فهرست مطالب
خرمگس یک رمان کلاسیک از نویسنده ای ایرلندی است که داستان آن در ایتالیای دهه ۱۸۴۰ و تحت سلطه اتریش میگذرد. این زمان دوره قیام و انقلاب بوده است.
خرمگس داستان قهرمانی، ایمان و سرخوردگی است، جایی که عشق در شکلهای مذهبی، عاشقانه و خانوادگی خود را نشان میدهد. برای مطالعه خلاصه کتاب خرمگس با ما همراه باشید.
شناسنامه کتاب خرمگس
- عنوان اصلی : The Gadfly
- نویسنده: اتل لیلیان وینیچ
- کشور: آمریکا، روسیه
- سال انتشار: ۱۸۹۷
- ژانر: رمان کلاسیک
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب: ۴.۱۸ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
معرفی کتاب خرمگس
در پایان قرن نوزدهم، اتل وینیچ به عنوان دختری جوان به روسیه میرود و در سنت پترزبورگ با انقلابیون آشنا میشود. و درنهایت این آشنایی رمانی به نام خرمگس را مینویسد.
خرمگس یکی از محبوب ترین رمانهای انگلیسی زبان قرن بیستم که تقریباً در جهان انگلیسی زبان ناشناخته است. این کتاب یک پدیده جهانی در ترجمه است، که اکنون در زبان اصلی خود نادیده گرفته می شود .
به طور خلاصه خرمگس روایتگر ایتالیا و قرن نوزدهم است که در آن یک مرد جوان، بعد از دست دادن معشوق، دوستانش وقتی از فریب نزدیکترین فرد زندگی اش مطلع میشود، ناگهان ناپدید میشود. پس از ۱۳ سال، او برای اجرای ایدههای انقلابی و بازگرداندن عشق افراد نزدیک زندگیاش بازمی گردد.
مناظر طبیعی ایتالیا، به ویژه کوههای آلپ، نقش مهمی در این کتاب ایفا میکند، جایی که توصیفات طبیعت نشان دهنده افکار و احساسات شخصیتها است.
رمان خرمگس تنها در مورد آرمانهای انقلابی نیست، بلکه درباره این است که چگونه انتخاب برای یک فرد دشوار است. این اثر همچنین در مورد چگونگی تغییر اولویت ارزشهای انسانی در طول زندگی است.
محبوبیت رمان خرمگس در روسیه
خرمگس اولین بار در ایالات متحده در ۱۸۹۷ منتشر شد. ترجمه روسی آن کمی بعد در ۱۸۹۸ به عنوان ضمیمه مجله، و ۲ سال بعد به عنوان یک کتاب منتشر شد. این کتاب توسط شخصیتهای انقلابی مشهور پخش شد. خروشچف حتی برای چاپ مجدد کتاب نامه ویژه ای به نویسنده نوشت.
بسیاری از مردم اتحاد جماهیر شوروی گفته اند که رمان “خرمگس” اثر مورد علاقه آنها است. مبارزه برای دموکراسی برای انقلابیون این کشورها جذاب بود.
وینیچ بدون آنکه بداند به قهرمان انقلاب روسیه تبدیل می شود. رمان خرمگس الهام بخش میلیونها انقلابی جوان در دهه ۱۹۲۰ بود که با الهام از ایده تسلیم کردن خود در برابر یک هدف تاریخی قیام کرده و برای انقلاب جنگیدند.
خرمگس، بیش از ۵ میلیون جلد در ۱۰۷ نسخه فقط در اتحاد جماهیر شوروی به فروش رفته است. این کتاب الهام بخش هفت موسیقی اقتباسی، از جمله اپرای پروکوفیف، پنج اقتباس در تئاتر، از جمله نسخه رسمی”جورج برنارد شاو”، و پنج اقتباس سینمایی بوده است، که در یکی از آنها فیلم معروف شوستاکوویچ به چشم میخورد.
شخصیتهای اصلی کتاب خرمگس
شخصیتهای “خرمگس” جنجال زیادی بین محققان ایجاد کردند. این امر به ویژه در مورد شخصیت اصلی صادق بوده است. دانشمندان ادبی لهستانی معتقد بودند که نمونه اولیه این شخصیت رهبر حزب لهستانی انقلابی اجتماعی است. خوانندگان و شخصیتهای ادبی روس بلافاصله ویژگیهای انقلابیون روسی را در او دیدند.
