فهرست مطالب
خودشیفتگی چیست؟ چطور افراد خودشیفته را بشناسیم؟
این روزها از اصطلاح خودشیفتگی بسیار استفاده میشود و هر شخصی آن را به گونه ای خاص معنی میکند. اما از نظر علمی واقعاً خودشیفتگی چیست و چه تعریفی دارد؟ چه نشانه هایی را در فرد مقابل باید ببینید که از خودشیفته بودن او مطمئن شوید؟ با افراد دارای اختلال خودشیفتگی میتوان ارتباط داشت یا باید هر گونه وابستگی به این افراد را از بین برد؟
اگر به دنبال جوابی برای این سوالات هستید با این مقاله همراه شوید تا با این اختلال شخصیتی، پیامدهای آن برای اطرافیان و فرد خودشیفته و روش های درمان آن آشنا شوید.
فهرست
فصل ۱
خودشیفتگی چیست؟
در روانشناسی خودشیفتگی یا نارسیسیسم به احساس عشق بیش از حد نسبت به خود گفته می شود که نوعی اختلال سلامت روان/شخصیتی به حساب میآید.
مشخصه اصلی این بیماری در افراد این است که:
- در طولانی مدت الگویی از احساسات اغراق آمیز و اهمیت داشتن خودشان نشان می دهند،
- نیاز بیش از حدی به تحسین شدن دارند،
- فکر می کنند برتر از سایرین هستند
- و استحقاق رسیدن به موفقیت به هر قیمتی را دارند،
- هیچ احساس همدلی با دیگران از خود نشان نمی دهند
- و در تمام روابط شان مشکل دارند
درواقع خودشیفتگی درگیری افراطی در خود است به حدی که باعث میشود فرد نیازهای اطرافیان خود را نادیده بگیرد.
همه ممکن است گهگاهی رفتارهای خودشیفته از خود نشان دهند، اما خودشیفتگان واقعی اغلب به دیگران یا احساسات آنها توجهی نمیکنند. آنها همچنین تاثیری را که رفتارشان بر دیگران میگذارد، درک نمیکنند.
خودشیفتگی یک طیف است و هر خودشیفتهای دارای اختلال شخصیت خودشیفتگی نیست . افرادی که در بالاترین انتهای طیف قرار دارند، افرادی هستند که در دسته داری اختلال طبقه بندی میشوند، اما سایرین، که بعضی از ویژگیهای خودشیفتگی را دارند، ممکن است در انتهای پایین طیف خودشیفتگی قرار گیرند.
طبق تحقیقات بسیاری از افراد دارای ویژگیهای خودشیفتگی هستند، اما محققان تخمین میزنند که تا ۵ درصد از جمعیت معیارهای اختلال خودشیفتگی را دارند.
افرادی که علائم خودشیفتگی را نشان میدهند اغلب میتوانند بسیار جذاب و کاریزماتیک و با اعتماد به نفس باشند. اما در پشت این ماسک اعتماد به نفس شدید ، عزت نفس شکننده ای نهفته است که در برابر کوچکترین انتقاد آسیب پذیر است.
اختلال خودشیفتگی باعث ایجاد مشکلاتی در بسیاری از زمینههای زندگی مانند روابط، کار، مدرسه یا امور مالی میشود.
توجه به این نکته مهم است که خودشیفتگی یک ویژگی است، اما میتواند بخشی از یک اختلال شخصیتی بزرگتر نیز باشد.
فصل ۲
تفاوت خودشیفتگی و عشق به خود و ۴ راهکار تشخیص تفاوت آنها
بیشتر مردم عشق به خود و خودشیفتگی را با هم اشتباه میگیرند. عشق به خود چیز خوبی است، درحالی که خودشیفتگی بسیار زیان بار است.
عشق به خود اساس هر تعامل انسانی سالم و پایه ای برای ایجاد روابط قوی با افراد دیگر است. بسیار رایج است که میگویند تا زمانی که یاد نگیرید خود را دوست داشته باشید، نمیتوانید دیگری را دوست داشته باشید.
عشق به خود حسی سالم است. اما هنگامی که به یک وسواس بزرگ تبدیل شود، ممکن است به خودشیفتگی منجر شود. اما باید بدانید که بین عشق به خود و خودشیفته بودن تفاوت زیادی وجود دارد.
مرز بین عشق به خود و خودشیفتگی در نحوه ارتباط شما با افراد اطرافتان و خودتان آشکار میشود.
دنیای یک خودشیفته فقط حول خودش می چرخد و فقط خودشان را در اولویت قرار میدهند، دیگران را نادیده میگیرند و دنیای خودشان را در جایی ایجاد میکنند که از دیگران برتری دارند.
برای درک بهتر دوست داشتن خود و راهکارهای برای ایجاد آن به صورت سازنده، مقاله زیر را مطالعه نمایید.
دوست داشتن خود یعنی چه؟ پرسشی با چند پاسخ قانعکننده
همه ما حق داریم روزهایی در زندگی به خودمان بیاییم و از خودمان در نهایت سردرگمی بپرسیم « دوست داشتن خود یعنی چه؟» درحالیکه حسابی غرق مشکلات زندگی هستیم.
راه های تشخیص تفاوت بین عشق به خود و خودشیفتگی
در حالی که دوست داشتن خود مهم است، باید درک کنید که بین عشق به خود و خودشیفتگی تفاوت زیادی وجود دارد. در این بخش از مقاله، تفاوت بین خود دوستی و خودشیفتگی را بررسی کنیم.
۱.پذیرش
همه ایراداتی دارند. کسانی که خود را دوست دارند عیبهای خود را میپذیرند و در صورت نیاز برای بهبود آنها تلاش میکنند. آنها همچنین به دنبال انتقاد سازنده هستند، زیرا دائماً میخواهند رشد کنند.
در حالی که یک فرد خودشیفته، در هر کاری که انجام میدهد به دنبال آن است که بهتر از دیگران باشند. آنها چشمان خود را بر عیبهای آشکار خود میبندند و معتقدند که در همه چیز بهترین هستند،به خودی خود کامل هستند و هیچ اشتباهی انجام نمیدهند.
۲. عشق به خود شما را متواضع میکند
هر زمان که میخواهید بررسی کنید حس تان عشق به خود است یا خودشیفتگی، کمی وقت بگذارید و بررسی کنید که آیا واقعاً فروتن هستید یا خیر.
وقتی واقعاً خود را دوست داشته باشید و بفهمید که فقط یک انسان دارای نقص هستید، فروتن میمانید و خود را برای کمک به دیگران آماده میکنید.
در مقابل افراد خودشیفته به ندرت فروتن هستند و ممکن است خیلی زود متوجه شوید که مغرورترین افرادی هستند که در زندگی تان ملاقات کرده اید.
۳. کنترل کانون توجه
این حوزه دیگری است که در آن به راحتی میتوان تفاوت بین عشق به خود و خودشیفتگی را تشخیص داد. یک خودشیفته با عزت نفس پایین تمام تلاش خود را میکند تا در کانون توجه بماند.
خودشیفته در زیر نور کانون به خوبی رشد میکند. توجه باید همیشه روی آنها باشد و تا آنجا که میشود هرگز نباید دیگران در کانون توجه قرار بگیرند. یک خودشیفته با هر چیز و هر کسی که فکر میکند کانون توجه را از او دور کند، مبارزه میکند.
از سوی دیگر، فردی که حس سالمی از عشق به خود دارد، میداند که کانون توجه نمیتواند همیشه روی او باشد. بنابراین، وقتی اتفاقات خوبی برای فردی دیگر بیفتد، واقعاً برای آنها خوشحال خواهند شد. به آنها تبریک میگویند و حتی با آنها جشن میگیرند.
۴. عزت نفس
فردی که حس سالمی از عشق به خود دارد، عزت نفس بالایی دارد که از دوست داشتن و پذیرفتن کامل خود و آنچه که هست، ناشی میشود.
افرادی که خود را دوست دارند، در یک نبرد دائمی برای پنهان کردن خود واقعی شان از افرادی که برایشان مهم است، نیستند. سعی نمیکنند فقط برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران رفتاری را انجام دهند.
