فهرست مطالب
«روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است» این جمله عاشقانهترین جمله ادبی انگلستان از خلاصه کتاب بلندیهای بادگیر است.
کتاب بلندیهای بادگیر یا عشق هرگز نمیمیرد اولین و تنها رمان امیلی جین برونته است که در سال ۱۸۴۷ با نام مستعار او آلیس بل منتشر شد.
این نویسنده انگلیسی دقیقا یک سال پس از نوشتن کتاب بلندیهای بادگیر بر اثر سل در سن ۳۰ سالگی درگذشت.
کتاب بلندیهای بادگیر بعد از مرگ امیلی و پس از یک نظرسنجی برای زیباترین جمله ادبی به عنوان عاشقانهترین کتاب انگلیسی انتخاب و شناخته شد.
همچنین این کتاب یکی از صد رمان برتر جهان است.
ما در این مطلب از سایت ذهن قصد داریم فیلم بلندیهای بادگیر را به همراه نقد کتاب و خلاصه کتاب بلندیهای بادگیر برای شما بازگو کنیم.
پس از اینها با معرفی بهترین ترجمه، و قرار دادن PDF رایگان کتاب بلندیهای بادگیر این متن را به انتها میرسانیم.
فیلم بلندیهای بادگیر
از کتاب بلندیهای بادگیر به دلیل شهرت و استقبال زیاد خوانندگان فیلمهای متعددی ساخته شده است.
از محبوبترین آنها میتوان به ۲ فیلم و ۱ سریال به همین نام در سالهای ۱۹۳۹، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ اشاره کرد.
فیلم بلندیهای بادگیر ۱۹۳۹ به نویسندگی چارلز مک آرتور و بن هکت و بر اساس نوشته امیلی برونته و با کارگردانی ویلیام وایلر تهیه شده است.
ژانر این فیلم درام و رمانتیک است که در آن مرل اوبرون و لارنس الیویه نقش آفرینی میکنند.
این فیلم در سال ۱۹۴۰ برای بهترین فیلم سینمایی سیاه و سفید و بهترین فیلم از طرف حلقه منتقدان فیلم نیویورک، برنده دو جایزه اسکار شد.
از این فیلم در سالهای ۱۹۵۴، ۱۹۷۰ و ۱۹۹۸ مجددا ساخته شد که هیچکدام گیرایی و تاثیر نسخه کلاسیک وایلر نداشت.
همچنین سریال بلندیهای بادگیر ۲۰۰۹ در دو قسمت و توسط پیتر بوکر بر اساس داستان امیلی برونته ساخته شده است.
در این سریال نیز تام هاردی و شارلوت رایلی بازی کردهاند و ژانر فیلم درام و عاشقانه است که اولین بار در ایالاتمتحده پخش شد.
در این قسمت شما میتوانید قسمتی از سریال بلندیهای بادگیر ۲۰۰۹ را به کارگردانی کوکی گیدرویچ تماشا کنید:
بلندیهای بادگیر ۲۰۱۱ آخرین فیلمی که بر اساس این کتاب و با بازی کایا اسکودلاریو و الیور ملبورن ساخته شده است.
شما میتوانید تریلر این فیلم را به کارگردانی آندریا آرنولد در سایت ذهن ببینید:
نقد کتاب بلندیهای بادگیر
کتاب بلندیهای بادگیر به زبانی ساده، با خط روایی مستقیم و به سبک رمانتیسم نوشته شده است.
این طور به نظر میرسد که تمامی نام افراد و مکانها، شخصیت پردازی، اتفاقات و… بسیار هوشمندانه و با قاعده در این کتاب آمده است.
به طوری که عنوان اصلی این کتاب یعنی Wuthering heights نام مکانی است که داستان در آن جا اتفاق میافتد.
به لحاظ جغرافیایی و در واقعیت این مکان در بلندی قرار گرفته و بادگیر است.