اما نویسنده گفته است که تنها یک شخصیت از این رمان دارای نمونه اولیه بود. این شخصیت جما است، تصویر او از دوست نزدیک نویسنده کپی شده است.
خرمگس یا آرتور – بازیگر اصلی، انقلابی.
لورنزو مونتانلی کشیش است، پدر واقعی آرتور.
جما معشوق قهرمان داستان است.
جیووانی بولا دوست آرتور است، رقیب او و شوهر فوت شده جما.
اگر به خواندن آثار کلاسیک علاقه دارید، با کلیک بر روی لینک زیر میتوانید یکی از این کتابها را مطالعه کنید.
خلاصه کتاب آرزوهای بزرگ
کتاب آرزوهای بزرگ، شاهکار چارلز دیکنز و مضمون اخلاقی آن برای سالیان دراز همچنان در قله ادبیات جاودان است.
خلاصه کتاب خرمگس
بخش اول
آرتور برتون یک جوان ۱۹ ساله است که مادرش یک سال پیش فوت کرده و اکنون او در پیزا با برادرانش زندگی میکند. این مرد جوان زمان زیادی را با مربی – رئیس مدرسه علمی و کشیش اعتراف شنو لورنزو مونتانلی میگذراند.
در یکی از اعترافات، مرد جوان راز خود را بازگو میکند: او عضو گروه انقلابی “ایتالیا جوان” شده است. آرتور میخواهد برای آزادی کشور خود بجنگد. مربیاش، با پیش بینی مشکلات پیش رو با این کار مخالفت میکند، اما موفق نمیشود برتون را منصرف کند. علاوه بر این، جما وارن، که مرد جوان عاشق او است، عضو همین سازمان است.
پس از مدتی، مونتانلی به روم میرود و مقام اسقف اعظم را به او پیشنهاد میدهند. به جای لورنزو، رئیس جدید تعیین میشود. در اعترافاتش، آرتور میگوید که به رابطه جما بوله، یکی از اعضای حزب، حسادت میکند.
خیلی زود مرد جوان توسط پلیس دستگیر میشود، اما در بازجوییها به هیچ چیزی اعتراف نمیکند و نام دوستان خود را نمیبرد. با وجود این، آنها را دستگیر میکنند و یکی از اعضا حزب “ایتالیا جوان” فکر میکند که این آرتور بوده است که به آنها خیانت کرده است.
برتون حدس میزند که کشیش تعهد مخفی بودن اعترافات را شکسته است، بعداً، با جما دعوا میکند و نمیتواند توضیح دهد که چه اتفاقی رخ داده است. در جریان رسوایی ای در خانه، همسر برادرش به آرتور میگوید که پدر واقعی او مونتانلی است. سپس مرد جوان تصمیم به خودکشی میگیرد، یادداشت خودکشی مینویسد و کلاه خود را به رودخانه میاندازد. اما خودش به بوینس آیرس میرود.
بخش دوم : ۱۳ سال بعد
۱۳ سال بعد، آرتور به ایتالیا بازمیگردد و خود را فیلیس ریورس مینامد. فیلیس ریورس، نویسنده نوشتههای طنز سیاسی است و با نام مستعار “خرمگس ” مینویسد. وارد فلورانس میشود. در مهمانی با یک رقصنده کولی به نام زیتا آشنا میشود و عاشقش میشود.
در فلورانس، ریورس با جما وارن، که اکنون بیوه بول است، ملاقات میکند. به نظر میرسد ریورس همان آرتور برتون است. در همان زمان، مونتانلی، که حالا کاردینال شده است، در فلورانس میباشد.
ریورس بیمار میشود، اعضای حزب از او مراقبت میکنند. اما اجازه نمیدهد که زیتا به سراغش بیاید. در یکی از نوبت های مراقبت جما، موفق میشود با خرمگس صحبت کند.
جما در مورد مشکلات متعدد زندگی خود صحبت میکند. او همچنین در مورد غمهای خود میگوید، این که یکی از عزیزانش به خاطر او فوت کرده است. برای آزمایش حدسیات خود، جما یک گردن بند با عکس آرتور را به ریورس نشان میدهد. اما خرمگس از خود نشانه ای بروز نمیدهد که خودش برتون است. ریورس با تمسخر در مورد پسری که در عکس نشان داده شده صحبت میکند.