از سوی دیگر، خودشیفته ها ممکن است با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم کند. در بسیاری از موارد، ممکن است متوجه شوید که حالتهای ظاهری و سبک زندگی پرهیاهوی آنها ریشه در اعتماد به نفس پایین و از تمایل ذاتی به پذیرفته شدن، دوست داشتن و تایید شدن توسط مردم ناشی میشود.
به یاد داشته باشید دوست داشتن خود اولین قدم به سوی خوشبختی است. شما نمیتوانید دیگران را دوست داشته باشید مگر اینکه ابتدا خودتان را بپذیرید و دوست داشته باشید.
فصل ۳
خودشیفتگی در مقابل اعتماد به نفس
گاهی اوقات تشخیص تفاوت خودشیفتگی و اعتماد به نفس واضح است. اما گاهی اینطور نیست. هر دو این ویژگیهای شخصیتی ریشه در این دارد که فرد برای خود احترام قائل است، اگرچه کاملا از هم متفاوت هستند.
در واقع، اعتماد به نفس و خودشیفتگی ارتباط بسیار کمی با یکدیگر دارند و تحقیقات زیادی این موضوع را تأیید میکنند.
اعتماد به نفس این است که به خودتان – استعدادها و تواناییهایتان- ایمان داشته باشید. از سوی دیگر، خودشیفتگی احساس اغراقآمیز در مورد خود و تواناییهای است که اغلب با انتظار تحسین و تایید دیگران همراه است.
فرقی نمیکند نگران یک دوست، یکی از اعضای خانواده یا حتی خودتان باشید، گاهی اوقات تشخیص اینکه کسی اعتماد به نفس دارد یا خود شیفته است، دشوار است.
وقتی از بیرون، به شخصی نگاه میکنید ویژگیهای شخصیتی مانند اعتماد به نفس، جسور، کاریزماتیک و خودشیفتگی بسیار شبیه به هم به نظر برسند. با این حال، در زیر سطح، خودشیفتگی با اعتماد به نفس بسیار متفاوت است. و دانستن تفاوت آنها بسیار مهم است.
در حالی که اعتماد به نفس پایه ای را برای یک سبک زندگی سالم و رضایت بخش ایجاد میکند، خودشیفتگی – اگر درمان نشود – میتواند منجر به یک زندگی سمی برای خود فرد و اطرافیانش شود.
در ادامه ۵ راه مطمئن برای دانستن تفاوت بین این دو به شما ارائه میدهیم:
۱. خودشیفتگی متمرکز بر خود است، در حالی که فرد دارای اعتماد به نفس به دیگران توجه میکند
۲. خودشیفتهها میل به تایید شدن دارد، در حالی که افراد داری اعتماد به نفس به دنبال اثبات خود نیستند
۳. خودشیفتهها دیگران را استثمار میکنند، در حالی که افراد دارای اعتماد به نفس دیگران را بالا میبرند
۴. خودشیفتهها از سرزنش اجتناب میکنند، در حالی که فرد داری اعتماد به نفس مایل به اعتراف به اشتباه خود و شنیدن انقادات دیگران است
۵. خودشیفتگی باعث ایجاد تنگ نظری میشود، در حالی که اعتماد به نفس باعث ایجاد چشم انداز و درک دیدگاه سایر افراد منجر میشود
فصل ۴
دلایل خودشیفتگی
شناخت دلایل خودشیفتگی به شما کمک کند درک بهتری از افراد دچار این اختلال را پیدا کنید. این افراد بد نیستند، اما نحوه برخورد کردن و کنار آمدن با آنها بسیار متفاوت از برخورد با افراد دیگر است.
فقط به خاطر داشته باشید که هیچ دلیل قطعی برای خودشیفتگی وجود ندارد. ایجاد خودشیفتگی نتیجه عوامل مختلفی است که در ادامه ۴ علت محتمل تر آن را بررسی میکنیم.
۴ علت احتمالی خودشیفتگی
۱.آسیبهای دوران کودکی
آسیبهای دوران کودکی شایع ترین علت خودشیفتگی است. اگر فردی در کودکی مورد آزار جسمی، جنسی، عاطفی یا فکری قرار گرفته باشد،این حوادث میتواند باعث ایجاد زخمی در فرد شود که منجر به تمایلات خودشیفتگی شود.
در بسیاری از موارد، کودک توسط یکی از والدین مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و دیگری چشم خود را بر روی این آزار میبندد. به دلیل عدم حمایت والد دیگر، کودک احساس میکند که حمایت نمیشود و شنیده نمیشود.
اما این بدرفتاری ممکن است فقط از طرف والدین نباشد. کودک ممکن است توسط هر کسی مورد آزار و اذیت قرار گیرد و در صورت عدم رسیدگی و حل نشدن آن میتواند منجر به اختلال خودشیفتگی شود.
اگر کودکان در دوران نوپایی با عدم نظارت، قوانین و راهنماییهای مشخص بزرگ شوند، تمایل دارند باور کنند که کاملاً تنها و مسئول هستند.
وقتی کودکان ۲ تا ۴ ساله این احساس را تجربه میکنند، مغزشان متقاعد میشود که آنها مرکز جهان هستند و نیازی به در نظر گرفتن افراد دیگر ندارند. در واقع، برای احساس خود را بیش از حد ارزش قائل میشوند، که این منجر به عواقب فاجعه بار پس از آن است.
۲. فرزندپروری
مطالعات نشان دادهاند که بین ویژگیهای خودشیفتگی و سبکهای مختلف فرزندپروری ارتباط وجود دارد. با این حال، هیچ سبک فرزندپروری خاصی باعث خودشیفتگی نمیشود، اما ترکیبی از سبکها و عوامل دیگر مانند ژنتیک میتواند باعث این اختلال شوند.
اما به طور کلی، اگر والدین :
- بیش از حد محافظت گر یا به اصطلاح والدین «بالگردی» باشند،
- صمیمیت کافی نداشته باشند،
- حد و مرزهای کمی برای کودک تعیین کنند،
- کارهای کودک را به صورت اغراق آمیز ستایش کنند،
- رسیدن به نتایج غیرواقعی را از کودک انتظار داشته باشند،
کودکان سطوح بالاتری از ویژگیهای خودشیفتگی را نشان میدهند.
۳. محیط زیست
وقتی میگویم محیط زیست، منظور اقلیم نیست، بلکه عوامل محیطی مانند فرزندپروری و فرهنگ میتوانند علت بالقوه خودشیفتگی باشند.
برای مثال، خودشیفتگی بیشتر در فرهنگهایی دیده میشود که بر فردگرایی و حقوق و اهداف فردی تمرکز میکنند، تا فرهنگهای جمعگرایانه که بر آنچه برای گروه بهتر است تمرکز دارند.
۴. ژنتیک
به نظر میرسد که ژنتیک نیز میتواند در ایجاد اختلال شخصیت خودشیفته نقش داشته باشد. مطالعات بر روی دوقلوها نشان داده است که برخی از صفات خودشیفتگی، مانند بزرگ پنداری و استحقاق، ارثی هستند.
مطالعات دوقلوها معمولاً شامل مطالعه بر روی دوقلوهایی است که در محیطهای مختلف بزرگ شده اند. نتایج حاصل از این مطالعات نشان میدهد که حتی اگر هر دوقلو در محیطهای جداگانه بزرگ شوند، باز هم ویژگیهای خودشیفتگی را نشان میدهند.
با این حال، هیچ مدرک محکمی برای حمایت از این ایده وجود ندارد که خودشیفتگی کاملاً ژنتیکی است. یک فرد ممکن است از نظر بیولوژیکی مستعد ابتلا به خودشیفتگی باشد، اما بروز این اختلال به عوامل خارجی مانند سوء استفاده، تربیت نامناسب و تأثیرات محیطی نیاز دارد.
جالب است بدانید اختلال خودشیفتگی مردان را بیشتر از زنان مبتلا میکند و اغلب در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود.
همچنین به خاطر داشته باشید که اگرچه برخی از کودکان ممکن است ویژگیهای خودشیفتگی را نشان دهند. اما این رفتارها ممکن است مربوط به سن شان باشد و به این معنی نیست که آنها به اختلال شخصیت خودشیفتگی ادامه خواهند داد.
آیا میتوان از تبدیل شدن به یک خودشیفته اجتناب کرد؟
از آنجایی که علت اختلال شخصیت خودشیفته ناشناخته است، هیچ راه شناخته شده ای برای پیشگیری از این بیماری وجود ندارد. اما اگر نگران رفتار خود یا یکی از عزیزانتان هستید، با یک متخصص سلامت روان مشورت کنید.
