم ارتباط دارد، اما در حال حاضر فقط میتوانیم نیازهای اساسی خود را برآورده کنیم و برای ادامه ارضای آنها در آینده برنامهریزی کنیم.
- فقط با ارضای تصاویر موجود در دنیای کیفیمان میتوانیم، نیازهای خود را برآورده کنیم.
- تمام کاری که ما میکنیم رفتار کردن است.
- تمام رفتارها یک رفتار کلی هستند و از چهار مولفه تشکیل شدهاند: عملکرد، تفکر، احساس و فیزیولوژی
- تمام رفتارهای کامل، انتخاب میشوند. اما ما فقط بر مولفههای عملکرد و تفکر کنترل مستقیم داریم. مولفههای احساس و فیزیولوژی را فقط به طور غیر مستقیم میتوانیم کنترل کنیم آن هم از طریق انتخاب نحوه عملکرد و تفکرمان.
- تمام رفتارهای کلی توسط افعال تعیین میشود و با بخشی که قابل تشخیص تر است، نامگذاری میشوند.
خلاصه کتاب تئوری انتخاب
تئوری انتخاب ادعا میکند که ما با انگیزههای درونی تحریک میشویم، نه انگیزههای خارجی. در واقع تئوری انتخاب جایگزینی برای رفتارگرایی و سایر شاخههای روانشناسی کنترل بیرونی است.
تئوری انتخاب به جای اینکه بگوید شخصیت افراد با توجه به پاداش و تنبیه “شکل میگیرد”، میگوید فرد در زندگی خود همیشه توانایی انتخاب و کنترل را دارد.
این روش به ما میآموزد که همیشه از آنچه در لحظه میخواهیم، انگیزه میگیریم. تئوری انتخاب بیان میکند که ما انسان ها انگیزه پایان ناپذیری برای ارضاء نیازهای اساسی که در ژنهای ما قرار داده شده، داریم.
درک این نیازها و همچنین سایر مولفههای اصلی تئوری انتخاب (نیازهای اساسی، دنیای کیفی، درک از واقعیت، مقایسه مکان و سیستم رفتار کلی) میتواند به ما در ایجاد و حفظ روابط بهتر با افراد مهم زندگی مان کمک کند، تا زندگیهای شادتر و رضایت بخشتری داشته باشیم.
۱. نیازهای اساسی
همه افراد با پنج نیاز اساسی به دنیا میآیند:
- دوست داشتن و تعلق داشتن
- قدرتمند بودن
- آزاد بودن
- سرگرمی و لذت بردن
- حفط بقا
تمام رفتارها هدفمند هستند و به وسیله تمایل بیپایان برای تأمین این نیازهای اساسی تحریک میشوند که در ژنهای ما قرار گرفته اند.
قدرت هر نیاز در افراد مختلف متفاوت است. بعنوان مثال، برخی بیشتر تحت تأثیر نیاز اجتماعی به عشق ورزیدن و تعلق خاطر قرار میگیرند و برخی دیگر بیشتر تحت تأثیر نیاز به آزادی و خودمختاری قرار دارند.
برای آشنایی بیشتر با نیازهای انسانی می توانید، مقاله زیر را مطالعه نمایید.
[su_box title=”همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]
[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]
هرم مازلو و هرآنچه باید درباره آن بدانید
[/su_box]
۲. دنیای کیفی
هر یک از ما دنیایی با کیفیت منحصر به فرد برای خود ایجاد میکنیم که منبع انگیزه مان است.
در حالی که نیازهای اساسی نشان دهنده “طبیعت” بشر میباشد، دنیای کیفی نشان دهنده “پرورش” است. همانطور که زندگی میکنیم و با دیگران تعامل داریم، هرکدام از ما، دنیای کیفی منحصر به فرد را برای خود ایجاد میکنیم که شامل افراد، فعالیتها، ارزشها و اعتقاداتی میشود که برای ما به عنوان یک فرد بسیار مهم هستند.
هر آنچه را که در دنیای کیفی خود قرار میدهیم، نیاز به برآورده شدن دارد. به عنوان مثال:
- من عاشق این افراد هستم.
- وقتی روی صحنه میخوانم احساس قدرت میکنم.
- وقتی در بیرون از خانه با فرزندانم بازی میکنم سرگرم میشوم.