البته که کلمه Wuthering نیز به توفانی که اطراف خانه در داستان رخ میدهد و فضای پر هیاهو رمان نیز اشاره دارد.
Wuthering heights در این کتاب نام عمارت خانوادگی ارنشاو است و به معنی خانهای است که روی تپه و در معرض باد ساخته شده است.
کتاب بلندیهای بادگیر ۳۴ فصل و شخصیتهای داستانی بسیاری دارد.
برای اینکه راحتتر نقد کتاب و خلاصه کتاب بلندیهای بادگیر را متوجه شوید شاید بهتر باشد ابتدا نام شخصیتها و نقش آنها را خیلی مختصر بررسی کنیم.
هیت کلیف: او شخصیت اصلی داستان است که بی سرپرست بوده و در کودکی توسط آقای ارنشاو به سرپرستی گرفته میشود.
کاترین ارنشاو: کاترین دیگر شخصیت اصلی این کتاب است. او دختر کوچک آقای ارنشاو است.
ادگار لینتون: یکی از فرزندان خانواده لینتون است که در Thrushcross Grange اقامت دارد.
همسر کاترین است.
نلی دین: نلی راوی اصلی این رمان است. او خدمتکار سه نسل از ارنشاوها و دو تن از خانواده لینتون است.
اعضای خانواده او را آلن صدا میکنند.
ایزابلا لینتون: خواهر ادگار و همسر هیت کلیف است.
هیندلی ارنشاو: هیندلی پسر آقای ارنشاو و برادر بزرگتر کاترین است که همیشه با هیت کلیف مشکل دارد.
هارتون ارنشاو: پسر هیندلی و فرانسیس است، که در ابتدا توسط نلی اما به زودی توسط هیت کلیف بزرگ شد.
کتی لینتون: دختر کاترین و ادگار است که روحیه و اراده قوی دارد و از تاریخ والدینش بی خبر است.
لینتون هیت کلیف: پسر هیت کلیف و ایزابلا که کودکی ضعیف است و سالهای ابتدایی را با مادرش در جنوب انگلیس سپری میکند.
او هویت و وجود پدرش را فقط پس از مرگ مادرش ، هنگامی که دوازده سال دارد ، میآموزد.
جوزف: خدمتگزار در ارتفاعات Wuthering به مدت ۶۰ سال که یک مسیحی سفت و سخت و صالح است اما فاقد هیچ اثری از مهربانی یا انسانیت واقعی است.
آقا لاکوود: راوی اول داستان است.
او Thrushcross Grange را برای دوری از جامعه اجاره میکند.
فرانسیس: همسر هیندلی و مادر هارتون ارنشاو است که احمق توصیف شده و ظاهرا از خانوادهای فروتن است.
آقا و خانم ارنشاو: او پدر کاترین و هیندلی و صاحب Wuthering heights است.
آقا و خانم لینتون: والدین ادگار و ایزابلا هستند که فرزندان خود را با روشی خوب و پیشرفته تربیت میکنند.
دکتر کنت: دکتر دیرینه گیممرتون و یکی از دوستان هیندلی است که در جریان این رمان در موارد بیماری حضور دارد.
اگرچه خیلی از شخصیت او مشخص نیست ، اما به نظر میرسد او فردی خشن اما صادق است.
زیلاح: پس از مرگ کاترین او خدمتکار هیت کلیف در Wuthering heights است.
آقای گرین: وکیل فاسد ادگار است.
عدهای معتقد هستند که برونته کتاب بلندیهای بادگیر و شخصیت کاترین و هیت کلیف را بر اساس زندگی خودش و شخصی که دوست داشته نوشته است.
همچنین در ادامه منتقدان ادبی میگویند تک تک کاراکترهای این کتاب بر اساس اخلاق و شخصیت اعضای خانواده امیلی برونته شخصیت پردازی شده است.