اگر پدر و مادر هستید، میتوانید از ترویج عاداتی که میتواند به خودشیفتگی در فرزندانتان منجر شود، اجتناب کنید:
- آنها را در تمجید و توجه بی مورد غرق میکند
- با فرزندان خود به عنوان فردی استثنایی یا سزاوارتر از دیگران رفتار کنید
- حد و مرز ای مشخص برای فرزندتان تعیین کنید و به آنها پایبند باشید
- احترام به دیگران را به آنها آموزش دهید
- به آنها اجازه دهید تا در معرض چیزهایی قرار بگیرند که بر آنها تأثیر منفی میگذارد
فصل ۵
نشانههای خودشیفتگی چه چیزهایی هستند؟
هیچ آزمایش خون، اسکن مغزی یا روش دقیقی وجود ندارد که بتواند خودشیفتگی را شناسایی کند. حتی درمانگران نیز فقط با مشاهده رفتار و نگرشهایی که شخص از خود نشان میدهد قادر به تشخیص آن هستند.
در ادامه تمام صفات و رفتارهایی که نشانههای خودشیفتگی هستند، بیان شده اند. برای تعیین خودشیفتگی، نیازی نیست همه این صفات در شخصی وجود داشته باشد بلکه طبق کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری کافی است فرد تنها ۵۵ ٪ از خصوصیات مشخص شده را برای تشخیص اختلال شخصیت خودشیفتگی از خود نشان دهد.
۱.احساس برتری و بر حق بودن
برتری نشانه شماره یک خودشیفتگی است. احساس برتری متفاوت از اعتماد به نفس است. در دنیای خودشیفتگتان همه چیز در مورد خوب/بد ، برتر/فرومایه و درست/نادرست است.
یک سلسله مراتب مشخص وجود دارد و خودشیفتگان در راس آن قرار میگیرند و این تنها مکانی است که در آن احساس امنیت میکنند. خودشیفتگان از نظر خود بهترین، محق ترین و صالح ترین فرد هستند. در نتیجه باید بتوانند هر کاری را انجام دهند، همه چیز داشته باشند و همه را کنترل کنند.
نکته جالبی که وجود دارند این است که گاهی خودشیفتگان خود را بدترین، اشتباه ترین یا بیمارترین یا آسیب دیده ترین فرد میدانند. اما در واقع با این کار میخواهند احساس برتر بودنی که به دنبال آن هستند را بدست آورند.
سپس احساس میکنند که برای تسکین و جبران حق خود، حتی حق صدمه زدن به دیگران یا خواستار عذرخواهی شدن را دارند.
۲.نیاز اغراق آمیز به توجه و تایید شدن
یکی دیگر از ویژگیهای اصلی خودشیفتگی، نیاز مداوم به توجه است. نا حدی که ممکن است از شما بخواهند چیزهایی را برایشان پیدا کنید، یا دائماً چیزی را برای جلب توجهتان بگویند.
مهم نیست که چقدر به خودشیفتگان بگویید که آنها را دوست دارید ، آنها را تحسین میکنید یا آنها را تأیید میکنید ، آنها هرگز احساس نمیکنند که کافی است.
زیرا در اعماق وجودشان اعتقاد دارند که کسی نمیتواند آنها را دوست داشته باشد. خودشیفتگان علیرغم ظاهر فریبندهشان، درواقع بسیار احساس ناامنی میکنند و ترس از عدم پذیرش و تایید توسط دیگران دارند.
۳. نیاز شدید به کنترل
دستکاری و تلاش برای به دست گرفتن کنترل همه چیز یک الگوی رفتاری در خودشیفتهها است.
از آنجایی که خودشیفتهها به طور مداوم از ناقص بودن زندگی ناامید میشوند، میخواهند تا آنجا که ممکن است آن را کنترل کرده و آن را به میل خود شکل دهند.
آنها خود را موظف میدانند که همه چیز را تحت کنترل درآورند، و حس استحقاقشان باعث میشود که داشتن کنترل بر روی همه چیز به نظرشان منطقی برسد.
خودشیفتهها همیشه یک خط داستانی در ذهن دارند که هر «شخصیت» در تعامل با آنها باید چه چیزی بگوید و چه کاری را انجام دهد.
اما وقتی فرد مقابل آنطور که انتظار دارند رفتار نکند، آنها کاملاً ناراحت و ناآرام میشوند.زیرا نمیدانند که در مرحله بعد باید چه انتظاری داشته باشند و خارج از فیلمنامه آنها است.
درواقع شما یک شخصیت در بازی درونی آنها هستید، نه یک شخص واقعی با افکار و احساسات خودش، به همین دلیل است که جدا شدن از یک خودشیفته میتواند بسیار دشوار باشد.
۴. کمال گرایی
میتوانید یک خودشیفته را از طریق نیاز بسیار زیادشان برای کامل بودن همه چیز شناسایی کنید.
آنها معتقدند که همه چیز باید کامل باشد، شما باید کامل باشید، اتفاقها باید دقیقاً همانطور که انتظار دارند اتفاق بیفتند و زندگی باید دقیقاً همانطور که آنها تصور میکنند پیش برود.
اما این غیرممکن است و اغلب باعث میشود که در بیشتر زمانها خودشیفتگان احساس ناراحتی و بدبختی داشته باشند.
۵. عدم مسئولیت پذیری
اگرچه خودشیفتهها میخواهند همه چیز تحت کنترل شان باشند، اما هرگز نمیخواهند مسئولیت نتایج را بر عهده بگیرند. مگر اینکه همه چیز دقیقاً مطابق میل شان پیش برود و نتیجه دلخواهشان رخ دهد.
وقتی مسائل طبق برنامه آنها پیش نمیرود یا احساس میکنند مورد انتقاد قرار میگیرند، تمام تقصیرها و مسئولیتها را به گردن فرد دیگری میاندازد تا ظاهر بی عیب و نقض خود را حفظ کنند.
اغلب اوقات، خودشیفته کسی را سرزنش میکند که از نظر عاطفی نزدیکترین، دلبستهترین، وفادارترین و دوستداشتنیترین فرد در زندگیاش است. زیرا کمترین احتمال را دارد که آنها را ترک کنند یا طرد نمایند.
۶. مشخص نبودن مرزها
بسیاری از افراد مرز مشخصی برای خود قائل نیستند یا به طور مرتب از مرزهای دیگران عبور میکنند، اما در بین خودشیفتگان، این رفتار حالت طبیعی شان است.
خودشیفتگان نمیتوانند به طور دقیق ببینند که خودشان کجا پایان مییابند و کجا شما شروع میکنید. آنها بسیار شبیه به بچههای دو ساله هستند.
معتقدند که همه چیز به آنها تعلق دارد، همه مانند آنها فکر میکنند و همانند آنها احساس میکنند و همه کارهایی را که انجام میدهند که آنها میخواهند.
اگر به آنها نه گفته شود، شوکه شده و بسیار توهین آمیز رفتار میکنند یا سعی میکنند از طرق اصرار، فریب دادن یا تمسخر کردن به خواسته شان دست پیدا کنند.
۷. عدم همدلی
خودشیفتگان توانایی بسیار کمی در همدلی با دیگران دارند. این عدم همدلی نشانه بارز خودشیفتگی است. برخی از خودشیفتگان نیز فاقد درک ماهیت احساسات هستند. آنها نمیفهمند که احساساتشان چگونه رخ میدهد.
این بدان معنی است که خودشیفتگان تمایلی ندارد یا قادر به همدلی با نیازها ، خواستهها یا احساسات افراد دیگر نیستند. این موضوع پذیرفتن مسئولیت رفتار خود را نیز برای آنها دشوار میکند.
آنها فکر میکنند احساساتشان توسط کسی یا چیزی خارج از خودشان ایجاد میشود. نمیدانند که احساسات آنها ناشی از بیوشیمیایی، افکار و تفسیرهای خودشان است.
به طور خلاصه، خودشیفتگان همیشه فکر میکنند که شما باعث ایجاد احساسات آنها هستید – خصوصاً در مورد احساسات منفی.
