- فروشگاه
- جستجو
- کتابخانه
- تنظیمات
- دانلود
- ویدئوهای انگیزشی
نمیدونی چه کتابی بخونی؟
ما در اینستاگرام ذهن بهترین کتابهای توسعه فردی و کسب و کار رو بهتون معرفی می کنیم
خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
/
6,900 تومان
/
خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی با روایت زندگی سخت و دوران کودکی پردرد گاگینز شروع میشود. او سیاهپوست بود و به همین دلیل مورد آزار، پیشداوری و قضاوت قرار میگرفت. اما این مسئله فقط یک روی ماجرا بود. فقر و زندگی با پدری که دیوید کوچک را بهشدن مورد آزار و اذیت جسمی قرار میداد، از کودکی گاگینز یک تراژدی تمام عیار ساخته بود. اما گاگینز در همان مرحله متوقف نشد. او در یک نقطه مهم از زندگی، تمام ساختارهای حاکم بر ذهن خود را شکست و به شخصیتی تبدیل شد که امروزه تحت عنوان یکی از موفقترین افراد همرده
شناسنامه خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
عنوان کتاب: نمی توانی به من آسیب بزنی، بر ذهنت چیزه شو و ناممکن را ممکن کن عنوان کتاب به زبان اصلی: Can't Hurt Me: Master Your Mind and Defy the Odds نویسنده: دیوید گاگینز نوع کتاب: خلاصه کتاب صوتی امتیاز کتاب: ۴.۴ از ۵ (Good reads) ۴.۹ از ۵ (Audible) ۵ از ۵ (Booktopia)
اهداف خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
اسیر شدن در شرایط، صرفا معلول ذهن و ساختار حاکم بر آن است. این مهم نکتهای است که با خواندن کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی دریافت خواهید کرد. نکته اساسی ماجرا این است که نویسنده این کتاب در اوج خوشبختی و آرامش این حرفها را نزده است، بلکه در شرایط سخت زندگی و تحت سرپرستی کسانی که کمترین ارزشی برای او قائل نبودند، بزرگ شده است. دیوید گاگینز نویسنده کتاب تمام تلاش خود را بهکار گرفته است تا با روایت عینی داستان زندگی خود و سختیهایی که پشت سر گذاشته است شما را با قدرت ذهن و شیوه رهایی از قید و بندهایی که برای ما ایجاد کرده است، آشنا کند. او سعی میکند شما را قادر به استفاده از تمام پتانسیلهای درونیتان کند. اعتقاد گاگینز در این کتاب بر این است که ما انسانها بهطور معمول و بهصورت میانگین تنها از ۴۰درصد از پتانسیل واقعی جسمیمان استفاده میکنیم. حال آنکه با بهکارگیری قدرت درونیمان خواهیم توانست به صددرصد آن برسیم.
درباره نویسنده خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
گاگینز در ۱۷ فوریه ۱۹۷۵ در آمریکا متولد شد. او یکی از دوندگان قدرتمند در رشته اولترا ماراتون است. علاوهبر این، یکی از سخنرانان انگیزشی مشهور و محبوب هم محسوب میشود که توانست خود را با کتاب اخیر خود سر زبانها بیندازد. گاگینز در رشته ورزشی خود چندین رکورد دارد و آنقدر قدرت بدنی بالایی دارد قدرت بدنی بالای او در اندازهای است که از طرف نشریه اوتساید بهعنوان آمادهترین مرد جهان به لحاظ فیزیکی معرفی شده است. گاگینز علیرغم زندگی سخت و طاقتفرسایی که از سر گذراند، در جوانی وارد ارتش آمریکا شد و توانست به سرعت پیشرفت کند. او هماکنون از ارتش کنارهگیری کرده است و بیشتر در حوزه فعالیتهای ورزشی و البته خودیاری فعال است.
نقد خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی با روایت تلخ سالهای ابتدایی زندگی گاگینز شروع میشود. روایت صادقانه و بدون سانسور زندگی این نویسنده، مهمترین نقطه قدرت کتاب است. او از همان ابتدا سعی میکند به خواننده بفهماند که حرفهایش را از سر خوشی نزده است. بلکه او هم کسی بود که میتوانست به سادگی در قید و بند شرایط سخت کودکی خود بماند و سرنوشتی را طی کند که محکوم به فنا است. اما او بهصورت عینی و عملی توضیح میدهد که چطور توانست تمام بندهای اطراف خود را بشکند و به جایگاهی برسد که لیاقتش را داشت. گاگینز با روایت این ماجرا شور عجیبی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. او با هنرمندی به خواننده القا میکند که نباید در بند محدودیتهای ذهنی و شرایط زندگی باقی ماند. ما انسانها شگفانگیزتر و قدرتمندتر از آن هستیم که شرایط جلوی رشد و پیشرفتمان را بگیرند. آنچه درونمان وجود دارد، همان من قدرتمندی است که اگر موفق به فعال کردن آن شویم، خواهیم توانست به هرچه میخواهیم برسیم. فقط کافیست بخواهیم و نگذاریم که دیگران برای سرنوشتمان تصمیم بگیرند. اگر دوست دارید شرایط زندگیتان را عوض کنید و به دنبال منبعی برای انگیزه میگردید، احتمالا این کتاب انتخاب مناسبی برای شما باشد.