پس از بهبودی، خرمگس به فعالیت انقلابیاش باز میگردد. هنگامی که او با مونتانلی ملاقات میکند، میخواهد درمورد همه چیز با او صحبت کند، اما جرات نمیکند.
قسمت سوم
خرمگس، که خلاصه آن در اینجا آورده شده است، به طرز غم انگیزی به پایان میرسد.
معلوم میشود که یک تامین کننده سلاح بازداشت شده است، خرمگس برای نجات او میرود. در یکی از تیراندازیها، او دستگیر و به زندان برده می شود. یک کشیش به زندانی میآید، آن فرد مونتانلی است. با این حال، خرمگس او را آزرده خاطر میکند.
دوستانش با سازماندهی عملیاتی به فرارش کمک میکنند، اما او موفق نمیشود. آرتور دوباره در غل و زنجیر قرار میگیرد. او میخواهد که مونتانلی را ملاقات کند.
کشیش میآید و ریورس اعتراف میکند که آرتور است. کاردینال متوجه میشود که پسرش زنده است و میخواهد به او کمک میکند. اما خرمگس تنها به شرطی موافقت میکند که مونتانلی عزت و مذهب خود را به طور کلی کنار بگذارد اما او نمیتواند این کار را انجام دهد.
کاردینال مونتانلی با دادگاه نظامیموافقت میکند، آرتور با شلیک گلوله اعدام میشود.
کاردینال مونتانلی در هنگام خواندن خطبه، تصور میکند که همه جا خون وجود دارد و بر اثر سکته قلبی درمی گذرد.
جما نامه ای از ریورس پس از مرگش دریافت میکند، در آنجا اعتراف میکند که او آرتور بوده است. جما از اینکه دوباره معشوق خود را از دست داده به شیون زاری می افتد.
بخشهایی از متن کتاب خرمگس
“هر چه انجام کار زمان بیشتری طول بکشد، دلیل بیشتری برای شروع یکباره آن وجود دارد”
“همه ما برای کارهای بهتر مناسب تر از همیشه هستیم”
“به همان اندازه مهم است که چه کار کنیم، چه مردم از شما متنفرباشند یا دوست داشته باشند”
“اوه، اما بازگرد، نزد من برگرد، عزیزم. من از انتخاب خودم پشیمان میکنم! بازگرد، و ما با هم در درون مقبره ای تاریک و ساکت پنهان میشویم که ارتش بلعنده ما را پیدا نمیکند. و در آنجا در آغوش یکدیگر دراز میکشیم و میخوابیم و میخوابیم و میخوابیم. ”
“سنگی که در راه قرار میگیرد، ممکن است بهترین نیت را داشته باشد، اما بازهم باید از درون راه به بیرون پرت شود.”
“و نتیجه طبیعی این بود که من وارد جهنم واقعی شدم تا مرا از تصورات ساختگی دور کند.”
“من کاملاً با شما موافقم کهآن موضوع به طرز نفرت انگیزی مخرب است. اما بدترین چیز در مورد آن این است که همه اینها حقیقت دارد. ”
“او چیزهایی را میگوید که نیاز به گفته شدن دارد و هیچ کدام از ما جرات گفتن آن را نداریم. ”
“اگر میخواهید چیزی را بیان کنید که محتوای آن مانند بلعیدن یک قرص بزرگ برای خوانندگان تان است، در ابتدا ترساندن آنها با فرم نوشته، فایده ای ندارد.”
«[…] اما مرگبارترین سلاحی که میشناسم تمسخر است. اگر بتوانید یکبار موفق شوید که یسوعیان را مسخره کنید، به طوری که مردم به آنها و ادعاهای شان بخندند، بدون خونریزی بر آنها پیروز شده اید. ”
“عهد بستن چه فایده ای دارد؟ آنها چیزی نیستند که مردم را به هم متصل میکند. اگر نسبت به موضوعی احساس خاصی دارید، این احساس شما را به آن متصل میکند. ”
“فکر میکنی به مردی که کشته ای صدمه نزدی؟”
” نمیدانم منظور او چیست، اما درمورد مردی که به همه چیز پوزخند میزند، چیزی وجود دارد که آشکار نیست.”