این عدم همدلی باعث میشود ارتباط عاطفی واقعی و روابط با خودشیفتگان دشوار یا غیرممکن باشد.
۸. تهدید دانستن همه چیز
عدم توانایی در خواندن صحیح زبان بدن، یک ویژگی مشترک خودشیفتگان است. آنها غالباً از بیان ظریف صورت سوءاستفاده میکنند و چهره فرد مقابل را به صورت منفی و مغرضانه تفسیر میکنند.
مگر اینکه احساسات خود را به طرز چشمگیری نشان دهید، اما بازهم خودشیفتگان به طور دقیق آنچه را که احساس میکنید، درک نمیکنند و این یکی از دلایلی است که خودشیفتهها توانایی همدلی کردن ندارند.
به همین دلیل است که خودشیفتگان غالباً طعنه را به عنوان موافقت شخص یا شوخی دیگران را به عنوان یک حمله شخصی تفسیر میکنند.
۹. استدلال عاطفی
در برخورد با خودشیفتهها احتمالاً این اشتباه را کرده اید که فکر میکنید که اگر آنها درک کنند که رفتارشان چقدر به شما آسیب میرساند، تغییر میکنند.
با این حال، توضیحات شما برای فرد خودشیفته که فقط قادر به آگاهی و درک افکار و احساسات خود است، معنی ندارد. اگرچه ممکن است خودشیفتگان بگویند که درک میکنند، اما این حرف صادقانه نخواهد بود.
خودشیفتگان بیشتر تصمیمات خود را بر اساس نحوه احساس نسبت به چیزی میگیرند و احساسات دیگران را در نظر نمیگیرند.
۱۰. شکافت و دوپاره سازی
شخصیت خودشیفتهها به دو قسمت خوب و بد تقسیم میشود و آنها همه چیز را در روابط خود به صورت خوب و بد تقسیم میکنند.
هر گونه افکار یا رفتار منفی به گردن شما یا دیگران میافتد، در حالی که آنها اعتبار هر چیزی را که مثبت و خوب است، به دست میآورند. سخنان و اعمال منفی خود را انکار میکنند در حالی که مدام شما را به عدم تایید متهم میکنند.
افراد خودشیفته قادر به دیدن، احساس یا به خاطر سپردن هر دو جنبه مثبت و منفی یک موقعیت نیستند. آنها در هر زمان تنها میتوانند یک چشمانداز را درک کنند – دیدگاه خودشان.
۱۱. ترس از طرد شدن و تمسخر
تمام زندگی خودشیفتهها از ترس، انگیزه و انرژی میگیرد. در ابتدای رابطه نمیتوانید این را به عنوان نشانه خودشیفته بودن فرد ببینید. زیرا بیشتر ترسهای خودشیفتهها عمیقاً مدفون و سرکوب شده است.
آنها دائماً از مسخره شدن، طرد شدن یا اشتباه کردن میترسند. این امر باعث میشود که فرد خودشیفته به افراد دیگر اعتماد نداشته باشد. در واقع، هر چه رابطه شما نزدیکتر شود، کمتر به شما اعتماد خواهند کرد.
خودشیفتهها هرگز به عشق دیگران اعتماد نمیکنند و مدام شما را با رفتارهای بدتر و بدتر آزمایش میکنند تا نقطه شکسته شدن تان را پیدا کنند.
در واقع خودشیفتهها از هر گونه صمیمیت یا آسیبپذیری واقعی میترسند، زیرا میترسند نقایص آنها را ببینید و آنها را قضاوت یا رد کنید.
۱۲. اضطراب
اضطراب یعنی داشتن یک احساس مداوم و مبهم درمورد این که اتفاق بدی رخ میدهد یا در حال وقوع است.
برخی از خودشیفتگان با صحبت مداوم در مورد مشکلی که در حال رخ دادن است، اضطراب خود را نشان میدهند. در حالی که برخی اضطراب خود را پنهان و سرکوب میکنند.
بیشتر خودشیفتگان اضطراب خود را بر روی نزدیکترین عزیزان خود اعمال میکنند و آنها را متهم میکنند که منفی هستند یا از آنها پشتیبانی نمیکنند. زمانی که فرد مقابل احساس بدتر بودن میکند، خودشیفته احساس بهتری پیدا میکند.
هرچه فرد مقابل احساس بدتر و بدتری پیدا میکند، خودشیفته احساس بهتر و بهتری خواهد داشت. در حقیقت، زمانی که اضطراب و افسردگی شما رشد پیدا میکند، آنها احساس قوی تر و برتر بودن پیدا میکنند.
۱۳.شرم عمیق سرکوب شده
خودشیفتگان احساس گناه نمیکنند زیرا فکر میکنند همیشه درست هستند، و باور ندارند که رفتارشان تاثیر منفی بر دیگران دارد. اما آنها شرم بسیار زیاد و سرکوب شده ای دارند.
شرم به این معنی که احساس میکنند چیزی اشتباه یا بد به صورت عمیق و دائمی در موردشان وجود دارد.
فرد خودشیفته همه ناامنیها، ترسها را دفن میکند و صفات بد را رد میکند یا دائماً گارد میگیرد تا این احساس شرم را از همه، از جمله خودشان پنهان کنند.
۱۴. ناتوانی در آسیب پذیری واقعی
آنها نمیتوانند از دید دیگران به دنیا نگاه کنند. این آنها را از نظر عاطفی نیازمند میکند. آنها شدیداً میخواهند کسی درد آنها را احساس کند، با آنها همدردی کند و همه چیز را همانطور که آنها میخواهند، بسازد.
این نوعی وابستگی است، با این تفاوت که آنها توانایی کمی برای پاسخ به درد یا ترس شما یا حتی تامین نیاز روزانه شما به مراقبت و همدردی دارند.
توجه داشته باشید که تشخیص خودشیفته بودن یک فرد کاری تخصصی است و نیاز به تایید متخصصین دارد. پس اگر این نشانهها را در شخصی مشاهده میکنید در اولین فرصت به یک متخصص مراجعه نمایید.
نکته: انواع مختلفی از خودشیفتهها وجود دارد، اما اینها برخی از ویژگیهای مشترک همه آنها هستند.
فصل ۶
انواع خودشیفتگی
داشتن ویژگیهایی که میتواند شما را در دسته افراد خودشیفته قرار دهد، لزوماً به این معنی نیست که اختلال سلامت روانی دارید. در مقادیر کم، خودشیفتگی حتی ممکن است به یک مزیت سالم برای پیشرفت تان تبدیل شود.
اما داشتن علائم شدید خودشیفتگی به عنوان اختلال شخصیت خودشیفته یا آنچه که برخی آن را «خودشیفتگی بیمارگونه» مینامند، طبقه بندی میشود.
باید توجه داشته باشید که خودشیفتگی به صورت یک طیف وجود دارد و انواع مختلفی دارد که برخی نگران کننده تر از سایر آنها هستند.
در حالی که میتوان یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) را تشخیص داد، هیچ تشخیص بالینی برای تشخیص این که فرد به کدام نوع خودشیفتگی دچار است، وجود ندارد.
برخی از انواع خودشیفتگی توسط تحقیقات بررسی شده شناسایی و تایید شده اند. در حالی که انواع دیگر به طور غیررسمی توسط متخصصان مختلف سلامت روان نامگذاری و رایج شده اند. در نتیجه تعداد مشخصی انواع خودشیفتگی وجود ندارد.
در ادامه رایج ترین انواع خودشیفتگی را بررسی خواهیم نمود.
۱. خودشیفتگی سالم
بله، خودشیفتگی سالم نیز وجود دارد. اول اینکه، فقط به این دلیل که فردی دارای ویژگیهای خودشیفتگی است، به این معنا نیست که او دارای اختلال شخصیت خودشیفته است.
بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری ( ۵ -DSM)، برای تشخیص بالینی خودشیفتگی، یک فرد باید حداقل ۵۵٪ از شایع ترین علائم خودشیفتگی را از خود نشان دهد که در بخش قبلی مقاله آنها را بررسی نمودیم. بسیاری از افراد ممکن است دارای ویژگیهای خودشیفتگی باشند اما در دسته افراد خودشیفته به عنوان یک اختلال شخصیتی قرار نگیرند.
