فهرست مطالب
اکثر ما با فجایعی که بمب هستهای میتواند ایجاد کند آشنایی داریم. اما کمتر کسی خطرات استفاده از نیروگاهها و راکتورهای انرژی هستهای را میداند.
اگر یکی از نیروگاههای هستهای دچار مشکل شوند چه خطراتی انسان ها و سایر موجودات را تهدید خواهد کرد و ابعاد این خطرات تا چه میزان خواهد بود؟
حادثه ۱۹۸۶ در رآکتور هسته ای چرنوبیل یکی از شناخته شدهترین حوادث صنعتی در تمام دوران است، اما گزارشهای نسبتا کمی در مورد پیامدهای انسانی آن وجود دارد.
در کتاب صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه هستهای (۱۹۹۷)، سوتلانا الکسیویچ گزارشهای شخصی بازماندگان مختلف و کسانی که از فاجعه هستهای ۱۹۸۶ در چرنوبیل آسیب دیدهاند را مستند میکند.
این کتاب یک تاریخ شفاهی است که گزارشهای دست اولی را از کسانی که با این فاجعه درگیر بوده یا به گونهای تحت تاثیر آن قرار گرفتهاند، ارائه میدهد.
خواندن این کتاب میتواند به شما دیدگاهی نسبت به فجایع هستهای ارائه دهد. برای آشنایی بیشتر با این خلاصه کتاب همراه شوید.
شناسنامه کتاب صداهایی از چرنوبیل
- عنوان اصلی : Voices from Chernobyl: The Oral History of a Nuclear Disaster
- نویسنده: سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ
- کشور: بلاروس
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- ژانر: تاریخی، فرهنگی
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب: ۴.۴۱ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
معرفی کتاب
در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، بدترین حادثه راکتور هستهای در تاریخ، در چرنوبیل رخ داد و سه چهارم اروپا را آلوده کرد. صداهایی از چرنوبیل اولین کتابی است که روایتهای شخصی از این فاجعه ارائه میدهد.
سوتلانا الکسیویچ به عنوان یک روزنامهنگار، با صدها نفر که تحت تأثیر این بحران قرار گرفتهاند مصاحبه کرده است. از شهروندان بیگناه گرفته تا آتشنشانها تا کسانی که برای پاکسازی فاجعه فراخوانده شدهاند و داستانهای آنها از ترس، خشم و عدم اطمینانی که هنوز هم با آن زندگی میکنند را آشکار میکند.
این کتاب آنقدرها داستان را روایت نمیکند بلکه مجموعهای از وقایع و خاطرات را روایت میکند که در خاطرات کسانی که شاهد فاجعه نیروگاه هستهای چرنوبیل بودهاند، وجود دارد.
صدای خود نویسنده تا حد زیادی در متن وجود ندارد،حتی به عنوان یک مصاحبهگر هم صدای او وجود ندارد و به گزارشهای ویرانگر شاهدان عینی اجازه میدهد تا خودشان صحبت کنند.
طول این گزارشها از یک یا دو پاراگراف تا تقریباً بیست صفحه است، برخی از آنها به صورت گروههایی از صداها ارائه شدهاند و برخی دیگر به صورت تکگویی میباشد. در نهایت این گزارشها به یک تاریخ شفاهی در مورد مکان و زمان آن رویداد خاص تبدیل میشوند.
مصاحبهها، همگی مربوط به سال ۱۹۹۶ و در آنها بسیاری از افراد بر روی آنچه در آن روز، در چرنوبیل رخ داد و اولین واکنشها تمرکز میکنند. اما برخی دیگر بر زمان حال، یعنی ده سال بعد تمرکز میکنند و این که چگونه زندگیشان در اثر فاجعه چرنوبیل به طور غیرقابل برگشتی تغییر کرده است.
این کتاب مملو از تراژدیهای شخصی است، بهویژه آسیبهای فیزیکی ناشی از تشعشعات که بیشتر آنها به این دلیل رخ دادهاند که هزاران و هزاران مرد در شرایط غیرممکن، با تجهیزات ایمنی محدود برای کار به محل فاجعه و اطراف آن فرستاده شدند.
