خلاصه کتاب تحصیلکرده

شناسنامه خلاصه کتاب تحصیلکرده

عنوان کتاب: تحصیلکرده عنوان کتاب به زبان اصلی: Educated نویسنده: تارا وستوور نوع کتاب: خلاصه کتاب صوتی امتیاز کتاب: ۴.۷ از ۵ (Amazon)، ۴.۵ از ۵ (Good reads)، ۴.۸ از ۵ (Audible)

اهداف خلاصه کتاب تحصیلکرده

در کتاب تحصیلکرده با سرگذشت شگفت‌انگیز و البته الهام‌بخش دختری آشنا می‌شوید که در خانواده‌ای با عقاید نامتعارف متولد شد. تارا وستوور نویسنده کتاب که درواقع راوی سرگذشت خود است، در این کتاب از جنگ و جدال خود برای داشتن یک زندگی طبیعی عادی صحبت می‌کند. او نشان می‌دهد که چطور تلاش و مبارزه کرد تا بتواند از دانش روز بهره ببرد و پا به دانشگاه بگذارد و چطور بعد از شروع تحصیلات در سن ۱۷ سالگی، توانست وارد دانشگاه شود و مدرک دکتری بگیرد. این بیوگرافی الهام‌بخش برای همه کسانی نوشته شده است که رویاهای بزرگ در سر دارند، اما فکر می‌کنند محیط آن‌ها را محدود کرده است.

درباره نویسنده خلاصه کتاب تحصیلکرده

تارا وستوور نویسنده و تاریخ‌شناس آمریکایی در ۲۷ سپتامبر ۱۸۶ در کلیفتون متولد شد. خانواده او از پیروان شاخه مورمون (یکی از شاخه‌های مسیحیت) بودند و به دلیل عقاید خاص مذهبی خود نسبت به مسائلی مانند پزشکی مدرن، بیمارستان‌ها، مدارس عمومی و حتی دولت عمومی احساس منفی داشتند. به همین دلیل زندگی وستوور کمی با زندگی افراد عادی تفاوت داشت و حاصل همین تفاوت‌ها کتابی به نام تحصیلکرده بوده است.

نقد خلاصه کتاب تحصیلکرده

تحصیلکرده کتابی تاثیرگذار و الهام‌بخش است. وستوور در این کتاب از مسائلی صحبت می‌کند که حتی شنیدنشان هم تعجب‌آور است. عقاید خشک و تحمیلی خانواده که او را از کودکی به شدت محدود کرده بود آنقدر عجیب است که شاید به سختی بتوان آن‌ها را باور کرد. اما غیرقابل باورتر از این عقاید، تلاش‌هی تارا برای شکستن کلیشه‌های حاکم بر خانواده و قوانینی بود که به او تحمیل می‌شد تا از این دختر را از بسیاری از حقوق اولیه محروم کند. تارا برای همه کسانی که می‌خواهند پیشرفت کنند و به آنچه می‌خواهند برسند، نمادی الهام‌بخش و تاثیرگذار است.

جوایز و دستاورد های خلاصه کتاب تحصیلکرده

کتاب تحصیلکرده پس از انتشار مورد توجه منتقدین و خوانندگان قرار گرفت. این کتاب توانست پرفروش‌ترین اثر وبسایت‌های وال‌استریت ژورنال، نیویورک تایمز و بوستون گلوب شود. اثر حاضر یکی از کتاب‌های تحسین شده سال بوده است و توسط نیویورک تایمز به‌عنوان یکی از ده اثر برتر سال معرفی شده است. این کتاب در لیست کتاب‌های موردعلاقه باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا قرار دارد و توانسته است جایزه بتهترین کتاب ملی و جایزه لئون را از آن خود کند. جایزه جان اشتاین بک و جایزه کتاب سال لس آنجلس تایمز از دیگر جوایزی هستند که تارا وستوور توانسته است برای نوشتن این کتاب از آن خود کند.