هر فردی در درون خود کمی خودشیفتگی سالم دارد. شخصی که خودشیفتگی سالم دارد از دستاوردهای خود احساس غرور میکند و میخواهد آن دستاوردها را با دیگران به اشتراک بگذارد زیرا باعث میشود، احساس خوبی داشته باشد
خودشیفتگی سالم همچنین میتواند احساس استحقاق داشتن و دانستن این است که شما به فضاهای خاصی تعلق دارید و شایسته آن هستید را در فرد به وجود آورد.
۲. خودشیفتگی بزرگ نما
در روانشناسی، بزرگ نمایی به داشتن حس برتری غیر واقعی اشاره دارد. بنابراین، خودشیفتگی بزرگ نما شامل بها دادن بیش از حد به تواناییهای خود، حس تسلط بر دیگران و داشتن یک حس عزت نفس زیاد ازحد است.
این نوع خودشیفتگی همان چیزی است که بیشتر مردم از یک شخصیت خودشیفته انتظار دارند.
فرد دچار این نوع خودشیفتگی تمایل دارد خود را با نفوذتر و مهمتر از هر کس دیگری ببیند. افراد با این شخصیت ممکن است در میزان اهمیت خود و دستاوردهایشان اغراق کنند و به خود ببالند تا تحسین یا حسادت سایرین را برانگیزند.
فردی که خودشیفتگی بزرگ نما دارد به طور کلی باور دارد که قرار است کارهای بزرگی انجام دهد. به همین دلیل این نوع خودشیفتهها بسیار با انگیزه و کاریزماتیک هستند و اغلب توجه دیگران را به خود جلب میکنند. این همان چیزی است که حس خودشیفتگی دورنی آنها را تغذیه میکند.
۳. خودشیفتگی پنهان یا خودشیفتگی آسیب پذیر
خودشیفتگی پنهان که به عنوان خودشیفتگی کمد یا خودشیفتگی آسیب پذیر نیز شناخته میشود، به اندازه سایر خودشیفتگیها آشکار نیست. اما اشتباه نکنید، این نوع خودشیفتهها برخلاف اسمشان آسیب پذیر نیستند.
در حالی که بسیاری از مردم خودشیفتگی را یک خصلت پر سر و صدا میدانند، افراد مبتلا به خودشیفتگی پنهان با این الگو مطابقت ندارند. خودشیفتههای آسیبپذیر در ایفای نقش قربانی آسیبدیده و تظاهر به داشتن شخصیتی آسیبپذیر بسیار خوب هستند.
در واقع فردی که خودشیفتگی آسیب پذیر دارد با تلاش برای به دست آوردن ترحم دیگران به دنبال جلب توجه است.
بر خلاف خودشیفتههای بزرگ نما، این افرادی خجالتی، ناامن، درونگرا و دارای اعتماد به نفس پایینی هستند. این خودشیفتهها به جای لاف زدن در مورد خود یا درخواست احترام کردن، ممکن است از دستکاری احساسات، افکار و رفتارهای دیگران استفاده کنند تا به خواستههای خود دست پیدا کند.
رفتار آنها اغلب آنقدر ظریف است که تشخیص علائم هشدار دهنده دشوار است و ممکن است رفتارهای منفعلانه تری از خود نشان دهند.
تحقیقات نشان میدهد که مقولههای خودشیفتگی پنهان و آشکار همیشه متقابل نیستند. به عبارت دیگر، فردی که خودشیفتگی آشکار دارد ممکن است دوره ای را پشت سر بگذارد که بیشتر نشانههای از خودشیفتگی پنهان را از خود نشان دهد.
۴. خودشیفتگی جمعی
مانند فردی که با خودشیفتگی پنهان زندگی میکند، شخصی که خودشیفتگی جمعی را تجربه میکند ممکن است اصلاً خودمحور نباشد.
آنها ممکن است در ابتدا به عنوان یک فرد ایثارگر شناخته شوند. اما انگیزه درونی آنها کسب تمجید و تحسین است نه کمک به دیگران.
این افراد اغلب خود را در خط مقدم اهداف یا تحولات اجتماعی قرار میدهند، معمولاً به عنوان رهبر یا چهره یک جنبش شناخته میشود. افراد مبتلا به خودشیفتگی جمعی، خود را همدلتر، دلسوزتر یا فداکارتر از دیگران میبینند و اغلب خشم اخلاقی نشان میدهند.
فردی که خودشیفتگی جمعی دارد برای عدالت و انصاف ارزش قائل است و احتمالاً خود را فردی نوع دوست میبیند، اما بین این باورها و رفتار فرد شکاف وجود دارد.
تفاوت اصل آنها با نوع دوستان واقعی در این است که برای افراد دارای خودشیفتگی جمعی، چیزی که مهم است کسب قدرت اجتماعی و اهمیت داشتن خودشان میباشد.
۵. خودشیفتگی آنتاگونیستی (خصمانه)
در حالی که همه افراد دارای ویژگیهای خودشیفتگی ممکن است بیش از حد نگران ظاهر خود در مقابل دیگران باشند، خودشیفتگان متخاصم به طور خاص نگران این هستند که «برتر» از دیگران ظاهر شوند. خودشیفتگی آنتاگونیستی با احساس رقابت و تکبر تعریف میشود.
ممکن است فردی با خودشیفتگی آنتاگونیستی سعی کند از دیگران برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند. آنها همچنین ممکن است دیگران را سرکوب کنند یا در تلاش برای به دست آوردن دست برتر یا مسلط به نظر رسیدن، بحث و جدلی را آغاز کنند.
برمبنای تحقیقات افراد مبتلا به خودشیفتگی متخاصم، نسبت به افراد مبتلا به سایر انواع خودشیفتگی کمتر احتمال دارد دیگران را ببخشند، همچنین سطح اعتماد کمتری به دیگران نیز دارند.
۶. خودشیفتگی بدخیم
این نوع خطرناک خودشیفتگی است و در واقع تلاقیای است بین اختلال شخصیت خودشیفته و آنچه که اختلال شخصیت ضد اجتماعی مینامیم. این بدان معناست که آنها توانایی همدلی را به هیچ عنوان ندارند.
این افراد تهاجمی، متخاصم، پارانوئید، سادیستی هستند و نسبت به اطرافیان خود کاملا غیرانسانی رفتار میکنند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که آدولف هیتلر یک خودشیفته بدخیم بود.
اگر یک خودشیفته بدخیم را میشناسید، توصیه میشود که به طور کامل از آنها دوری کنید و همه روابط تان را با آنها قطع کنید.
نکته مثبت در شناسایی این نوع خودشیفتگی این است که پنهان کردن این نوع خودشیفتگی سخت است.
برای افراد مبتلا به خودشیفتگی بدخیم مهم نیست که چقدر برای دیگران درد و رنج ایجاد میکنند، آنها به ندرت احساس گناه یا پشیمانی میکنند و حتی ممکن است از ایجاد درد برای دیگران لذت ببرند.
فصل ۷
پیامدهای زندگی با یک فرد خودشیفته
اگر با کسی سر و کار دارید که احتمال میدهید به اختلال شخصیت خودشیفتگی مبتلا باشد، بهترین کاری که میتوانید برای محافظت از خود انجام دهید این است که مرزهای محکمی تعیین کنید و به طور ایدهآل از آن رابطه دور شوید.
واقعیت این است که اختلال شخصیت خودشیفتگی یک وضعیت پیچیده سلامت روانی است. افراد مبتلا به این اختلال گاهی اوقات الگویی از رفتار دستکاری کننده و کنترل کننده را نشان میدهند که همراه با سوء استفاده کلامی و دستکاری عاطفی است.
سندرم قربانی خودشیفتگی اصطلاحی است که مجموعاً اثرات خاص و اغلب شدید دستکاری شدن توسط یک فرد خودشیفته را توصیف میکند. این سندروم میتواند تأثیر جدی و طولانی مدت بر سلامت روان فرد مرتبط با یک خودشیفته داشته باشد.