یکی از جذابترین اتفاقها در بلندیهای بادگیر این است که نویسنده به هیچ وجه شخصیتها را قضاوت نمیکند و همگی را خاکستری توصیف میکند.
اینجاست که برونته با توصیفهایش قضاوت را به عهده خواننده میگذارد.
در کتاب بلندیهای بادگیر برونته به مسائلی مثل نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی، مسائل مذهبی و عشق خارج از عرف که به نوعی ممنوع بوده پرداخته است.
مضمون اصلی داستان جدال فقر و ثروت، حضور ارواح، عشق و دوری است.
گاهی دنیای رمان شبیه رویا است و درک اتفاقات در آن سخت میشود.
برونته در این کتاب دنیایی را توصیف میکند که آدمها زوج ازدواج میکنند و زود هم میمیرند.
ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش بیان منحصر به فرد، لحن شاعرانه و عدم توضیح از نویسنده و ساختار غیرمعمولش بود.
این کتاب عاشقانه از زبان دو راوی بیان شده است که در مسیر داستان در حال چرخش هستند.
یکی از راویها لاکوود نام دارد که مهمان آن خانه است و هر آن چه میبیند را میگوید و از بیرون ماجرا اتفاقها را برای خواننده توضیح میدهد.
راوی دیگر نلی دین که خدمتکار خانه است و داستان را او برای لاکوود تعریف میکند.
نکته ظریفی که وجود دارد این است که نلی دین به خاطر موقعیتی که دارد حرفهایش واقعیتر به نظر میرسد.
اما باز هم این انتخاب خواننده است که حرف کدام یک از این راویها را باور کند.
از دیگر صفات این رمان میتوان به توصیف خوب از روابط میان افراد، جذابیت و گیرایی موضوع داستان و تبحر بالای توصیف مناظر اشاره کرد.
حتی استعارههای گرفته شده از طبیعت بخش عمدهای از زبان توصیفی کتاب را شامل میشوند.
خلاصه کتاب بلندیهای بادگیر
خلاصه کتاب بلندیهای بادگیر این گونه آغاز میشود؛ در سال ۱۸۰۱ لاکوود که مرد جوان ثروتمندی از جنوب انگلستان است خانهای به نام Thrushcross Grange را اجاره میکند.
او به رسم ادب و نوعدوستی تصمیم میگیرد صاحبخانه خودش را که نامش هیت کلیف است ملاقات کند.
هیت کلیف کمی دورتر و در عمارت Wuthering heights زندگی میکرده است.
لاکوود با ورود به آن خانه متوجه چیزهای عجیب و غریبی میشود.
مثلا اینکه هیت کلیف با وجود ظاهر متشخص و جنتلمنی که دارد بسیار سرد و بد برخورد میکند.
دختری به نام جوزف که به نظر سن کمی دارد و در اواسط دوره نوجوانی است معشوقه هیت کلیف و خدمتکار خانه است.
همچنین مرد جوان دیگری در خانه وجود دارد که به نظر میرسد عضو خانواده است اما نوع لباس پوشیدن و صحبت کردنش بی شباهت به خدمتکارها نیست.
همان شب در آن جا برف سنگینی میآید و لاکوود نمیتواند به خانه برگردد.
هیت کلیف به او اجازه میدهد که شب را در آن جا بماند و او را به اتاقی میفرستد.
در آن اتاق لاکوود نقاشی و کتابهایی میبیند که گویا متعلق به کسی به نام کاترین است و به نظر میرسد ساکن قبلی آن خانه باشد.
وقتی لاکوود خوابش میبرد، کابوسی میبیند که گویا روحی به نام کاترین از او التماس میکند که از پنجره وارد اتاق شود.
او از خواب میپرد و از ترس فریاد میزند و گریه میکند؛ در همین لحظه هیت کلیف وارد اتاق میشود.