این کتاب مناسب چه کسانی است؟

اگر از کسانی هستید که از خواندن کتاب‌های بیوگرافی و خاطرات الهام‌بخش لذت می‌برند، این کتاب مخصوص شماست. کتاب تحصیلکرده می‌تواند گزینه‌ای جالب برای کسانی باشد که دوست دارند از عقاید و زندگی مورمونها، یکی از شاخه‌های دین مسیحیت سردربیاورند و از آن بیشتر بدانند. آموزگاران و هرکسی که دغدغه آموزش عالی یکی از دغدغه‌های آن‌هاست هم می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

صاحب نظران راجع به کتاب چه می گویند؟

وستور به نحوی موفق شده است که نه‌تنها تربیت استثنائی بی‌نظیر را به‌دست بیاورد، بلکه وضعیت فعلی او هم به‌هیچ وجه استثنا به‌نظر نرسد و برای بسیاری دیگر از افراد الهام‌بخش باشد. (نیویورک تایمز) وستور راهنمای دقیق و صادقانه‌ای برای مشکلات مربوط به عشق دخترانه و افسونگری است که می‌تواند زندگی ذهن را در آغوش بگیرد. (نیویورکر) داستانی شگفت‌انگی و الهام‌بخش، بهتر از هرآنچه تابحال شنیده‌اید. (بیل گیتس) داستانی دلخراش و گواهی زیبا بر قدرت آموزش در باز کردن چشم‌ها و تغییر زندگی. (امی چوآ) خاطرات بی‌نظیر وستوور از شکل‌گیری ذهن صحبت می‌کند. او در نثر با سرعت بالا کودکی را تداعی می‌کند که او را به‌صورت کامل تعریف کرده است. بااین‌حال او به تدریج احساس کرد که تغییر می‌کند. (آتلانتیک) مطالعه‌ای ظریف درمورد اینکه چطور می‌توان اتلال عملکرد را حتی در معمولی‌ترین خانواده‌ها هم عادی کرد و نشان می‌دهد که این اختلالات چه آسیب‌هایی می‌تواند بر افراد وارد کند. (فایننشال تایمز) وستوور در کتاب خود حرف می‌زند: از روایت صحنه‌های خشم و خشونت تا تداعی مناظر روستایی. او با هوش و خرد و غیرمعمول می‌نویسد. یکی از غیرمحتمل‌ترین و کتاب‌هایی که در سال‌های اخیر خوانده‌ام. (نیودی)

بخش هایی از متن کتاب

حساب بانکی‌ام مدام آب می‌رفت. ترس برم داشته بود که مبادا نتوانم واحدهایم را پاس کنم ولی یک ماه مانده به پایان نیمسال، بعد از پرداخت شهریه، اجاره خانه و خرید خوراکی و کتاب، کم کم این فکر به سرم زد که حتی اگر واحدهایم را پاس کنم به خاطر یک دلیل مشخص به دانشگاه باز نخواهم گشت: نمی‌توانستم از پس مخارجش بربیایم. در اینترنت شرایط احراز بورس تحصیلی را پیدا کردم. معافیت از شهریه، مستلزم آوردن معدل تقریبا کامل بود. هنوز یک ماه تا پایان نیم سال فرصت داشتم با وجود این می‌دانستم بورسیه شدن، به طرز مضحکی، دور از دسترس است. تاریخ آمریکا داشت برایم آسان‌تر می‌شد منتها فقط به این معنا که دیگر تمام امتحانات ماهانه‌ام را خراب نمی‌کردم. عملکردم در درس تئوری موسیقی خوب بود ولی در انگلیسی دست و پا می‌زدم. معلم زبانم گفت که در نوشتن استعداد دارم ولی زبان نگارشم به طرز نامانوسی رسمی و قلمبه سلمبه است. به او نگفتم نوشتن و خواندن را از طریق خواندن کتاب مقدس مورمون و خطابه‌های جوزف اسمیت و بریگم یانگ آموخته‌ام. گرچه مصیبت اصلی‌ام درس تمدن غرب بود. درس گفتارهایش برایم ثقیل بود، شاید بدین خاطر که تا اواخر ژانویه فکر می‌کردم اروپا یک کشور است و نه یک قاره، و در نتیجه بیشتر حرف‌های استاد برایم نامفهوم بود. تازه بعد از سوالی که در مورد هولوکاست پرسیده بودم، دیگر جرات نداشتم برای روشن شدن ذهنم سوال کنم. با این وصف، به خاطر وجود ونسا، تمدن غرب، کلاس مورد علاقه‌ام بود. از او خوشم می‌آمد چون شیوه مورمون بودنش مثل خودم بود: لباس یقه اسکی و گشاد می‌پوشید، و به من گفته بود هیچ‌وقت کوکاکولا نمی‌نوشد و یک‌شنبه‌ها تکالیفش را انجام نمی‌دهد. در دانشگاه ونسا تنها کسی بود که مثل کافرها به نظر نمی‌رسید!