در ادامه برخی از علائمی که ممکن است در اثر ارتباط با یک فرد خودشیفته در شما به وجود بیاید را بررسی خواهیم نمود:
- فرد خودشیفته به روش های مختلف شما را از خانواده و دوستان تان دور می کند و شما احساس انزوا می کنید
- یخ میزنید و نمی توانید به درستی تصمیم بگیرید و منتظر نظرات فرد خودشیفته هستید
- همیشه احساس میکنید که کار اشتباهی انجام داده اید، زیرا مسئول هرگونه اقدامات منفی یا رفتار مضر شناخته شده اید
- احساس بی قراری می کنید و نگران جریان دائمی انتقادها و رفتارهای توهین آمیز هستید
- به علت انتقادها و سرزنش های مدوام اعتماد به نفس و عزت نفس تان کاهش پیدا کرده است
- علائم جسمی غیر قابل توضیح دارید مانند: سردرد، بی خوابی، مشکلات معده، حتی انواع اعتیاد
- علائم اضطراب و افسردگی را دارید
- در هنگام مواجهه با سوء استفاده، بسیاری از افراد در نهایت هویت خود را از دست می دهند و دیگر خود را نمی شناسند
- ممکن است در تعیین مرزهای سالم حتی در روابط خود با دیگران نیز مشکل پیدا کنید.
بازی های روانی که افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی از آنها استفاده می کنند
آیا تا به حال احساس کرده اید که توسط دیگران به بازی گرفته شده اید ؟ یا افکا و احساسات تان به نحوی دستکاری شده است؟
اگر در هر نوع رابطه ای با فردی مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) هستید، ممکن است اغلب این احساس را داشته باشید .
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است از انواع بازیها یا تاکتیکهای دستکاری استفاده کنند تا نیاز خود را برای برتر بودن یا به نظر رسیدن برتر و قدرتمند برآورده میکنند.
اما این دلیل بد بودن آنها نیست. افرادی که علائم خودشیفتگی دارند با یک بیماری روانی پیچیده زندگی میکنند و ممکن است این کارها انتخاب شخصی آنها نباشد.
همه افراد مبتلا به این اختلال لزوما از تاکتیکهای دستکاری استفاده نمیکنند. همین طور همه کسانی که این بازیها را انجام میدهند، به اختلال شخصیت خودشیفتگی مبتلا نیستند. در واقع، ممکن است خود شما هم زمانی از برخی از این تاکتیکها استفاده کرده باشید.
تفاوت این است که برای فردی با شخصیت خودشیفته، این رفتارها نادر یا موقعیتی نیستند. آنها شیوه ای معمول هستند که فرد همیشه در روابط خود به کار می برد.
در اینجا چند بازی دستکاری متداول وجود دارد که افرادی با شخصیت خودشیفته ممکن است از آنها استفاده کنند:
۱. بمباران عشق
تا به حال در رابطه ای بوده اید که به نظرتان خیلی زود بوده تا کسی شما را تا حد زیادی دوست داشته باشد؟ در چنین موقعیتی احتمالاً فرد مقابل از روش بمباران عشق استفاده نموده است.
بمباران عشق میتواند اشکال مختلفی داشته باشد، اما معمولاً فردی که از این روش استفاده میکند، خیلی زود شروع به ابراز احساسات اغراق شده مینماید.
ممکن است شما را در هدایای گران قیمت، گل، شامهای شیک غرق کنند. و حتی میتواند شامل رفتارهای شدیدتر مانند تعقیب و حسادت باشد.
فردی با شخصیت خودشیفته ممکن است در ایجاد وابستگیهای سالم مشکل داشته باشد. به همین دلیل از بمباران عشق استفاده میکند تا توجه و وابستگی که به دنبال آن است را کسب کند. اما هنگامی که به این هدف رسید، همه چیز تغییر میکند و احتمالاً علاقه خود را از دست میدهد و غیب میشود.
۲. غیب شدن و قال گذاشتن
قال گذاشتن زمانی اتفاق میافتد که شخصی بهطور ناگهانی و بدون هشدار ارتباطش با شما را قطع میکند.
این میتواند در هر رابطه ای اتفاق بیفتد، اما بیشتر در قرارهای آشنایی رخ میدهد. درست زمانی که میپذیرد رابطه خود را با شخصی که در چند هفته گذشته به طور اغراق آمیزی به شما توجه داشته، ادامه دهید.
نمیتوانید با آنها در ارتباط باشید. به آنها پیامک میدهید. هیچ جوابی دریافت نمیکنید. چند ساعت بعد، سعی میکنید با آنها تماس بگیرید. بازهم هیچ جوابی دریافت نمیکنید.
قال گذاشتن، حرکت قدرتی است که فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است از آن استفاده کند.
دلایل زیادی وجود دارد که چرا ممکن است کسی شما را قال بگذارد. ممکن است به این دلیل باشد که آنها علاقه خود را از دست داده اند و میخواهند از گفتن این موضوع به شما اجتناب کنند.
ممکن است بخواهند واکنش شما و میزان اهمیت شان برای شما را ببینند.
اغلب، این فقط یک تاکتیک دستکاری است، از آن استفاده میکنند تا احساس کنند حرف آخر را میزنند و تمام کنترل رابطه را دردست دارند.
اما به یاد داشته باشید، هرکسی که شما را قال میگذارد ، اختلال شخصیتی ندارد. این تاکتیک میتواند توسط هر کسی در بسیاری از شرایط استفاده شود و هر بار نشانه ای از وضعیت سلامت روان نیست.
۳.شعله گاز
این اصطلاح در واقع بر اساس یک فیلم قدیمیبه نام « شعله گاز» است که در آن شوهری سعی میکند در همسرش این احساس را ایجاد کند که دارد عقلش را از دست میدهد.
شعله گاز نوعی دستکاری عاطفی شدید است که هدف آن کاشت بذر سردرگمیدر فرد است. هدف این است که شما به افکار، احساسات یا واقعیت خود شک کنید.
شعله گاز معمولاً یک تکنیک طولانی مدت و تدریجی است. هدف نهایی فرد خودشیفته از چنین کاری این است که شما را تحت کنترل شدید و وابسته به خود نگه دارد.
به عنوان مثال، در هنگام صبحانه، از شریک زندگی خود میخواهید که در مسیر خانه، شیر را از فروشگاه تحویل بگیرد. وقتش که میرسد، بدون شیر باز میگردد. وقتی به این موضوع اشاره میکنید، پاسخ شان این است: «تو هرگز به من نگفتی! تو داری تصور میکنی.»
مسئله این است که هرچه کسی بیشتر به شما فشار بیاورد، بیشتر به خودتان شک میکنید و متعجب میشوید که آیا حق با اوست. مواجهه با شعله گاز میتواند بر عزت نفس و سلامت روان شما تأثیر بگذارد.
۴. مثلث سازی
مثلثسازی روش دیگری است که یک فرد با شخصیت خودشیفته ممکن است برای حفظ دست بالا و برتر بودن خود در رابطه از آن استفاده کند.
مثلثسازی درگیر کردن شخص سومی در بین ارتباط دو نفره است و میتواند اشکال مختلفی داشته باشد.
یکی از رایج ترین شکل های آن مقایسه بی وقفه شما – به طور مستقیم یا غیرمستقیم – با شخص ثالث است، تا حسادت شما را برانگیزند. یا در هنگام بحث و جدل از نظر و دخالت شخص سوم برای نشان دادن درست بودن حرف خود استفاده کنند.
شکل دیگر آن مثل تاکتیک تفرقه بینداز و حکومت کن است. فرض کنید که فرد خودشیفته، رابظه شما با بهترین دوست تان حسادت میکند. ممکن است به شما بگویند، آن دوستتان حرف های بدی درمورد شما گفته است و سپس همین چیزها را به آن فرد نیز بگویند.
۵. بازی کردن نقش قربانی
افراد مبتلا به خودشیفتگی دیگران را مسئول احساسات خود می دانند و مسئولیت شکست ها و اشتباهات خود را بر عهده نمیگیرند.
این به معنای سرزنش دیگران برای شکست هایی است که خورده اند. به عنوان مثال، آنها ممکن است عدم رسیدن به اهداف خود در محل کار را با اختلالی که در وظایف شان به علت دیر رسیدن یکی از همکارانشان به وجود آمده، توجیه کنند. در حالی که این موضوع میتواند کاملا نا مرتبط باشد.
در هر صورت، آنها نقش قربانی را بازی میکنند تا چیزی را که نتوانسته اند به آن دست پیدا کنند، توجیه نمایند.
برای یک خودشیفته سرزنش دیگران برای شکستش، بهتر از درونی کردن این ایده است که ممکن است خودش باعث ایجاد آن شده باشد.