در طول زندگی خود، ما “تصاویری” را به دنیای کیفی خود اضافه و یا از آن حذف میکنیم. برخی از افراد تصاویر نادرست و غیرمسئولانه ای را در دنیای کیفی خود ایجاد میکنند. به عنوان مثال:
- افرادی را در نظر بگیرید که فقط هنگام نوشیدن الکل یا مصرف سایر مواد مخدر هستند تا احساس قدرت یا آزادی کنند.
- افرادی را در نظر بگیرید که هنگام صدمه زدن به دیگران چه از نظر جسمی یا روحی، احساس سرگرم شدن دارند.
۳. درک از واقعیت
با اینکه همه ما در یک دنیازندگی میکنیم، تئوری انتخاب ادعا میکند آنچه مهم است درک ما از واقعیت است. در واقع ما بر اساس آنچه که واقعی میدانیم، رفتار میکنیم، خواه درست باشد یا غلط.
تئوری انتخاب بیان میکند هنگام ایجاد درک خود از واقعیت، اطلاعات را از سه فیلتر مجزا عبور میدهیم:
- فیلتر حسی
- فیلتر دانشی
- فیلتر ارزشی
به دلیل این فیلترها، دو یا چند نفر ممکن است شاهد یک رویداد مشابه باشند یا در یک فعالیت شرکت کنند اما برداشتهای کاملاً متفاوتی داشته باشند. به عنوان مثال:
داستان فیل در اتاق تاریک را در نظر بگیرید. در آن داستان هر شخص با توجه به برداشت خود فیل را توصیف می کرد.
۴. مقایسه مکان
مغز ما به طور مداوم دو تصویر را با هم مقایسه میکند:
- درک ما از واقعیت
- تصویر دنیای کیفی ما از آنچه در آن لحظه میخواهیم
هدف از همه رفتارها ایجاد تطابق بین آنچه درک میکنیم و آنچه میخواهیم است. وقتی تطابق وجود داشته باشد، رفتارهایی را که انتخاب کردهایم حفظ خواهیم کرد. وقتی عدم تطابق وجود داشته باشد به حدی که باعث ایجاد ناراحتی درونی شود، به طور خودکار به دنبال رفتارهای جدیدی خواهیم بود که طابقت مورد نظر ما را ایجاد کند. به عنوان مثال:
معلمی که وقتی به کلاسش نگاه میکند و متوجه میشود که دانش آموزان به طور فعال در فعالیتی که از آنها خواسته درگیر میشوند. یک سیگنال داخلی مثبت میگیرد و استراتژیهای فعلی تدریس خود را ادامه میدهد.
والدینی که متوجه میشوند فرزندشان در خانه و مدرسه رفتار بدی دارد. مشاهده عدم تطابق بین آنچه میخواهند و آنچه میبینند، آنها را وادار میکند تا استراتژیهای جدید برای تربیت کودک در پیش بگیرند.
۵. سیستم رفتار کامل
همه رفتارها چهار مولفه دارند:
- عملکرد
- فکر کردن
- احساس
- فیزیولوژی
وقتی هر یک از مولفههای رفتار را تغییر میدهیم، مولفههای دیگر نیز تغییر میکنند.
دو تا از ساده ترین مولفهها که میتوان به طور مستقیم کنترل کرد، عملکرد و تفکر هستند. عملاً غیرممکن است که مستقیماً بتوانید احساسات یا فیزیولوژی خود را تغییر دهید. به عنوان مثال:
آیا فقط بخاطر اینکه میخواهید، میتوانید کمتر احساس غم و افسردگی کنید؟
از آنجا که هر چهار مولفه به صورت هماهنگ کار میکنند، کنترل ما بر احساسات و فیزیولوژیمان بسیار بیشتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. با انتخاب اینکه متفاوت عمل کنیم و یا فکر کنیم، احساسات و فیزیولوژی ما بطور خودکار تغییر میکند.
تئوری انتخاب به افراد کمک میکند تا اعمال و افکار مسئولانهای را که منجر به احساس بهتر و تأثیر مثبت بر فیزیولوژی شان میشود را انتخاب کنند.
اگر به مطالعه خلاصه این کتاب علاقه دارید، کافی است بر روی لینک زیر کلیک نمایید.
خلاصه کتاب تئوری انتخاب(من و ذهن)
اگر میخواهید زندگیتان را بهبود ببخشید و مسئولیت زندگی خود رابر عهده بگیرید، پیشنهاد میکنم کتاب تئوری انتخاب را مطالعه نمایید.
