خلاصه کتاب کفش باز

شناسنامه خلاصه کتاب کفش باز

عنوان کتاب: کفش باز عنوان کتاب به زبان اصلی: Shoe Dog: A Memoir by the Creator of Nike نویسنده: فیل نایت نوع کتاب: خلاصه کتاب صوتی امتیاز کتاب: ۴.۵ از ۵ (Amazon)، ۴.۵ از ۵ (Good reads)، ۴.۹ از ۵ (Audible)

اهداف خلاصه کتاب کفش باز

در کتاب کفش باز با شخصیت اصلی فیل نایت، بنیانگذار شرکت نایک آشنا خواهید شد. او در این کتاب از روند شکل‌گیری برند خود حرف می‌زند و از مسیری که برای رشد این برند طی کرد صحبت می‌کند. نویسنده این کتاب سعی دارد که خواننده خود را با روح پویا، عصیانگر و مستقلی آشنا کند که درصورت بیدار شدن آن، خواهند توانست مرزهای جدیدی ایجاد کنند و به موفقیتی مثال زدنی برسند.

درباره نویسنده خلاصه کتاب کفش باز

فیل نایت، هم‌موسس نایک و میلیونر آمریکایی، در ۲۴ فوریه ۱۹۳۸ در پورتلند متولد شد. نایت در ۲۰۲۰ توسط نشریه فوربس به‌عنوان بیست‌وچهارمین فرد ثروتمند دنیا معرفی شد. ثروت او در حدود ۵۰۷ میلیون دلار برآورد شده است.

نقد خلاصه کتاب کفش باز

داستان زندگی نایت درنوع خود جذاب و خواندنی است. پسری مغرور و مستقل که بعد از خروج از دانشگاه، کسب‌وکار خود را تنها با پنجاه دلار، آن هم به‌صورت قرضی، شروع کرد. شاید این واقعیت برای بسیاری از افراد خنده‌دار و غیرواقعی به‌نظر برسد، اما همانطور که نایت گفته، یک واقعیت انکار نشدنی ست. سرتاسر کتاب کفش باز پر از حکایت‌ها و واقعیت‌های جالب و خواندنی از دنیای کسب‌وکار این غول صنعت پوشاک ورزشی است. حکایت‌هایی که بی‌شک دل هر طرفدار کتابهای بیوگرافی را خواهد برد و نکات خواندنی و جالبی را به خواننده خواهد آموخت. این کتاب درکنار روایت داستان‌های جالب و قابل تامل، به خواننده درس‌هایی کاربردی از کسب‌وکار و راه‌اندازی آن خواهد بخشید. جزئیات این کتاب، صرفا برای سرگرمی نوشته نشده‌اند. بلکه می‌توانند برای هر طالب راه‌اندازی کسب‌وکار، مثل فانوسی در تاریکی کمک‌کننده و راهنما باشند. این کتاب را بخوانید و به هرکسی که در سرش سودای پیشرفت و توسعه دارد هدیه بدهید.

جوایز و دستاورد های خلاصه کتاب کفش باز

کتاب کفش‌باز توانست در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار بگیرد و بیل گیتس در ۲۰۱۶ این کتاب را جزو پنج کتاب محبوب خود قرار داد.

این کتاب مناسب چه کسانی است؟

اگر به‌دنبال ره‌اندازی کسب‌وکارتان هستید و به منبعی الهام‌بخش برای حرکت در مسیر رشد و توسعه خود نیاز دارید، این کتاب مناسب شماست. کتاب کفش باز برای همه کسانی که به خواندن بیوگرافی افراد مشهور و موفق علاقه دارند، جذاب خواهد بود و خواندن آن را به همه آن‌ها توصیه می‌کنیم.