لاکوود میگوید که یقین دارد واقعا کسی را پشت پنجره دیده است و به این ترتیب پنجره باز میکند و در دلش واقعا امیدوار است روح کاترین بتواند وارد خانه شود.
اما وقتی هیچ اتفاقی نیفتاد هیت کلیف لاکوود را به اتاق خودش میبرد و خودش برای تماشای پنجره به اتاق برمیگردد.
وقتی آفتاب طلوع میکند هیت کلیف لاکوود را به عمارتش Thrushcross Grange میفرستد.
لاکوود بعد از اینکه به ارتفاعات میرود مریض میشود و مدتی در رختخواب میافتد.
او از خدمتکار خانهاش، نلی دین که او را آلن صدا میکنند سرگذشت هیت کلیف، خانوادهای که در آن جا زندگی میکردند.
علیالخصوص درباره شخصی به نام کاترین میپرسد.
در اینجا راوی داستان آلن میشود.
او میگوید که ۳۰ سال پیش آقای ارنشاو صاحب عمارت با پسرش هیندلی و دختر کوچکترش کاترین در Wuthering heights زندگی میکردند.
نلی دین که در آن زمان همسن هیندلی بوده است، خدمتکار بچهها، خواهر و پرستار آنها بوده است.
آقای ارنشاو در سفر به لیورپول، با پسری بیخانمان روبرو میشود که به گفته متن کتاب کولیای با پوست تیره است.
او پسر را به فرزندخواندگی میگیرد و چون پسر بچه از فاش کردن نام واقعی خود امتناع میکند، او را هیت کلیف نامگذاری میکند.
با ورود هیت کلیف به عمارت Wuthering heights یا همان بلندیهای بادگیر، سرنوشت دو خاندان به طور کل تغییر میکند و وارد مسیری سرشار از ناخوشی میشود.
هیندلی از اینکه پدرش به هیت کلیف محبت میکند به شدت حسودیاش میشود.
و به همین خاطر همیشه هیت کلیف را تحقیر میکند و کتک میزند. اما کاترین و هیت کلیف با هم دوست میشوند و هر روز ساعتها با هم بازی میکنند.
آقای ارنشاو نیز هیندلی را به دانشگاهی در یکی از شهرهای دور میفرستد.
سه سال بعد وقتی آقای ارنشاو میمیرد، هیندلی برای مراسم تدفین پدرش به همراه زنی به Wuthering heights برمیگردد.
او فرانسیس را به عنوان همسرش معرفی میکند.
فرانسس از هیندلی عاقلتر است اما او هم از هیت کلیف متنفر است.
و هیندلی صاحب عمارت و ارتفاعات آن جا میشود.
او به هیت کلیف اجازه میدهد فقط به عنوان یک خدمتکار آن جا بماند ولی مدام با او بدرفتاری میکند.
هیت کلیف که از همان دوران کودکی آثار واضحی از خشونت و بیرحمی از خود نشان داده، کینه عمیقی از وی به دل میگیرد.
چند ماه پس از بازگشت هیندلی، هیت کلیف و کاترین به سمت Thrushcross Grange قدم میزنند تا از ادگار لینتون و خواهرش ایزابلا که در آنجا زندگی میکنند جاسوسی کنند.
پس از جاسوسی آنها سعی میکنند فرار کنند، اما گرفتار میشوند.
کاترین توسط سگ لینتون ها مجروح میشود و برای بهبودی مجبور میشود در خانه آنها بماند.
در حالی که هیت کلف به خانه برمیگردد.
کاترین برای چند ماه با لینتون ها، که در آنجا به سر میبرند، میماند و تحت تأثیر ظاهر زیبا و رفتارهای جنت است.
وقتی او به Wuthering heights برمیگردد، لباس و رفتارهای او بیشتر شبیه خانمها شده و او به ظاهر ناخوشایند هیت کلیف میخندد.