بخشهایی از متن کتاب تئوری انتخاب
- “این لطف نیست که با افراد غمگین مثل یک فرد درمانده، ناامید یا ناشایسته رفتار کنیم، مهم نیست چه اتفاقی برای آنها افتاده است. مهربانی کردن یعنی بیان حقیقت با یان کار افراد میتوانند از پس آن برآیند و از آن در جهت منافع خود استفاده کنند. دلسوزی واقعی یعی کمک کردن به مردم تا به خودشان کمک کنند. “
- “برای دستیابی و حفظ روابط مورد نیازمان، باید دست از انتخاب کارهایی مانند زورگویی، اجبار، مجازات، پاداش، کنترل کردن، رئیس بودن، انتقاد، سرزنش، شکایت، نق زدن، اذیت کردن، رتبه بندی و کناره گیری برداریم. باید مراقبت، گوش دادن، حمایت کردن، مذاکره، تشویق، عشق ورزیدن، دوستانه بودن، اعتماد کردن، پذیرش، استقبال و احترام را جایگزین این رفتارهای مخرب کنیم. “
- “هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد ما به طور ژنتیکی به دنبال یافتن عشق جنسی با یک شخص در تمام طول زندگی خود هستیم. ژنهای ما کسی را میخواهند. اما به این که چه کسی است، اهمیتی نمی دهند. این حقیقت در نرخ بالای طلاق و نرخ تقریباً بالای ازدواج مجدد مشهود است. “
- “بهترین کاری که والدین میتوانند برای فرزندان خود انجام دهند این است که یکدیگر را دوست داشته باشند.”
- “جهان نظریه انتخاب، جهانی سخت و مسئولیت پذیرانه است. برای فرار از مسئولیت کاری که انجام میدهید، نمیتوانید از دستور زبان استفاده کنید. “
- “سرگرمی، پاداش ژنتیکی برای یادگیری است.”
- ” این که بتوانیم بر همه روابطمان کنترل موثری داشته باشیم، زندگی را دشوار میکند. معمولاً تا زمانی که برخی از روابط تا حدی راضی کننده هستند، تفاوت چندانی ایجاد نمی کند. اما وقتی از آنها خسته میشوید، بهتر است همه آنها را بررسی کنید. بعضی از آنها ممکن است رتبه بالاتری از آنچه شما مایل به پذیرش آن هستید، داشته باشند. میتوانید روابط تان را خودتان، با کمک یکی از دوستان یا اعضای خانواده ای که به آنها اعتماد دارید،یا از همه بهتر، با کمک یک مشاور خوب بررسی نمایید. “
- “ناراحتی میتواند مردم را به دو جهت سوق دهد. اولین گروه افراد ناراحت سعی میکنند راهی برای بازگشت به خوشبختی پیدا کنند، که من آن را روابط لذت بخش با افراد خوشحال تعریف میکنم. گروه دوم افراد ناراحت از یافتن خوشبختی درکنار افراد خوشحال منصرف میشوند. دیگر حتی سعی نمی کنند روابط لذت بخشی داشته باشند. اما مانند همه ما، از تلاش برای داشتن احساس خوب منصرف نمی شوند. آنها بطور مداوم و بدون روابط به دنبال لذت میگردند و بیشتر سعی میکنند را با استفاده از غذا، الکل، مواد مخدر و خشونت و رابطه جنسی بی مهابا خوشحالی را پیدا کنند. اگر نتوانیم جامعه ای ایجاد کنیم که افراد بیشتری در آن خوشحال باشند، به کاهش این انتخابهای مخرب و خودتخریب کنندده نزدیک نخواهیم شد. “
- “برای موثرتر شدن، باید آنچه را که این افراد آموخته اند بیاموزید: باید این احساس را داشته باشید که توسط دیگران یا رویدادها کنترل نمی شوید. شما برده جسمی یا روانی پدر و مادر، همسر، فرزند، رئیس، اقتصاد یا هر چیز دیگری نیستید مگر اینکه خودتان آن را انتخاب کنید. “
- “تئوری انتخاب توضیح میدهد که، برای همه اهداف عملی که داریم، همه کارهایی که انجام میدهیم را انتخاب میکنیم.”