با خواندن کتاب صداهایی از چرنوبیل میتوان متوجه شد که میزان تلفات انسانی و آسیبهای پایدار ناشی از این فاجعه چقدر است.
صداهایی از چرنوبیل، اثری بسیار مهم است که در قدرت احساسی و صداقتش، فراموش نشدنی است.
خلاصه کتاب صداهایی از چرنوبیل
کتاب صداهایی از چرنوبیل به سه قسمت تقریباً مساوی تقسیم میشود. هشت فصل بخش ۱ با عنوان “سرزمین مردگان” به وقایع نگاری میپردازد. در آن داستان از افرادی میشنویم که با آن فاجعه سر و کار داشتهاند و به مرگی که پس از انفجار رخ داده است شهادت میدهند، مرگ عزیزان و غریبهها، مرگ زمین و حیواناتش، مرگ خانه و وطن.
هفت فصل بعد در بخش ۲، با عنوان “سرزمین زندگان”، بر کسانی تمرکز دارد که با عواقب بعدی چرنوبیل زندگی میکنند، از نقایص مادرزادی و ناباروری تا بحران روحی یا روانی و انگ “چرنوبیلیت” بودن.
در نهایت، در بخش ۳، “متحیر از غم” که شامل هجده فصل کوتاهتر است، تأملی در مورد حادثه و میراث آن توسط افرادی از ایستگاهها و مشاغل مختلف پرداخته میشود.
دست الکسیویچ در نظم و سبکدهی در سراسر کتاب مشهود است، حتی با این که بعضی از فصلها به عنوان یک مونولوگ اول شخص ارائه شده، این مونولوگ جریان روایی زیبایی دارد و مانند یک داستان کوتاه است.
در بعضی از فصلها، مونولوگ به وضوح بخشی از مکالمه یا حتی مجموعهای از نقل قولهای از هم گسیخته و نه لزوما مرتبط است. گاهی اوقات الکسیویچ جزئیاتی مانند محیط، زبان بدن و نشانههای غیرکلامیرا درج میکند، اما اغلب آنها را حذف میکند.
سرزمین مردگان
در قسمت اول این کتاب، الکسیویچ زندگی صدها هزار نفر را که تحت تأثیر تشعشعات هستهای قرار گرفتهاند، مورد بحث قرار میدهد. این افراد با وجود خطرات، همچنان در مناطق آلوده زندگی میکنند و محصولات کشاورزی این مناطق را مصرف میکنند.
او با لیودمیلا ایگناتنکو، زنی که همسرش به علت این حادثه در چرنوبیل در معرض سطوح بالایی از تشعشعات قرار گرفته بود، مصاحبه میکند. همسر این زن پس از چند هفته متوالی درد کشیدن، در حالی که همسرش ذرات رادیواکتیو را از روی صورتش پاک میکرد، درگذشت.
دو ماه بعد، لیودمیلا یک نوزاد دختر به دنیا میآورد که در عرض چهار ساعت به دلیل عوارض قلبی و کبدی ناشی از قرار گرفتن در معرض تشعشعات شدید جان خود را از دست میدهد.
چنین گزارشهای مشابهی از فاجعه چرنوبیل بارها و بارها در این بخش گفته میشود.
سرزمین زندگان
در بخش دوم، مصاحبههای الکسیویچ بر چگونگی کنار آمدن مردم با عواقب این فاجعه متمرکز است. هیچ کس برای چنین اثر ماندگاری از این فاجعه آماده نبود. آنها یا در مورد تاثیرات چنین حادثهای گمراه شده بودند یا از آنچه که بعد از آن اتفاق خواهد افتاد بی اطلاع بودند.
مقامات دولتی برای کمک به کسانی که تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند، کم کاری کردند. مردم به دولت خود اعتماد داشتند و فکر میکردند از آنها محافظت میکند. اما اکنون احساس میکنند که به اعتمادشان خیانت کرده است، زیرا با وجود گذشت سالها از آن زمان، هنوز هیچ راه حلی ارائه نشده است.