روز بعد به این دلیل که لینتون ها میخواستند به عمارت بلندیهای بادگیر بیایند، نلی دین به هیت کلیف میگوید لباسهای تمیز و مرتب بپوشد تا کاترین را تحت تاثیر قرار دهد.
هیت کلیف لباس خوب میپوشد اما در میهمانی با ادگار و هیندلی دعوایش میشود و هیندلی برای تحقیر او، او را در اتاق زیرشیروانی زندانی میکند.
کاترین تلاش میکند که هیت کلیف را دلداری دهد اما هیت کلیف به او میگوید که روزی از هیندلی یعنی برادر او انتقام میگیرد.
سال بعد فرانسس پسری به نام هارتون به دنیا میآورد، اما فرانسس چند ماه بعد به علت مریضی میمیرد.
هیندلی از ناراحتی به میخوارگی رو میآورد.
دو سال دیگر میگذرد و روابط کاترین و ادگار لینتون با هم صمیمیتر میشود.
و در همین حین کاترین از هیت کلیف فاصله میگیرد.
کاترین به نلی دین میگوید که ادگار به او پیشنهاد ازدواج داده و او قبول کرده است.
اگرچه عشق او به هیت کلیف خیلی بیشتر بود اما کارتین میدانست که به دلیل وضعیت پایین اجتماعی، عدم تحصیلات و… او نمیتواند با هیت کلیف ازدواج کند.
او امیدوار است که از موقعیت خود به عنوان همسر ادگار برای بالا بردن جایگاه هیت کلیف استفاده کند.
هیت کلیف وقتی حرفهای کاترین را میشنود فرار میکند و هیچکس اثری از او پیدا نمیکند.
کاترین که از رفتن هیت کلیف ناراحت است، خود را بیمار میکند.
نلی دین و ادگار برای جلوگیری از ابتلا دوباره کاترین به بیماری هر کاری برای او میکنند.
سه سال بعد ادگار و کاترین با هم ازدواج میکنند و زندگی مشترکشان در Thrushcross Grange شروع میشود؛ جایی که کاترین از خانم خانه بودن لذت میبرد.
شش ماه بعد، هیت کلیف در حالی به Wuthering heights بازمیگردد که یک مرد ثروتمند شده است.
کاترین خوشحال است، اما ادگار چنین نیست.
خواهر ادگار، ایزابلا، عاشق هیت کلیف میشود.
اما هیت کلیف ایزابلا را اذیت میکرده است.
این منجر به بحث و گفتگو با کاترین در Thrushcross Grange میشود که ادگار آن را شنید.
سرانجام، با عصبانیت از حضور مداوم و زبان ناپسند هیت کلیف، کاترین را از بازدید هیت کلیف به طور کلی منع میکند.
کاترین در حالی که خودش را در اتاق خود قفل میکند، قفل میشود و دوباره بیمار میشود.
او هم اکنون از ادگار باردار است.
هیت کلیف با ایزابلا ازدواج میکند و با اینکه ایزابلا باردار است هیت کلیف با او بدرفتاری میکند.
هیت کلیف بعد از ازدواج با ایزابلا یک بار دیگر در Wuthering Heights اقامت میکند و وقت خود را صرف قمار با هیندلی میکند کما اینکه هارتون پسرش در تمام این مدت در کنار اوست و عادت بد را از او میآموزد.
هیندلی ثروت خود را از بین میبرد و خانههای مزرعه را به هیت کلیف وام میدهد تا بدهیهای خود را پرداخت کند.
دو ماه پس از آن، هیت کلیف و ایزابلا به Wuthering Heights برمیگردند، جایی که هیت کلیف کشف میکند که کاترین در حال مرگ است.
با کمک نلی، وی مخفیانه کاترین را میبیند.
روز بعد، او اندکی قبل از مرگ، یک دختر به دنیا میآورد که نامش را کتی میگذارند.