“به عنوان یک ترکیب ادبی، کاملاً بی ارزش است و فقط توسط افرادی که هیچ چیز از ادبیات نمیدانند، میتوان مورد تحسین قرار گیرد. اگر توهین نباشد، این همان چیزی است که من قصد انجام آن را داشتم. ”
“زندگی بدون نزاع و ستیز غیرقابل تحمل خواهد بود. یک نزاع خوب نمک زندگی است. بهتر از هر نمایشی است!”
“من فقط یک پیشنهاد دارم که بدهم آن هم داشتن یک قلب شکسته.”
“ما ملحدان درک میکنیم که اگر کسی چیزی برای تحمل دارد، باید آن را تا جایی که میتواند به بهترین شکل تحمل کند. و اگر زیر آن غرق شود – چرا، برای او بدتر است. ”
“تربیت کودکان چیز مهمیاست و برای آنها اینقدر مهم است که باید از ابتدا تحت تأثیرات موضوعات خوب قرار بگیرند، به طوری که فکر میکردم هرچه حرفه یک مرد مقدس تر و زندگی او پاک تر باشد، او برای پدرشدن مناسب تر است ”
“من به شما ایمان آوردم همانطور که به خدا اعتقاد داشتم. خدا چیزی است که از خاک ساخته شده است و میتوانم آن را با چکش بشکنم. و شما مرا با دروغ گول زده ای. ”
“چه میبینم، پدر روحانی؟ من موجودی سفید و بزرگ را در یک خلأ آبی میبینم که هیچ آغاز و پایانی ندارد. من آن را سال به سال در انتظار آمدن روح خدا میبینم. من آن را از طریق شیشه ای تاریک میبینم. ”
“اصل بد این است که هر فردی باید قدرت اتصال و شل شدن را بر دیگری حفظ کند. ایستادن در برابر همنوعان یک رابطه کاذب است ”
“به خاطر داشته باشید که شلی به شما میگوید:” گذشته مرده است، آینده متعلق به شما است. “تا زمانی که هنوز مال شماست آن را به دست بگیرید و برای آن برنامه ریزی کنید، نه بر آنچه ممکن است مدتها پیش برای صدمه زدن انجام داده باشید، بلکه بر آنچه اکنون میتوانید کمک کنید. ”
“من به جرات میگویم که شما آن را یک تعصب پوچ میپندارید. اما بدن انسان، برای من، چیزی مقدس است. من دوست ندارم ببینم که با آن بی احترامیرفتار میشود. ”
معرفی نویسنده کتاب خرمگس
اتل لیلیان وینیچ، نی بول (۱۹۶۰-۱۹۶۴) نویسنده ایرلندی، موسیقیدان و در نوع خود فردی انقلابی بود. او در بالینتمپل، کورک، در خانواده ای از ریاضیدانان و فیلسوفان متولد شد. با این حال، دوران کودکی او کاملاً شاد نبود، و بعداً این تجربیات را در رمان جک ریموند (۱۹۰۱) بیان کرده است.
اتل پس از دریافت میراثش در سن هجده سالگی، به تحصیل موسیقی در برلین پرداخت و سپس مدتی را به عنوان فرماندار و دستیار پرستار در روسیه مشغول به کار شد.
در اینجا بود که به سیاست انقلابی علاقه پیدا کرد ودر بازگشت به لندن، نسخههای خطی منتقد ادبی ماریا تسبریکووا را از روسیه قاچاق کرد. اتل پس از بازگشت به لندن، بخشی از شبکه مهاجران و روشنفکران روسی و لهستانی شد. او از طریق این تماسها در سال ۱۸۹۰ با ویلفرد وینیچ ملاقات کرد، که در سال ۱۹۰۲ به طور رسمی با او ازدواج کرد.
اتل همراه با حفظ علاقه مادام العمر به نواختن و آهنگسازی موسیقی، چهار رمان و همچنین ترجمه ادبیات روسی و ویرایش مجموعه قطعی نامههای شوپن را منتشر کرد. محبوب ترین رمان او، عاشقانه غم انگیز انقلابی خرمگس (۱۸۹۵) میباشد.
اگرچه او در جهان انگلیسی زبان از حافظه فرهنگی خارج شده است، اما کتابهایش به زبانهای متعددی ترجمه شده است و فروش آن در سراسر جهان به بیش از ۲۰ میلیون نسخه رسیده است.
اگر به خواندن رمان های کلاسیک علاقه دارید، با دانلود اپلیکیشن ذهن میتوانید مجموعه ای از برترین کتابهای جهان را در کمترین زمان مطالعه کنید.