بسیاری از مردم در نتیجه مسمومیت با تشعشع جان خود را از دست دادند، در حالی که برخی دیگر به دلیل قرار گرفتن در معرض تشعشع از سرطان رنج میبردند و برخی آسیبهای ژنتیکی که به آنها وارد شده بود به نسلهای آینده نیز منتقل میشود.
متحیر از غم
در بخش سوم، «متحیر از غم»، الکسیویچ صدای کسانی را انتقال میدهد که احساس میکنند به عنوان یک «چرنوبیلیت» رانده شدهاند.
مصاحبه شوندگان این بخش شامل کودکان در زمان انفجار است که در زمان مصاحبه بزرگ شده اند، ” از بین برندگان”، سربازانی که مسئول خاموش کردن آتشهای هسته ای هستند، دهقانان روستا، پزشکان، معلمان، روزنامه نگاران و دانشمندان هستند.
به عنوان مثال یک شکارچی فرستاده میشود تا گربههای خانگی و سگهای آلوده را از بین ببرد. از بین برندگان نارضایتی خود را از دولت ناتوان شوروی که آنها را برای پاکسازی آشفتگی اعزام کرده بود، ابراز میکنند.
داستان پناهجویان تاجیکستانی که به چرنوبیل گریختهاند، زیرا ترجیح میدهند در یک منطقه آلوده از تشعشعات زندگی کنند تا اینکه در سرزمین جنگ زده خود با تفنگداران روبرو شوند.
در این بخش به خلبانان هلیکوپتر و شهروندان محافظت نشده؛ کودکان ناقص؛ فروشندگان بازار سیاه که تجهیزات آلوده میفروختند؛دانشمندان و مقامات بهداشتی که سعی کردند در مورد عذاب قریب الوقوع هشدار دهند، نیز صدایی داده میشود.
غالباً فاجعه چرنوبیل توسط افراد آسیب دیده با جنگ جهانی دوم مرتبط میشود. خواه تخلیه اجباری یا تسلیم اجباری زمین و اموال آلوده به تشعشعات، شباهتهای جنگ بارها توسط مصاحبه شوندگان بیان میشود.
این شباهت با دشمن نامرئی و حس غیرقابل تشخیص پیروزی یا باخت در جنگ، بیش از پیش ناامیدکننده میشود. همانطور که یکی از شهروندان میگوید، “چرنوبیل مانند جنگ همه جنگها است. جایی برای پنهان شدن نیست نه زیر زمین، نه زیر آب، نه در هوا.»
در حالی که بسیاری برای انطباق با این محیط تلاش میکردند، دیگرانی که «خود ساکن نموده» نامیده میشدند، سرسختانه در جای خود ماندند و معتقد بودند که مهاجرت به مکانهای جایگزین بسیار خطرناکتر از قرار گرفتن در معرض رادیواکتیو است.
علاوه بر جنگ جهانی دوم، بسیاری از بازماندگان این رویداد فاجعه بار نیز وضعیت خود را به سقوط کمونیسم، که اندکی پس از آن رخ داد، مرتبط میدانند.
کتاب با مصاحبه الکسیویچ با همسر مهربان یک سرباز بیمار به پایان میرسد. درست مانند مصاحبه ابتدایی، زن با دردناکی تماشا میکند که همه عزیزانشان در اثر تشعشعات غیرقابل درمان به آرامیجان خود را از دست میدهد.
پیام صداهایی از چرنوبیل
راههای زیادی برای بیان درد فاجعه چرنوبیل و پیامدهای آن در جهان وجود ندارد. سالها آرشیو فاجعه در اتحاد جماهیر شوروی مهر و موم شده بود.
با این حال، سوتلانا الکسیویچ توانسته است از طریق کتاب خود راهی بیابد تا حقیقت را هنرمندانه بیان کند. کار او هم بهعنوان خاطرهای صادقانه از رویدادهای گذشته و هم بهعنوان پیامی مهم برای جهان در کل ارزش زیادی دارد.