در حالی که کاترین یک شب در تابوت خود دراز کشیده است، قبل از مراسم تشییعجنازه، هیت کلیف برمیگردد و قفل موهای ادگار را در گردنبند خود با قفل مخصوص خودش جایگزین میکند.
اندکی پس از تشییعجنازه، ایزابلا هیت کلف را ترک میکند و به جنوب انگلیس پناه میبرد.
ایزابلا در آن جا پسری به نام لینتون به دنیا میآورد.
هیندلی شش ماه پس از کاترین میمیرد و هیت کلیف به این ترتیب مالک ارتفاعات Wuthering میشود.
دوازده سال میگذرد.
دختر کاترین یعنی کتی، به یک دختر زیبا و پر روحیه تبدیل شده است.
ادگار میفهمد که خواهرش ایزابلا در حال مرگ است، بنابراین برای بازیابی و تربیت پسرش لینتون را ترک میکند.
هنگامی که ادگار با پسری ضعیف و بیمارگونه برمیگردد، هیت کلیف اصرار دارد که این پسر در Wuthering Heights زندگی کند.
سه سال دیگر هم میگذرد.
نلی و کتی با هیت کلیف روبرو میشوند که آنها را برای دیدن لینتون و هارتون به عمارت میبرد.
هیتکلیف امیدوار است که لینتون کوچک و کتی ازدواج کنند، به طوری که لینتون وارث Thrushcross Grange شود.
لینتون و کتی یک دوستی پنهانی و مکاتبهای را آغاز میکنند، و از این رو دوستیای کودکانه شبیه والدینشان، هیتکلیف و کاترین را تکرار میکنند.
نلی اما ماجرای نامهها را میفهمد.
سال بعد، ادگار بیماری سختی میگیرد.
نلی و کتی در ارتفاعات Wuthering وقت میگذرانند.
هیتکلیف آنها را اسیر نگه میدارد تا ازدواج کتی و لینتون امکان پذیر شود.
بعد از پنج روز نلی آزاد میشود و بعداً با کمک لینتون، کتی فرار میکند.
او به گرانت بازمیگردد تا اندکی قبل از مرگش پدرش را ببیند.
هیت کلیف، پدرشوهر کتی، که در این زمان مالک هر دو ارتفاعات Wuthering Heights و Thrushcross Grange اصرار دارد که وی برای بازگشت به زندگی در Wuthering Heights تلاش کند.
به زودی پس از رسیدن او، لینتون میمیرد.
هارتون سعی میکند با کتی مهربان باشد ، اما او از همه کناره میگیرد.
زمان میگذرد و پس از مدتی بیمار شدن، لاکوود از آن منطقه خسته میشود و به هیت کلیف اطلاع میدهد که Thrushcross Grange را ترک خواهد کرد.
هشت ماه بعد، لاکوود به طور اتفاقی به منطقه بازمیگردد. با توجه به اینکه اجاره وی در Thrushcross Grange هنوز معتبر است، وی تصمیم میگیرد که دوباره در آنجا بماند.
او نلی را میبیند که در ارتفاعات Wuthering زندگی میکند و میپرسد چه اتفاقی افتاده است.
او توضیح میدهد که برای جایگزین خانهدار، که به آنجا رفته بود ، به Wuthering Heights بازگشته.
هارتون تصادف کرده و محدود به خانه و مزرعه میشود.
در طول این مدت، او و کتی بر احساسات خود غلبه کرده و به هم نزدیک میشوند.
در حالی که دوستی آنها در حال پیشرفت است، هیت کلیف شروع به کارهایی عجیب و غریب میکند و نظراتی راجع به کاترین دارد.
او به یک باره غذا خوردن را متوقف میکند و بعد از چهار روز به طرز غریبی، در اتاق قدیمی کاترین میمیرد.
او را در کنار کاترین دفن میکنند.
لاکوود میآموزد که هارتون و کتی قصد دارند در روز سال نو ازدواج کنند.