صاحب نظران راجع به کتاب چه می گویند؟

یک یادآوری کاملا صادقانه از اینکه مسیر موفقیت در تجارت واقعا چطور به‌نظر می‌رسد. این سفر خطرناک و آشفته، مملو از اشتباهات، مبارزات بی‌پایان و فداکاری است. فلیت نایت در این کتاب از روشی حرف می‌زند که مدیران شرکت‌ها دوست دارند از روی آن پیش بروند. فکر نمی‌کنم که نایت تصمیم داشته باشد چیزی به خواننده بیاموزد، درعوض او کار بهتری انجام داده است. او داستان خود را تا جایی که می‌تواند صادقانه روایت می‌کند. این کتاب، شگفت‌انگیز است. (بیل گیتس) کفش باز یک داستان آمریکایی عالی درباره شانس، دانش فنی و کیمیاگری شماری شخصیت غیرعادی است که برای ساخت نایک گرد هم آمده‌اند. اینکه چنین اتفاقی افتاده است، به صورت ذاتی معجزه محسوب می‌شود؛ چون همانطور که از این کتاب فهمیدم، گرچه ما کشوری هستیم که شرکت‌های بزرگ را بزرگ می‌دانیم، اما در شکست دادن آن‌ها هم سرآمد هستیم. فلیت نایت در این کتاب درس‌هایی که درباره کارآفرینی می‌دهد و از موانعی که در مسیرش قرار داشتند حرف می‌زند که بی‌قیمت هستند. (آبراهام ورگس) بهترین کتابی که در سال گذشته خواندم. فیل است دیگر! یک قصه‌گوی بااستعداد. (وارن بافت) یک دیدگاه تاریخی درباره یکی از پرمخاطب‌ترین شرکت‌های جهان. کفش باز شخصیت‌ افراد پشت برند نایک را آشکار می‌کند. (ESP.com)

بخش هایی از متن کتاب

وقتی‌که بالاخره موضوع را با پدرم در میان گذاشتم و شهامت آن را پیدا کردم که درباره‌ی ایده‌ی ابلهانه‌ام با او حرف بزنم، عمداً اولِ شب را برای این کار انتخاب کردم. همیشه این بهترین زمان برای حرف زدن با ددی بود. در این زمان او آسوده و با شکم سیر روی صندلی راحتی‌اش جلوی تلویزیون لم می‌داد و دست‌ و پایش را دراز می‌کرد. هنوز می‌توانم سرم را به عقب برگردانم و چشم‌هایم را ببندم و صدای خنده‌ی مخاطبان و ترانه‌های گوش‌خراش سریال‌های تلویزیونی مورد علاقه‌ش واگن قطار و روهاید را بشنوم. از همه بیش‌تر به رِد باتنز علاقه داشت. هر قسمت با آواز خواندن رد شروع می‌شد: ها‌ها، هو هو… چیزهای عجیبی دارد اتفاق می‌افتد. روی یکی از صندلی‌های پشت‌صاف کنار او نشستم و لبخند نصفه و نیمه‌ای زدم و به انتظار پیام‌های بازرگانی بعدی ماندم. نطقم را در ذهنم بارها و بارها تمرین کرده بودم، خصوصاً قسمت شروع آن را. می‌گویم، ددی ایده‌ی ابلهانه‌ی مرا در استنفورد یادت می‌آید...؟ یکی از آخرین کلاس‌هایم بود. سمیناری بود درباره‌ی کارآفرینی. مقاله‌ای تحقیقی درباره‌ی کفش نوشته بودم و آن مقاله برایم از تکلیفی عادی به مشغله‌ی فکری تمام عیار تبدیل شده بود. از آن‌جا که دونده بودم، چیزهایی درباره‌ی کفش‌های مخصوص دویدن می‌دانستم؛ چون به تجارت علاقه داشتم. می‌دانستم که دوربین‌های ژاپنی بخش بزرگی از بازاری را گرفته بود که قبلاً تحت سلطه‌ی آلمانی‌ها قرار داشت. بنابراین در مقاله‌ام این موضوع را مطرح کرده بودم که کفش‌های ورزشی ژاپنی هم ممکن بود بتواند چنین کاری انجام دهد. این ایده اول برایم جالب بود، بعد میل و انگیزه‌ای در درونم ایجاد کرد و در نهایت به کلی شیفته‌اش شدم. از نگاه من ایده‌ای بسیار بدیهی، ساده، بالقوه و بسیار بزرگ بود.