خوانندگان در حین آشنایی با آسیبهای روحی مصاحبهشوندگان، ناگزیر از خود میپرسند که اگر دوباره همین اتفاق بیفتد، چه میشود؟
برای سالها، مردم در مورد تاثیراتی که چرنوبیل بر آنها تأثیر گذاشته بود سکوت کرده بودند. اما سوتلانا الکسیویچ توانسته است صدایی برای شندین تاثیرات این فاجعه ایجاد کند.
داستان این قربانیان برای همیشه در صفحات کتاب او باقی خواهد ماند و به نسلهای آینده واگذار خواهد شد که پس از آن میتوانند انتخاب خود را در استفاده از انرژی با آگاهی از صداهای واقعی چرنوبیل انجام دهند.
بخشهایی از متن کتاب صداهایی از چرنوبیل
”مرگ عادلانهترین چیز در جهان است. هیچ کس تا به حال نتوانسته از آن فرار کند. همه را فرا میگیرد – مهربان، ظالم، گناهکار. به غیر از آن هیچ چیز منصفانهای روی زمین وجود ندارد.”
”من از خدا نمیترسم. من از انسانها میترسم.”
“سیبهایت را بیاور! داد زد: سیبهای چرنوبیل! یکی به او گفت که اینطوری تبلیغ نکن، کسی آنها را نخواهد خرید. او گفت: “نگران نباش!” به هر حال آنها را میخرند. برخی برای مادرشوهرشان به آنها نیاز دارند، برخی برای رئیسشان.”
“ما اغلب سکوت میکنیم. نه داد میزنیم و نه شکایت میکنیم. ما مثل همیشه صبوریم چون هنوز کلماتی برای بیان آنچه رخ داده نداریم. میترسیم در مورد آن صحبت کنیم. نمیدانیم چگونه، این یک تجربه معمولی نیست و سوالاتی که مطرح میکند عادی نیستند. دنیا به دو قسمت تقسیم شده است: ما، چرنوبیلیها، و بعد شما، دیگران. آیا توجه کرده اید؟ هیچ کس در اینجا اشاره نمیکند که آنها روسی یا بلاروسی یا اوکراینی هستند. همه ما خود را چرنوبیلیت مینامیم. ما اهل چرنوبیل هستیم. “من یک چرنوبیلیت هستم.” انگار این مردم جدا هستند. یک ملت جدید اند.”
“چرنوبیل مانند جنگ همه جنگهاست. جایی برای پنهان شدن وجود ندارد نه زیر زمین، نه زیر آب، نه در هوا.”
”انسان با مرگ زندگی میکند، اما نمیفهمد که چیست.”
”همه برای خود توجیه و توضیحی پیدا کردند. روی خودم آزمایش کردم و اساساً متوجه شدم که چیزهای ترسناک در زندگی بیسر و صدا و به طور طبیعی اتفاق میافتد.”
”مردم از من میپرسند: “چرا عکسهای رنگی نمیگیری؟ رنگی!» اما چرنوبیل: در لغت به معنای رویداد سیاه است. هیچ رنگ دیگری در آنجا وجود ندارد.”
”در آن زمان تصورات من از انرژی هستهای کاملاً ایدهآل بود. در مدرسه و دانشگاه به ما آموخته بودند که یک کارخانه جادویی است که «انرژی را از هیچ میسازد»، جایی که افرادی با لباس سفید مینشینند و دکمهها را فشار میدهند. چرنوبیل زمانی منفجر شد که ما آماده نبودیم.”
”در ابتدا این طور بود. ما فقط یک شهر را از دست ندادیم، ما تمام زندگی خود را از دست دادیم.”
”او قرار است بمیرد.” بعداً فهمیدم که نمیتوانید اینطور فکر کنید. در دستشویی گریه کردم هیچ کدام از مادران در اتاقهای بیمارستان گریه نمیکنند. آنها در توالت و حمام گریه میکنند. با خوشحالی برمیگردند و میگویند: «گونههایت قرمز است. تو بهتر میشوی.» “مامان، مرا از بیمارستان ببر بیرون. من اینجا میمیرم اینجا همه میمیرند.» حالا کجا گریه کنم؟ در حمام؟ یک صف برای حمام وجود دارد، همه مثل من در آن صف هستند.”