صاحب نظران در مورد کتاب “تئوری انتخاب” چه میگویند؟
دکتر رابرت لوفر، مدیر مراکز بازیابی پرامیس، کتاب تئوری انتخاب را اینگونه توصیف کرده:
“تئوری انتخاب هم از نظر ایده و هم از نظر نحوه ارائه آن در این کتاب کاملاً عالی عملکرده است. از نظر وضوح و عمق درک، در کلاس خاصی قرار دارد و در درمانهای بالینی بسیار مفید است.”
دکتر رابرت اچ شولر، کشیش بنیانگذار کلیسای جامع بلورین، پس از خواندن این کتاب نظر خود را اینگونه بیان کرده است:
“چند هفته پس از دریافت این کتاب، آن را به مخاطبان تلویزیون خود نشان دادم و گفتم:” این یک کتاب افسانهای است. من از وضوح آن، مثالهای فراوان آن و اینکه چگونه همه ما میتوانیم از آن برای بهبود ازدواج خود، بهتر شدن روابط با خانواده و ترغیب فرزندانمان برای انجام کارهای خوب در مدرسه استفاده کنیم. تئوری انتخاب، همانطور که دکتر گلاسر توضیح میدهد، روانشناسی جدیدی برای سلامتی و شادی است. ”
ریچارد الفوستر، مشاور آموزشی و سرپرست سابق مدارس، در مورد این کتاب گفته است:
“گلاسر همیشه بصیرت و درکش در توصیف رفتار انسانی را نشان داده است. در تئوری انتخاب او دیدگاههای خود را تعمیق بخشیده و گزینههای رفتار مناسب را به خواننده نشان میدهد. این کتاب بهترین کار برجسته دکتر گلاسر برای افراد حرفه ای است.”
درباره نویسنده کتاب تئوری انتخاب
دکتر گلاسر روانپزشکی شناخته شده در سطح بین المللی است که بیشتر به عنوان خالق تئوری انتخاب و نویسنده کتاب واقعیت درمانی شناخته میشود. روش هایی برای روان درمانی که او در سال ۱۹۶۵ ایجاد کرده است و اکنون در سراسر جهان تدریس میشود.
دکتر فقید ویلیام گلاسر، در سال ۱۹۲۵ در کلیولند، اوهایو متولد شد. وی در ابتدا در رشته مهندسی شیمی تحصیل کرد. اما وقتی فهمید به روانشناسی علاقه دارد، به سراغ روانشناسی رفت و به یکی از برترین افراد در این حوزه تبدیل شد. گلاسر در ۲۳ آگوست ۲۰۱۳ در خانهاش درگذشت.
گلاسر از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۸۶ در یک مطب خصوصی در لس آنجلس به فعالیت خود ادامه میداد. طی مدتی که در مطب خصوص خود فعالیت میکرد، حرفه شغلی دکتر گلاسر به سخنرانی و نویسندگی گسترش یافت، که در نهایت به این منجر شد که او بیش از بیست کتاب منتشر نمود.
کتاب دوم او، واقعیت درمانی (۱۹۶۵)،عنوان پرفروش ترین کتاب را کسب نمود و توجهها را به سمت خودش جلب کرد. گلاسر در پاسخ به علاقه مشاوران، موسسه واقعیت درمانی خود را در سال ۱۹۶۷ تأسیس کرد.
سپس کتاب مدارس بدون شکست (۱۹۶۹) را نوشت. این اولین کتاب وی در زمینه آموزش بود، که باعث نوشتن مجموعهای از کتابهای دیگر و آغازی برای مشارکت طولانی مدت وی در جنبش مدرسه کیفیت گلاسر شد.
ادامه مطالعات وی در مورد دلایل اساسی موفقیت واقعیت درمانی منجر به کتاب دیگر او (نظریه انتخاب) (۱۹۹۸) شد. تا کنون، بیش از نود هزار نفر در سراسر جهان مباحث این کتاب را در دورههای آموزشی فشرده را فرا گرفته اند تا در مورد چگونگی استفاده از ایدههای او در زندگی شخصی و شغلی خود دانش کسب کنند.
یکی از روشهایی که با استفاده از آن میتوانید نحوه کنترل بر تفکر و عملکرد خود را بیاموزید، مطالعه کردن است. با دانلود اپلیکیشن ذهن، مجموعهای از برترین کتابهای جهان را با صرف کمترین زمان مطالعه نمایید. ضمنا میتوانید خلاصه کتاب تئوری انتخاب را هم در اپلیکیشن ذهن دریافت کنید تا به آن گوش دهید.