۶. انتقام
اگر یک فرد مبتلا به خودشیفتگی احساس کند که خجالت زده، طرد شده یا با رفتار ناعادلانه ای مواجه شده است، میتواند شرم، تحقیر و خشم شدیدی را حس کند.
گاهی اوقات، این احساسات منفی میتواند باعث شود که فرد خودشیفته به شدت کینه توز شود و به دنبال انتقام باشد. تا حدی که ممکن است اقدام به راه اندازی یک کمپین همه جانبه برای “ویران کردن” فرد مقابل کند، زیرا اکنون او را دشمن خود تصور میکند.
حتی ممکن است یک برنامه بلندمدت برای گرفتن انتقام داشته باشند. این تاکتیک انتقام میتواند شامل تهمت، سوء استفاده، تخریب اموال و در برخی موارد شدید خشونت فیزیکی باشد.
توجه داشته باشید که تشخیص اختلال خودشیفتگی در فرد، به هیچ عنوان رفتار توهین آمیز او را توجیه نمیکند. واقعیت این است که افراد خودشیفته، سوء استفاده و دستکاری دیگران را انتخاب میکنند. اما یک فرد میتواند با ویژگیهای خودشیفتگی یا هر اختلال شخصیتی دیگری زندگی کند، بدون اینکه دیگران را مورد سوء استفاده قرار دهد.
فصل ۸
باید و نبایدها در کنار آمدن با یک فرد خودشیفته
زندگی با یک خودشیفته، خواه همسر، هم اتاقی یا یکی از اعضای خانواده باشد، میتواند چالش برانگیز باشد. میتواند خسته کننده و استرس زا باشد و حتی میتواند برای سلامت روانی تان مضر باشد.
با این حال دانستن بیشتر در مورد ویژگیهای خودشیفتگی و درک برخی از راههای مقابله با آنها میتواند به شما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشید.
راهکارهای زیر می تواند به شما در کنار آمدن با یک فرد خودشیفته کمک نماید.
۱. آموزش ببینید
در مورد این اختلال بیشتر بدانید. این کار میتواند به شما کمک کند نقاط قوت و ضعف فرد خودشیفته را درک کنید و یاد بگیرید که چگونه آنها را بهتر مدیریت کنید.
دانستن اینکه آنها چه کسانی هستند به شما این امکان را میدهد که شرایط را همان طور که هست بپذیرید و انتظارات واقع بینانه داشته باشید.
۲. رفتار آنها را شخصی نگیرید و آنها را همانگونه که هستند، بپذیرید
درک کنید که شخصی که با او زندگی میکنید ممکن است به اختلال شخصیت خودشیفته مبتلا باشد.
آنها نمیتوانند رفتار خود را به تنهایی تغییر دهند و ممکن است نتوانند تشخیص دهند که مشکلی وجود دارد. افرادی که خودشیفتگی دارند به کمک حرفه ای نیاز دارند، اگرچه به ندرت به دنبال آن هستند.
مشکل این است که حتی وقتی میدانید که رفتارهای فرد خودشیفته مانند دستکاری و بیتوجهی واقعاً ربطی به شما ندارد، بازهم این رفتارها شبیه به حملات شخصی هستند.
به یاد داشته باشید، شما برای اعمال آنها مقصر نیستید. میتوانید آنها را تشویق کنید که کمک بگیرند، اما مسئول حمایت از آنها یا اصلاح اشتباهات شان نیستید.
۳.مرزهای مشخصی را تعیین کنید
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معمولاً از مرزها عبور میکنند. آنها با شکستن قوانین دیگران مشکلی ندارند، اما کسی نباید مرزهای آنها را بشکند.
مرزها محدودیتهای غیرقابل مذاکره ای هستند که به دیگران میگویند چه چیزی به عنوان رفتار قابل قبول و قابل تحمل محسوب میشود.
هنگامیکه یک مرز تعیین میکنید، مهم است که به آن پایبند باشید. اگر طرف مقابل شما را زیر پا گذاشت، فورا عواقب آن را اعلام کنید.
برای ایستادگی در موضع خود آماده باشید. اگر یک قدم به عقب بردارید، دفعه بعد شما را جدی نخواهند گرفت.
۴. بر خود تمرکز کنید و عزت نفس خود را تقویت کنید
خودشیفتهها با توجه رشد میکنند – مهم نیست چقدر به او توجه کنید، هرگز برای یک خودشیفته کافی نخواهد بود. اما میتوانید با تمرکز بر نیازها، اهداف و خواستههای خودتان این طلسم را بشکنید.
افراد خودشیفته اغلب دیگران را تضعیف میکنند تا حس خود را تقویت کنند. وقتی با کسی زندگی میکنید که همیشه شما را به روشهای ظریف و غیر ظریف تحت فشار قرار میدهد، این امر میتواند آسیبرسان باشد.
یکی از راههای اطمینان از داشتن قدرت ذهنی برای مقابله با خودشیفتهای که با او زندگی میکنید این است که اطمینان حاصل کنید که عزت نفس شما در مواجهه با چالشها سالم میماند.
بالا نگه داشتن عزت نفس خود، حتی اگر آنها بخواهند شما را دستکاری کنند، میتواند کمک کند تا با برخی از رفتارهای مضر بین فردی آنها به طور موثرتری برخورد کنید.
۵.بر اقدام کردن اصرار کنید و گول وعدههایشان را نخورید
افراد خودشیفته در قول دادن خوب هستند. آنها قول میدهند آنچه که میخواهید را انجام دهند و کاری که از آن متنفر هستید را انجام ندهند. حتی ممکن است در مورد این وعدهها صادق باشند.
اما در مورد آنها اشتباه نکنید: این قول دادن تنها وسیله ای برای رسیدن به هدفشان است. زمانی که به آنچه میخواهند رسیدند، انگیزه شان از بین میرود.
آنچه را که میخواهید درخواست کنید و در موضع خود بایستید. اصرار داشته باشید که فقط پس از اینکه درخواستهای شما را برآورده کردند، به خواسته های آنها توجه می کنید. در این مورد تسلیم نشوید.
۶. یک سیستم پشتیبانی پیدا کنید
هنگامیکه نوعی رابطه با یک خودشیفته دارید، خواه یک هم اتاقی، یکی از اعضای خانواده یا همسرتان باشد، حفظ روابط سالم با سایر افرادی که مراقب کننده و حمایت کننده هستند، مهم است.
صرف زمان زیاد در یک رابطه ناکارآمد با فردی که شخصیت خودشیفته دارد میتواند شما را از نظر عاطفی تخلیه کند.
برخورد با رفتار ناکارآمد و گاهی توهین آمیز یک خودشیفته میتواند خسته کننده باشد. داشتن افراد دیگری که میتوانید به آنها مراجعه کنید تا در مورد آنچه با آنها کنار میآیید صحبت کنید میتواند راهی برای دریافت حمایت عاطفی باشد و به جبران بخشی از استرس ناشی از زندگی با یک خودشیفته کمک کند.
۷. تشخیص دهید چه زمانی به کمک نیاز دارید
برخورد با فردی که شخصیت خودشیفته دارد، میتواند بر سلامت روحی و جسمی شما تأثیر بگذارد. اگر علائم اضطراب، افسردگی یا بیماریهای جسمی غیر قابل توضیح دارید، ابتدا به پزشک مراجعه کنید. پس از انجام معاینه، میتوانید درخواست ارجاع به خدمات دیگر مانند درمانگران و گروههای پشتیبانی کنید.
با خانواده و دوستان خود و یا سیستم پشتیبانی خود تماس بگیرید. سعی نکنید به تنهایی با این شرایط مقابله کنید.
۸. رابطه با فرد خود شیفته را ترک کنید
اگر احساس میکنید از حالت عادی خارج شدهاید، گیج شدهاید، یا نمیتوانید کلماتی برای توضیح آنچه در حال رخ دادن است پیدا کنید، ممکن است زمان آن رسیده باشد که رابطه را ترک کنید.
ماندن در رابطه ای که نیازهای شما را برآورده نمیکند، ارزش این را ندارد که خودتان یا ارزشتان را از دست بدهید.