بهترین ترجمه
کتاب بلندیهای بادگیر به انگلیسی Wuthering Height وقتی قرار بود برای بار دوم در سال ۱۸۵۰ چاپ شود؛ توسط شارلوت برونته یعنی خواهر نویسنده به لحاظ نگارش، غلط املایی و گویشها ویرایش شد.
جلد کتاب بلندیهای بادگیر به زبان اصلی بدین شکل است:
این کتاب با نام عشق هرگز نمیمیرد اولین بار در ایران توسط عبدالعظیم صبوری ترجمه و در سال ۱۳۳۴ با ۲۹۹ صفحه در انتشارات فرانکلین چاپ و منتشر شد.
این رمان با نامهای مختلفی همچون تندباد حوادث، بلندیهای بادخیز، بلندیهای بادگیر، عشق هرگز نمیمیرد و تا انتهای پر رنج عشق توسط بیش از ۲۰ مترجم مختلف به فارسی برگردانده شده است.
و بعد در دهه چهل قبل از انقلاب اسلامی با همین عنوان و ترجمه پرویز پژواک توسط انتشارات عیناللهی منتشر شد.
پس از او ولیالله ابراهیمی به ترجمه این کتاب در سال ۱۳۴۸ پرداخت.
در سال ۱۳۵۴ علیاصغر بهرام بیگی کتاب عشق هرگز نمیمیرد را ترجمه کرد و توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد.
اما در سال ۹۰ ترجمه خود را بازنگری و با عنوان جدید بلندیهای بادگیر دوباره منتشر کرد.
شما میتوانید با قراردادن ایمیل خودتان در قسمت نظرات سایت ذهن، نسخه pdf کتاب بلندیهای بادگیر ترجمه شده علیاصغر بهرام بیگی را به صورت رایگان دانلود و دریافت کنید.
همچنین شما میتوانید کتاب صوتی بلندیهای بادگیر را از اپلیکیشن ذهن دانلود کنید و بشنوید.
در این بین ترجمه علیاصغر بهرام بیگی، پرویز پژواک، رباب امام، فریده قراچه داغی و رضا رضایی به لحاظ روان بودن و حفظ اصالت اثر شهرت دارند و جز بهترین ترجمههای کتاب محسوب میشوند.
از دیگر ترجمههایی که از کتاب بلندیهای بادگیر در بازار موجود است میتوان به ترجمه داریوش شاهین، فرزانه قلی زاده، تهمینه مهربانی، کامران پروانه، نعیمه ظاهری، جهان پور ملکی، بهاره ربانی، سارا قدیانی ، مریم صادقی، نوشین ابراهیمی و… اشاره کرد.
از امیلی شعرهای بسیاری زیادی منتشر شده که بعضی از آنها به همراه شعرهای خواهرانش شارلوت برونته و آن برونته چاپ شده است.
اگر از این سبک رمانها خوشتان میآید؛ ذهن به شما خواندن کتابهای خواهران برونته را پیشنهاد میکند.
شما میتوانید کتابهای شرلی، ویلِت، جین ایر، پروفسور از آثار شارلوت برونته و کتاب مستاجر وایلدفل هال و کتاب اگنس گری اثر آن برونته را بخوانید.
منابع:
Pdf کتاب رو میخواستم برام بفرستید خیلی ممنون
سلام دوست عزیز. ممنون از نظرت.
میتونین فایل کتاب رو در اپلیکیشن ذهن پیدا کنید:)
tinairavani@yahoo.com
کتابش نیست . چرا ؟
ممنون میشم pdfکتاب رو برام ارسال کنید
baharmagical76@gmx.de
سلام دوست عزیز
روزتون بخیر باشه
خیلی ممنونیم از همراهیتون
شما میتونید برای دریافت کتاب بصورت کامل و نسخه ی صوتیش به اپلیکیشن ذهن مراجعه کنید.