”بخشی از مکالمه را به خاطر میآورم. یکی گفت: “باید درک کنید: این دیگر شوهر شما نیست، یک فردی که عاشقش بودید نیست، بلکه یک جسم رادیواکتیو مسموم کننده است. اگر نمیخواهید خودکشی کنید به او نزدیک نشوید.”من مثل کسی بودم که عقلش را از دست داده و میگفتم : “اما من او را دوست دارم! من او را دوست دارم! ”
“به ما گفته شد که باید برنده شویم. در برابر چه کسی؟ اتم؟ فیزیک؟ جهان؟ پیروزی برای ما یک رویداد نیست، بلکه یک فرآیند است.”
اگر به خواندن کتابهایی در مورد تاریخ علاقه دارید، خواندن کتاب زیر میتواند برایتان جالب باشد.
خلاصه کتاب هزار خورشید تابان
ما میتوانیم به شما بگوییم که یادگیری بیشتر در مورد تاریخ یک کشور، میتواند چیز خوبی باشد اما کتاب هزار خورشید تابان فقط نیمی از تاریخ کشوری است که طی نیم قرن گذشته تحولات سیاسی زیادی را به خود دیده است.
صاحب نظران در مورد کتاب “صداهایی از چرنوبیل” چه میگویند؟
”صداهایی از چرنوبیل، روایتهای تکان دهندهای از زندگی در دنیای مسموم ارائه میدهد. اینها اساسا داستانهای انسانی هستند، زیرا هر صدای متمایز بیانگر خشم، ترس، نادانی، رواقیت، شجاعت، شفقت و عشق است. الکسیویچ سلامت خود را به خطر انداخت تا با رفتن به خط مقدم این اطلاعات ارزشمند را جمع کند. شهادتهایی که آنها را به یک اثر ادبی تحسینبرانگیز و ضروری تبدیل کرده است. فقط میتوان امیدوار بود فاجعهای تکرار نشدنی را مستند کرده باشد.” _بوک لیست
”صداهایی از چرنوبیل نوشته سوتلانا الکسیویچ کلاژی از شهادت شفاهی است که به زندگینامه روانی ملتی تبدیل میشود که در هیچ نقشهای نشان داده نشده است: سرزمین مسمومی که بلاروسها، اوکراینیها و روسها در آن زندگی میکنند و برای همیشه به خاطر این فاجعه تغییر کردهاست. این کتاب نوشته شده توسط برنده جایزه نوبل باعث سوختگی ناشی از تشعشعات در مغز میشود.”_جولیان بارنز، گاردین، بهترین کتابهای سال
“مانند رادیونوکلئیده در بدن کسانی که جان سالم به در بردهاند، داستانهای تلخ و غمانگیز نیز در سراسر صفحات کتاب صداهایی از چرنوبیل جمع میشوند” – نقد کتاب نیویورک تایمز
”در این تاریخ شفاهی دلخراش، داستانهایی از جبرگرایی، شجاعت رواقی، و طنز سیاه به صدا درآمده است و نتیجه اشعه ایکس تمام نشدنی بر روح روسی به نمایش گذاشته شده است.” – هفته نامه ناشران
“ممکن است حادثه چرنوبیل، بیشتر از پرسترویکای گورباچف، عامل واقعی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده باشد. کتاب صداهایی از چرنوبیل را بخوانید تا متوجه شوید!” – توماس ریگینز، امور سیاسی
معرفی نویسنده
سوتلانا الکسیویچ در ۳۱ مه ۱۹۴۸ در شهر ایوانو فرانکوفسک اوکراین در خانواده یک سرباز به دنیا آمد. پدرش بلاروسی و مادرش اوکراینی بود. الکسیویچ پس از پایان مدرسه به عنوان خبرنگار در روزنامه محلی در شهر ناروول در منطقه گومل مشغول به کار شد.