سندرم سوء استفاده از خودشیفتگی واقعی است و میتواند تأثیرات ماندگاری روی فرد بگذارد، با دانستن این موضوع در زمان مناسب آن رابطه را ترک کنید. اگر وضعیت به نوعی تهدید آمیز یا خطرناک شد ، به دنبال کمک باشید.
خواندن کتاب زیر میتواند به شما در کنترل روابط تان با افراد خودشیفته کمک نماید.
خلاصه کتاب باج گیری عاطفی
این کتاب، مسئله باجگیری عاطفی را بهصورت مفصل توضیح میدهد و سعی کرده راههای رهایی از آن را هم برای خواننده باز کند
کارهایی که نباید هنگام برخورد با یک خودشیفته انجام داد
فهمیدن اینکه چگونه با یک خودشیفته رفتار کنید میتواند مانند آماده شدن برای نبرد باشد. شما هرگز نمیتوانید بدون بحث و جدل به خواسته خود برسید. در اینجا پنج چیز وجود دارد که هنگام برخورد با یک خودشیفته باید از آنها اجتناب کنید:
۱. گفتن اینکه اشتباه می کنند
خودشیفتهها هرگز اشتباه نمیکنند. آنها موضع خود را حفظ خواهند کرد حتی زمانی که حقایقی ارائه میشود و نظر آنها را بی اعتبار میکند. آنها راههایی برای زیر سوال بردن شواهد پیدا خواهند کرد.
با این حال، میتوانید به یک خودشیفته بگویید که اشتباه میکنند بدون اینکه مستقیما این حرف را بزنید. مثلا به جای «تو اشتباه میکنی». بگویید” به نکته خوبی اشاره کردی، اما من این موضوع را کاملا متفاوت می بینم”
۲. تسلیم شدن
مرزهای خود را به خاطر بسپارید – اما بدانید که افراد خودشیفته به آنها احترام نمیگذارند. آماده باشید که بیشتر از آنچه مایل هستید از شما بخواهند، پس موضع خود را حفظ کنید.
۳. آنها را دروغگو خطاب کردن
خودشیفتهها عاشق گفتن قصههای بلند درباره دستاوردهایشان هستند. اگر آنها را زیر سوال ببرید، آنها در حالت گارد قرار میگیرند و هر گونه تلاش بیشتری از جانب شما فقط وضعیت را تشدید میکند.
در عوض بگویید “این داستان شماست.” استفاده از طنز نیز میتواند روش مفیدی باشد.
۴. انتظار درک دیدگاه تان را نداشته باشید
خودشیفتهها دوست ندارند اعتراف کنند که اشتباه میکنند یا دوست داشتنی نیستند، بنابراین تلاش برای وادار کردن آنها به درک دیدگاه تان، نتیجه معکوس خواهد داشت.
۵. انتظار ارتباطات عمیق و معنادار را نداشته باشید
خودشیفتهها همدلی بسیار کمی دارند، بنابراین ارتباط صادقانه و صمیمانه ای نخواهید داشت. این را در نظر داشته باشید که حتی اگر یاد بگیرید که رابطه خود را بهتر مدیریت کنید، احتمالا هرگز رابطه سالمی نخواهد بود.
به یاد داشته باشید که برای پایان دادن به یک رابطه، لازم نیست منتظر سمیشدن آن باشید. اغلب اوقات بیرون آمدن از آن موقعیت بهترین کاری است که میتوانید برای سلامت روان خود انجام دهید.
فصل ۹
درمان خودشیفتگی
اگر نگران این هستید که خودتان یا یکی از نزدیکان تان رفتارهای خودشیفتگی از خود نشان میدهند، در مرحله اول برای ارزیابی با یک متخصص پزشکی یا سلامت روان تماس بگیرید.
معمولا افراد مبتلا به خودشیفتگی خودشان به دنبال درمان نیستند زیرا متوجه نمیشوند که مشکلی دارند و این نزدیکانشان هستند، که متوجه علائم آنها میشوند.
روش درمانی که برای خودشیفتگی استفاده می شود در درجه اول شامل گفتار درمانی است که به عنوان روان درمانی نیز شناخته میشود. سایر روش هایی که در درمان خودشیفتگی مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از: درمان شناختی رفتاری (CBT)، طرحواره درمانی، گشتالت درمانی، درمان مبتنی بر ذهنیت (MBT)، رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)، درمان بین فردی فراشناختی (MIT)
روش های درمانی میتواند به فرد مبتلا به خودشیفتگی کمک کند:
- روابطش با افراد دیگر از جمله همکارانش را بپذیرید و حفظ کنید
- نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند
- یاد بگیرید که انتقاد یا شکست را بپذیرید
- اهداف واقع بینانه تری داشته باشد
با درمان، خودشیفتهها میتوانند یاد بگیرند که چگونه با دیگران به روشهای مثبتتری ارتباط برقرار کنند، اما موثر بودن درمان بستگی به این دارد که چقدر نسبت به بازخورد انتقادی باز باشند و چقدر مایل به تغییر خود باشند.
برای درمان کامل خودشیفتگی، سایر بیماریهای روانی همراه آن، مانند اضطراب، افسردگی یا اختلال دوقطبی نیز باید درمان شوند. همچنین اگر فرد خودشیفته دچار اعتیاد به الکل یا مواد مخدراست، درمان این اعتیاد نیز مهم است.
هیچ دارویی برای درمان این اختلال روانی وجود ندارد، اما برای افسردگی و اضطرابی که با آن همراه هستند، داروهای مفیدی وجود دارد.
درمان خودشیفتگی یک فرآیند طولانی است. به احتمال زیاد چندین سال یا حتی بیشتر طول میکشد تا واقعاً یک تغییر معنادار ایجاد شود. ممکن است در مراحل اولیه فرد احساس کند که بهبود یافته، اما نباید خیلی زودتر از تشخیص پزشک درمان را ترک کند.
در نهایت بهتر است بدانید هیچ روش درمانی قطعی برای خودشیفتگی وجود ندارد، اما درمان میتواند به بهبود شرایط آنها کمک کند. هدف از درمان معمولا ایجاد عزت نفس قوی در فرد و داشتن انتظارات واقع بینانه تر از دیگران است.
فصل ۱۰
جمع بندی و معرفی کتاب
در دنیای امروز با توجه به گسترش فرهنگ فرد گرایی و عوامل تربیتی، خودشیفتگی بیش از گذشته نمود پیدا کرده است. اما نکته ای که باید به آن توجه داشته باشید این است که خودشیفتگی یک طیف را در بر میگیرد و هر فرد خودشیفته دارای اختلال شخصیت خودشیفتگی نیست.
اگر در اطرافتان شخص خود شیفتهای وجود دارد، سعی کنید مرزهای خود را با او تعیین کنید و او را برای درمان تشویق نمایید.
معرفی کتاب
صرف نظر از اینکه چگونه و کجا با یک خودشیفته در ارتباط هستید، خواندن کتاب های زیر ممکن است در یادگیری در مورد خودشیفتگی، نحوه برخورد با یک خودشیفته و راه هایی برای کنار آمدن با آنها در هر شرایطی مفید باشند.
- خلع سلاح خودشیفتهها: زنده ماندن و شکوفا شدن درکنار خود شیفته ها اثر وندی تی بهاری، جفری یانگ،
- خون آشام های احساسی: برخورد با افرادی که روان شما را خشک می کنند؛ اثر آلبرت برنشتاین
- چرا همه چیز درباره شماست؟: هفت گناه مرگبار خودشیفته ها؛ نوشته سندی هاچکیس، جیمز اف مسترسون
- چگونه با یک خودشیفته رفتار کنیم: درک و مقابله با طیف شخصیت های خودشیفته؛ اثر ترزا جکسون
- علم جدید خودشیفتگی: درک یکی از بزرگترین چالشهای روانشناختی زمان ما؛ اثر دکتر دبلیو کیت کمپل ، کارولین کریست
- رهایی از خودشیفته در زندگی: در خانه. در محل کار؛ اثر لیندا مارتینز-لوی
- جادوگر شهر اوز و دیگر خودشیفته ها: مقابله با رابطه یک طرفه در کار، عشق و خانواده؛ اثر النور پیسون
با دانلود اپلیکیشن به خانواده ذهن بپیوندید و با مطالعه برترین کتاب های جهان، مسیر خود به سمت موفقیت را هموارتر کنید.