جوایز و دستاورد های خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
این کتاب توانسته است بهعنوان پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز معرفی شود. همچنین بیش از ۲.۴ میلیون نسخه از این کتاب در سرتاسر جهان بهفروش رفته است و خوانندگان زیادی در سرتاسر دنیا دارد.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی مخصوص همه کسانی است که شرایط زندگی آنها را به شخصیتی منفعل و راکد تبدیل کرده است. این کتاب میتواند تکانی اساسی به روح و روانتان بدهد و شما را عمیقا به فکر فرو ببرد. اگر شخصیتی با چنین شرایط سخت زندگی توانسته است به آنچه لیاقتش را داشته برسد، چرا بقیه نتوانند؟ این کتاب تلنگری عمیق برای همه کسانی است که دوست دارند تکانی اساسی به زندگیشان بدهند، اما شرایط را به بهانهای برای انفعال خود تبدیل کردهاند. اگر خودتان در این دسته جا میگیرید، این کتاب را به خودتان هدیه بدهید یا اگر کسانی را میشناسید که در این وضعیت قرار دارند، حتما خواندن این کتاب را به آنها پیشنهاد کنید.
صاحب نظران راجع به کتاب چه می گویند؟
با تمام شدن کتاب گاگینز تصمیم خواهید گرفت که ذهنیت قربانی خود را کنار بگذارید و مسئولیت زندگیتان را قبول کنید. گاگینز بهعنوان شخصیتی که خلا بزرگی در قلب خود داشت، به شما خواهد آموخت که هی بهانهای در زندگی پذیرفته شده نیست، بلکه همیشه دلیلی برای تلاش بیشتر وجود دارد. (جیم دفلیک، نویسنده کتاب تکتیرانداز آمریکایی) دیوید گاگینز در را به روی درد، تاریکی و بدترین چیزها میبندد و شما را به سمت بهترین ویژگیهای بشریت و قدرت روح هدایت میکند. اگر بهدنبال کتابی هستید که بتواند در زمانه آشفته الهام بخش شما باشد، این کتاب را بخوانید. (نیویورک تایمز)
بخش هایی از متن کتاب
غذا خوب بود؛ ولی با اینکه شش هفت سال بیشتر نداشتم میدانستم که شامِ خانوادگیِ ما در مقایسه با دیگر خانوادهها فرمالیته و مزخرف است. به علاوه، باید سریع میخوردیم و وقت نبود از آن لذت ببریم؛ زیرا ساعت هفت عصر درها باز میشدند و دیگر حق وقت تلف کردن نداشتیم. باید سر جای خود میبودیم و وسایل نیز باید آماده میبودند. پدرم مانند کلانتر بود و وقتی پایش را داخل اتاقک دیجی میگذاشت بر ما کاملاً تسلط داشت. با چشمی تیزبین همهی اتاق را بررسی میکرد. اگر خطایی کرده بودیم، فریادش به گوشمان میرسید یا گاهی هم مشتش. آن سالن زیر نورهای سقفی چیز خاصی به نظر نمیآمد؛ اما وقتی او نورها را کم میکرد، نورهای تزیینیِ قرمز رنگ در میدان میدرخشیدند و در گویهای آینهایِ گردان منعکس میشدند و جذابیت رولر دیسکو را بیشتر میکردند. آخر هفتهها و شبها، صدها اسکیتباز با ازدحام از در داخل میشدند. اکثراً خانوادگی میآمدند و برای ورودی سه دلار و برای اسکیت نیم دلار میپرداختند و وارد زمین میشدند. اجارهی اسکیتها و مدیریت کل آن ایستگاه با من بود. چهارپایه را مثل چوبِ زیربغل با خودم همهجا میبردم. بدون آن، مشتریان نمیتوانستند مرا ببینند! اسکیتهای بزرگ زیر پیشخوان و سایزهای کوچکتر بالا بودند و باید از قفسهها بالا میرفتم و این باعث خندهی مشتریان میشد. مادرم فقط صندوقدار بود و ورودیه را دریافت میکرد. برای ترانیس، پول همه چیز بود. وقتی مردم وارد میشدند آنها را میشمرد و هر لحظه درآمدش را حساب میکرد و برای همین، وقتی بعداز تعطیلی کار، به سراغ صندوق میرفت تقریباً از داخل آن خبر داشت. به نفعمان بود که پولها همه سر جایشان باشند.
- 15
- 15
- 1.0x
- 0.75x
- 1.0x
- 1.25x
- 1.5x
- 1.75x
- 2.0x