زیرا در آن زمان برای ثبت نام در گروه روزنامه نگاری دانشگاه مینسک به سوابق کاری دو ساله نیاز بود. در طول سالهای دانشگاه، جوایز متعددی را در مسابقات جمهوری و سراسری برای مقالات علمی و دانشجویی به دست آورد.
پس از دریافت مدرک، به شهر برسا در منطقه برست فرستاده شد تا در روزنامه محلی کار کند. اما پس از یک سال به مینسک دعوت شد تا در روزنامه روستایی کار کند.
چند سال بعد شغل خبرنگاری مجله ادبی نمان را گرفت و خیلی زود به ریاست بخش غیرداستانی ارتقا یافت. او شانس خود را در ژانرهای مختلف از جمله داستان کوتاه، مقاله و رپورتاژ امتحان کرد.
او در سال ۱۹۸۳ کتاب خود را با عنوان چهره غیرزنانه جنگ به پایان رساند. اما تا دو سال منتشر نشد و به خاطر آن الکسیویچ به صلح طلبی، طبیعت گرایی و تجلیل زدایی از زن قهرمان شوروی متهم شد.
اما زمانه جدیدی با به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف و شروع پرسترویکا فرا رسید. در سال ۱۹۸۵ چهره غیرزنانه جنگ به طور همزمان در مینسک و مسکو منتشر شد. در سالهای بعد بارها تجدید چاپ شد. در مجموع بیش از دو میلیون نسخه فروخته شد.
در همان سال دومین کتاب او منتشر شد. آخرین شاهدان، تاریخ شفاهی کودکان جنگ جهانی دوم، مجموعهای از خاطرات جنگ که از دید کودکان دیده میشود. این کتاب نیز بارها تجدید چاپ شد و مورد تحسین بسیاری از منتقدان قرار گرفت.
در سال ۱۹۸۹ کتاب دیگرش «پسران زینکی» منتشر شد، کتابی درباره جنگ جنایتکارانه شوروی-افغانستان بود. در سال ۱۹۹۳ کتابی به نام «طلسم با مرگ» در مورد سقوط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی منتشر نمود. این کتاب در مورد کسانی بود که پس از سقوط شوروی اقدام به خودکشی کردند.
در سال ۱۹۹۷، الکسیویچ کتاب دیگر خود را با عنوان صداهایی از چرنوبیل منتشر کرد. این کتاب بیشتر از آنکه درباره فاجعه نیروگاه هستهای چرنوبیل باشد، درباره جهان پس از آن است.
او دامنه دیدگاه خلاق خود را با انتشار کتاب “زمان دوم: آخرین شوراها” در سال ۲۰۱۳ که میراث کمونیسم را پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بررسی میکرد، گسترش داد.
درواقع الکسیویچ یک ژانر ادبی غیرداستانی ساخته است که کاملاً متعلق به خودش است. او “رمان صداها” را مینویسد. او این ژانر را کتاب به کتاب توسعه داده است و دائماً زیبایی نثر مستند خود را که بر اساس صدها مصاحبه است، تقویت میکند.
در حال حاضر، این نویسنده مشهور بین المللی و منتقد متعهد رژیم دیکتاتوری کشورش در مینسک بلاروس زندگی میکند. کتابهای او تا کنون به ۴۵ زبان ترجمه و در ۴۷ کشور جهان منتشر شده است و پایهای برای نمایشنامههای بسیاری قرار گرفته است و بیش از بیست فیلمنامه او بهعنوان مستند فیلمبرداری شده است.
الکسیویچ به عنوان یک نویسنده به مقامیبین المللی دست یافت و جوایز ادبی متعددی از جمله جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۵، جایزه کورت توخولسکی (۱۹۹۶)، جایزه کتاب لایپزیگ برای درک اروپایی (۱۹۹۸)، جایزه هردر (۱۹۹۹)، جایزه ساندرو اونوفری (۲۰۰۲)، جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب (۲۰۰۵) را دریافت کرده است.
اگر به خواندن کتابهای برتر جهان علاقه دارید، با دانلود اپلیکیشن ذهن میتوانید مجموعهای از برترین کتابهای جهان را با صرف کمترین وقت مطالعه نمایید.